24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
▪️نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم
چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی
▪️گر نیایند جوانان حرم یاری من
که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی
🎤حاج شیخ احمد#کافی
🏴 #ملت_حسین_به_رهبری_حسین
◽️ رهبر انقلاب: در تجربهی مبارزهی ملّت ایران با نظام منحوس شاهنشاهی از تبعیّت از سیّدالشهدا (علیهالسلام) استفاده کردیم، هم در جنگ با متجاوزین عراقی این تجربه را بهکار بستهایم و هم در طول مبارزه با استکبار جهانی باید همیشه این یادمان باشد. ۱۳۶۷/۵/۲۴
🏴 #روایت_کربلا | علیاکبر، اسماعیلِ امام حسین(علیهالسلام) بود که به کام مرگ فرستاد
▪️رهبر انقلاب: وقتی که همهی اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و کسی غیر از خانوادهی او باقی نماند، علی اکبر از خیمه گاه خارج شد. پیش پدر آمد و گفت: پدر! اکنون اجازه بده تا من بروم بجنگم و جانم را قربانت کنم. هیچ مقاومتی نکرد و به او اجازه داد! این دیگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نیست که امام به او بگوید نرو، بایست؛ این پارهی تن و پارهی جگر خود اوست! این انفاق امام حسین علیه السلام است؛ این اسماعیل حسین علیه السلام است که به میدان میرود. امام حسین علیه السلام نگاهی از روی نومیدی به قدّ و قامت علی اکبر انداخت. گفت: خدایا! خودت شاهد باش. جوانی را به جنگ و به کام مرگ فرستادم که از همهی مردم، شبیهتر به پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. ۱۳۷۴/۳/۱۹
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
گیسو_کمند_بابا.mp3
11.14M
▪️نوحه حضرت علی اکبر "ع"
▪️بالا بلند بابا گیسو کمند بابا
🎙حاج محمـود کریـمی
🏴خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب شمر
✍️علامه امینی میگوید: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او #شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم.
📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر
سلام بر آن مظلومِ بى یاور
#استوری