eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
9.7هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
عــ✨ــارف خط شکن جلسه گذاشته بودند برای انتخاب فرمانده گردان 410. پیشنهاد اول و آخرشان "احمد امینی"
✾مــردان بے ادعــا ساعت ۲نیمه شب بود که دیدم درِ دستشویی از داخل بسته است؛ ولی از داخل صدای شستشو می آید! هرچه در زدم، کسی در را باز نکرد. بالاخره فریاد زدم تا در را باز کرد. دیدم حاج احمد ، فرمانده گردان ۴۱۰، پاچه های شلوارش را تا زانو بالا زده و درحال تمیزکردن دستشویی های پادگان است...!😳 قبل از اینکه من حرفی بزنم،حاجی گفت: " مبادا تا من زنده ام به کسی چیزی بگویی؛ که من در روز قیامت، دامن تو را میگیرم‌. " 🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
⚜ #تابلو_نوشت #گلزار_شهدای_کرمان اگر کاری انجام میدهید، برای خدا باشد و هدفتان خدا باشد. حرف های
خواهران عزیزم! پیام خون من، شماست. و این را به تمام خواهران حزب الله سفارش می‌کنم. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
⭐️بشنوید خاطره اۍ از مادر #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی : 《شب بود و بچه ها که مشتاق دیدار محمد حسین بود
: 📎 اے مردم بدانید تا وقتے که از رهبرے اطاعت کنید، مسلمان، مؤمن و پیروزید؛ وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن مےریزید. همچنان که تاکنون بوده اید، باشید تا مانند گذشته پیروز باشید؛ و این میسر نیست به جز 👈 یارے خواستن از خــدا و دعا کردن... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ١٢۴_١٢٣ 🔸فصل یازدهم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 پس از چند روزی که انگشتم آبسه کرده بود و به آن اهمیّتی نمی دادم، نیمه شبی درد چنان فشار آورد که به تب و لرز افتادم. نه دکتری بود، نه دوا و درمانی. در کورهٔ تب می سوختم. در همان حال، علی آقا مثل پروانه دور و برم می چرخید و دائم دستمال خیسی را بر سرم می گذاشت. من لطف او را در حالی که از درد به خودم می پیچیدم، می دیدم و از شرمندگی سرم را زیر پتو می کردم؛ 😥 امّا او مثل مادری که بر بالین فرزند بیمارش باشد، تا صبح بالای سر من نشست. البته من می خوابیدم و هر بار از درد بیدار می شدم، اما او را می دیدم که دو زانو بالای سرم نشسته است. صبح که طلوع کرد، به جای دردمندی، شرمندگی وجودم را پر کرده بود. امّا من برای او چه کرده بودم؟ هیچ! او همیشه نه تنها در مورد من، بلکه برای همه احساس مسئولیت می کرد از زمان همنشینی با علی آقا، به یاد ندارم کاری در خور توجّه برای او انجام داده باشم. در کارهای مشترک سنگر هم منتظر نمی ماند که مثلاً من ظرف بشویم، او جارو کند. بارها از شرمندگی نمی دانستم چه بگویم. به آرامی بر می خاست و مشغول تمیز کردن دستگاههای مخابراتی می شد. یا پس از غذا که معمولاً آدم سنگین می شود و حال و حوصلهٔ بلند شدن ندارد، دست سالم خود را به زانو می گذاشت، «یا اللّه» می گفت و بلند می شد تا ظرفها را بشوید. وقتی جلویش را می گرفتی، می گفت : «فلان کار را هم تو بکن.» البتّه آن کار را هم خودش انجام می داد. اگر می گفتی اجازه بده من ظرف ها رو بشویم، می گفت : «شما درز شلواری را که پاره شده، بدوز.» اگر در حال انجام کار دیگری بود، چیز دیگری می گفت؛ امّا هنوز مشغول نشده بودی که وارد می شد و می گفت: «اجازه بده این کار را هم من انجام می دهم.» روزی گفتم...... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌱 خداوندا ... اگر گناهان ما را بخشیدی اگر صلاح میدانی لیاقت #شهادت را نصیب ما بگردان
خدایا... این چشم‌ها، بهانه تو را میگیرند و بی اختیار اشک می ریزند😭 خدایا... این خون که در رگ های من می چرخد، همه اش به شوق توست❤️ با من آن کن که مرحمت و لطف وجود توست! ای مهربانترین مهربان... 《از وصیت نامه 》 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 ✍اطاعت از فرمان مادر حتی بعد از مرگ ادامه ... ".
🦋 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷 ✍اطاعت از فرمان مادر حتی بعد از مرگ ادامه ... ...حدود ساعت‌های ۱ یا ۱ و نیم شب که رسیدیم، به سر مزار مادرشان رفتیم و صبح زود نیز بعد از اقامه نماز صبح، دوباره سر مزار مادرشان رفتیم و همان جا، حاج قاسم دوباره من را صدا زد و گفت: ابراهیم! خوابت را بار دیگر برای من تعریف کن. ✴️شهریاری بیان داشت: "من گفتم حاج آقا، خواب من به جای خودش؛ فقط می‌خواهم احترام مادر شما را که سن و سالی از او گذشته بود نسبت به شوهرش بگویم که چه احترامی دارد.👌 شما دو یا سه روز یادتان رفته از پدر احوال بپرسید، مادرتان در عالم خواب به شما تذکر داد. این باید الگویی برای نسل آینده و آن‌ها که ازدواج می‌کنند، قرار گیرد و احترام همدیگر را نگه دارند." او افزود: حاج قاسم بعد از سخن من گفت: درست هم هست..؛ هر وقت مادرم را به تهران می‌آوردم، بیشتر از ۳ یا ۴ روز نمی‌ماند و برای رفتن اصرار می‌کرد. من می‌گفتم: مادر تازه آمده ای..! می‌گفت: من به پدرتان قول دادم و باید بروم و اگر من را نبری، خودم می‌روم؛ یا به برادرت سهراب یا حسین می‌گویم من را ببرند. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
خوشا به حال بنده‌ای #گمنام که خدا او را بشناسد و مردم‌ او را نشناسند... -پیامبر‌ﷺ -اصول کافی ج۲۲
💔 نام: ... نام خانوادگی: ... نام پدر: ... تاریخ تولد: ... تاریخ شهادت: ... تو این همه نداری و گویی همه چیز داری ما این همه داریم و گویی هیچ نداریم :) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست...؛ از تو جز منظره ای تار ندارم در یاد.... 💠💠💠 سالگرد عروج : 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
4_5983329363943228910.mp3
17.3M
❣باز پنجشنبہ و یـاد شهــــــدا❣ مدیونیم!.. به خون تک تک شهیدا مدیونیم به قطره قطره خون زهرا(س) مدیونیم😔 مدیونیم رفقا! به شهدا مدیونیم ... 🎙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman