🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
🔴گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.
🔘"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
✳️کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست...
💠با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود، چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟
♻️ ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نميشود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.
🌹خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است.
▪️شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيريات" را بطلبي...
📘مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی
کانال در تلگرام👇
https://t.me/gole_zahraa
# کانال درایتا 👇
✅ http://eitaa.com/gole_zahraa/
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
#گریه_آیت_الله_بهجت_و_جوان_تهرانی
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت )ره( میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت )ره( ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.».👇👇
عبادت نيافريديم» اين است كه اگر ميخواهيد به آن رحمتي برسيد كه بالاترين رحمتهاست و هيچ موجودي لياقت درك آن را ندارد، راهش عبادت است.
به طور خلاصه ميتوان گفت: خداوند ما را آفريده تا مشخص شود كه كدام نيكوكارتريم، و نيكوكارتر كسي
است كه خدا را بهتر عبادت كند، و بعد با عبادت خدا انسان لياقت آن رحمتي را مييابد كه براي آن خلق شده است؛ «وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ». با استفاده از آيات كريمه قرآن و روايات فراواني كه در اينباره آمده است، ميفهميم كه آن رحمت، عنوان عامي دارد كه آن «قرب خدا» است.
گريه آقاي بهجت در نماز به چه جهت بود؟ آيا از چيزي ناراحت بود كه آنگونه گريه ميكرد؟ چرا اصلاً ايشان نماز را اين طور ميخواندند و اين قدر گريه ميكردند؟
آنچه پيش رو داريد سخنان آيتالله مصباح يزدي (دامت بركاته)است👇
هدف خلقت را شناخت
==============
اگر از بنده بخواهند «آيتالله بهجت را در يك جمله معرفي كن» من به اندازه فهم و بر طبق سرمايه عقلي ومعرفتي خودم ميگويم آقاي بهجت كسي بود كه فهميد براي چه آفريده شده است و دانست چه راهي را بايد طي كند تا به مقصد خلقت برسد. او اين راه را پيمود و سعي كرد در طول زندگياش به ديگران هم معرفي كند. البته ديگران ممكن است تعريفهاي بهتر، جامعتر و كاملتري ارائه دهند.
حال اگر بخواهيم اين سخن كه «مرحوم آيتالله العظمي بهجت دانست براي چه آفريده شده است» را تحليل كنيم، بايد بگوييم كه اين مطلب چند پيشفرض دارد:
ـ اول اينكه ما براي هدفي آفريده شدهايم.
ـ دوم اينكه براي رسيدن به آن هدف بايد با رفتار اختياري خودمان قدم برداريم و به سوي آن حركت كنيم.
ـ و در نهايت، راهي كه بايد بپيماييم راهي مشخص است كه اگر آن را شناختيم و پيموديم، به مقصد ميرسيم، اما اگر آن را نشناختيم يا در پيمودن آن تنبلي كرديم، به مقصد نخواهيم رسيد.
اين امور، پيشفرضهاي اين جملهاند. و اينها يك سلسله مسايل بسيار حياتي هستند كه هر انسان عاقل و آگاهي بايد به آنها توجه كند. و پاسخ اين سؤالها را بيابد كه:
براي چه خلق شده؟ براي چه هدفي بايد زندگي كند؟ و چگونه بايد به آن هدف برسد؟
پاسخ تفصيلي اين سوالات به چندين جلسه بحث نياز دارد. خداي متعال راه را براي ما آسان كرده و جواب اين سوالات را در قرآن كريم آورده، و به وسيله پيغمبر اكرم و ائمه معصومين صلواتاللهعليهماجمعين براي ما تبيين نموده است تا بتوانيم به استناد همين مطالب، راه خودمان را پيدا كنيم و به مقصود برسيم.
