eitaa logo
🦜شعرکده گل وبلبل🦜
470 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اين جهان ما و منيست عاقبت اين افتادنيست لاجرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست 🦋🌵
اي خوشا روزا که ما را مهمان کنيم ديده از روي نگارينش نگارستان کنيم گر ز داغ او دردي است در دل‌هاي ما ز# آفتاب روي او آن را درمان کنيم 🦋🌵
بر طلوع، تو میرقصد هنوز زیبایت بخیر، ای بهترین تکرارها... 🦋🌵
سرخم چرا حالی ؟ بيا قسمت كنيم دردی كه داری بيا قسمت كنيم ، بيشش به من ده كه تو كوچك دلی ، نداری 🦋🌵
دیده را باز به دیدار که کردیم که خلل در صف جمعیت کردیم غیر وحشت نشد از نشئهٔ تحقیق بلند می به مگر از غزالان کردیم رهزنی داشت اگر وادی بی مطلب عافیت بود که زندانی نسیان کردیم 🦋🌵
ی بختِ سیهِ من شد و دیدم آینده ی خود در نگهِ سیاهت آن افتاده به خاکم که ندارم بال و پرِ پرواز به خورشیدِ نگاهت 🦋🌵
جز من اگرت و شيداست ، بگو ور ميل دلت به جانب ماست ، بگو ور هيچ مرا در توجاست ، بگو گر هست بگو ، نيست بگو ، راست بگو 🦋🌵
خامِ من، به سوی جهیدن بود و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود پلنگ من -دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد که -ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود 🦋🌵
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت جهانی من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی به که گویم که از تو بسوخت؟ شده‌ای دل حیف ندانی که ندانی 🦋🌵
ای که می پرسی ز من کان را منزل کجاست منزل او در است ، اما ندان دل کجاست 🦋🌵
ای راهب کلیسا دیـگر مــزن به خاموش کن صدارا، می زند آیا کــم داده را جان جانی دوبـاره بردار با ما بیا بـه 💚
طاق ابرویِ تو و جانِ من است من کجا و تو کجا؟ و محراب کجا؟ 🦋🌵
شکفته! خداحافظ اگر چه لحظه‌ی دیدارت شروع ‌ای در من به نام دیدن و چیدن بود من و تو آن دو خطیم، آری موازیان به ناچاری که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود 🦋🌵
عشقی کشیده‌ام که مپرس هجری چشیده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده‌ام که مپرس آن چنان در هوای درش می‌رود آب دیده‌ام که مپرس 🦋🌵
را پُف کنی تو ای هم تو سوزی هم سرت ای گنده پوز کِی شود ز پوز کی شود از پُف منطمس 🦋🌵
بگشا نازنینم زیبایت بخیر و بهترینم! صبح زیبایت بخیر نوشینت گوارا نوش خمره چله‌نشینم! صبح زیبایت بخیر 🦋🌵
گر به صد منزل، افتد ميانِ ما و همچنانش درميانِ شيرين منزل است 🦋🌵
داغی که دِلَم بود به دَستَت دادَم آنـقَــدَر سَـرد شُـدَم از دَهَـنَــت افـتـادَم 🦋🌵
تاب آوردم دلتنگی‌ام را تا تا تو را از نو ببینم، زیبایت بخیر 🦋🌵
در ما به می‌نگرد دلربای ما ‌وار میگذرد آشنای ما با هیچکس جورش نمیکنم ترسم به گفتگو کشد این ماجرای ما ما به ضروری نهاده‌ایم زیرا که فارغست از دوای ما 🦋🌵
امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را سپردیم به آن چشمانت تا که آباد کنی خانه ویران شده را 🦋🌵
تو غرق بوی می‌شود اینجا حضور احساس می‌شود
دردا که نگشت هر کسی ما آگاه نشد به ز بیش و کم ما آنی که نشاندمش سخن‌ها در گوش دیدم کـه ز دور زد بـر غـم ما 🦋🌵
نه دیده بودم کاشکی ای نه هجرانت که جانم در سوخت ای جانم به قربانت گفتی و من هم که کردم سال ها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت 🦋🌵
ندانم از پِی چندین که با من کرد نِشان وی اَندر دلم چرا هست هنوز؟ 🦋🌵
دوباره مـرغ روحم هوای کرد شکسته ام را اســیر ومبــتلا کـرد  زسر گذشته به لب رســیده جـانم که هـرچه کردبامن کربــلا کــرد 🦋🌵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا‌بہ‌گوشه‌ی‌آغوشِ‌خویش‌دعوت‌ڪن مگربہ‌جز‌تو‌ڪسی‌گوشه‌ی‌دلم‌دارم 🦋🌵
با رنگ و بویت ای ، گل و بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد از من به هر سو در شهر گفتگویی است من تو هستم این گفتگو ندارد 🦋🌵
می‌خندد و از نفس گرم می‌گشاید مژه و میشکند تافته در برکه و زین تابش گرم انگیخته در سینه افسرده آب... 🦋🌵
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی پشت و رو ندارد 🦋🌵