eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
10.2هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از مسئولین مستقیمش میگفت: رمضان بود، رفته بودم بادینده (منطقه ای کویری در اطراف که را آنجا دیدم. مهمانانی از خلیج فارس داشت و با زبان روزه داشت در هوای آنها را آموزش میداد. نقطه ای که محمودرضا در آنجا آموزش میداد در ١١٠ کیلومتری کویر بود. هوا شاید ٤٥ درجه بود آنروز ولی روزه اش را نشکسته بود در حالیکه نیروهایش هیچکدام روزه نبودند و آب می خوردند. میگفت :من چون مربی هستم و در آموزشی و کثیر السفر هستم نمی توانم ام را بخورم. حقا مزد محمودرضا کمتر از نبود." راوی:دکتر احمدرضا بیضائی http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌿ماه بود و ما در بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت دعوت کرد؛ با تعدادی از از جمله، به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم؛ دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما منصرف شد و گفت من برمی گردم؛ 🌿رزمندگان لبنانی داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید، من هم بعد از که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: اگر خاطرت باشد این افسر 🌿قبلا نیز یکبار ما را به ناهار دعوت کرده بود؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند امروز که داشتم وارد سالن می شدم کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند، من آن افطار را نمی خورم... 💠 نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان عج سپاه عاشورا 💠 🌹 شادی روح مطهر http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌹🌹🌹
♦️شما اگر محمودرضا را با #کوثر می‌دیدید، لطافت خاص و دیدنی‌ای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به #محمودرضا گفتم: «دخترت خیلی می‌خندد برای #دختر خوبیت ندارد🚫» ♦️در حالی‌که کوثر در #بغلش بود و داشت بالا و پایین می‌انداختنش گفت: «این #مدلش خوشحال است». محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه✅ فدای آن #آرمان کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا💫 تأسی صحیح به #سیدالشهداء(ع) است. راوی: برادر شهید #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔰هر وقت می نشستم توی ماشین🚗 محمودرضا، اولین چیزی که توجهم را جلب می کرد هایی بود که روی سینه ماشینش بود. ماشینش بود و سینه تخت ماشین باعث می شد بتواند همیشه مقداری خوراکی😋 روی آن بگذارد و دم دست داشته باشد. 🔰تا سوار می شدم، قبل از اینکه راجع به خوراکی ها بپرسم، تعارف می زد و می گفت: ! همه چیز، از انواع بیسکویت🍪 و کلوچه و تا گاهی یک تکه نان🍞 و گاهی هم غذایی که از خانه آورده بود روی سینه ماشین🚘 پیدا می شد. اما بیشتر وقتها بیسکویت و کلوچه🍩 و تنقلات بود. 🔰یکبار که دم یکی از ایستگاههای مترو🚝 شرق آمد و سوارم کرد، تا نشستم، دیدم یک بسته تایی کیک با روکش شکلاتی🍩 باز کرده و گذاشته آنجا. یکی برداشتم و گفتم: «من نخورده ام؛ با اجازه ات من چند تا از اینها می خورم😋» 🔰گفت: همه اش را بخور، من . گفتم: تو که در حال خوردنی! گفت: من باید همیشه بخورم🍝 نخورم که نمی شود✘ گفتم: ورود شما را به انقلاب اسلامی تبریک عرض می کنم!😂 خندید. 🔰 ای را یادش آورده بودم که خودش یکبار آن اوایل که پاسدار شده بود👤 برایم تعریف کرده بود و مربوط به میشد که یکی از پاسدارهای قدیمی با کرده بود. تعریف می کرد که: «یکبار در روزهای اول دانشکده🏢 که با بچه های پاسدار و اصطلاحا ، غذا می خوردیم🍜 🔰بعد از خوردن ناهار شلوارم را کمی شل کردم. یکی از پاسدارهای متوجه شد، از جا بلند شد دستش را گذاشت روی سینه✋ و گفت: ورود شما به را تبریک عرض می کنم!😄 🔰محمودرضا بعد از اینکه شد، وقت برای خوردن و خوابیدن نداشت❌ اقلا در دفعاتی که من در طول رفت و آمدهایم به می دیدمش اینطور بود. خودش می گفت: علت اینکه همیشه توی ماشینش🚗 خوراکی دارد این است که وقت می کند غذا بخورد. 🔰محمودرضا وقتی این را می گفت من همیشه یاد حرفی از می افتادم که می گفت: «اگر خداوند متعال تدبیری می‌کرد👌 و یک اتفاقی می‌افتاد که ما از این غذا خوردن پیدا می‌کردیم، وقتمان تلف نمی‌شد⌛️» (نقل از حاج مصطفی مولوی) 🔰هر چقدر کم خور بود، بجایش من بخور بودم☺️ یکبار صبـ☀️ـح که با یکی از بچه رزمنده های مقاومت آمده بود فرودگاه✈️دنبالم، وقتی نشستم توی ماشین دیدم یک نصفه روی سینه ماشین است. 