هدف نهايي خلقت
============
همه ما با اين آيه آشناييم: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ »1 ترجمه آيه خيلي روشن است؛ خداي متعال ميفرمايد: «من جن و إنس را نيافريدم، مگر براي اينكه مرا عبادت كنند.» همه به اين مطلب معتقديم، اما شايد براي بسياري از ما اين سؤال مطرح باشد كه مگر خدا به عبادت ما نياز داشت كه انسان را براي عبادت آفريد؟ بر اساس آنچه از قرآن استفاده ميشود، تنها دو موجود، مكلف هستند. خداوند ميفرمايد «من اين دو موجود را نيافريدم، مگر براي اينكه مرا عبادت كنند.» خدا از عبادت اينها چه هدفي داشت؟ شايد بسياري از كوتهنظران گمان كنند كه همانطور كه انسانها معمولاً علاقه دارند كه ديگران در برابرشان خضوع كنند، خم و راست شوند ـ در مورد برخي هملباسهاي بنده ـ بگويند «يار امام خوش آمد» و دستشان را ببوسند، خداي متعال هم چنين خواستهاي دارد؛ انسانها را آفريده تا در مقابلش به خاك بيفتند و سجده كنند! اما همه ميدانيم كه اين، تصور درستي نيست. خداي متعال به چيزي نياز ندارد و از عبادت ما هم بهرهاي نميبرد. بسيار كوتهفكري است كه تصور كنيم خدا از خم و راست شدن ما خوشش ميآيد و براي همين هم ما را آفريده است! قطعاً اين فكر، فكر غلطي است. پس معناي اين سخن چيست؟ اجمالاً در آيات كريمه قرآن به هدف خلقت انسان اشاره شده است. در يكجا ميفرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ...؛ ما مرگ و زندگي شما را آفريديم تا شما را آزمايش كنيم.»2 خدا اين عالم را كه تركيبي از موت و حيات است، براي اين آفريده است كه ما را بيازمايد تا مشخص شود كدام يك نيكوكارتريم. اين آيه در مقايسه با آيهي «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ»، مطلب متبايني ندارد؛ بلكه يا اينها يك مطلباند، يا يكي مقدمه ديگري است. از توجه به اين دو آيه در كنار هم، متوجه ميشويم كه آن «احسن عمل» كه خداي متعال از ما انتظار دارد، چيزي جز عبادت پروردگار نيست. وقتي ميفرمايد شما را آفريدهام تا مشخص شود كه كدام يك نيكوكاتريد، يعني نيكوكارتر آن كسي است كه بهتر عبادت خدا را انجام دهد؛ چراكه براي خلقت، هدف ديگري وجود ندارد.
در جاي ديگر ميفرمايد: «... وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ * إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ ...»3: ما ا نسانها را آفريديم براي اينكه به آنها رحمت بورزيم. اين آيه هم وقتي كنار آن دو آيه بيايد، معلوم ميشود كه خداي متعال انسان را براي رحمت خاصي آفريده است كه ساير موجودات ظرفيت درك آن را ندارند؛ تنها انسان و شايد تا حدي هم جنيان ميتوانند آن رحمت را درك كنند. بحثهاي عقلي هم همين معنا را افاده ميكند كه خداي متعال هدفي جز افاضه فيض و رساندن رحمت ندارد و براي خودش چيزي نميخواهد. او فقط ميخواهد رحمتش به ديگران برسد. پس معناي اينكه ميفرمايد: «ما شما را جز براي ادامه👇
🔹 فرزندم ! زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.
#علامه_امینی
@gole_zahraa
#حڪـایــت
🔰کاش من هم با شما بودم!
✨شهید دستغیب نقل کرده است یکی از دوستان ، این حکایت را تعریف کرد:
❤️ مکرر بر زبان جاری می کردم:
«یا لیتنی کنت معکم »
یعنی:
ای امام حسین (علیه السلام) و یاران آن امام، کاش من هم با شما بودم، و تصور می کردم، ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت.
⚪️ شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر می گفتند، ملاحظه کردم، لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمه های سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم .
🔘آن وقت بنی هاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند.
🗡 پیش خود می گفتم الآن نوبت من فرا می رسد و موقع فداکاری نزدیک است، مواظب بودم که آقا امام حسین (علیه السلام) مرا نبیند.
❗️بعد به سرعت پا به فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم .
⭕️ آری با زبان و لفظ کار درست نمی شود و گاهی انسان طی رؤیایی صادق مورد امتحان قرار می گیرد.
📔 شهید آیت الله دستغیب، عدل، ص 250
به ما بپیوندید⇩⇩⇩
@gole_zahraa 👈
کانال در تلگرام👇
https://t.me/gole_zahraa
# کانال درایتا 👇
✅ http://eitaa.com/gole_zahraa/
▪️ اگر تعلقات انسان اصلاح نشده باشد خطر جدا شدن از امام حسين(ع) وجود دارد؛ آن تعلقاتی كه عدهای را آورد تا مقابل امام حسين(ع) صفآرايی كردند و كمكم دستشان را به خون سيد الشهدا(ع) آغشتند! آنهايی كه به كربلا آمده بودند همهشان اينطوری نبود كه به قصد كشتن آمده باشند! خيلیهايشان میگفتند: میرویم انشاءالله صلح میشود و كار تمام میشود! ولی وقتی حضرت ايستاد، آنها هم ايستادگی كردند و كمكم كار به همان جايی رسيد كه میبينيد.
