eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.4هزار دنبال‌کننده
228 عکس
138 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمان الرحیم ز متن ذیل فرازهایے از نامه مفصل خلیفه دوم به معاویه مے باشد که در آن اتفاقات پس از رحلت رسول اکرم و ظلم و ستم نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را تشریح نموده است: ... وَ لَقَدْ وَثَبْتُ وَثْبَةً عَلَى شِهَابِ بَنِي هَاشِمٍ الثَّاقِبِ، وَ قَرْنِهَا الزَّاهِرِ، وَ عَلَمِهَا النَّاصِرِ، وَ عِدَّتِهَا وَ عُدَدِهَا الْمُسَمَّى بِحَيْدَرَةَ الْمُصَاهِرِ لِمُحَمَّدٍ عَلَى الْمَرْأَةِ الَّتِي جَعَلُوهَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ يُسَمُّونَهَا: فَاطِمَةَ، حَتَّى أَتَيْتُ دَارَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ ابْنَيْهِمَا الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ ابْنَتَيْهِمَا زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ، وَ الْأَمَةِ الْمَدْعُوَّةِ بِفِضَّةَ. ... فَبَايَعُوا وَ هُمْ كَارِهُونَ، فَلَمَّا فَشَتْ بَيْعَتُهُ عَلِمْنَا أَنَّ عَلِيّاً يَحْمِلُ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ إِلَى دُورِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ يُذَكِّرُهُمْ‏ بَيْعَتَهُ عَلَيْنَا فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ، وَ يَسْتَنْفِرُهُمْ فَيَعِدُونَهُ النُّصْرَةَ لَيْلًا وَ يَقْعُدُونَ عَنْهُ نَهَاراً، فَأَتَيْتُ دَارَهُ مُسْتَيْشِراً لِإِخْرَاجِهِ مِنْهَا، فَقَالَتِ الْأَمَةُ فِضَّةُ- وَ قَدْ قُلْتُ لَهَا قُولِي لِعَلِيٍّ: يَخْرُجْ إِلَى بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ فَقَدِ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ فَقَالَتْ- إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) مَشْغُولٌ، فَقُلْتُ: خَلِّي عَنْكِ هَذَا وَ قُولِي لَهُ يَخْرُجْ وَ إِلَّا دَخَلْنَا عَلَيْهِ وَ أَخْرَجْنَاهُ كَرْهاً. فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ فَوَقَفَتْ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ، فَقَالَتْ: أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ! مَا ذَا تَقُولُونَ؟ وَ أَيَّ شَيْ‏ءٍ تُرِيدُونَ؟ فَقُلْتُ: يَا فَاطِمَةُ! فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: مَا تَشَاءُ يَا عُمَرُ؟! فَقُلْتُ: مَا بَالُ ابْنِ عَمِّكِ قَدْ أَوْرَدَكِ لِلْجَوَابِ وَ جَلَسَ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ؟ فَقَالَتْ لِي: طُغْيَانُكَ- يَا شَقِيُّ- أَخْرَجَنِي وَ أَلْزَمَكَ الْحُجَّةَ، وَ كُلَّ ضَالٍّ غَوِيٍّ. فَقُلْتُ: دَعِي عَنْكِ الْأَبَاطِيلَ وَ أَسَاطِيرَ النِّسَاءِ وَ قُولِي لِعَلِيٍّ يَخْرُجْ. فَقَالَتْ: لَا حُبَّ وَ لَا كَرَامَةَ أَ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ تُخَوِّفُنِي يَا عُمَرُ؟! وَ كَانَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ضَعِيفاً. فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ‏ وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَضَرَبَتْ‏ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ‏ الْبَابِ‏ تَمْنَعُنِي‏ مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً... : عمر بن خطاب به معاویه چنین نوشت: ...من برستارة درخشان و نشان پرفروغ و پرچم پیروز و توانمند بنے هاشم که "حیدر" نامیده مے شد و داماد محمد شده و با همان دخترے که بانوے زنان جهانیان قرار داده و فاطمه اش نامیده اند! ازدواج کرده بود، حمله بردم تا آنجا که بر در خانه علے و فاطمه و فرزندانشان حسن و حسین و دختراشان زینب و امّ کلثوم و کنیز آنها یعنے فضّه، به همراه خالد بن ولید و قنفذ غلام ابوبکر و دیگر یاران ویژه خود رفتم. (در ادامه عمر به معاویه چنین مے نویسد:) ... پس مرم بیعت مے کردند درحالے که اکراه داشتند. پس زمانے که بیعت ابوبکر فراگیر شد به ما خبر رسید که علی، فاطمه و حسن و حسین را به در خانه هاے مهاجران و انصار مے برد و بیعت ما را با خودش در چهار موضع یاد آورے و آنان را تحریڪ مے کند. مردم شبانه به او نوید یارے مے دهند ولے صبح فردا از وعده خود بر مے گردند. پس به خانة علے رفتم تا از او بخواهم از خانه بیرون بیاید. کنیزش فضّه پشت در آمد به او گفتم: به علے بگو براے بیعت با ابوبکر بیرون بیاید چون مسلمانان با او بیعت کرده اند! فضّه گفت: امیر المؤمنین مشغول است. گفتم:این سخن ها را واگذار (وبهانه نیاور) بگو بیرون بیاید و الّا داخل مے شویم و به زور بیرونش مے کشیم! پس فاطمه پشت در آمد، ایستاد و گفت: اے گمراهان دروغگو چه مے گویید و چه مے خواهید؟ 👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «بسم الله الرحمن الرحیم» السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ(ص) به نقل از ابن شهرآشوب، آمده است که؛ طبرے نقل مے کند؛ «إِنَّ فَاطِمَةَ(س) دُفِنَتْ لَیْلًا وَ لَمْ یَحْضُرْهَا إِلَّا الْعَبَّاسُ وَ عَلِیٌّ وَ الْمِقْدَادُ وَ الزُّبَیْرُ» حضرت فاطمه زهرا(س) شبانه دفن شد، و غیر از عبّاس و على(ع) و مقداد و زبیر كسى در تشیع جنازه آن بانو حاضر نشد.(۱) و در روایات ما نیز وارد شده است که؛ «صَلَّى عَلَیْهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع) وَ عَقِیلٌ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ بُرَیْدَةُ» حضرت على(ع)، حسن(ع)، حسین(ع)، عقیل، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و بریده بر حضرت فاطمه(س) نماز خواندند.(۲) و در روایتے دیگر علاوه بر اینان؛ نام عبّاس و پسرش فضل و حذیفه و ابن مسعود دیده مے شود.(۳) در روایتے آمده است که اصبغ بن نباته؛ «سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) عَنْ دَفْنِهَا لَیْلًا فَقَالَ إِنَّهَا كَانَتْ سَاخِطَةً عَلَى قَوْمٍ كَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جِنَازَتَهَا» از امام على(ع) درباره اینكه فاطمه(س) شبانه دفن گردید جویا شد، که ایشان فرمود : به علّت اینكه فاطمه(س) بر گروهى خشمناك بود و راضى نبود كه آنان براى تشییع جنازه اش حاضر شوند.(۴) در روایتے دیگر آمده است که؛ «أَنَّهُ سَوَّى قَبْرَهَا مَعَ الْأَرْضِ مُسْتَوِیَاً وَ قَالُوا سَوَّى حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَةً مِقْدَارَ سَبْعَةٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا» امام على(ع) قبر فاطمه(س) را با زمین یكسان نمود و تعداد هفت قبر شبیه به قبر فاطمه(س) تشكیل داد كه قبر آن بانو شناخته نشود.(۵) روایت شده است که؛ «أَنَّهُ رَشَّ أَرْبَعِینَ قَبْراً حَتَّى لَا یَبِینَ قَبْرُهَا مِنْ غَیْرِهِ مِنَ الْقُبُورِ فَیُصَلُّوا عَلَیْهَا» امام علی(ع) چهل قبر براى حضرت فاطمه(س) ترتیب داد، تا قبر واقعى آن بانو تشخیص داده نشود و كسى حتى بر قبر او نماز نخواند.