eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.1هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
12.4هزار ویدیو
216 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
★بعد ❣زندگی ما به خدا ریخت به هم ★همه ی راحت و ❣ ما ریخت به هم ★از سر و روی ❣می‌شود اینگونه نوشت ★ خورد زمین و ❣همه جا ریخت به هم 😔 🌙 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌻🌱🌻🌱🌻 🥀جمله ،جااااااانم... جااااااانم... محمود . او،در اوج و اضطراب به همه ی مان میداد . 🌾 تک و پاتکدرگیری ( حمله و ضد حمله) و حتی خط حجم تماسمان با ادوات و توپخانه زیاد بود، به طوری که در تمامی ساعات روز و شب 🌟صدای محمود محمود پشت بی سیم به گوش میرسید . 🌺به نظرم یک چیزی که همه را بی ملاحظه کرده،به طوری که سطح توقع و انتظار همه را از بالا برده بود پاسخ شهید محمود رادمهر به تماس ها بود . 🍃کلمه ی جااااااانم... جااااااانم... محمود . در اوج درگیری و اضطراب به همه ی مان آرامش میداد و از ما را نیز متوقع کرده بود . 🌼و چه کسی میداند شاید در خواست خمپاره از ادوات و محمود بچه ها بهانه ای بود تا ،جاااااانم جاااانم محمود رادمهر از التهاب شان بکاهد . راوی: همرزم شهید 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🥀 🍃جنگل و سبزی و سرخی بهار و تابستانش، رطوبت و بوی نم همه یا خلسه‌ای از آرامش هدیه می‌دهند، اما وقتی با بوی مخلوط شود هیچ حسی را منتقل نمی‌کند فقط و فقط را آزار دهنده تر و جنگل را غیر قابل تحمل می‌کند😓 . 🍃میرزا اسلحه به دست گرفت تا نترسیم از و انگلیس یا هر اجنبی دیگری، جنگید تا دولت مرکزی چمباتمه نزند روی و آرمان و هدف مردم، جنگید تا مثل تکه گوشت میان کفتار پیر و تقسیم نشود و ناموسش بوی ایرانی بدهد نه اجنبی... . 🍃میرزا بین و خلخال‌ از سوز سرما سیاه شد و رفت اما وای به حال سگ‌صفتان که پس از مرگش سر از تنش برداشتند تا پیشکش دولت و سفارت روس و کنند و جیب‌هایشان را پر😪 . 🍃میرزا کشته‌ی است کسانی که عزت ماست محلی‌شان را بر گوشت گاو بلغاری ترجیح دادند. فیه تامل.... نفوذی‌ها هنوز بوی چرم گاو بلغاری می‌دهند، فقط کافیست شامه تیزی داشته باشید. . 🍃هنوز هم می‌شوند تا کسی هوس ایستادن نکند. به انتظار باید ایستاد، نشستن کار بود. . ✍نویسنده: . 🕊 . 📅تاریخ تولد : ۱۲۵۷ . 📅شهادت : ۱۱ آذر ۱۳۰۰.ارتفاعات تالش خلخال . 🥀مزار شهید : رشت http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
30.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
𖠁إِنَّ‌اللَّهَ‌يُدَافِعُ‌عَنِ‌الَّذِينَ‌آمَنُوا ۗ𖠁 قطعا‌خداۅند‌‌ا‌‌ز‌کسانی‌ که‌‌ایمان‌آورده‌اند‌ دفاع‌می‌کـ♡ــندツ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
1.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☕️ انسان در سرگرداني جهان متلاطم امروز كه توام با اضطراب و تشويش است به دنبال گم گشته اي است و" " همان گمشده آدمي است.  📖آيه‌ي 28 سوره رعد نيز گواه اين مطلب بوده و خداي بزرگ در آن مي‌فرمايد: 💞مؤمنين، دلشان به خداوند متعال گرم و آرام است. زيرا به او ايمان و توكل دارند، مي‌دانند از كجا آمده و به كجا مي‌روند و چگونه بايد بروند و همين « » و « » مستمر سبب مي‌گردد كه نوسات زندگي موجب تزلزل و اضطراب آنها نگردد، چرا كه هر چيزي  جز او، خود نيازمند، متزلزل و فاني است و نمي‌تواند موجبات اطمينان قلبي را فراهم آورد. http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🇮🇷💐🇮🇷🌺🇮🇷💐🇮🇷 ما وقتی داریم از خونه میریم بیرون یه لامپ روشن می ذاریم تا حس کنن هستیم! با وجود اینکه در و پنجره را قفل می کنیم چون می دونیم اگه دزد احساس کنه کسی تو نیست طمع می کنه که بیاد تو حتی اگه نتونه چیزی ببره، رو می بره چراغ خونه 👈رأی دادن... دزد 👈تحریم، تهدید و جنگه حالا خود دانی از ما گفتن 🤷‍♀️ http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🍃خبر رسید که قافله توقف کوتاهی داشته و سبک بالان عاشق پیوسته اند به و عاقبت بخیر شده اند. 🍃گفتند مثل همیشه جان بر کف، عَلَم بر دوش راهی شده اند. گفتند درگیری شده و دو روز طول کشیده. گفتند داده ایم. چیز دیگری نمیدانم از برادرهای و غریبم جز نامشان. 🍃به این می اندیشم که دو روز چه گذشته بر خانواده هایشان. چند نفر بی تابی کرده اند و چند دور تسبیح نذرکرده اند. چند جفت چشم به در خیره مانده. چند امید شده است. چند کودک ، با لالایی انتظار به خواب رفته، کابوس دیده و با گریه بیدار شده اند و بهانه را گرفته اند. 🍃در بدرقه پیکر اشک هایی دیدم که کاسه آب شد و بدرقه راه تابوت ها به سوی . کمرهایی دیدم که شده بود از شنیدن خبر و زمزمه می کرد کاکام کجایی و ناله میزد. شانه هایی دیدم که از درد دوستان شهید، افتاده شده و در حسرت می سوختند. دل هایی دیدم که کرده بودند کنار تابوت و با رفیق دیروزی که امروز شهید شده بود می کردند. 