گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_چهلم 🦋
((جوِّ اطلاعات عملیات))
#محمد_حسین_یوسف_الهی ، جانشین واحد و #فرمانده ما بود،
اما آنقدر دوستانه و خودمانی رفتار می کرد که اگر یک نفر غریبه از راه می رسید، نمی توانست تشخیص بدهد که کدام فرمانده و کدام نیرو است!
درحقیقت قبل ازهرچیز، برای ما یک "برادر" و یک "دوست صمیمی" بود.همین رفتار ایشان باعث شده بود که جوّ خیلی باصفایی در اطلاعات عملیات به وجود بیاید؛🤗
به عنوان مثال هربار که بچه ها جمع می شدند و برای حمام به مرخصی شهری می رفتیم،او نیز می آمد.بعد هم آنجا تمام بچه ها را یکی یکی کیسه می کشید!
یک بار حدود دوازده نفر از نیروهای #اطلاعات ، باهم به مشهد رفته بودیم.
وقتی رسیدیم، همگی تصمیم گرفتیم قبل از زیارت به حمام برویم..؛
حدود ساعت هفت صبح بود.🕢
یک حمام عمومی پیداکردیم و رفتیم داخل.
محمدحسین گفت:«من امروز باید همه شما را کیسه بکشم.»
من که سابقه این کار راداشتم ،گفتم:«پس من آخرین نفر هستم» و رفتم روی سکوی حمام خوابیدم.
یادم است آن روز حدود ساعت یازده، نوبت به من رسید.
💠این شرحِ بی نهایت، کز زلف یار گفتند
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد!
((تیررسام ))
محل استقرار واحد،خط #شلمچه بود.
محور #شناسایی هم نیزار کوچکی در همین منطقه بود.به خاطر دید مسقیم دشمن، امکان رفت و آمد در روز وجود نداشت.
بچه ها می بایست شب حرکت کنند و روز بعد، برای دیده بانی درجزیره🏝بمانند و فرداشب دوباره به مقر برگردند.
از طرفی، نمی توانستند قایق را در اطراف جزیره رها کنند، یعنی باید افراد دیگری آن ها را می رساندند و شب بعد،
دوباره برای آوردنشان جلو می رفتند.
آن شب، نوبت #شهید_کاظمی و #شهید_مهرداد_خواجویی بود!
هردو آماده شدند؛
بچه ها آن ها را به محل موردنظر رساندند و برگشتند. قرارشد فرداشب دوباره به سراغشان برویم.
روز بعد، نزدیکی های غروب،
مه غلیظی تمام منطقه را پوشاند.
وجود این مه،به خصوص در شب، مشکل جدی و اساسی در کار تردد ایجاد می کرد.😕
اصلا نمی توانستیم جهت را تشخیص دهیم و مسیرحرکتمان را مشخص کنیم.
استفاده از قطب نما🧭هم به دلیل تلاطم آب و درنتیجه تکان های شدید قایق،
امکان نداشت!!
با همه این حرف ها، گروهی که قراربود برای آوردن بچه ها بروند،حرکت کردند؛
اما چند لحظه بعد، دوباره برگشتند و گفتند که
به هیچ وجه امکان جلو رفتن نیست و آن ها نتوانسته اند راه را پیدا کنند.😔
هوا سرد بود و این سرما، در شب شدت بیشتری می گرفت.
کاظمی و خواجویی هم امکانات مناسبی برای ماندن درجزیره نداشتند؛ چون اصلا نیروی شناسایی نمی تواند وسایل زیادی با خودش حمل کند؛
به همین سبب باید هرچه سریع تر برای بازگرداندن بچه ها فکری می کردیم!
اما چاره چه بود⁉️
زمان می گذشت وهوا سردتر میشد!
ذره ای از شدت مه کاسته نمی شد.
بیست و چهار ساعت از رفتن بچه ها گذشته بود و تا آن لحظه، قطعا سختی های زیادی متحمل شده بودند!
محمدحسین که در جریان تمام این قضایا بود، یک لحظه از فکر بچه ها بیرون نمی آمد.
