eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 برای حجم مظلومیت نهفته در این عکس هزاران بار باید مُرد💔 ▪️دختر شهید محمد قنبری ✅  تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸 ببینید | حضور زائرانی از کشور پاکستان و شهرستان دیهوک در گلزار شهدای بین المللی کرمان. ✅  تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 خاطره ای از ▫️وسط میدان مین رد شد و رفت لب رودخانه وضو گرفت تا نماز ظهر عاشورا را بخواند. نمازش را که بست، ترس بچه ها ریخت و صف نماز جماعت پشت سرش تشکیل شد. ▫️نماز جماعت که تمام شد، همه ی بچه ها از صف جماعت بلند شدند. محمود برگشت به طرفشان و گفت: کجا برادرا؟ بشینید. هر روز چه کار می کردید؟ ▫️هر روز تعقیبات و دعای فتح مکه و تسبیحات حضرت زهرا می خوندیم. ولی امروز، زیر این آتش شدید… ▫️-امروز هم بخونید، مگر امروز چه فرقی کرده؟ گفت: امروز عاشوراست. باید کار رو یک سره کنیم. 👤 راوی: اکبر علوی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔺پای برهنه 🔹عاشق شهادت بود. هر گاه خبر شهادت دوستی را می شنید، با پای برهنه در مراسم تشییع جنازه اش شرکت می کرد؛ حتی اگر زمین، داغ بود و یا پوشیده از برف و یا خیس از باران بود. 🔹او همیشه بعد از دفن جنازه دوستان شهیدش، کنار تربتشان می نشست و در حالی که اشک می ریخت، شهادتش را از خدا طلب می کرد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل: دوم 🔸صفحه: ۶۸-۶۷ 🔻قسمت: ۳۲ هر وقت بی قرار بودم، صدای حسین، خیلی آرامم می کرد. آن روز، حال عجیبی داشتم. با زنگ تلفن به خود آمدم؛ حسین بود!صداش مثل یک پارچ آب سرد، دلهره هام را شست و برد. از دل تنگی، از بچّه ها، از دل خوری هایی که برام پیش آمده بود، گفتم. قبل از این که خداحافظی کند، گفت《طاهره، نه رفتار و نه گفتار آدم ها، خیلی خوشحالت کنه، نه خیلی ناراحتت کنه؛ چون همه موقت و زود گذرند.》. الهی بمیرم؛ چقدر خون دل خورده بود! چقدر اذیّت شده بود! چه روزهایی که با لبی پر از سکوت، نامردی ها را فریاد زده بود! نمی خواست پا جای پاش بگذارم. نمی خواست حرف های مردم اذیّتم کند. همین که خداحافظی کرد، دوباره به فکر فرو رفتم. به خودم گفتم: ببین! حسین داره باهات وداع می کنه! ببین داره بهت می گه کم کم آماده شو... سرم درد می کرد. گوشه ای از اتاق خوابم برد. خواب دیدم توی صحن حرم امام رضا علیهِ السّلام، من و حسین نشسته ایم. محو تماشای کبوترهایی شده بودیم که دور تا دور ضریح پرواز می کردند. یکی از کبوترها، از روی ضریح بلند شد، آمد روی شانه ی حسین نشست. گفتم《حسین، کبوتر!》 خندید و گفت《کاری بهش نداشته باش. بذار بشینه.》. از خواب بیدار شدم. می دانستم تعبیر خواب کبوتر، این است که خبری از راه دور بهم می رسه. دو سه روز گذشت؛ ولی کبوتر خوابم خوش خبر نبود؛ خبر شهادت حسین ام رو بهم دادند... ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
❇️ امام محمد باقر علیه السلام: امروز‌را غنیمت شمار تو‌ چه میدانی فردا از آن‌کیست؟! ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
❇️ سالروز پر سرور ازدواج آسمانی ونورانی اقا امیر المومنین علی علیه السلام و حضرت زهرای بتول سلام الله علیها مبارک باد🌹 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
❇️السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) سلام مولای مهربانم مهدی جان 🔹سلام بر شما! که با آمدنت، مومنین سر از گریبان اندوه برمی آورند و عزتمند خواهند شد. بیا ! ای عزت شیعه. 🔹مولای‌من دلمان تنگ است و جانمان بیقرار ... دلخوشیم به اینکه شما از حجم تنهایی ما آگاهید ... روزگار فراق به درازا کشیده ... به اندازه ی یک عمر ... یک عمر چشم براهی ، خدا فرج شما را برساند ... 🔺أللَّھُـم‌عـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman