eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #خصوصیات_اخلاقی_سردار 🌹 ➖همرزم سپهبد ش
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✅نوجوانی که می خواست را فریب دهد! ✍بخشی از کتاب📖 "آن بیست و سه نفر"؛ کتابی که مورد تمجید قرار گرفت و ✨خواندن آن را توصیه کردند. روز اعزام رسیده بود و قاسم سلیمانی که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را به عهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند... قاسم میان نیروها قدم میزد و یک به یک آنها را برانداز می کرد. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرو می افتادند. فرمانده تیپ نزدیک و نزدیک تر می شد و اضطراب در من بالاتر می رفت. زور بود که از صف بیرونم کند و حسرت شرکت در عملیات را بر دلم بگذارد. در آن لحظه چقدر از حاج قاسم متنفر بودم. این کیست که به جای من تصمیم می گیرد که بجنگم یا نجنگم؟ دلم میخواست حاج قاسم می فهمید من فقط کمی قدّم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال سنّ کمی نیست! دلم می خواست جرئت داشتم بایستم جلویش و بگویم: "آقای محترم! شما اصلا می دونید من دو ماه دارم؟.." اما جرئت نداشتم. با خودم فکر می کردم کاش ریش داشتم. به کنار دستی ام که هم ریش داشت و هم سبیل🧔🏻 غبطه می خوردم! لعنت بر نوجوانی!🤦🏻‍♂ که یقه مرا در آن هیری بیری گرفته بود. هیچ مویی روی صورتم نبود... باید صورت لعنتی ام را به سمتی دیگر می چرخاندم که حاج قاسم نبیندش. اما قدّم چه؟ یک سر و گردن پایین تر بودم؛ درست مثل دندانه شکسته شانه ای میان صفی از دندانه های سالم. باید برای آن دندانه شکستی فکری می کردم... از کوله پشتی ام برای رسیدن به مطلوب، که فریب حاج قاسم بود، کمک گرفتم... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🍃بسم رب المهدے🍃 سلام امام زمانم...🌱 ‏‎عجيب خسته ام از روزهای غـرق گناه😔 «سه شنبه ها» دل من حال جمكران دارد💔 #صبحتان_‌مهدوی #سه_شنبه_‌های_مهدوی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📣میگفت:عاقبتم ختم به خیر میشود وقتی رفیق هایم آسمانے باشند...🌱 ♦️باور کن رفیق شهیدت، شهیدت خواهد کر
؟!🤔 🔴تا حالا فکر کردی با یه شهید رفیق شی؟؟ از اون رفیق فابریکا؟؟ از اونا که همیشه باهمن؟؟ امتحان کردی؟؟ هرچی ازش بخوای بهت میده!! آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه میخوای باهاش رفیق شی؟؟!! ✅گام اول: انتخاب شهید به یه گردان نگاه کن به صورت شهدا نگاه کن به عکسشون، به لبخندش ببین کدوم رو بیشتر دوس داری با کدوم یکی بیشتر راحتی؟! ✅گام دوم: عهد بستن با دوست شهیدت یه جایی بنویس؛ البته اگه ننوشتی هم اشکال نداره. با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه ی مرگم خواهم بود و از تذکرات دوستانه ی خود به هیچ وجه روی نمیگردانم. ✅گام سوم: شناخت شهید تا میتونی از دوست شهیدت اطلاعات جمع آوری کن. عکس، فیلم، صوت، کتاب و وصیت نامه.. ✅گام چهارم: هدیه ثواب اعمال خود به شهید از همین الان هرکار ثوابی که انجام میدی، فقط یه جمله بگو:"خدایا! ثواب این عملم برسه به دوست شهیدم." طبق روایات نه تنها ازت چیزی کم نمیشه، بلکه با برکت تر هم میشه! بچه ها! شهید، اونقدر مقام بالایی داره که نیازی به ثواب کار ما نداشته باشه! تو با این کار خلوص نیت و علاقت رو به شهید نشون میدی! ✅گام پنجم: درگیر کردن خود با شهید. سریع همین الان بک گراند گوشیتو عوض کن و عکس دوستتو بزار!! در طول روز باهاش درد دل کن.باهاش حرف بزن.آرزوهاتو بهش بگو.. ✅گام ششم: عدم گناه در حضور رفیق روح شهید تا گام پنجم بسیار از شما راضیه ولی آیا در حضور دوست معنویت میتونی گناه کنی؟ حجاب، رابطمون با نامحرم، چت با نامحرم، غیبت، دروغ، نمازامون و ..... ✅گام هفتم: اولین پاسخ شهید کمی صبر و استقامت در گام ششم، آنچنان شیرینی برای شما خواهد داشت که در گام بعدی گناه کردن براتون سخت میشه.. خواب دوست شهیدتو میبینی، دعایی که کرده بودی برآورده میشه، دعوت به قبور شهدا و راهیان نور و ... ✅گام هشتم: حفظ و تقویت رابطه تا شهادت(مرگ) گام های سختی رو کشیدین!درسته؟! مطمئنا با شیرینی قلبی همراه بوده.... رفیق شهید شهیدت میکنه😉 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
‏وقتی بیمارستانها خط مقدم میشود... یڪ ایران ممنون از خود گذشتگی های شماست🍃 خداقوت‌به‌تمام‌کادر‌ درم
👈🏻‏فاصلہ ها را بخاطر این فاصله ها،✋ رعایت کنیم...⚜ ✅سنگـر عوض میشہ ولے جنگـہ! 🇮🇷خداقوت مدافعان سلامت🇮🇷 #مدافعان_سلامت #جهاد_ادامه_دارد 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
17.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دقایقی پیش🕥 ♦️اجرای گروه سرود "معراج" از شهرستان راور بر مزار سردار دلها، سپهبد شهید 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🍃بسم رب الشهداء🍃 موقع تولد شهید👦🏻 ما در مشهد مقدس زندگی میکردیم🏡 و مهدی دربیمارستان امام رضا (ع)به دنیا آمد👼 و موقعی به دنیا آمد یکی از پاهایش فلج بود😥 وبنا به پیشنهاد دخترم او را به د کتر بردیم👨🏻‍⚕ و دکتر گفت :پسرشما فلج مادرزاد است🙍🏻‍♂ بنا براین به ملا قات امام رضا (ع)رفتم 💚وگفتم یا امام رضا (ع)به پسرمن به حق مادرت حضرت فا طمه (س)شفابده🙏 و دکترگفته بود که پای مهدی ازقنداق بیرون بیاورید👣 وبالاخره چند روزپایش را ما ساژدادم👐 و با کمال تعجب 😳دیدم که پای فلج او ازپای سالمش قوی تراست😌 و امام ر ضا (ع)به پسرم شفا داد .😍💚 راوی: مادر شهید 🍃 🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🇮🇷 این سپاهے کہ به آن مینازیم ؛ فوج فوج مالک اشتر دارد! 🔰سپاه ؛ پاسدار انقلاب است. چہل و یڪ سالگے سپاہ پاسداران مبارڪ باد🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
👈🏻‏هیچ توجه کردید که اخلاص نیروهای جهادی، 💪🇮🇷 این روزها در پس نقابی که اجازه شناخته شدن نمیدهد، 👀 چقدر زیبا نمایان است.☺️🇮🇷✌️ 🔴حضورجمعی از پاسداران و بسیجیان وطلاب در مناطق سیل زده 💠خداقوت جهادگران👏✌️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
شهداےِ کربلا تـو موقعیٺ خودشـون افراد بۍ نظیرے بودند...🌷 ⚜ولۍ اونجـور، بااونجـور موقعیٺ کار حضـرت ع
ما میگیم‌ خانواده‌ آسمانے میخوایم!💔 امام‌ زمان(عج) میخوایم💔 دلمون‌ براش‌ٺنگ‌ شده💔 منٺظرش‌ هسٺیم!!💔 یه‌ سوال!؟🤔 چندبار ٺاحالا دو رڪعٺ‌ نماز برا ظهورخوندے!!؟🤔 یه‌ دو رڪعٺ‌ ڪه‌ هیچے دیگه‌ ٺو این نماز نخوایم فقط‌ یه‌ دو رڪعٺ‌ ڪه‌ بگیم‌ خدایا اقامونو برسون😭 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای تاج علی آقا مولایی 🔹صفحه ۱۱۵_۱۱۴ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((شیمیایی اول)) زمان بود. بچّه های در قرارگاه زرهی مستقر بودند. محمّدحسین یوسف الهی به همراه تعدادی از مجاهدان عراقی برای به خاک عراق می رفتند. یکی از این ها یک لباس بلند عربی به محمّدحسین داده بود تا وقتی که به می رود، راحت شناسایی نشود. محمّدحسین وقتی آن لباس را پوشید به شوخی گفت:«ببینید بالاخره عرب هم شدیم!☺️» صبح زود بود. هر کدام از بچّه ها مشغول کاری بودند. آن روز نوبت شهرداری من و بود. دوتایی مشغول آماده کردن صبحانه بودیم که ناگهان هشت هواپیمای عراقی بالای سرمان ظاهر شدند. تا آمدیم به خودمان بجنبیم و کاری بکنیم،هواپیما ها بمب های خود را ریختند. بیشتر ها پشت خاکریز جفیر بود، امّا این بار با همیشه فرق می کرد؛ سر و صدای انفجار های قبلی را نداشت و مانند همیشه آتش و ترکش زیادی هم به اطراف پراکنده نشد. خیلی عجیب بود.🤔 در همین مواقع را دیدم که به سرعت می دوید و فریاد میزد: «شیمیایی! شیمیایی!....بچّه ها فرار کنید؛ شیمیایی زدند.😨» تا آن روز به چنین موردی برخورد نکرده بودیم. برای اولین بار بود که عراق از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد و بچّه ها هنوز آشنایی زیادی با آن ها نداشتند. وسایل را رها کردیم و به داخل محوطۂ باز قرارگاه دویدیم. در همین موقع محمّدحسین را دیدم با همان لباس عربی، مشغول هدایت بچّه ها بود. پشت لندکروزر ایستاده بود و بچّه ها را صدا می کرد تا سوار شوند. می خواست نیرو ها را تا آنجا که امکان دارد از محدوده آلوده دور کند. همه بچّه ها لباس نظامی به تن داشتند و با پوتین بودند، اما محمّدحسین با لباس آزاد و گشاد عربی و این باعث شد بیشتر در معرض مواد شیمیایی قرار بگیرد. گاز به سرعت در منطقه منتشر شد و همه را آلوده کرد. وقتی بچّه ها به عقب آمدند، اغلب شده بودند، اما وضعیت محمّدحسین به خاطر همان لباس، بد تر از همه بود؛به خصوص پاهایش که تا کشاله ران به شدّت سوخته بود.😧 من هم شیمیایی شده بودم ، اما نه به اندازه محمّدحسین!.... همه را به عقب منتقل کردند و با یک هواپیما به فرستادند. حدود ده، پانزده نفر از بچّه ها باهم بودیم.حالمان خوب نبود. چشم هایمان هم خوب نمی دید. فقط از روی صدا ها تشخیص می دادیم که چه کسانی هستند. با رسیدن به تهران و بستری شدن در بیمارستان لبافّی نژاد دیگر از محمّدحسین خبری نداشتم. چند روز بعد..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman