eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.4هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
10.2هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
‍ 🌷 #دختر_شینا – قسمت 1⃣5⃣ 💥 صمد ایستاده بود روبه‌رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد.
‍ 🌷 – قسمت 2⃣5⃣ 💥 سرش را انداخت پایین و باز کوک‌های لحاف را کشید. تلویزیون روشن بود. داشت صحنه‌های جنگ را نشان می‌داد؛ خانه‌های ویران‌شده، زن‌ها و بچه‌های آواره. سمیه از خواب بیدار شد. گریه کرد. صمد بغلش کرد و داد دستم تا شیرش بدهم. سمیه که شروع کرد به شیر خوردن، صمد زل زد به سمیه و یک‌دفعه دیدم همین‌طور اشک‌هایش سرازیر شد روی صورتش. گفتم: « پس چی شد...؟! » سرش را برگرداند طرف دیوار و گفت: « آن اوایل جنگ، یک وقت دیدم صدای گریه‌ی بچه‌ای می‌آید. چند نفری همه جا را گشتیم تا به خانه‌ی مخروبه‌ای رسیدیم. بمب ویرانش کرده بود. صدای بچه از آن خانه می‌آمد. رفتیم تو. دیدیم مادری بچه‌ی قنداقه‌اش را بغل کرده و در حال شیر دادنش بوده که به شهادت رسیده. بچه هنوز داشت به سینه‌ی مادرش مک می‌زد. اما چون شیری نمی‌‌آمد، گریه می‌کرد. » 💥 از این حرفش خیلی ناراحت شدم. گفت: « حالا ببین تو چه آسوده بچه‌ات را شیر می‌دهی. باید خدا را هزار مرتبه شکر کنی. » گفتم: « خدا را شکر که تو پیش منی. سایه‌ات بالای سر من و بچه‌هاست. » کاسه‌ی انار را گرفت دستش و قاشق‌قاشق خودش گذاشت دهانم و گفت: « قدم! الهی اجرت با حضرت زهرا‌(س). الهی اجرت با امام حسین‌(ع). کاری که تو می‌کنی، از جنگیدن من سخت‌تر است. می‌دانم. حلالم کن. » 💥 هنوز انارها توی دهانم بود که صدای بوق ماشینی از توی کوچه آمد. بعد هم صدای زنگ توی راهرو پیچید. بلند شد. لباس‌هایش را پوشید، گفت: « دنبال من آمده‌اند، باید بروم. » انارها توی گلویم گیر کرده بود. هر کاری می‌کردم، پایین نمی‌رفت. آمد پیشانی‌ام را بوسید و گفت: « زود برمی‌گردم. نگران نباش. » 💥 صبح زود با صدای سمیه از خواب بیدار شدم. گرسنه‌اش بود. باید شیرش می‌دادم. تا بلند شدم و توی رختخواب نشستم، سمیه خوابش برد. از پشت پنجره آسمان را می‌دیدم که هنوز تاریک است. به ساعت نگاه کردم، پنج‌ونیم بود. بلند شدم، وضو گرفتم که دوباره صدای گریه‌ی سمیه بلند شد. بغلش کردم و شیرش دادم. مهدی کنارم خوابیده بود و خدیجه و معصومه هم کمی آن‌طرف‌تر کنار هم خوابیده بودند. دلم برایشان سوخت. چه معصومانه و مظلومانه خوابیده بودند. 💥 طفلی‌ها بچه‌های خوب و ساکتی بودند. از صبح تا شب توی خانه بوند. بازی و سرگرمی‌شان این بود که از این اتاق به آن اتاق بروند. دنبال هم بدوند. بازی کنند و تلویزیون نگاه کنند. روزها و شب‌ها را این‌طور می‌گذراندند. یک لحظه دلم خواست زودتر هوا روشن شود. دست بچه‌ها را بگیرم و تا سر خیابان ببرمشان، چیزی برایشان بخرم، بلکه دلشان باز شود. اما سمیه را چه‌کار می‌کردم. بچه‌ی چهل روزه را که نمی‌شد توی این سرما بیرون برد. 💥 سمیه به سینه‌ام مک می‌زد و با ولع شیر می‌خورد. دستی روی سرش کشیدم و گفتم: « طفلک معصوم من، چقدر گرسنه‌ای. » صدای در آمد. انگار کسی پشت در اتاق بود. سینه‌ام را به زور از دهان سمیه بیرون کشیدم. سمیه زد زیر گریه. با ترس و لرز و بی‌سر و صدا رفتم توی راه‌پله. گفتم: « کیه... کیه؟! » صدایی نیامد. فکر کردم شاید گربه است. سمیه با گریه‌اش خانه را روی سرش گذاشته بود. پشت در، میزی گذاشته بودم. رفتم پشت در و گفتم: « کیه؟! » 💥 کسی داشت کلید را توی قفل می‌چرخاند. صمد بود، گفت: « منم. باز کن. » با خوشحالی میز را کنار کشیدم و در را باز کردم. خندید و گفت: « پس چه‌کار کرده‌ای؟! چرا در باز نمی‌شود. » چشمش که به میز افتاد، گفت: « ای ترسو! »دستش را دراز کرد طرفم و گفت: « سلام. خوبی؟! » صورتش را آورد نزدیک که یک‌دفعه مهدی و خدیجه و معصومه که از سر و صدای سمیه از خواب بیدار شده بودند، دویدند جلوی در. هر دو چند قدم عقب رفتیم... 🔰ادامه دارد...🔰 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی شهدای ❤️❤️ سلام به دوستان ✋ امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم... طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛ « نگہ داشتن یاد ، کم تر از نیست ... » 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد 🎙با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌         برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚                              •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾• 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی کوتاه ثواب عظیم صدقه برای اموات آیت الله (ره) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔊شما رسانه شهدا باشید 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید بزرگوار محمدعلی زارع‌حسین‌آبادی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۴۸/۲/۱۴ محل ولادت: یزد تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۱ محل شهادت: عملیات والفجر ۸ _ ام الرصاص نحوه شهادت: اصابت گلوله به پهلو _ پیکرش تا مدت ها گمنام بود و سرانجام ۱۳۷۵/۱۲/۱۵ پس از تفحص به میهن بازگشت. مزار: گلزار شهدا خلدبرین ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐 🔰زندگینامه شهید محمدعلی زارع‌حسین‌آبادی : 🌺شهید محمدعلی زارع‌ حسین‌آبادی‌ چهاردهم ارديبهشت ۱۳۴۸،در شهرستان يزد به دنيا آمد. پدرش حسن،كارمند اداره راه و ترابري بود و مادرش بي بي خديجه نام داشت. 🌸دانش آموز سوم متوسطه در رشته نساجي بود.در عكاسي شاگردي مي‌كرد.به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. ✨خصوصیات اخلاقی شهید✨ 🌱شهید بزرگوار به دعای کمیل و ندبه علاقه زیادی داشت هرگز خواندن دعای کمیل و ندبه را ترک نمی‌کرد هر پنجشنبه برای خواندن دعای کمیل به امامزاده سیدوصحرا یزد می رفت، بعد از دعا تا صبح در آنجا برای اموات دفن شده نماز می خواند و با خدا راز و نیاز می کرد،با وجود سن کمی که داشت از او پرسیده می شد از ماندن در قبرستان نمی ترسی،می گفت:« آنها زنده اند ما مرده ایم، زنده ها که ترس ندارند. نماز شب را هرگز ترک نمی کرد.بسیار مهربان و مودب بود،با همه با احترام رفتار می کرد حتی کوچک تر ها،برای سادات احترام خاصی قائل بود می گفت:«ذریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند. 🌹سرانجام در بيست و يكم بهمن ۱۳۶۴،با سمت تك‌ تيرانداز در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت گلوله به پهلو، شهيد شد. 🕊پيكر او مدت‌ ها در منطقه بر جا ماند و سرانجام پانزدهم اسفند ۱۳۷۵، پس از تفحص در گلزار شهداي خلد برين زادگاهش به خاك سپرده شد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
✍📚بیان دو خاطره از مادر گرامی شهید محمدعلی زارع حسین‌آبادی و نوه خاله ی بزرگوار شهید: 💌🖇💌🖇💌🖇 📌مادر شهید می گوید: 💫زمانی که که می خواست به جبهه برود به او اجازه نمی دادم،گفت:«مادر جان اگر می توانی فردای قیامت جلوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو سفید باشی به من اجازه نده،با این حرفش دیگر نتوانستم مانع رفتنش بشوم. 💢💠💢💠💢💠💢 📌نوه خاله شهید می گوید: 🌾یادم هست خیلی کوچک بودم که پدرم به حج مشرف شده بودند،پدرم هنوز فرزند پسری نداشت که در کار ها و پذیرایی از مهمانان به او کمک کند،آن زمان هم رسم بود به مدت یک هفته ولیمه بدهیم و همه اقوام در منزل ما بودند،علی آقا مثل یک پسر در کنار پدرم بود تمام کار های بیرون و پذیرایی از مهمانان را به عهده گرفته بود. با خلوص نیت و ذوق فراوانی کار می کرد.از مهمان ها پذیرایی می کرد. یک روز پدرم در حضور ایشان با تندی با مادرم که از سادات هست صحبت کرد محمد علی بسیار ناراحت و مضطرب شد،با وجود سن کم، به پدرم گفت:«سادات ذریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند هرگز با تند خویی با ایشان صحبت نکنید و با ناراحتی منزل ما را ترک کردند. 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
📌کرامات شهید محمدعلی زارع حسین‌آبادی: 🌹🍃🌹🍃🌹 🌻چند سال پیش خواهر شهید به علت مشکلات مالی از یزد به شهر اهواز مهاجرت کرده بودند در آنجا خواهر شهید دچار سانحه سوختگی میشه سوختگی ناحیه ساق پای ایشان که بیشتر از نواحی دیگر بوده عفونت کرده و درد شدیدی داشته،یک شب از شدت درد به برادر شهیدش و ائمه متوسل می شود و از او می خواهد در این شهر غریب کمکش کند،همانطور که نشسته بوده و با برادر درد و دل می کرده درعالم خواب و بیداری خود را درمنزل پدر می بیند،که با پدر و مادر در اتاق نشسته اند. ناگهان شهید محمد علی با سینی چای وارد می شود و به او چای تعارف می‌کند،خواهرش می گوید:«من نمی توانم چای بخورم گلویم سوخته،محمد علی به خواهرش می گوید:«تو این چای را بخور گلویت هم خوب می شود، خواهر چای را می نوشد صبح که از خواب بیدار می شود نه از درد خبری بوده و نه از سوختگی و عفونت،از سوختگی ناحیه پا فقط یک لکه قهوه ای به جای مانده بوده. 🌷🍃🌷🍃🌷 🌺خواهر زاده شهید 8 ماهه بوده که از ناحیه دست دچار سوختگی با آبگوشت می شود به طوریکه پوست دستش از آرنج تا مچ رفته بوده و در قسمت مچ دست سوختگی عمیق بوده بچه را به بیمارستان می برند پانسمان می کنند اما بچه از ظهر که این اتفاق افتاده تا شب یک بند گریه می کرده و شیر هم نمی خورده، مادرش هر کار می‌کند این بچه یک لحظه هم آرام نمی شود،نیمه های شب مستاصل می شود و به برادر متوسل میشه،در عالم خواب، برادر را با دوست شهیدش سید علی موسوی می بیند که به سمت او می آیند،میگه علی خودتی برادر می خنده. با شوخی می گوید:«نه فتوکپی منه(محمد علی شوخ طبع بود) بعد به سمت بچه می آید او را می بوسد و دستش را روی دست بچه از آرنج تا مچ می کشد و می رود. خواهرش می گوید:«وقتی از خواب بیدار شدم دیدم بچه آرام گرفته و شیر می خورد.روز بعد بچه را برای تعویض پانسمان نزد دکتر می برند، هنگامی که پانسمان را باز می کنند هیچ اثری از سوختگی نبوده،دکتر با تعجب میگه اصلا دست بچه سوخته بوده! 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
💐🍃💫💐🍃💫💐🍃💫 📝✨فرازی از وصیت نامه شهید محمدعلی زارع حسین‌آبادی : 🌺ای امت شهید پرور وصیتی با شما دارم که همیشه پشتیبان روحانیت باشید و گرنه شکست می‌خورید که دشمن هم همین را می‌خواهد. 🌻و وصیتی دیگر دارم که این دعای کمیل و ندبه و توسل را فراموش نکنید و مبادا خدای ناکرده غافل شوید و امامان و معصومین را از یاد ببرید. 🌾و وصیتی با شما پدر گرامیم دارم می‌دانم اگر من شهید شدم شما استقامت و صبر می‌کنید و از شما می‌خواهم که با ضد انقلابیون مبارزه نمایید و نگذارید آنها رشد کنند. شادی روح شهدا صلوات ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا مادری بودند..🌱❣ شهدا رو مادرشون خرید... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام " محمدعلی زارع‌حسین‌آبادی " نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعوت نامه💌 هیئت مجازی 📲 🔉 دعای کمیل 🎤 سخنرانی و روضه 📆پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۳ ⏰ زمان:ساعت ۲۱:۰۰ 🕌 : گروه و کانال 👇👇 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📸 ترس دشمن از چادر شهید حسین عابدریزی: خواهرانم؛ بدانید که دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر می‌ترسد تا سرخی خون من. حجاب خود را حفظ کنید. عفاف | چادر | شهدا ‎‎‌‌‎‎‎‎‌🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
~🕊 🌿فرازی از وصیت نامه💌 «شما را وصیت میکنم که از غافلان نباشید روزی برسد که حسرت بخورید که عمر بر باد رفت و پایم لب گور رسید، ولی آمادگی ندارم و بهترین توشه برای این سفر بزرگ که منزلگاهها و عقبههای هولناک دارد، تقوا و عمل صالح است» ♥️🕊 ‎‎‌🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 امروز ۲۶ مهر ماه سالروز شهادت مدافع حرم"نادر حمید" گرامی باد 📽سخنان مادر شهید نادر حمید در مورد شهادت فرزند قهرمانش وصیت شهید نادر حمید 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🌹اگر امروز هم هر دیوانه وهر ابلیسی دستش به این کشور دراز شود دستش را قطع میکنیم... 🍃روز ۲۶ مهر سال ۸۸ آن مهر سرخ نیز بر پرنده سفید و پاک او زده شد تا همگان او را نورعلی شوشتری خطاب کنند و او نظر کند به وجه الله🌺 🕊به مناسبت سالروز شهادت نورعلی شوشتری 📅تاریخ تولد : ۱۴ اسفند ۱۳۲۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۸۸ 🥀مزار شهید : مشهد 🕊محل شهادت : سیستان و بلوچستان 🌹سالگرد شهادت سردار شوشتری و۴۱نفر از همرزمانش گرامی باد 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪴 سال اول ازدواج_مصطفی بود ،یک روز نشسته بودیم گفتم :مصطفی الان بهترین هدیه چیه ؟ گفت: باهم کربلا بریم خیلی جالب بود و سریع جور شد.🌹 باهم کربلا رفتیم ،خیلی خوش گذشت البته جدا از یک سری مشکلاتی که بین راه پیش اومد. مصطفی از بچگی خیلی بد ماشین بود. کاملا انرژی اش گرفته میشد ولی از اون جای که مصطفی خیلی خوش مسافرت بود هرازگاهی یه لطیفه ایی می گفت، 🌹 ولی خیلی بی_حال شده بود ، چون خیلی در مسیر توقف داشتیم. به مرز که رسیدیم پیاده شدیم که بازرسی کنن افرادی که بازرسی میکردن جزء گروهک منافقین بودن تا مصطفی رو دیدن برای بازرسی بردنش،  همه نگران شدیم مشکوک شدن گفتن این یا پاسدار یا بسیجی استرس تمام وجودمون گرفت ، مصطفی و چندتا از دوستاشو برای بازجویی بردن ،در اون لحظه آنقدر به ما سخت گذشت . که فقط متوسل شدیم به چهارده معصوم وبعد از باز جویی بچه ها را آزاد کردن  با تمام سختیهاش سفر پر استرس وخاطر انگیزی برامون شد . وقتی چهره بی حالشو یادم میاد خیلی بیقرارش میشم  تمام اون استرس ها درمقابل این فراق قطره ایی ازدریاست.... ‎‎‌🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه‌های‌حسینی ❤️❤️ وقتی میخونن به عزت و شرف لا اله الا الله…