سعی می کرد تا راه مناسبی پیدا کند
عاقبت فکری به ذهنش رسید👀........
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم الله قاصم الجبارین🍃 🎬هم اکنون #چله_زیارت_عاشورا #شب_آخر ✅شروع زیارت عاشورا در جوار مزار سردا
#اطلاعیه
🔴اسامی برندگان قرعه کشی لایو امشب:
(از بین تمامے بینندگان لایو شب آخر چله)
✅سه بسته ارزشمند فرهنگی اهدا میشود به:
@ammh671
@mohamad.n.96
@mahdi.aminzadeh
✅و ۵هدیه ۵۰هزار تومانے اهدا میشود به:
@n.z.mijani
@rn.nikpour
@pmahmudi5
@miss.sadeghi.8475
@miss.vajihe.nazemi
💠برای هماهنگے جهت دریافت هدیه
به دایرکت صفحه گلزار شهدا مراجعه فرمایید
🔺از همراهے شما بزرگواران متشکریم🙏
👈پیگیر ویژه برنامه های پیش رو
از صفحه گلزار شهدای کرمان باشید🍃
#با_ما_همراه_باشید
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #شهید_سلیمانی: اگر بخواهم برای #شهید_کا
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴 شهید حاج #قاسم_سلیمانی نقل میکند؛
یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سالها به دنبالش بودیم و هم در مسئله ❌قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت میکرد و هم تعداد زیادی از بچّههای ما را #شهید کرده بود. باروشهای پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم.
خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود.
در جلسهای که خدمت #مقام_معظم_رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکسالعمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم.
#رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند!
من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمیشوم که چرا باید این کار را میکردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» #رهبری گفتند: «مگر نمیگویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام #شیعه این است که کسی را که #دعوت میکنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی.
📙خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «ذوالفقار»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
🍃بسم رب المهدے🍃
نسیم جمڪرانت
به گوش غنچه ها نجوا نماید
بگوید غنچه ها آماده باشید
ڪه این عطر گل فصل
ظهور است ان شاءالله😍
🌷صبحتان مهدوے🌷
#سه_شنبه_های_مهدوی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴 شهید حاج #قاسم_سلیمانی نقل میکند؛
🇮🇷ملّت بزرگ ایران این
شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛
👈نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛
🔥نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند.»
۹۴/۶/۱۸
#مقام_معظم_رهبری
#مرگ_بر_استکبار
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
ٺولدٺ مبارڪ♡ لبخند مقـاومٺ! ٺولدٺ مـبارڪ♡ رفیق خوشبخٺ حاج قاسم!
👈🏻شهید حسین پورجعفری در سال 76 به همراه حاج قاسم و9 نفر از نیروهای زبده سپاه به تهران عزیمت کرده🚍
✅ و در سپاه قدس مشغول به خدمت شدند 🇮🇷
📣همرزمان سردار شهید حسین پورجعفری از او به عنوان محرم ترین فرد به سردار سلیمانی یاد میکنند🍃
🛑 تا جایی که برنامههای ویژه ایشان را نیز شهید پورجعفری هماهنگ میکرد
➕رزمندگان و خانواده شهدا از طریق ایشان با سردار سلیمانی ارتباط برقرار می کردند.🌷
#نقل_از_برادرزاده_شهید
#شهید_حسین_پور_جعفری
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
هدایت شده از وصل خوبان
#مسابقه
🔷نتایج مسابقه۲۱🔷
🌺ضمن تشکراز همه ی کسانی
که از سراسر ایران اسلامی
در این مسابقه شرکت کردند.
قرعه کشی این مسابقه شب
گذشته در گلزارشهدای کرمان
برگزار شد که اسامی نفرات
برگزیده ذیلااعلام میگردد:
◽️۱-ایمان پورجوپاری
◽️۲-امیرمحمدپورخوش سفر
◽️۳-امین زارع
◽️۴-علی جمالی
◽️۵-نجمه افضلی ده زیاری
◽️۶-معصومه جباری
◽️۷-محمدجواد لطفی
◽️۸-وحید صادقیان
◽️۹-کلثوم افضلی گروه
◽️۱۰-فاطمه ممشلی
💠ضمن تبریک ...
ازبرندگان درخواست میشود
شماره کارت بانکی خودرا به
آی دی کانال وصل خوبان
ارسال نمایند تا هدیه تبرکی
مرکز فرهنگی گلزار شهدای
کرمان بمبلغ ۵۰ هزار تومانی
واریز حساب آنان گردد.
♦️♦️یادآوری:
💢تا مسابقه ی شماره ۲۲ که
به زودی برگزار خواهد شد
همراه ما باشید...
✅ @vaslekhooban
گلزار شهدای کرمان
تمام دنیا منتظرش هستند🌍 👈🏻اونوقت منه بچه شیعه مثل کبک سرم تو برف کردم دارم کار خودمو میکنم...🙄 گنا
شهداےِ کربلا تـو موقعیٺ خودشـون افراد بۍ نظیرے بودند...🌷
⚜ولۍ اونجـور،
بااونجـور موقعیٺ کار حضـرت عج راه نمیفتہ
حضـرت خیلۍ آدماےِ ویژه ایۍ میخـواد...👌
تو مثلِ شهداےِ کربلا کہ تـو شبِ عاشـورا پاڪ باختہ بودند،
تـو حکومـٺ حضـرت عج باید اونقـدر پاڪ باشے💠
#استادپناهیـان
#امام_زمان
#سه_شنبه_های_مهدوی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃«یؤثِرُونَ عَلَی َُنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»؛ 🍃 مومنان جان و منفعت دیگران را به خ
وقتی بیمارستانها خط مقدم میشود...
یڪ ایران ممنون از خود گذشتگی های شماست🍃
خداقوتبهتمامکادر
درمانےبیمارستانها🇮🇷
#مدافعان_سلامت 🇮🇷✌
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای حسین متصدی
🔹صفحه ۱۰۱_۹۸
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_چهل_و_یکم 🦋
((تیررسام))
تعدادی تیررسام پیدا کرد و آورد.گروه دیگری تشکیل داد و به آن ها گفت: «شما حرکت کنید. من هر چند لحظه یک بار تیری به سمت جزیره شلیک می کنم. شما جهت حرکت تیرها را بگیرید و بروید جلو، در بازگشت هم به محل شلیک توجه کنید و عقب بیایید»
گروه حرکت کرد محمدحسین هم تیرها را درون خشابی گذاشت، اسلحه را مسلح کرد، بعد از چند لحظه اولین تیر را شلیک کرد. این کار هر چند دقیقه یکبار تکرار می شد، اما هنوز چند تیر بیشتر شلیک نشده بود که دیدیم بچه ها دوباره برگشتند. این راه هم فایده ندارد،تیرها به خوبی دیده نمی شوند، نمی توان جهت حرکت راتشخیص داد.
#محمد_حسین هر لحظه به خاطر آن دو نفر بی تاب تر می شد. درنهایت #شهید_پرنده_غیبی را صدا کرد و جلسه ای گذاشتند تا با مشورت همدیگر راهی پیدا کنند.
آن هایک بار دیگر امکانات موجود و شرایط منطقه را بررسی کردند و بلاخره تصمیم گرفتندخودشان دست به کار شوند. هر دو سوار قایقی شدند و به طرف جزیره 🏝حرکت کردند. یک سری تیرک برق آن جابود، سعی کردند خودشان را به تیرک ها برسانند و به کمک آن ها راه را پیدا کنند. با گذشت زمان و نیامدن آن ها مشخص بود به سختی پیش می روند.
سرانجام بعد از چند ساعت قایقشان🛶از لابه لای مه مشخص شد، اما ظاهرا دو نفر بیشتر نبودند، وقتی قایق به لب ساحل رسید، دیدیم #کاظمی و #خواجویی بی حال کف قایق افتاده اند.
سرمای شدید جزیره🏝بدنشان را بی حس کرده بود. وتوان اینکه قدمی بردارند و یاخودشان را سر پا نگه دارند، نداشتند. هر دو بی رمق و بی حال افتاده بودند. بچه ها به سرعت کمک کردند. آن ها را برای استراحت و مراقبت به سنگر بردند.
خدا می داند اگر چند ساعت دیرتر به سراغشان رفته بودند چه اتفاقی می افتاد. وقتی محمدحسین از قایق پیاده شد رضایت و خوشحالی را می شد از چهره اش خواند. همه می دانستیم که او هر سختی را تحمل می کند، اما طاقت دیدن ناراحتی بچه ها را ندارد.
💠در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
((چای وچفیه))
یکی از خصوصیات #بچه_های_اطلاعات قدرت ابتکار آن ها بود. در هر شرایطی سعی می کردند تا با امکانات موجود بهترین راه بازده کاری را داشته باشند. در این میان #شهید_یوسف_الهی از خلاقیت بیشتری برخوردار بود، چه در مسائل مهم عملیاتی و چه در مسائل جزئی پشت جبهه.
بارها اتفاق می افتاد که در کار ما گرهی ایجاد می شد بچه ها هر چه سعی می کردند موفق نمی شدند آن را رفع کنند. در این موقع محمدحسین یوسف الهی می آمد و با طرحی که می داد، مشکلات را حل می کرد. گاهی اوقات شبانه روز در یک محور تلاش میکردیم و کار پیش نمی رفت، اما ایشان می آمد یک شبه ماموریت را تمام می کرد.
درجاده #سید_الشهدا من و حسینی با هم به شناسایی می رفتیم. یک شب موقع برگشتن قطب نمای ما که ضد آب نبود، از کار افتاد؛ به همین دلیل مجبور شدیم ازشب بعد برای خودمان نشانه و راهنمایی بگذاریم که معبر را گم نکنیم. برای این کار ریسمانی جلوی کانال بستیم. چند شب بعد دوباره ریسمان را هم گم کردیم و هر چه گشتیم، نتوانستیم آن را پیدا کنیم. روز بعد به جست و جویش رفتیم، اما هیچ اثری ندیدیم. قضیه را با محمدحسین یوسف الهی در میان گذاشتیم، ایشان گفت: «کار شما نیست باید حتما خودم بروم»
🌌شب بعد به همراه محمدرضا کاظمی رفتند و بعد از مدت کوتاهی آمدند. وقتی برگشتند ریسمان را پیدا کرده بودند، کاری که ما چند روز نتوانسته بودیم انجام بدهیم، آن ها در یک شب یا بهتر بگویم در چند ساعت انجام دادند.
✅نکته جالب اینجاست که دراین روحیه مختص ماموریت های شناسایی نبود، حتی در کارهای عادی پشت خط نیز خلاق و مبتکر بود. یک بار دویست، سیصد نفر از خانواده های شهدا برای بازدید از منطقه به مقر لشکر آمده بودند.
⚜رسیدگی و پذیرایی در آن شرایط کار خیلی مشکلی بود. ما همه مانده بودیم که چه کنیم. یوسف الهی مسئولیت خدمات آن ها را برعهده گرفت و به کمک هندوزاده کارها را مرتب کرد.
یادم است میخواستیم به این خانواده هاچای بدهیم، اما هر چه امکاناتمان را بررسی کردیم، دیدیم نمی توانیم در آن واحد به سیصد نفر چای بدهیم. دوباره مشکل را با محمدحسین درمیان گذاشتیم، ایشان آمد و گفت: «یک قابلمه بزرگ آب کنید و بگذارید روی اجاق.»
بعد یک چفیه تمیز و نو از تدارکات گرفت و آورد. آن را شست و یک چای خشک وسط آن خالی کرد و آن را گره زد و داخل قابلمه که آبش جوش آمده بود، گذاشت و به این ترتیب یک قابلمه چای صاف وتمیزدرست کرد که به راحتی برای تمام سیصد نفر کافی بود.
💠شهرخالی است زعشاق بود و کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman