eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
10.2هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۷۲روز دیگه...😔 ۷۲روز مانده کمر خم بشود ۷۲عشق از زمین کم بشود ۷۲میدان بلا در راه است ۷۲روز مانده‌ بشود 💔 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی ✫⇠قسمت :4
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣ ✍ به روایت همسر شهید ✏️آن شب بعد از صحبتها دوباره من را در خلوت تفکر فرو برد و به آینده ام فکر می کردم . خدایا تو خودت کمکم کن من که نمیدانم فردایم چگونه آغاز می شود و زندگی مشترکمان به چه شکل آغاز و ادامه خواهد یافت. ✏️آنشب هر چه کردم که بخوابم درست موفق نشدم و همه اش توسل به خدا می بستم اینکه فردا صبح که قرار خرید گذاشته شده چه پیش خواهد آمد. گفتم: خدایا توکل بر تو... ✏️صبح با صدای مادرم از خواب بیدار شدم و نمازم را خواندم و منتظر شدم که چه موقع درب منزل به صدا در می آید. بالاخره حدود ساعت 8 صبح بود که درب منزل به صدا در آمد. متوجه شدم که خود آقا مرتضی هست. در نهایت تعدادی از خانواده ما و خانواده ایشان از روستا به سمت شهر فسا برای خرید عروسی حرکت کردیم. یادم نمی آید که مدت خرید چقدر طول کشید. فقط یک دست لباس و یک حلقه طلا به قیمت 600 تومان خریده شد و مجددا به روستا مراجعت نمودیم. ✏️روز بعد به فسا آمدیم و در محضر جناب آقای شریعتی در یک مجلس ساده و بدون آب و رنگ به عقد یکدیگر در آمدیم. و اینجا سر آغاز زندگی جدیدی بود که تا آن موقع از ان خیلی هراس داشتم. ولی به هر ترتیب این سرنوشت انسان را رها نمی کند و یک روز او را به دام خواهد انداخت. من هم مثل همه زوج هایی که در آغاز راه هستند، خوشحال بودم و احساس غرور می نمودم که با یک چنین انسانی ازدواج نموده ام. آن روز نمی دانم چقدر طول کشید که از فسا به روستای جلیان آمدیم ما که آنچنان گرم صحبت بودیم که زمان هم از دستمان در رفته بود. ✏️پس از مراجعت به روستا سفره ی مختصری در عصر آن روز پهن شد و جشن ساده و کوچکی با حضور گرم و پر شور خانواده های دو طرف برگزار کردیم و آن روز با شکوه و خرم هم گذشت و چند روزی در همین حال و هوا با هم زندگی نامزدی را شروع کردیم. یک روز به منزل ما آمدند و عنوان کردند که من می خواهم به جبهه بروم. تعجب کردم و به ایشان گفتم آقا مرتضی ما تازه با هم وصلت کرده ایم مدتی بمانید بعد می خواهید بروید آن وقت حرفی ندارم . ✏️آقا مرتضی رو به من کرد و با همان چهره خندان همیشگی گفت: خودت می دانی که جبهه بیشتر به من نیاز دارد تا اینجا. من یادم نمی آید جز همان صحبت اولیه حرفی پیرامون این موضوع به ایشان زده باشم بالاخره او هم بار سفر خود را بست و عازم جبهه شد و ما را برای اولین بار در تنهائیهای مادی زندگی قرار داد و راستش رابخواهید من آن انسان قبلی نبودم که نسبت به رفتن ایشان به ماموریت حساس نباشم او دیگر جزء من بود و من هم جزئی از او. 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) کانال سنگر شهدا ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا 🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣ ✍ به روایت همسر شهید ✏️جدایی و تنهایی خیلی برایم سخت بود. ولی چه کاری از دست من بر می آمد. تنها کاری که انجام می دادم این بود که هر از دو ماه یک بار به انتظارش بنشینم تا چند روزی برای مرخصی به شهرستان بیاید و آن هم فقط برای چند روز. ✏️حدود چند روز از پیوند ما می گذشت و ما موفق به برگزاری مراسم عروسی نمی شدیم. هر وقت حرف و گفتگوهایمان را انجام می دادیم که این مراسم را برگزار کنیم یک نفر شهید می شد و ما مجبور بودیم مدتی مراسم را به عقب بی اندازیم. تا اینکه پس از روز چهلم یکی از شهدا موفق شدیم در اسفند سال 1360 در یک مراسم کاملا روحانی بدون سرو صدا, مراسم عروسی را بر پا کنیم. ✏️یادم هست در صبح آن روز آقا مرتضی در جمع خانوادگی حاضر شد و عنوان کرد که خواهشی از شما دارم که این مراسم بدون سر و صدا برگزار شود چرا که اطراف ما خانواده معظم شهداء وجود دارند که مدت زیادی نیست که عزادار شده اند. ✏️ البته همگی موافق صحبت های آقا مرتضی بودند و واقعا هم اینطور شد و این عمل طوری انجام شد که حتی خیلی از همسایه ها فکر نمی کردند در خانه ما عروسی است. به هر صورت که بود با خوبی و خوشی این مراسم به اتمام رسید. پس از آن با سکوت به خانه پدرشان رفتیم. ✏️باز هم یادم می آید که آقا مرتضی چند روزی بیشتر پهلوی من نماند و تقریبا نزدیکی های عید بود که مجددا ندای رفتن به جبهه سر داد. من از او خواهش کردم که عید را پهلوی ما بماند بعد از عید برود ایشان در جواب به من گفت: شماچطور انتظار از من دارید، زمانی من عید کنار خانواده باشم آن وقت عده زیادی که شرایط من را دارند در جبهه و جنگ بجنگند. وجدانم قبول نمی کند که بعنوان یک مسلمان این کار را انجام دهم. ✏️راستش را بخواهید رفتن آقا مرتضی به جبهه برای من خیلی سخت بود, چون که من تا به حال این سختی ها را به خودم ندیده بودم و در آن زمان فقط پانزده سال داشتم. تنهایی برایم خیلی سخت بود. ناخودآگاه گریه ام گرفت. ✏️با آن چهره آسمانیش مقابل من ایستاد و گفت: ببینم تو که مخالف رفتن من به جبهه نیستی! همان طور که اشک می ریختم سرم را بالا آوردم و با اشاره سرم به ایشان فهماندم که نه تنها ناراضی نیستم بلکه به داشتن این چنین همسری افتخار می کنم. ✏️ روبروی من نشست و خیلی در مورد جبهه و جنگ برایم صحبت کرد که در آن جا چه خبر است و چه کارهای انجام می دهیم. من سراپا گوش بودم و فقط سکوت اختیار کرده بودم. در پایان حرف هایش به من گفت شما دوست دارید که با حضرت زینب(س) همدردی کنید؟ من هم درجواب ایشان گفتم بله! ✏️گفت:پس گوش کن این زمان همان دوران است، هیچ فرقی نکرده اگر آن زمان نبودی حالا نشان بده که مسلمانی و پیرو امام حسین(ع). شما فکر می کنید که امام حسین نمی دانست که شهید می شود و نمی دانست که خانواده اش را به اسیری می برند او می توانست با یزید بیعت کند یا نه! و یک زندگی راحتی برای خودش فراهم کند اما این کار را نکرد و تن به ذلت نداد با یزید جنگید و با لب تشنه شهید شد. ✏️پس ما کی می خواهیم ثابت کنیم که پیرو امام حسین (ع) و ائمه اطهار هستیم چه موقع بر ما فرض می شود که باید از ناموسمان از خاکمان از وطنمان و از اسلام عزیزمان دفاع کنیم. الان هم با آن زمان تفاوت چندانی پیدا نکرده امروز هم برای حفظ آبرو اسلام باید خون داد و من حاضرم خونم را بدست این کافران از خدا بی خبر ریخته شود, ولی یک وجب از خاک کشورم را از دست ندهم ... 📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) کانال سنگر شهدا ...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا 🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_165667271.mp3
12.08M
🎼 قاسم هنوز زنده است...💔 تقدیم به http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
★بعد ❣زندگی ما به خدا ریخت به هم ★همه ی راحت و ❣ ما ریخت به هم ★از سر و روی ❣می‌شود اینگونه نوشت ★ خورد زمین و ❣همه جا ریخت به هم 😔 🌙 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱ای درد سینه سوزدلم💔 را علاج تو 🌼تاریکخانه ی نفسم را سراج 🌱دنیای مابدون جهنم است 🌼دردم تویی علاج تویی ♥️ 🌸🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با عشق حسین هر که سر وکار ندارد خشکیده نهالیست، پر و بال ندارد ما غرق گناهیم وز آتش نهراسیم آتش به محبان حسین کار ندارد السلام علیک یا حضرت عشقـــ♥ــــ http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍎🌱 : کربلا رفتن، دل میخواد و کربلایی موندن، سر! هر که از سر گذشت، دلبری میکند... ❤️🍃 حاج اصغر برای کربلایی موندمون دعا کن... 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
Panahian-Clip-MakrEblis-48k.mp3
1.25M
🎵 یه مشکلی برام پیش اومده؛ از کجا بفهمم این بلاست؟ یا اینکه امتحان خداست برای رشد من؟ 🔸میخوام بدونم خیالم راحت بشه ... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴‏پس از اعلام حکم اعدام جاسوس موساد تصاویر و تحلیل های غلطی پخش شده است. تصویر یکی از فرماندهان محوری سپاه در سوریه به جای جاسوس در حال پخش شدن است! این تصویر اخیرا با عنوان سردار شهلایی نیز پخش شده بود! درحالی که هیچ کدام صحیح نیست. منبع اولیه انتشار این تصویر شبکه منوتو می‌باشد/1 🔹‏روزنامه ایندیپندنت به فارسی بدون داشتن اطلاعات کافی و با اقدامی عجولانه به علت تشابه اسمی، یکی از مسئولان ستاد عتبات عالیات را جاسوس مورد نظر معرفی کرده است! در حالی که ایشان امروز مصاحبه‌ای داشته و متهم مورد نظر یکسال پیش دستگیر و حکم اولیه اعدام وی شهریور۹۸ صادر شده است/2 ♦️فعلا به جز مشخصات اولیه، هیچ گونه اطلاعات و تصاویری از سوی قوه قضائیه از این مزدور دشمن منتشر نشده است و در آینده تشریح خواهد شد. از هرگونه اقدام عجولانه که باعث لطمه زدن به آبروی بعضی افراد می‌شود پرهیز کنیم و گوشمان را در اختیار بلندگوهای دشمن قرار ندهیم. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
یڪی از بچه‌ها به شوخی پتو رو پرت ڪرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد تو سر ڪاوه . ڪم مونده بود سڪته ڪنم ؛ سر محمود شڪسته بود و داشت خون می‌آمد با خودم گفتم : الانه ڪه یه برخورد ناجوری با من ڪنه. چون خودم رو بی‌تقصیر می‌دونستم ، آماده شدم ڪه اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش رو بدم . دیدم یه دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون ! این برخورد از صد تا سیلی برام سخت‌تر بود در حالی ڪه دلم می‌سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه حرفی بزن، همونطور ڪه می‌خندید گفت : مگه چی شده ؟ گفتم : من زدم سرت روشڪستم توحتی نگاه نڪردی ببینی ڪارڪی بوده همونطور ڪه خون‌ها رو پاڪ می‌ڪرد ، گفت : این جا ڪردستانه ، از این خون‌ها باید ریخته بشه ، این ڪه چیزی نیست چنان من رو شیفته خودش ڪرد ڪه بعدها اگه می‌گفت : بمیر ، می‌مردم . http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن » خبر رسید که با حمله به روستایی نزدیک سنندج ، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است. صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر قوت قلب همه بود. پیش_مرگ های کرد که در کنار ما با دشمن می جنگیدند، چپ چپ به مصطفی نگاه می کردند . باور نمی کردند او اهل رزم و درگیری باشد همان صبح زود، ضد انقلاب دکتر را به شهادت رسانده بود امادرگیری تاعصر ادامه داشت، وقت برگشتن، پیش مرگ ها تحت تاثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند. یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت : - اینو می گن آخوند، اینو می گن آخوند! مصطفی می خندید. دستی کشید به سبیل های تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت : اینو میگن سبیل. اینو می گن سبیل http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
وَقَلبڪ فــی‌قَلبـی‌یاشهید ... :) قشنگہ‌ها‌ نہ ؟ قلب‌یہ‌شهید‌توقلبت‌باشہ ... با‌هاش‌یڪی‌شی اونقدر‌رفیق واونقدر‌عاشق واونقدر‌شبیہ ... :))) رفـیق‌شهیــد ❣ http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• بـہ ایـن اصل☝️خیلی داشت ڪه اگه کاری رو بـرای خـود بکنی،خودش می کنـہ. آخرش هم همین باعث شد تا عکس 🌷 اینطور معروف بـشہ.🌱 "شهید " http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔸آقا مهدی به تبعیت از خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا♥️ به دفاع از مردم ، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند☝️ 🔹می‌گفت: دوست دارم با رفتن به جنگ، عصبانی شوند😁 شهید به نماز اول وقت📿 خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد🕌 همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد. به رعایت هم توجه و تأکید بسیاری داشت 🔸قبل از اعزامش با هم به رفتیم، به هر کدام از حرم‌های مطهر✨ که می‌رفتیم، گریه می‌کرد و می‌گفت من آمده‌ام تا امضای قبولی را از اهل بیت(ع) بگیرم😭 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسفی رفتست آری وضع روشن است ... http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
نسرین افضل از دیگر زنان شهیده که در راه اعتلای کشور به شهادت رسیده است. در نخستین تلاش‌هایش، به عنوان جهادگر در یکی از روستاهای مجاور شیراز(روستای دودج) برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاس‌های فرهنگی همت ‌گماشت ☝️و آنان را با اصول و معارف انسان‌ساز اسلام مأنوس و مألوف کرد.✅ سپس فعالیت خود را در روستای «دشمن زیاری» ادامه داد و در منطقه «فراشبند» از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب مبادرت ورزید👌. در نخستین روزهای بهار ۱۳۶۱ با یکی از جوانان مجاهد شاغل در سپاه، ازدواج کرد و تابستان همان سال در شامگاه هنگامی که از مراسمی به منزل باز می‌گشت سوار خودرویی شد اما در مسیر به کمین عوامل ضدانقلاب ‌افتاد و در آن جمع، تنها، شهیده نسرین افضل مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.💔 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
تو را ڪنار عطر چای بهارنارنج و دیوان حافظ ؛ میان خنده‌های بلند و اخم های ڪوتاهت جا ڪَذاشتم ..!! ❤️ 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──