گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ خدایا تو خود میدانی؛ در دنیا تمام شرف و هویتم و در عالم برزخ و محشر نیز شرفم ،
#مناجات_نامه ✨
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتشی در ما بیافروز تا در سرمای بیخبری نمانیم.
#شهید_مهدی_رجب_بیگی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🌏 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 🎥شعر خوانی زیبا و پرمفهومِ کمتر دیده شده از #حاج_ق
#سردار_بی_مرز 🌏
♦️به روایت: سرلشکر حسین سلامی
✨ خداوند مقام «محمود» به #حاج_قاسم بخشید.
او تندیس زنده آیه شریفه «محمّدُ رَسولَ الله وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاء علَی الکُفّار رُحَماءَ بَینهُم» بود.
🔸او آموخته بود که در میدان جنگ اگر کوه ها بجنبند، تو نباید بجنبی.
او هرگز به دشمن پشت نمیکرد؛
اما از سوی دیگر،
برای مومنان خاضع و خاکی بود.😇
بالهای تواضع او در همه جا باز بود.
او ۴۱ سال لباس #جهاد را از تن به در نکرد و همواره درحال جهاد؛ و احیاگر مکتب جهاد و #شهادت بود.👌
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلادباسعادتجوادالائمہ
اماممحمدٺقے(ع)مبارڪ😍❤️
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
💌 #پیام_معنوی | تعیینکننده ترین عامل
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌱[خدایا ما را طاقت مُردن نیست ... شهیدمان کن ...]🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر
#گلزار_شهدای_کرمان
مستقیم از شیراز به گلزار شهدا آمده بودند.
با همان ساک و چمدان هایشان، خستگی
از چهرهشان مشخص بود...
اما عشق و شوق دیدار سردار ، خستگی نمیشناسد.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان مستقیم از شیراز به گلزار شهدا آمده بودند. با همان ساک و چمدان هایشان، خستگی
#گلزار_شهدای_کرمان
هر دو، مادر شهیدند.
یکی از آنان درحالیکه عکس پسرش را در دست دارد، کنار مزار سردار با #حاج_قاسم درد و دل میکند و میگوید:
"من ، مادر یکی از سربازانتان هستم"
و مادر دیگر ، حاج قاسم را به نام صدا میزند.
مادر شهید است دیگر ...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالروز_شهادت
شهادت، فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است.
#شهید_عباس_اسدی
#شهید_احمد_میرزا_صادقی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
🔆 لوح | رهبرانقلاب: درس بزرگ امام جواد(ع) به ما این است که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابلهی با این قدرتها برانگیزیم.
#ولادت_امام_جواد (علیهالسلام)
#مقام_معظم_رهبری
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#یا_زهرا 🖤 شب عمليات والفجر ۸، كه با رمز يا زهرا(س) شروع شد؛ بچهها به آب ميزنند... طوفاني سهم
#سالروز_شهادت
اعمال و رفتار او بسیار بزرگتر از سنش نشان میداد، به طوری که بعد از شهادتش من فکر میکردم که آیا آن سالهایی که ما پشت سر حسن، نماز جماعت میخواندیم،
او اصلا به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟
راوی: سپهبد شهید #حاج_قاسم سلیمانی
#شهید_حسن_یزدانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان هر دو، مادر شهیدند. یکی از آنان درحالیکه عکس پسرش را در دست دارد، کنار مزار سر
#گلزار_شهدای_کرمان
امروز صبح
جشن تکلیف دختران مدرسه
حضرت رقیه(س) در گلزار مطهر شهدا🥀
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم »
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖
"خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده"
🔹صفحه : ۱۱۶_۱۱۵
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
#قسمت_شصت_و_چهارم 🦋
ادامه...
"بازجویی"
سالهای اول #انقلاب ، کارخانههای آبجوسازی، که فعالیتشان متوقف شده بود، برای فرار از ورشکستگی، نوعی آبجوی بدون الکل ساختند که نوشیدنش شرعاً بی اشکال بود.
نام این محصول «ماءالشعیر» بود. اما عامه مردم به آن «آبجوی اسلامی» می گفتند.
آوازه این محصول به گوش سرهنگ عراقی، که داشت مرا بازجویی میکرد، هم گویا رسیده بود.
ناگزیر در چند کلمه معنای آبجوی اسلامی را برای سرهنگ توضیح دادم و بازجویی تمام شد.
از راهی که آمده بودیم برگشتیم. نوبت حسن شد. او هم رفت، بازجویی شد و برگشت.
چشم هایمان را بستند و بهسمتی بردند.
راهرفتن با چشم بسته روی زمین خاکی ناهموار، سخت بود. 😔
ولی با کمک راهنمای عراقی، به زحمت پیش میرفتیم. از شیب ملایمی پایین رفتیم و به دستور در جایی نشستیم.
سرباز عراقی چیزی گفت و خاموش شد. هیچ صدایی به گوش نمی رسید جز صحبتهای سربازان عراقی که باد از دور دست میآورد. 🗣
تصویری از محیط اطرافمان نداشتم. فقط باد می آمد و از بالای دیواره ای که به آن تکیه کرده بودیم، خاک می ریخت روی سرمان.
دانه های درشت شن میرفت توی موهایم و بوی تند خاک را در حلقم احساس میکردم.
چه طوفانی درست شده بود، آن سوی چشمبند های سیاهی که روی چشمانمان بسته بودند! 🌪
بیش از یک ساعت آنجا ماندیم. پاهایم خسته شده بود. تکانی خوردم. آرنجم به کسی خورد.
گفتم: «حسن تویی؟»
- ها احمد. منم.
- سرباز عراقی هنوز اینجایه؟
- نه، به نظرم رفته. توی بازجویی زدنت؟
- نه، تو چی؟ کتک خوردی؟
- نه، خیلی جدی نبود انگار. تا اینجا که بخیر گذشته. بعدش هم خدا کریمه.
- حسن!
- ها؟ چیه؟
- میگم تو فکر می کنی تا کی اسیر باشیم؟
- دست خدایه.
- ولی به نظر من حالا حالاها اسیریم. شاید هم یه سال در اسیری بمونیم؟
- هرچی #خدا بخواد.
با صدای پای کسی، که به طرفمان میآمد، گفتوگویمان نیمه تمام ماند.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman