هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
امام خمینی(ره): آنهایی که به ما میگویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور.
سازش با ظالم، یعنی این که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند، این خلاف رأی تمام انبیاءست.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
💠 او آینده #سپاه بود...
🔸پدر بزرگوار فرمانده شهید مرتضی حسین پور(حسین قمی):
🔸وقتی حاج قاسم خبر شهادت مرتضی را شنید تا صبح نخوابید. بعد از آن هم پیام دادند که
🔸ای کاش من شهید میشدم ،مرتضی میماند.
مرتضی آینده سپاه بود، ما تا 20 سال دیگر همچون حسین قمی را نمی توانیم تربیت کنیم.
🌷⚜🌷⚜
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#پدر یعنی درمیان صد هزاران #مثنوی.. بوی یک تک بیت ناگه مست و #مدهوشم کند.. 🌹محمدجان نازدانه #شهید
#خاطرات_شهدا 🌷
🌷 #سیدمحمد عاشق دوچرخه🚲 بود. قرار بود برای تولدش که 31 فروردینه براش دوچرخه بخریم.🙂
🌷10 فروردین بود؛ سید محمد یک دفعه گریه اومد😭 و میگفت: حتما باید همین #امروز برام دوچرخه بگیرین.
دیدیم ساکت نمیشه، رفتیم براش دوچرخه گرفتیم، آبی🚲، همون رنگی که دوست داشت.
🌷دوچرخه همش تو خونه بود و سید محمد #نمی_تونست، رو فرش دوچرخه رو برونه🚳.
🌷تا اینکه 14 فروردین #آقارضا اعزام شد به #سوریه.هر روز که زنگ میزد☎️ و صحبت میکردیم، هم از من و هم از سید محمد از دوچرخه بازیش میپرسید.
🌷تا روز آخر، #چهارشنبه، 15 اردیبهشت، وقتی تماس گرفت📞، بازم از سید محمدو دوچرخه اش پرسید.
گفتم: سید محمد خوب می تونه دوچرخه رو برونه، برای چی همیشه این سوال رو میپرسی؟؟
🌷آقا رضا گفت: می خوام# مطمئن بشم.فرداش #شهید🕊 شد و هیچ وقت دوچرخه بازی سید محمد رو ندید.😔
🌷حالا سید محمد موندو یه دوچرخه آبی🚲 و آرزوی اینکه ای کاش #باباجونش بود تا بهش نشون بده که چقدر خوب👌 می تونه دوچرخه رو برونه.😔😭
نقل از #همسرشهید
#سید_رضا_طاهر
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عـ💞ـاشقانه ترین کلیپ دنیا
📎اولین مکالمه تلفنی شهید لشکری و همسرشان پس از ۱۸ سال دوری
📅 به مناسبت ١٩ مرداد
سالروزشهادت سرلشكر لشگری
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
مغرب که تعامل تجاری چندانی با ایران ندارد، در راستای اجرای تحریمهای آمریکا، دستور تعلیق معاملات بانکی و ممنوعیت واردات فرش و مواد اولیه از ایران را صادر کرد.
fna.ir/bnuw3j
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
رئیس جریان حکمت ملی عراق:
🔹تضعیف ایران به نفع عراق و دیگر کشورهای منطقه نیست.
🔹عراق باید در دفاع از منافع خود و ملتهای منطقه به طوری که در راستای ثبات و امنیت منطقه باشد، موضعی شفاف در پیش گیرد.
fna.ir/bnuvzf
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#زندگی_با_چاشنی_عشق 💕 🕊 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat http://sapp.ir/golestanekhaterat
#عاشـقانه_شهــدا 💕
#زنــدگـی_با_چــاشنی_عشـــق 😍
🌸 غاده ؛ همسر شهيد چمران می گويد
روزی دوستم به من گفت :
"غاده! در ازدواج تو یك چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلـی ایراد مـی گرفتی ، این بلند است ، این ڪوتاه است...
🌺 مثل این ڪه مـی خواستی
یك نفر باشد ڪه سر و شڪلش نقص نداشته
باشد. حالا من تعجبم چه طور دڪتر را ڪه
سرش مو ندارد قبول ڪردی؟
🌸 من گفتم: «مصطفـی ڪچل نیست. تو اشتباه
مـی ڪنی.»
🌺 آن روز همین ڪه رسیدم به خانه، در را بازڪردم و چشمم افتاد به مصطفـی ، شروع ڪردم به خندیدن.😁
🌸 مصطفـی پرسید «چرا مےخندی؟» و من ڪه چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم
«مصطفے، تو ڪچلـی ؟! 😂 من نمی دونستم!»
و آن وقت مصطفـی هم شروع ڪرد به خندیدن ...
#محـبت_و_عشـق_واقـعے
#زندگے_بہ_سبڪ_شهدا
#خاطرات_ناب
🍃✨🍃✨🍃
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
🌹 #یادشهداباصلوات 🕊
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#انجیر
🍃 خوردن انجیر بوی بد دهان را از بین میبرد.
🍃 از ابتلا به سرطان سینه جلوگیری می کند.
🍃 برای کم خونی مفید است.
🍃 از پوکی استخوان جلوگیری می کند.
روزانه 3 عدد
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
وصیت
🌷 شهید حمیدرضا اسدالهی 🌷
به فرزندش
محمد،زندگی کن برای مهدی(عج)
درس بخوان برای مهدی(عج)
محمد،ورزش کن برای مهدی(عج)
محمد،من تو را ازخدا برای خودم نخواستم
تو را ازخدا خواستم برای مهدی(عج)
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💟گاهی راحت تر آنست که
با وجود اندوهی
که در درونتان موج می زند، لبخند بزنید
تا اینکه بخواهید به همه ی عالم
علت غمگینی خود را توضیح دهید!
✨✨✨✨
💠 با ما همراه باشید در کانال افسران👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
در سینه دوباره ابتلا می آید
غم باز به اُردوی ولا می آید
دل های شڪسته ڪاظمینی شده است
اینجاست ڪه بوی ڪربلا می آید
🔲 شهادت ابنالرضا ، حضرت جوادالائمه ، امام محمد تقی(ع) تسلیت باد .
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
رهبر انقلاب اسلامی: مجازات مفسدان اقتصادی سریع وعادلانه انجام شود
▫️رئیس قوه قضائیه در نامهای به رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به جنگ اقتصادی دشمنان علیه ملت ایران و انجام برخی جرائم از سوی عدهای از اخلال گران و مفسدان اقتصادی در این شرایط همسو با اهداف دشمنان، درخواست کرد اجازه اقدامات ویژه در برخورد قاطع و سریع در چارچوب قانون مجازات اخلال گران در نظام اقتصادی کشور و قانون مجازات اسلامی داده شود.
🔹در این نامه پیشنهاد شده است که هرگونه تعلیق و تخفیف مجازات اخلال گران و مفسدان اقتصادی ممنوع باشد.
🔸رهبر انقلاب اسلامی با این پیشنهاد موافقت و تأکید کردند: مجازات مفسدان اقتصادی سریع و عادلانه انجام گیرد و در مورد اتقان احکام دادگاهها دقت لازم توصیه شود.
متن درخواست رئیس قوه قضائیه و پاسخ رهبر انقلاب اسلامی:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (ادام الله ظله الوارف) رهبر معظم انقلاب اسلامی
سلام علیکم
با احترام، نظر به شرایط ویژه اقتصادی کنونی که نوعی جنگ اقتصادی محسوب میشود و متأسفانه عده ای از اخلال گران و مفسدان اقتصادی هم در راستای اهداف دشمن موجبات آن را فراهم و مرتکب جرایمی می شوند که ضرورت برخورد قاطع و سریع با آنان را می طلبد، در صورت صلاحدید به رئیس قوه قضائیه اجازه فرمائید در چارچوب قانون مجازات اخلال گران در نظام اقتصادی کشور مصوب ۱۹ / ۹/ ۱۳۶۹ با اصلاحات و الحاقات بعدی و ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ با رعایت موارد ذیل اقدام نماید.
۱- حسب مفاد تبصره ۶ ماده ۲ قانون مذکور شعبی از دادگاه انقلاب اسلامی را با ترکیب سه نفر قاضی با حداقل ۲۰ سال سابقه قضائی (یک نفر رئیس و دو مستشار) تشکیل دهد. رسمیت دادگاه با حضور دو نفر از اعضاء خواهد بود.
۲- محل استقرار این شعب در تهران می باشد و کلیه پرونده های مرتبط، توسط معاون اول قوه قضائیه به آن شعب ارجاع می شود و با تشخیص رئیس قوه قضائیه حسب ضرورت در مراکز استانها نیز قابل تشکیل است.
۳- به تشخیص رئیس دادگاه جلسات علنی و قابل انتشار در رسانه ها می باشد.
٤- کلیه مواعد قانونی لازم الرعایه مندرج در آیین دادرسی از قبیل ابلاغ و اعتراض حداکثر ۵ روز تعیین می شود.
۵- مفاد تبصره ماده ۶۸ قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص وکیل، در دادگاه نیز مجری خواهد بود.ه
۶- هر گاه ضمن رسیدگی در دادگاه نقص تحقیقاتی احراز شود دادگاه میتواند رأسا نیز نسبت به تکمیل تحقیقات اقدام نماید.
۷- کلیه اتهامات اشخاص حقیقی و حقوقی و کشوری و لشکری مرتبط با پرونده ارجاعی اعم از مباشر، شرکاء و معاونین در یک شعبه رسیدگی می شود.
۸- هرگونه تعلیق و تخفیف نسبت به مجازات اخلال گران و مفسدان اقتصادی ممنوع است.
۹- در کلیه موارد رسیدگی به جرائم مذکور در صورت وجود دلایل کافی به تشخیص قاضی دادسرا و یا دادگاه حسب مورد قرار بازداشت موقت تا ختم رسیدگی و صدور حکم قطعی صادر می شود. این قرار غیر قابل اعتراض در مراجع دیگر خواهد بود. هر گونه تغییری در قرار، توسط دادگاه رسیدگی کننده صورت می پذیرد.
۱۰- آرای صادره از این دادگاه به جز اعدام، قطعی و لازم الاجرا می باشد. احکام اعدام با مهلت حداکثر ۱۰ روز قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور می باشد.
۱۱- آیین نامه اجرایی این مصوبه توسط رئیس قوه قضائیه تهیه و تصویب می شود.
۱۲- این مصوبه برای مدت دوسال از تاریخ تصویب معتبر می باشد.
والامر الیکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صادق آملی لاریجانی
بسمه تعالی
با پیشنهاد موافقت میشود. مقصود آن است که مجازات مفسدان اقتصادی سریع و عادلانه انجام گیرد. در مورد اتقان احکام دادگاهها دقت لازم را توصیه فرمائید.
والسلام علیکم و رحمة الله
سیدعلی خامنه ای
۲۰ / ۵ / ۹۷
fna.ir/bnuwqm
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
دلخسته و بی شکیب بودن سخت است / هم صحبت نانجیب بودن سخت است
هر مرد غریب مأمنش خانه اوست / در خانه خود غریب بودن سخت است
🏴 شهادت حضرت جوادالائمه(ع) تسلیت باد.
@javanane_enghelabi313
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_426
چادر و مانتوے فیروزہ اے رنگے بیرون میڪشم.
صدایش بغض آلود است!
_یڪے دو ساعت پیش اومد مغازہ! حواسم بهش نبود! یهو شروع ڪرد بہ داد و بیداد ڪردن و بد و بیراہ گفتن! اومدہ بود براے آبروریزے ڪردن!
همہ ے مغازہ داراے پاساژ جمع شدہ بودن جلوے مغازہ و تماشا میڪردن!
هرچے گفتم بس ڪنہ و برہ بیرون بدتر صداشو برد بالا و هرچے از دهنش در اومد بهم گفت!
انقدر جیغ زد ڪہ یهو از حال رفت سرش خورد بہ لبہ ے میز و بیهوش شد!
شال و شلوارے بیرون میڪشم و بے اختیار فریاد میزنم:واے بابا! چرا همون موقع ڪہ اومد مغازہ بهم زنگ نزدے؟!
عصبے با صداے بلند میگوید:مگہ این با جیغ و دادا و فحشاش اجازہ داد ڪہ من ڪارے ڪنم؟! آبروم تو ڪل بازار رفت! از فردا چطور میتونم سر بلند ڪنم؟!
عصبے مشغول تعویض لباس هایم میشوم و پوفے میڪنم.
_الان اصلا نمیخوام باهاتون بحث ڪنم! فقط بگید ڪجایید!
نفس عمیقے میڪشد:تو آمبولانس! نزدیڪ بیمارستان!
نام بیمارستان را مے پرسم و تماس را قطع میڪنم.
با عجلہ آمادہ میشوم و از خانہ خارج میشوم،سریع تاڪسے دربستے مے گیرم.
در راہ خدا خدا میڪردم اتفاق خاصے براے آرزو نیوفتادہ باشد تا جنجال تازہ اے راہ بیوفتد!
نیم ساعت بعد تاڪسے مقابل بیمارستان متوقف میشود،با عجلہ ڪرایہ ماشین را حساب میڪنم و بہ سمت بیمارستان راہ مے افتم.
نفس نفس زنان وارد بیمارستان میشوم،با دست گوشہ ے چادرم را گرفتہ ام ڪہ زیر پایم گیر نڪند و زمین نخورم!
بدون ثانیہ اے مڪث با قدم هاے بلند خودم را بہ پذیرش مے رسانم.
نفس نفس زنان مقابل پرستار مے ایستم و دستانم را روے میز میگذارم.
نفس عمیقے میڪشم و چشمانم را مے بندم! ڪمے نفس تازہ میڪنم و چشمانم را باز!
میخواهم دهان باز ڪنم ڪہ صدایے از پشت سر مے خواندم!
_آیہ!
سرم را برمیگردانم،پدرم را مے بینم ڪہ با شانہ هایے افتادہ و چهرہ اے ملتهب در چند قدمے ام ایستادہ!
قدش ڪمے خمیدہ بہ نظر مے رسد،پوست صورت و گردنش ڪمے سرخ شدہ و رگ هاے گردنش متورم!
چشمانم بہ خون نشستہ اند و غمے سنگین درشان موج میزند! موهایش سفیدتر بہ نظر مے آیند!
دستے بہ ریش پر پشتش مے ڪشد و با نگاهش نقطہ اے را نشان میدهد!
_اونجاست! بیهوشہ!
چادرم را مرتب میڪنم و بہ سمتش قدم برمیدارم،چند بار دهانم را باز و بستہ میڪنم تا حرفے بزنم اما نمیتوانم!
نمیتوانم خشمم را نشان بدهم! نمیتوانم سرزنشش ڪنم! حتے نمیتوانم حرفے بزنم ڪہ آرامش ڪنم!
انگار بہ این مردے ڪہ پدم مے خوانمش هیچ حسے ندارم!
سرے بہ نشانہ ے تاسف تڪان میدهم و بہ زور لبانم را تڪان مے دهم:حالش چطورہ؟!
ڪتش را روے ساعدش جا بہ جا میڪند و نفس صدا دارے میڪشد!
_انگار خوبہ! فشارش افتادہ بود و سرش شڪستہ! البتہ چیز خاصے نیست! چهار پنج تا بخیہ بیشتر نخوردہ!
چشمانم را مے بندم و با انگشتانم شقیقہ هایم را مے فشارم:خداے بزرگ بهم صبر بدہ! شهاب!
چند ثانیہ بعد چشمانم را باز میڪنم و بہ سمت اتاقے ڪہ پدرم اشارہ ڪرد راہ مے افتم.
صداے قدم هاے پدرم را از پشت سر مے شنوم.
مقابل در میرسم،چند تقہ بہ در میزنم و وارد اتاقڪ میشوم.
اتاقڪے بے نور و دلگیر ڪہ دیوارهاے سفید ڪدر شدہ اش توے ذوق مے زنند!
آرزو با سرے پانسمان شدہ روے تختے فلزے دراز ڪشیدہ و چشمانش را بستہ.
با قدم هاے ڪوتاہ خودم را ڪنار تخت مے رسانم،پوست گندمے اش بہ زردے میزند!
صورتش معصوم تر از همیشہ بہ نظر مے رسد!
سوزن سرم در دستش جا خوش ڪردہ و خوابش بردہ!
آرام انگشت اشارہ ام را روے گونہ اش میڪشم،صداے پدرم سڪوت را مے شڪند!
_نابیناییش...یعنے هیچ راهے ندارہ بتونہ ببینہ؟!
بدون این نگاهش ڪنم جواب میدهم:ڪدوم دردِ این هیجدہ نوزدہ سالو براش دوا میڪنہ؟!
نفس عمیقے میڪشم و انگشتم را از روے گونہ ے آرزو برمیدارم.
موبایلم را از داخل ڪیفم بیرون میڪشم و مردد براے روزبہ مے نویسم:
"من الان پیش آرزوام!"
و در ادامہ نام بیمارستان را برایش تایپ میڪنم و قبل از این ڪہ پشیمان بشوم پیام را ارسال میڪنم!
بہ سمت پدرم برمیگردم،با حالت غریبے بہ آرزو چشم دوختہ!
صدایش میزنم:بابا؟!
بہ خودش مے آید،نگاهش را از آرزو میگیرد و مسیر نگاهش را روے صورت من تنظیم میڪند!
سرم را تڪان میدهم:شهاب در بہ در دنبال آرزو میگردہ،با روزبہ رفتن! بہ روزبہ پیام دادم اینجاییم،لطفا شما برو! اینجا باشے اوضاع بدتر میشہ!
ساڪت سرش را پایین مے اندازد و نگاهش را بہ سرامیڪ ها میدوزد.
چقدر مظلوم بہ نظر میرسد! چقدر این حالتش را دوست ندارم!
پوفے میڪنم و نگاهے بہ ساعت مچے ام مے اندازم.
بیست دقیقہ در سڪوت گذشت،روزبہ چند بار تماس گرفت اما جوابش را ندادم تا خودش بیاید!
نگاهے بہ آرزو مے اندازم و بہ سمت پدرم مے روم.
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_427
آرام زمزمہ میڪنم:بهترہ ما بیرون منتظر باشیم! الاناست ڪہ برسن!
بدون حرف بہ سمت در مے رود و من هم پشت سرش.
در را باز میڪند و از آن اتاقڪ دلگیر خارج میشویم.
همین ڪہ وارد راهرو میشویم،شهاب را مے بینم ڪہ عصبے مقابل مسئول پذیرش ایستادہ و صحبت میڪند.
روزبہ هم ڪنارش ایستادہ و سعے دارد آرامش ڪند!
نگاهے بہ پدرم مے اندازم،بے تفاوت و آرام قدم برمیدارد!
