هزار شکوه به دل داشتم هزار افسوس
که گریه راه گلویم گرفت و لال شدم
#شهریار
🌼🌱
عجب بیتی داره حضرت #مولانا در مثنوی، در باب حد خود را شناختن.
گرچه با تو، شه نشیند بر زمین
خویشتن بشناس و نیکوتر نشین....
تو کز نجابت صدها بهار لبریزی
چرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی؟
ببین! سراغ مرا هیچکس نمیگیرد
مگر که نیمهشبی، غصهای، غمی، چیزی...
تو هم که میرسی و با نگاه پُر شورت
نمک به تازه ترین زخمهام می ریزی
خلاصه حسرت این ماند بر دلم که شما
بیایی و بروی، فتنه برنیانگیزی
بخند! باز شبیه همیشه با طعنه
بگو که: آه! عجب قصهی غمانگیزی
بگو که قصد نداری اذیتم بکنی
بگو که دست خودت نیست تا بپرهیزی
ولی... ببین خودمانیم مثل هر دفعه
چرا به قهر، تو از جات برنمیخیزی؟
نشستهای که چه؟ یعنی دلت شکست؟همین؟
ببینمت... ولی انگار اشک میریزی
عزیز گریه نکن ، من که اولش گفتم:
تو از نجابت صدها بهار لبریزی
#مهرداد_نصرتی
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚
باید که عمر را به سجده ء شُکری تمام کرد
آن هم به شُکر خلقت اربابمان حسین(ع)
#عاصی