🔥" اطلاعیه صرفه جویی در مصرف گاز "
با سلام و احترام؛به اطلاع می رساند با توجه به برودت و کاهش محسوس دما طی هفته جاری و افزایش چشمگیر مصرف گاز طبیعی و به منظور جلوگیری از افت فشار و قطع جریان گاز طبیعی، بدینوسیله از عموم همشهریان گرامی درخواست می شود ضمن صرفه جویی در مصرف گاز طبیعی با رعایت دمای آسایش ۱۸ درجه،بستن رادیاتور ها و وسایل گاز سوز اضافی، زمینه استفاده مردم شریف استان و سایر هموطنان عزیز از این نعمت الهی را فراهم نمایند.
ضمنا از همشهریان ارجمند تقاضا می گردد نکات ایمنی در زمینه مصرف گاز طبیعی را رعایت نمایند تا شاهد حوادث ناگوار در این خصوص نباشیم.
🔥گاز هدیه الهی؛ بهینه مصرف کنیم
#گاز_محور_توسعه
#همه_درست_مصرف_کنیم
✅روابط عمومی شرکت گاز استان اصفهان
اداره گاز شهرستان گلپایگان
🔺دستگاه های اجرایی اصفهان فردا با یک ساعت تاخیر شروع به کار میکنند
مدیر کل مدیریت بحران استانداری:
🔹با توجه به برودت هوا و بارش برف، ستاد مدیریت بحران استان مصوب نمود شروع بکار کارکنان دستگاه های اجرایی ( بجز بخش های امدادی و خدمات رسان) در شهرستان های اصفهان، شاهین شهر، میمه، برخوار، کاشان، آران و بیدگل، نایین، نطنز، اردستان، فریدن، فریدونشهر، چادگان، بویین میاندشت، خوانسار، گلپایگان و بخش های مهردشت و باغبهادران روز سه شنبه ۸ اسفند ماه با یک ساعت تاخیر آغاز شود و حداکثر صرفه جویی در مصارف گاز و برق توسط عوامل ذی ربط در ساختمانهای اداری اعمال گردد.
داستان
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسیدن آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥یک دقیقه از عظمت خالق هستی رو ببینید .
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
🥀🥀🥀
سلام
امشب بعدازنمازمغرب و عشا وسخرانی آقای بختیارساعت ۷:۳۰ آقای رکوعی در مسجد جامع گلشهر سخنرانی می کند. دعوت می شود در این جلسه شرکت فرمایید.