میخواهم دهان باز ڪنم ڪه نگاہ شهاب بہ ما مے افتد،همین ڪہ پدرم را مے بیند خون جلوے سبزے چشمانش را مے گیرد!
با چنان سرعتے بہ سمتمان مے دود ڪہ شوڪہ میشوم،روزبہ پشت سرش مے دود و صدایش میزند!
با چشم هاے گشاد شدہ از ترس دست پدرم را میگیرم و میڪشم.
در ڪمتر از دہ ثانیہ شهاب بہ ما مے رسد و یقہ ے پدرم را مے گیرد!
فریاد میزند:مے ڪشمت! از اولم باید نفستو مے گرفتم ڪہ یہ جماعت از دستت راحت بشن!
روزبہ با اخم هاے درهم سعے دارد شهاب را از پدرم جدا ڪند،پرستارے با اخم بہ سمتمان مے آید و بلند میگوید:آقاے محترم اینجا بیمارستانہ! لطفا تشریف ببرید بیرون از اینجا یقہ ڪشیاتونو انجام بدید!
شهاب بدون توجہ بہ پرستار،گلوے پدرم را مے فشارد و فریاد میزند:با خواهرم چے ڪار ڪردے؟! هان؟!
پدرم محڪم دستم را مے فشارد،جیغ خفیفے میڪشم و مے گویم:بابامو ول ڪن!
پرستار عصبے رو بہ ڪسے میگوید:زنگ بزن نگهبانے!
روزبہ با زور شهاب را از پدرم جدا میڪند و عقب میڪشد!
نگران بہ چهرہ ے ڪبود شدہ ے پدرم خیرہ میشوم و مے پرسم:خوبے بابا؟!
سرے تڪان میدهد و خودش را روے صندلے مے اندازد.
ڪنارش مے نشینم و آرام شانہ اش را ماساژ میدهم،روزبہ شهاب را روے صندلے مے نشاند و مشغول صحبت ڪردن با نگهبان بیمارستان مے شود!
آرام مے پرسم:بابا! مطمئن باشم شما روے آرزو دست بلند نڪردے؟!
سرش را تڪان میدهد و چشمانش را مے بندد،سرش را بہ دیوار تڪیہ میدهد.
روزبہ نگاهے بہ شهاب مے اندازد و بہ سمتمان مے آید،نگاهش را بہ پدرم مے دوزد.
_سلام جناب نیازے! حالتون خوبہ؟!
پدرم بدون این ڪہ چشمانش را باز ڪند بہ تڪان دادن سرے اڪتفا میڪند.
روزبه نگاهے بہ من مے اندازد و اشارہ میڪند بہ دنبالش بروم.
مردد از روے صندلے بلند میشوم و دنبالش راہ مے افتم.
ڪمے از پدرم فاصلہ مے گیریم،شهاب از روے صندلے بلند میشود و بہ سمت اتاقڪے ڪہ آرزو در آن قرار دارد میرود!
نفس راحتے میڪشم و چشمانم را بہ روزبہ مے دوزم.
ڪلافہ دستے بہ موهایش میڪشد و مے پرسد:چے شدہ؟! آرزو چش شدہ؟! بابات اینجا چے ڪار میڪنہ؟!
لبم را بہ دندان میگیرم:آرزو رفتہ مغازہ ے بابا داد و بیداد راہ انداختہ،خودش از حال رفتہ سرش خوردہ بہ لبہ ے میز،بابام آوردتش بیمارستان! بہ منم خودش زنگ زد خبر داد!
ابروهایش را بالا مے اندازد:تو بابا رو ببر بوفہ یہ آبے آبمیوہ اے چیزے براش بگیر و بعدش یہ ماشین بگیر برہ خونہ! منم با شهاب حرف بزنم دیونہ بازے درنیارہ!
لب میزنم:باشہ!
میخواهم بہ سمت پدرم برگردم ڪہ دستم را مے گیرد.
منتظر نگاهش میڪنم،نگران مے پرسد:خوبے؟! رنگت پریدہ عزیزم!
لبخند ڪم رنگے میزنم:بخاطرہ استرسہ!
سرے تڪان میدهد و از داخل جیبش ڪیف پولش را بیرون میڪشد و بہ دستم میدهد.
_پس خودتم یہ چیزے بخور تا بیام ببرمت پیش یہ دڪتر! رنگ و رو برات نموندہ!
شانہ اے بالا مے اندازم:یڪم سردرد گرفتم! همین!
پیشانے اش را بالا میدهد:میدونے ڪہ دستور دادن تو خونمہ! پس دختر حرف گوش ڪنے باش!
لبخندم عمیق تر میشود:چشم رئیس!
لبخندے میزند و بہ سمت اتاقڪ میرود،بہ سمت پدرم میروم و آرام مے گویم:بابا!
چشمانش را باز میڪند،دستش را میگیرم.
_پاشو بریم یہ آبمیوہ بخوریم! حالت اصلا خوب نیست!
بدون حرف مے ایستد و دستم را پس میزند!
خشڪ مے گوید:خدا بهم دست و پا دادہ!
باز در پوستہ ے خشڪ و مغرورش فرو میرود!
بدون حرف ڪنارش قدم برمیدارم،چند دقیقہ بعد همراہ پدرم در بوفہ ے بیمارستان آبمیوہ و ڪیڪے بہ زور قورت دادیم.
با اصرارهاے من،پدرم ماشینے گرفت و راهے خانہ شد!
بعد از راهے ڪردن پدرم،داخل بیمارستان برگشتم و راهے اتاق آرزو شدم.
صداے عصبے بازخواست و سرزنش هاے شهاب از داخل اتاق بہ گوش مے رسید.
تحمل حرف ها و ڪلہ شق بازے هایش را نداشتم.
ڪمے از در فاصلہ گرفتم،میخواهم بہ سمت حیاط بروم ڪہ ضجہ هاے زنے از انتهاے سالن توجهم را جلب میڪند!
متعجب بہ انتهاے سالن خیرہ میشوم،دختر جوانے همسن و سال هاے خودم انتهاے سالن ایستادہ و زار میزند.
نگاهم بہ سمت شڪم برآمدہ اش مے رود! حتما زمان زایمانش رسیدہ!
میخواهم بہ سمت عقب برگردم ڪہ ضجہ هایش بیشتر میشود!
بے اختیار نگاهش میڪنم،دو زن با لباس هاے مشڪے بازوهایش را گرفتہ اند و قربان صدقہ اش مے روند و پا بہ پایش اشڪ مے ریزند!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
moghadam-01.mp3
1.48M
🔳 شهادت امام جواد (ع)
🌴بیقرارم تو دلم یه دنیا دردُ و ماتمه
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از یا زهرا س
🌱شما افسران جوان جبهه مقابل جنگ نرم هستید
(امام خامنه ای)
💥ما را دنبال کنید همراه با مطالب👇
🔅سیاسی
🔅فرهنگی
🔅ولایی
🔅شهدایی
🔅بصیرتی
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
خوش امدید
💕بـه گلستان خاطـرات شهــدا💕
✨خــوش آمـدیـد.✨
جنــگ نــه ! امــا دفــاع زیبــاست!
ایـن کـانال،بـرگِ سبـزی است تقـدیم بـه شهدای عزیـز در فضای مجازی🍃
باشد که دستمـان را در جـاده ی لغـزنده ی ایـن دنـیـا بگیرنـد و شفیعمـان در قیـامت بــاشنــد🙏
مطالب این کانال شامل
📚 خاطرات شهدا
🔰طنز جبهه😁
💞 رمانهای شهدایی
📖 مطالب روانشناسی
✌️مــائیــم و نـوای بـی نـوایـی
بـسمِ الله اگــر،حریـف مـایی✌️
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
👆👆👆👆