▪️ اگر انسان رشته تعلقاتش را اصلاح نكرده باشد، تعلقات انسان میتواند انسان را از سيدالشهدا(ع) جدا كند؛ میتواند برای انسان "عذر" درست كند و به حسب ظاهر هم عذر برای آدم، مقبول باشد ولی واقعاً اين عذر، انسان را از امام حسين(ع) جدا میكند.
▪️ عدهای نيامدند؛
عدهای دير آمدند و وقتی رسيدند كه كار تمام شده بود؛
عدهای دير فهميدند؛ توابین كه در كوفه خروج كردند، چه وقت میتوانند در صف اصحاب سيدالشهدا(ع) باشند ولو همهشان هم كشته شوند! ماندند و خون سيدالشهدا(ع) ريخته شد و حالا اينها متوجه شدند كه عجب اشتباهی شده و حالا يك فكری كنيم! چه فايدهای دارد؟
آنهايی ارزشمندند كه «بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ علیهالسلام»؛ خونشان را پيشِروی امام حسين(ع) دادند. آنهايی كه خونشان را پشت سر امام حسين(ع) میدهند خیلی ارزش ندارند! آنهايی كه سپر میشوند ارزش دارند.
▪️ اين از مهمترين نكات است که انسان اگر رشته تعلقش را با دنيا قطع نكند، اگر حساب خودش را با دنيا صاف نكرده باشد، اگر برای مرگ آماده نشده باشد هيچ كمكی به ولیّ خدا نمیتواند بكند و هيچ كمكی به خودش نمیتواند بكند.
⬅️ استاد سید مهدی میرباقری
❤️🍃
✍️ زیاد دعا کردن برای فرج، واجب است چون امر امام معصوم است
🔻امام زمان(عجّ) در نامه ای خطاب به اسحاق بن یعقوب فرمودند:
💢واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم:
👈برای تعجیل در امر فرج ، بسیار دعا کنید که همان فرج شماست.»
📚(کمال الدین و تمام النعمه ، باب ۴۵، حدیث۴
✅ نکته اینجاست که امام زمان عج نفرمودند دعا کنید بلکه فرمودند:
👈⭕️اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج ⭕️👉
👈زیاد دعا کنید ...
✅ پس دعا کردن برای فرج، مثل نماز نیست که صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء نماز بخوانیم و....
🔻بلکه فرمودند زیاد، یعنی👇
🔸دائما، در طول شبانه روز،
🔸در هر جائی هستی،
🔸در هر کاری هستی
🔸در حال راه رفتن،
🔸هنگامی که سوار ماشین هستی،
🔸می نشینی
و ...
✅ خلاصه در تمام لحظات و تمام زمان باید برای فرج امام زمان دعا کنیم این معنی واقعی اکثرو الدعاء است
💯هر کاری میکنیم قلب و زبانمان بگوید👈 اللهم عجل لولیک الفرج
می دونید اگر امام زمان (عج)نبود ماهم نبودیم خدا زمین و آسمان به خاطر او نگه داشته
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
خدایی را که به اجبار یاد کنی🌸🍃
بی اختیار از یاد خواهی برد🌸🍃
خدا را باید با دل دید و با دل از او یاد کنی💕
برای یافتنش به قلبت رجوع کن 💖
با چشم دل بنگر و حضورش را حس کن💓
او همیشه انجا کنار توست تا هر زمان🌸🍃
@gole_zahraa 👈
🔰حکایت عابد و سگ
🔶 روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدین گونه سیر نمایند...
🔷 بعد از ۷۰ سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم.
🔶 آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه بت پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد.
🍞 بت پرست ۳ قرص نان به او داد و او به سمت عبادتگاه خود حرکت کرد.
🐕 سگ نگهبان خانه بت پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت...
🍞 مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت،
🍞 مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمیگذاشت مرد به راهش ادامه دهد.
😡 مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟
🐕 سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهایی که به من غذا داد پیشش ماندم، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم...
تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک بت پرست آمدی و طلب نان کردی...
💥 مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد...
کتاب پند و حکمتها/علامه حسن زاده
آملی
کانال در تلگرام👇
https://t.me/gole_zahraa
# کانال درایتا 👇
✅ http://eitaa.com/gole_zahraa/ .