🍃چشم هایم بارانی شده اند برای که تا آخرین قطره خون خود را برای و این مرز و بوم فدا کردند و بسیار مظلوم اند. در آرامشی که تنمان نمی لرزد و بهایش است، شاید هنوز عده ای از شهادت سبک بالان عاشق بی خبرند اما کاش قدر بدانیم را که اتفاقی نیست... ✍نویسنده : 🕊به مناسبت شهدای ناجا 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهیدان : گلزار شهدای ماهان( شهید توسنگ) گلزار شهدای بم( شهید شیرخانی) گلزار شهدای بافت(شهید خدادادی) 🔰علت شهادت : درگیری با کاروان اشرار و قاچاقچیان مسلح 🕊محل شهادت : دشت سمسور ( مرز استان های کرمان و سیستان بلوچستان ) 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🌴💐🌴🕊🌹 به استقبال می رویم درحالیکه ... نه مثل یمن زیر دشمنیم نه مثل سوریه و عراق زده نه مثل افغانستان طالبان نه مثل .... نه مثل .... و این همه را مدیون و که دادند تا ما در بمانیم ... شادی روح و http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💖 زندگی با ایشان ، راحتی نبود ! بود ، ولی به سختی اش می ارزید ! علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما می داد ! اش ، اش و اش ! 💖 یک روز صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا! چرا این طوری کرده ای ؟ رفت طرف . گفت : 💞 به خاطر و برای به شما ! رفت توی آشپزخانه و گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن ! رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت : ! بروید بیرون ! نشوید ! پشت در می کردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! من می شوم ! می کشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! 💖 می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! آشپزخانه را مرتب کرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب کرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی شده بود . 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷 🍃 🌸🍃 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : سی و سوم 🍃تازه داشتم متوجه می شدم چرا
🏷  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : سی و چهارم 🍃می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود هنوز خانه اش بودم که تلفن زنگ زد ،گفتم: برو بردار که می خواهند بگویند مصطفی تمام شد او گفت: حالا می بینی اینطور نیست ، تو داری تخیل می کنی گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم ،با همه وجودم گوش می دادم که چه می گوید و او فقط می گفت: نه ! نه ! 🍃بعد بچه ها آمدند که ما را ببرند بیمارستان .گفتند: دکتر زخمی شده من بیمارستان را می شناختم ، آن جا کار می کردم وارد حیاط که شدیم من دور زدم طرف سردخانه خودم می دانستم که مصطفی شهید شده و در سردخانه است ، زخمی نیست به من الهام شده بود که مصطفی دیگر تمام شد . 🍃رفتم سردخانه و یادم هست آن لحظه که جسدش را دیدم، گفتم: اللهم تقبل منا هذا القربان آن لحظه دیگر همه چیز برای من تمام شد ، آن نگرانی که نکند مصطفی شهید ، نکند مصطفی زخمی ، نکند ، نکند اورا بغل کردم و خدا را قسم دادم به همین خون مصطفی ، به همین جسد مصطفی، که آنجا تنها نبود ، خیلی جسد ها بود،که به رفتن مصطفی رحمتش را از این ملت نگیرد . 🍃احساس می کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص وقتی دیدم مصطفی در سردخانه خوابیده و آرامش کامل داشت احساس کردم که او دیگر استراحت کرد مصطفی ظاهر زندگی‌اش همه سختی بود واقعاً توی درد بود مصطفی خیلی اذیت شد 🍃آن روزهای آخر ، مسئله بنی صدر بود و خیلی فشار آمده بود روی او شبها گریه می کرد ، راه می رفت ، بیدار می ماند احساس می کردم مصطفی دیگر نمی تواند تحمل کند دوری خدا را ، آن قدر عشق در وجودش بود که مثل یک روح لطیف می خواست در پرواز باشد ، تحمل شهادت بهترین جوانها برایش سخت بود 🍃آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده ، گرفتم ، بعد دیگران آمدند و نگذاشتند پیش او بمانم نمی دانم چرا این جا جسد را به سردخانه می برند ، در لبنان اگر کسی از دنیا می‌رفت می‌آوردند خانه اش ، همه دورش می خوانند ، عطر می زنند ، برای من عجیب بود که این یک عزیزی است که این طور شده ، چرا باید بیندازیش دور ؟چرا در سردخانه خیلی فریاد می‌زدم؛ این خود عزیز ماست این خود مصطفی ماست ، مصطفی چی شد ؟مگر چه چیز عوض شده ؟ چرا باید سردخانه باشد ؟ اما کسی گوش نمی کرد ... ☀️   🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