🔰نصف نان را قبل از آمدن من، دو نفری👥 خورده بودند. یک تکه از نان🍞 را کندم و گفتم: «من ام... امروز هم که معلوم نیست تو به ما ناهار🍲 بدهی.» تا برسیم به ، من همه آن نصفه بربری را خوردم😅 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🌴بعد از شهادتش🌷 سپردم همه جا را دنبال #وصیتنامه اش گشتند. حتی توی وسایلی که در سوریه جامانده بود اما وصیت نامه ای در کار نبود‌❌ تنها چیز مکتوبی📝 که از او موجود است همان نامه ای💌 است که برای #همسرش در شب شهادت امیر المومنین (ع) نوشته بود 🌴این وصیتنامه را بعد از #شهادتش منتشر کردم. محض اطمینان، یکبار از همسرش💞 درباره وصیتنامه سوال کردم. گفت: یک بار در خانه🏡 درباره ی وصیتنامه از او پرسیدم، پوستر #شهیدهمت را نشان داد و گفت: وصیت من این است، #محمودرضا پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود، روی این پوستر، زیر تصویر حاج همت این فراز از وصیت نامه‌اش نوشته شده بود: 📜با #خدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره خونم❣ در راه حفظ و حراست از #انقلاب_الهی یک آن آرام و قرار نگیرم✊ راوی:برادرشهید #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴بعد از شهادتش🌷 سپردم همه جا را دنبال #وصیتنامه اش گشتند. حتی توی وسایلی که در سوریه جامانده بود اما وصیت نامه ای در کار نبود‌❌ تنها چیز مکتوبی📝 که از او موجود است همان نامه ای💌 است که برای #همسرش در شب شهادت امیر المومنین (ع) نوشته بود 🌴این وصیتنامه را بعد از #شهادتش منتشر کردم. محض اطمینان، یکبار از همسرش💞 درباره وصیتنامه سوال کردم. گفت: یک بار در خانه🏡 درباره ی وصیتنامه از او پرسیدم، پوستر #شهیدهمت را نشان داد و گفت: وصیت من این است، #محمودرضا پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود، روی این پوستر، زیر تصویر حاج همت این فراز از وصیت نامه‌اش نوشته شده بود: 📜با #خدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره خونم❣ در راه حفظ و حراست از #انقلاب_الهی یک آن آرام و قرار نگیرم✊ راوی:برادرشهید #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔰شهادت با لباس #رفیقِ_شهید 🍂وقتی خبر شهادت #محمودرضا بیضائی به اکبر شهریاری رسید خودش را بالای سر محمود رساند😔 و گفت: «باید #برگردانمش». 🍂آن روز خیلی بی تاب💓 شده بود. صبح فردای #شهادت محمودرضا بیضائی، به فرمانده گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس های #رزم بیضائی را بپوشم. 🍂فرمانده گفت: «اگر لباس شهید🌷 را بپوشی تو هم #شهید می شوی⁉️ گفت: هر چه #خدا بخواهد همان می شود. بعد از صبحانه زد به خط. 🍂وقتی کمی از مقر فاصله گرفت💕 یک #خمپاره 60 او را مورد اصابت قرار داد و #پهلویش را شکافت. همرزمان بالای سرش که رسیدند نفس های آخرش بود...😭 #شهید_محمودرضا_بیضایی #شهید_اکبر_شهریاری #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
♦️شما اگر محمودرضا را با می‌دیدید، لطافت خاص و دیدنی‌ای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به گفتم: «دخترت خیلی می‌خندد برای خوبیت ندارد🚫» ♦️در حالی‌که کوثر در بود و داشت بالا و پایین می‌انداختنش گفت: «این خوشحال است». محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه✅ فدای آن کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا💫 تأسی صحیح به (ع) است. راوی: برادر شهید 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
♦️سوسوی داشت ستاره ی چشمانت😍 🔸هر گاه به میگفتند: وصیتنامه بنویس، به عکس حاج همت که مزین به جمله ای از این شهید بود اشاره میکرد و میگفت: این هم وصیتنامه📜 🔹آری! محمودرضاها تا این خاکریز فرونریزد🚫 اکنون نوبت من و توست که پشت به جبهه و نهضت جهانی اسلام را باقدرت و "بدون خستگی و نا امیدی" برسانیم به جایی که وعده کرده است♥️ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
بسم الله🍃 🔰شهادت با لباس 🍂وقتی خبر شهادت بیضائی به اکبر شهریاری رسید خودش را بالای سر محمود رساند😔 و گفت: «باید ». 🍂آن روز خیلی بی تاب💓 شده بود. صبح فردای محمودرضا بیضائی، به فرمانده گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس های بیضائی را بپوشم. 🍂فرمانده گفت: «اگر لباس شهید🌷 را بپوشی تو هم می شوی⁉️ گفت: هر چه بخواهد همان می شود. بعد از صبحانه زد به خط. 🍂وقتی کمی از مقر فاصله گرفت💕 یک 60 او را مورد اصابت قرار داد و را شکافت. همرزمان بالای سرش که رسیدند نفس های آخرش بود...😭 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──