🔻پندانه
روزی جوانی نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی میرسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🔆حضرت موسی (ع) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی میکردم. روزی بز ضعیفی بالای صخرهای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکهای نقره نیست که از فروش تو در جیب من میرود.
میدانی موسی از سکهای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بینیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمیبینی و نمیشناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
☀️ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمیرسد، بلکه با عبادت میخواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
#پند
#حضرت_موسی
👳 @mollanasreddin 👳
🔻مهر معصوم
بیست بار با شترش رفته بود حج، بدون اينكه حتي يك شلاق به او بزند.
بعد از شهادت، شتر بدون اينكه قبر او را ديده باشد، آمد همانجا.
زانوهایش را خم کرد، افتاد روی زمین، با همان زبانِ بسته، صیحه می کشید.
خودش را می مالید به خاک ها، سرش را به زمین می زد.
اشک چشم هایش خاک را تر کرده بود.
خبرش وقتي به امام باقر علیه السلام رسيد، آمد و از او خواست آرام باشد.
شتر از كنار قبر بلند شد و چند قدم برداشت. ولي انگار دلش آرام نگرفت.
برگشت و دوباره همان ضجه ها را شروع كرد.
امام يك بار ديگر آمد و آرامش كرد.
بار سوم كه بي قراري اش را ديد،
فرمود: رهايش كنيد.
سه روز آن جا ماند. با همان حال از دنیا رفت.
همان جا، کنار قبر زين العابدين علیه السلام.
📚(بحارالانوار، ج 46، ص 148)
#داستان
#امام_سجاد
👳 @mollanasreddin 👳
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام
◾️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
◾️در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
▪️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا این اخلاق حرام است؟
👤استاد قرائتی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
سلام علیکم
تشکر بسیار بسیار دارم
از همه اعضا محترم کانال
و از همه مدیران گرامی کانال گل نرگس
که مطالب خوبی ارسال می کنند
احسنت
مرحبا
عزیزان بدانید
هر قدمی که در راستای راه اهل بیت علیه السلام بر می دارید
بی پاسخ و بی اجر نیست
و مطمئن باشید
وقتی که مطالب خوب و عالی در کانال می گذارید و برای 204 نفر اعضا گل نرگس اطلاع رسانی دینی ، تربیتی، بصیرتی وووو انجام می دهید
حضرات اهل بیت برای شما جبران می کنند
لطفا مطالب ارسالی خودتان را با لینک کانال گل نرگس
(https://eitaa.com/yahosingann) انجام دهید
تا در نشر مطالب عزیزان بیشتری عضو کانال گل نرگس بشوند
به هر حال اجر شما با امام زمان عج ( صاحب اسم کانال ) باشد
والسلام
اصغر عابدی
May 11
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
😭😭😭😭😭😭😭😭
✅ خیلی قشنگه با حوصله بخونید. 👌
💥داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ وچه شدکه به او مقام ثبت زیارت زائران امام حسین (علیه السلام ) دادند؟
🔺زمانی که امام حسین (علیه السلام) کودکی خردسال بود حبیب جوانی بیست ساله بود.
او علاقه شدیدی به امام حسین (ع) داشت به طوری که هر جا امام حسین (ع) می رفت این عشق و علاقه او را به دنبال محبوب خود میکشید
🔻پدرحبیب که متوجه حال پسر شد
از او پرسیدکه چه شده که لحظه ای ازحسین (ع) جدانمی شوی ؟
حبیب فرمود:« پدر جان من شدیدا" به حسین (ع) علاقه دارم واین عشق و علاقه مر اتا جایی می کشاندکه درعشق خود فنا میشوم.»
🔺مظاهر پدر حبیب رو به پسرکرد وگفت حبیب جان آیا آرزویی داری؟
حبیب فرمود:«بله پدرجان»
چیست؟
🔻حبیب عرض کرد اینکه حسین (ع) مهمان ما شود.
پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین( علیه السلام) را با مولای خود حضرت علی ( علیه السلام) درمیان گذاشت و از ایشان دعوت کردکه روزی مهمان آنها شوند، حضرت علی (علیه السلام) مهمانی حبیب را با جان و دل قبول کردند.
💠روز مهمانی فرا رسید حال و روز حبیب وصف نشدنی بود و برای دیدن حسین (ع) آرام و قرار نداشت بر بالای بام خانه رفت و از دورآمدن حسین (ع) را به نظاره نشست سرانجام لحظه دیدار سر رسید.
🔅از دورحسنین را به همراه پدر دید درحالی که
سراسیمه از بالای پشت بام پایین می آمد پای حبیب منحرف شد و از پشت بام به پایین افتاد😔
🔺پدر خود را به او رساند ولی حبیب جان در بدن نداشت پدر حبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را درگوشه ای ازمنزل مخفی کرد و آرامش خود را نگه داشت.
🟢آقا امیرمومنان حضرت علی (علیه السلام) از اینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کردند
و فرموند:« مظاهر با علاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین دیدم درتعجبم که چرا او را نمی بینم» ؟!
🔺پدر عذرخواهی نمود، گفت او مشغول کاری است.
امام دوباره سراغ حبیب را گرفتند وحال او راجویا شدند.
اما این بارهم پدرحبیب همان جواب را داد
امام اصرار کردند که حبیب را صدا بزنند در این هنگام مظاهر از آنچه برای حبیب اتفاق افتاده را شرح داد.
🔻امام فرمود بدن حبییب را برای من بیاورید
👈بدن بی جان
حبیب را مقابل امام گذاشتند، تا چشم امام به بدن حبیب افتاد اشک از چشمان مبارک ایشان، سرازیر شد.
رو به امام حسین (ع) کردند و فرمودند:«پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شما داشت جان داد.
حال خود چه کاری در مقابل این عشق انجام می دهی»؟
💥اشکهای نازنین آقا امام حسین (ع) جاری شد.
دستهای مبارکش را بالا برد و از خدا خواست به احترام حسین (ع) و محبت حسین (ع) حبیب را بار دیگر زنده کند
🔺در این هنگام دعای آقا امام حسین (ع) مستجاب شد و حبیب دوباره زنده شد.😭
🔻مولا علی(علیه السلام) رو به حبیب کرد و گفت:« ای حبیب به خاطر عشقی که به حسین (ع) داری خداوند به شما کرامت نمود واین مقام رفیع را به شما داد که هر کس پسرم حسین (ع) را زیارت کند نام اورا در دفتر زائران حسین (ع) ثبت خواهی کرد.»
💢به همین جهت در زیارت حبیب این چنین گفته شده
💥سلام برکسی که دو بار زنده شد و دو بار از دنیا رفت.💥
❌(ای حبیب تورا به عشق آقا امام حسین (علیه السلام ) قسم میدهم که حاجات مان را برآورده به خیر بفرما و هرکس این داستان را نشر داد.
نام او را را در دفتر زائران آقا جانمان امام حسین( علیه السلام) ثبت کن.🤲)
🍃الهی آمین یارب العالمین 🤲
خدایا خداوندا به حق حبیب ابن مظاهر که دو بار فدای حسین ابن علی (ع) شد
به جوانان ما را چه دختر و چه پسر از بلاهای آخرالزمانی دور کن و در مسیر حسین ابن علی (ع) هدایت کن،
الهی یا رب العالمین
کانال حاج اکبر پاکزاد:
https://eitaa.com/joinchat/3749904589C50f40fea88