(۶) هنگامے که تابوت حضرت فاطمه(س) را روانه بقیع کردند : «فَإِذَا هِيَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِيرَ إِلَيْهَا فَدَفَنُوهَا» ناگهان در آنجا با قبرى حفر شده و آماده مواجه شدند و تابوت را به سوى آن قبر بردند و جنازه را در آن دفن نمودند. «فَجَلَسَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى شَفِيرِ الْقَبْرِ فَقَالَ : يَا أَرْضُ! اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي! هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)» سپس حضرت(ع) بر فراز قبر نشست و فرمود : اى قبر! من امانت خود را به تو مى سپارم، اين جنازه دختر رسول خدا(ص) است. «فَنُودِيَ مِنْهَا يَا عَلِيُّ(ع)! أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْكَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ» ناگاه ندايى شنيدند كه مى گفت : يا على(ع)! من از تو به او مهربانترم. برگرد و مغموم و مهموم مباش! «فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ» امام على(ع) بازگشت و روے قبر را پوشانید و با زمين هم سطح نمود.(۷) 👇
: اباصلت مے گوید:خدمت اقا بودم به من فرمود: اباصلت،منتظرم بمان اگر آمدم و دیدے عبا بر سر افکنده ام دیگر با  من صحبت نکن بدان مرا مسموم کرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند. اباصلت مے گوید:آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا کند آقا عبا به سر نیفکنده باشد، اما یڪ وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سرافکنده از خانه ے مأمون بیرون آمد، نمے دانم چه شده بود؟۱ اما بعد از هر چند قدمے یڪ لحظه مے نشست، یڪ لحظه بلند مے شد- اباصلت،جگرم پاره پاره شد. این سم چه کرد با بدن آقا؟! حضرت داخل منزل شد، در را بستم. آقا سئوال کرد:خدمتکارها غذا خورده اند؟! گفتم:نه یابن رسول الله، با این حالے که شما دارید مگر مے  شود غذا خورد. فرمود: بروید سفره بیندازید، همه را خبر کنید. اباصلت مے گوید:سفره انداختیم، خدمت کارها و غلام ها سر سفره نشستند،زیر بغل هاے امام رضا را گرفتند و آوردند. از یڪ یڪ آن ها حالشان را پرسید. سفره را برچیدیم و خدمتکارها رفتند. لحظه اے بعد دیدم آقا ضعف کرد.۲ فرش ها را کنار زد و شکم را به زمین چسباند؛یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود مے پیچد، دائماً به در نگاه مے کرد و انتظار مے کشید.یه وقت دیدم سرش روے زانوے جواد الائمه است،از مدینه آمده بود. خودش به آن شخص فرمود: من دارم مے روم سر بابام را به دامن بگیرم، و ودایع امامت را تحویل بگیرم. یا بقیهالله،آقا جواد الائمه علیه السلام از مدینه با طے الارض خودش را کنار بدن بابا رساند. اما دل ها بسوزد براے آقا امام سجاد که نتوانست از خیمه ها بیاید. مگر از خیمه ها چه قدر راه بود که امام سجاد نتوانست سر بابا را به دامن بگیرد؟! هرچه اباعبدالله منتظر ماند،خبرے نشد کسے نیست سرش را به دامن بگیرد. چه کرد؟ سرش را روے خاڪ هاے گرم کربلا گذاشت؛ فَوَضَعَ رأسَه عَلے الأرض ِ و التّراب؛ صورت را گذاشت روے خاڪ کربلا. منابع: ۱- منتهے الامال،ص۱۰۵۲؛ سوگنامه آل محمد،ص۱۲۳ ۲- منتهے الامال،ص۱۰۵؛ سوگنامه آل محمد،ص۱۲۱  📚 کتاب مقتل” روضه هاے  استاد رفیعے ” ص۷۲-۶۹ http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «بسم الله الرحمان رحیم» 📌روز واقعه:28 رجب ☑️سال 60 هجرے قمری پس از آن كه معاويه بن ابي‌سفيان (نخستين خليفه اموي) در نيمه رجب سال 60 قمري به هلاكت رسيد و فرزندش يزيد، به خلافت مسلمانان دست يافت، وي و درباريان اموي تلاش زيادي به عمل آورده تا از همه مردم بيعت گيرند. آنان مشكل خاصي در گرفتن بيعت از اهالي شام، مصر، عراق و يمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز به ويژه از شهر مقدس مدينه بود. زيرا در اين شهر بزرگاني چون عبدالله بنن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنيفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير زندگي مي‌كردند كه از جهات گوناگون بر يزيد برتري و در رسيدن به مقام حكومت بر او ترجيح داشتند. اما در ميان مخالفان يزيد در مدينه وجود شخصيت ممتازي چون امام حسين علیه‌السلام همانند خورشيد تابان، تمام ستارگان و سيارگان را بي‌فروغ مي‌نمود و به عنوان تنها يادگار جدش حضرت محمد صلے الله علیه و آله و جانشين پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبي علیه‌السلام در رسيدن به مقام خلافت و رهبري مسلمانان، شايسته‌تر از همه بود و نگاه همگان به سوي او معطوف بود. بدين لحاظ يزيد بيش از همه از وي واهمه داشت و در صدد تسليم كردنش برآمد. يزيد در نخستين اقدام خود نامه‌اي به وليد بن عتبه عامل خود در مدينه نوشت و ضمن يادآوري مرگ معاويه به وي دستور داد از مخالفان سرشناس مدينه براي وي بيعت بگيرد. نامه وي به اين مضمون بود: اما بعد، بدون هيچ گونه نرمش و گذشت از حسين بن علي علیه‌السلام، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير بيعت بگير و تابيعت نكردند، دست از آنان برمدار.[۱] به روايتي وي در اين نامه متذكر شد: يا ابامحمد! انفذ كتابي اليهم، فمن لم يبايعك فانفذ الي براسه مع جواب كتابي هذا. والسلام؛[۲] اي ابومحمد (وليد بن عتبه)! نامه مرا به آنان ابلاغ كن پس هر كس بيعت نكرد، سرش را به همراه پاسخ‌نامه برايم ارسال كن. والسلام کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1⃣👇
ادامه مطلب بالا👆 وليد، پس از دريافت نامه يزيد تلاش زيادي به عمل آورد تا از مخالفان وي به صورت مسالمت‌آميز بيعت گيرد، وليكن تلاش‌هايش بي‌نتيجه ماند. زيرا عبدالله بن عمر، مبناي خاص خودش را داشت و مي‌گفت: با كسي بايد بيعت كرد كه عامه مسلمانان او را پذيرفته باشند و من آخرين نفري هستم كه با او بيعت خواهم كرد.[۳] عبدالله بن زبير از بيعت امتناع كرد و شبانه به سوي مكه معظمه گريخت و نيروهاي حكومتي در پي او روان شده ولي به وي دست نيافتند.[۴] اما امام حسين علیه‌السلام بنا به دعوت وليد، به خانه‌اش رفت و پس از گفتگو با يكديگر به وي چنين فرمود: ايها الامير! انّا اهل بيت النّبوّه و معدن الرساله و مختلف الملائكه، بنا فتح الله و بنا ختم الله و يزيد رجل فاسق، شارب الخمر، قاتل النفس المحترمه، معلن بالفسق، و مثلي لايبايع مثله، ولكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أيّنا أحق بالخلافه والبيعه؟[۵]؛ اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم. ماييم كه فرشتگان به خانه ما آمد و شد دارند و خداوند متعال رحمت خود را با ما آغاز نمود و با ما نيز به پايان خواهد برد. اما يزيد فردي است فاسق، شراب‌خوار، خونريز، متجاهر به فسق و شخصي مانند من هرگز با فردي چون او بيعت نخواهد كرد ولي شما امشب را به صبح برسانيد و ما نيز شب را به صبح خواهيم رسانيد. شما نيك بنگريد و ما هم تأملي در كار خود مي‌كنيم كه كداميك از ما براي احراز مقام خلافت شايسته‌تريم؟ امام حسين علیه‌السلام از خانه وليد بيرون رفت و در انديشه اقدامات بعدي خود برآمد. روز بعد مروان بن حكم كه از بازماندگان و بزرگان بني‌اميه در مدينه بود، امام حسين علیه‌السلام را ديد و به وي گفت: مي‌خواهم تو را سفارش كنم و سفارش من اين است كه با يزيد بيعت كن زيرا اين كار براي دنيا و آخرت تو بهتر است. امام حسين علیه‌السلام در پاسخ وي فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد و لقد سمعت جدي رسول الله صلے الله علیه و آله يقول: الخلافه محرمه علي آل ابي‌سفيان؛[۶] ما همه از خداييم و به سوي او باز خواهيم گشت. هرگاه امت اسلام به حاكمي مانند يزيد مبتلا گردد، بايد فاتحه اسلام را خواند. من از جدم رسول خدا صلے الله علیه و آله شنيدم كه مي‌فرمود: خلافت بر فرزندان ابي‌سفيان حرام است. مخالفت امام حسين علیه‌السلام با خلافت يزيد به سرعت در ميان مردم مدينه منتشر گرديد و آنان را در ميان دو راه متحير نمود. وليد براي اخذ بيعت، مخالفان را تحت فشار قرار داد و تعدادي از معترضان از جمله عبدالله بن مطيع را بازداشت و زنداني كرد. اهالي مدينه با پشت گرمي از حمايت‌هاي امام حسين علیه‌السلام از رفتار عامل يزيد اظهار ناخشنودي كرده و به صورت آشكار با وي به مخالفت پرداختند و گروهي از معترضان به زندان وليد هجوم آورده و زندانيان را آزاد كردند.[۷] اين همان بذر انقلاب و آزادي‌خواهي است كه امام حسين علیه‌السلام در آخرين روزهاي زندگاني خويش در مدينه، در ميان اهالي اين شهر افشاند و از همين جا حكومت سراسر تباهي يزيد را نشانه گرفت. امام حسين علیه‌السلام كه با درخواست‌هاي مكرر وليد و اصرار مروان بن حكم روبرو بود در صورت باقي ماندن در مدينه مي‌بايست يكي از دو گزينه را مي‌پذيرفت: يا با يزيد بيعت كند و يا مخالفت و سرانجام درگيري و كشته‌شدن در مدينه بدون اين كه به منظور اصلي‌اش كه افشاي حكومت غاصبانه يزيد و ناحق بودن خلافت امويان بود، دست يابد. کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 2⃣👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم 🌕تنهایی و غربت مسلم بن عقیل در کوفه و پناه بردن او به خانه زنی به نام طوعه لَمّا رَأى [مُسلِمٌ‏] أَنَّهُ قَد أمسى ولَيسَ مَعَهُ إلّا اولئِكَ النَّفَرُ [ثَلاثونَ نَفَرا]، خَرَجَ مُتَوَجِّها نَحوَ أبوابِ كِندَةَ، وبَلَغَ الأَبوابَ وَمَعهُ مِنهُم عَشَرَةٌ، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ البابِ وإذا لَيسَ مَعَهُ إنسانٌ، وَالتَفَتَ فَإِذا هُوَ لا يُحِسُّ أحَدا يَدُلُّهُ عَلَى الطَّريقِ، ولا يَدُلُّهُ عَلى مَنزِلٍ، ولا يُواسيهِ بِنَفسِهِ إن عَرَضَ لَهُ عَدُوٌّ. فَمَضى عَلى وَجهِهِ يَتَلَدَّدُ في أزِقَّةِ الكوفَةِ، لا يَدري أينَ يَذهَبُ، حَتّى خَرَجَ إلى دورِ بَني جَبَلَةَ مِن كِندَةَ، فَمَشى حَتّى انتَهى إلى بابِ امرَأَةٍ يُقالُ لَها: طَوعَةُ...فَسَلَّمَ عَلَيهَا ابنُ عَقيلٍ، فَرَدَّت عَلَيهِ. فَقالَ لَها: يا أمَةَ اللّهِ اسقيني ماءً، فَدَخَلَت فَسَقَتهُ، فَجَلَسَ، و أدخَلَتِ الإِناءَ ثُمَّ خَرَجَت فَقالَت: يا عَبدَ اللّهِ، ألَم تَشرَب؟ قالَ: بَلى، قالَت: فَاذهَب إلى أهلِكَ! فَسَكَتَ. ثُمَّ عادَت فَقالَت مِثلَ ذلِكَ، فَسَكَتَ. ثُمَّ قالَت لَهُ: فِئ‏ للّهِ، سُبحانَ اللّهِ يا عَبدَ اللّهِ، فَمُرَّ إلى أهلِكَ عافاكَ اللّهُ! فَإِنَّهُ لا يَصلُحُ لَكَ الجُلوسُ عَلى بابي، ولا احِلُّهُ لَكَ. فَقامَ فَقالَ: يا أمَةَ اللّهِ، ما لي في هذَا المِصرِ مَنزِلٌ ولا عَشيرَةٌ، فَهَل لَكِ إلى أجرٍ ومَعروفٍ، ولَعَلّي مُكافِئُكِ بِهِ بَعدَ اليَومِ؟ فَقالَت: يا عَبدَ اللّهِ وما ذاكَ؟ قالَ: أنَا مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ، كَذَبَني هؤُلاءِ القَومُ وغَرّوني. قالَت: أنتَ مُسلِمٌ؟! قالَ: نَعَم. قالَت: ادخُل، فَأَدخَلَتهُ بَيتا في دارِها غَيرَ البَيتِ الَّذي تَكونُ فيهِ، وفَرَشَت لَهُ، وعَرَضَت عَلَيهِ العَشاءَ... کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد 1⃣ 👇 ─•᪥•══᪥᪥᪥𑁍᪥᪥᪥══•᪥•─
📌تنهایی و غربت مسلم بن عقیل در کوفه و پناه بردن او به خانه زنی به نام طوعه ترجمه: مسلم، چون ديد شب شده و جز سى نفر با او كسى نمانده، به سمت درهاى كِنده به راه افتاد و وقتى به آن درها رسيد، ده نفر باقى مانده بودند و از مسجد كه خارج شد، ديگر كسى با او نبود. توجّه كرد. ديد كسى نيست تا به او راه را نشان دهد و او را به خانه‏اى ببرد و اگر دشمن بر او حمله كرد، با او همدردى نمايد و از او دفاع كند. همان گونه سرگردان در كوچه‏هاى كوفه مى‏گشت و نمى‏دانست كجا مى‏رود، تا به خانه‏هاى بنى جَبَله (از قبيله كِنْده) رسيد. رفت تا به درِ خانه زنى رسيد كه نامش طَوعه بود. آن زن، كنيز اشعث بن قيس بود و چون از او بچّه‏دار شده بود، او را آزاد كرده بود. آن گاه اسَيدِ حضرمى، با او ازدواج كرد و فرزندى به نام بلال از او داشت. بلال به همراه مردم، بيرون رفته بود و مادرش بر در ايستاده بود و انتظارش را مى‏كشيد. پسر عقيل بر زن، سلام كرد و زن، جواب داد. مسلم به زن گفت: بنده خدا! به من، قدرى آب بده. زن رفت و برايش آب آورد. مسلم، همان جا نشست. زن، ظرف آب را بُرد و باز گشت و گفت: مگر آب نخوردى؟ مسلم گفت: چرا. زن گفت: پس نزد خانواده‏ات باز گرد. مسلم، سكوت كرد. زن، دو مرتبه حرف‏هايش را تكرار كرد. باز مسلم، سكوت كرد. آن گاه زن گفت: به خاطر خدا باز گرد، سبحان اللّه! اى بنده خدا! خدا، سلامتت بدارد! نزد خانواده‏ات باز گرد. شايسته نيست بر درِ خانه من بنشينى و من، اين كار را روا نمى‏دارم. مسلم برخاست و گفت: اى بنده خدا! من در اين شهر، خانه و خانواده‏اى ندارم. آيا مى‏خواهى پاداشى ببرى و كار نيكى انجام دهى؟ شايد در آينده بتوانم جبران كنم. زن گفت: اى بنده خدا! جريان چيست؟ گفت: من، مسلم بن عقيل هستم. اين مردم به من دروغ گفتند و مرا فريفتند. زن گفت: تو مسلم هستى؟ گفت: آرى. زن گفت: داخل خانه شو. و او را داخل اتاقى غير از اتاق نشيمن خود كرد و فرشى برايش انداخت و برايش شام برد 📚: تاريخ طبري: ج 5 ص 350؛ لهوف، سید بن طاووس: ص 120 كانَ ابنُها [أيِ ابنُ طَوعَةَ] مَولىً لِمُحَمَّدِ بنِ الأَشعَثِ، فَلَمّا عَلِمَ بِهِ [أي بِمُسلِمٍ‏] الغُلامُ، انطَلَقَ إلى مُحَمَّدٍ فَأَخبَرَهُ، فَانطَلَقَ مُحَمَّدٌ إلى عُبَيدِ اللّهِ فَأَخبَرَه‏ پسر طوعه، از ياران محمّد بن اشعث بود و چون از وجود مسلم باخبر شد، نزد محمّد آمد و به وى گزارش داد و محمّد هم به سرعت نزد عبيد اللّه رفت و به وى خبر داد. شورش به خانه طوعه و سنگباران کردن وآتش زدن خانه 📚: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي: ج 1 ص 208 کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد 2⃣ 👇 ─•᪥•══᪥᪥᪥𑁍᪥᪥᪥══•᪥•─