eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
10هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه @S_brhmn9271
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
#سلام_امام_زمانم ♥️ 🍃سلام بر مولایی که تنها نشان باقیمانده از دین و حجّت های خداست 🌱سلام بر او
❣ از قعر زمین به اوج افلاک، سلام از من به حضور حضرت یار، سلام صب⛅️ح است دلم 💕 هواییت شد مولا از جانب قلب من بر آن یار، سلام 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🥀با دوستان فاطمه، لطف عَمیم داشت! با آن که نام و شهرت《عبدالعظیم》 داشت! هر کس که پاس آن حریم داشت! با مهر و عشق و عاطفه عَهدی قدیم داشت!❤️ میلاد او که کریم بن کریم اهل بیت علیهم السلام است؛ بر جان رهروان تبریک وتهنیت باد🌺 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🌸رضایٺ مــــادر🌸👆 #شهید_محمد_علی_حسینی🌹 #فاطمیون🏴 #گلزار_شهداے_ڪــرمان💫 🔻کانال رسمی گلزار مطهر ش
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشنهاد دانلود🤩 🕊شهید هجده ساله ای از تیپ که در بیداری خود، حضرت زینب(س) را دید 😍 و بی بی به او که درحال فرار از ماموران برای رسیدن به سوریه بود، گفتند: محمد علی، برگرد مادرت را راضی کن، به ما‌ میرسی💞 از شهدای تیپ فاطمیون که در آرمیده اند.🌹 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
کلام_شهید🌷 👈ما اگہ بتونیم تو شهر خودمون خدارو داشتہ باشیم هنر ڪردیم👌 ... #شهید_محسن‌_حججے 🌹اف
🍀 🕊بعضے از روزهاے جمعہ تلفنِ همراهش خاموش بود، وقتے دلیلش رو مے‌پرسیدم، مےگفت: ارتباطم رو با دنیا کمتر میکُنم تا امروز کہ متعلق بہ امام‌ زمانم (عج) هست، بیشتر با امام‌ زمان باشم! بیشتر بہ یاد امام‌ زمان باشم..!💕 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان غروب پنجشنبهِ گلزار شهدا ؛ و بی قراری زوّار دلشکسته برای کربلای سیدالشهدا(ع) #
✨ ٱللَّٰهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا‌ ✨ از علمدار ؛ جز خیر و خوبۍ سر نمےزند براۍ همین‌ هم‌ رفتنش کمر شکن‌ است...💔 هنوز باور به رفتنت‌ نیست!😭 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌱 💔غروب جمعه شد، نیامدی! چه جمعه ها که یک به یک نیامدی😔 چه ناله ها که در گلو رسوب شد... اللّهم عجل لولیک الفرج...🤲 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان ✨ ٱللَّٰهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا‌ ✨ از علمدار ؛ جز خیر
🔸عصر جمعه🔸 عشق به سردار حد و مرز سرش نمی شود💖 پا به آن سو رود، که دل میرود.😍 زائرانی که به عشق از بغداد آمده بودند🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
إِنی سِلمٌ لِمَن سالَمَکم و حَربٌ لِمن حاربَکم... خواستم بدانی تو ملاک دوست داشتن برای منی، با آنها که دوستت ندارند ، نسبتی ندارم ح س ی ن جان ... اربابم 「♥️」✋🏻 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه :۱۴۵ - ۱۴۴ 🔸 فصل چهاردهم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🦋 بعدا فهمیدم از اینکه کسی بداند او در چه حال و وضعی است ناراحت می شود حتی نمی خواست پدر یا مادرش ماجرای زخمی شدن او را بفهمند. مدتی که وجود مبارکش در خانه ما بود، همه جا بوی پاک می داد . روزی گفت:« مادر کاش میشد نمازم را به جماعت می خواندم .» گفتم:« مادر ، تو که حالت خوب نیست . فعلا همینطوری بخوان ،خوب که شدی، برو نماز جماعت.» از ترس اینکه نرود ، نشانی مسجد محل را به او ندادم . تا اینکه روزی قبل از اذان صبح از خواب بیدار شدم و دیدم نیست . با خودم گفتم :« حتما نشانی مسجد را پیدا کرده؛ اما باز هم شک داشتم . با عجله به طرف مسجد به راه افتادم. وارد مسجد شدم و از جلوی درب ورودی نگاه کردم . دیدم در حالی که همراه با چند نمازگزار نشسته و منتظر اذان صبح است ، یک دست سالمش را هم به آسمان گرفته و دعا و نیایش می کند . از شدت بغض ، کنار مسجد نشستم و گریه کردم. چون می فهمیدم چه کسی در این خانه مهمان من شده است در برخورد هایی که پیش می‌آمد دوستان و همرزمان علی آقا برایم تعریف کردند: سوسنگرد که بودیم ، روزی موقع اذان ظهر ،از کنار مسجدی که از اصابت گلوله های توپ دشمن به مخروبه ای تبدیل شده بود،می گذشتیم علی آقا گفت :« بیایید نمازمان را در همین مسجد بخوانیم .» بعد رفته و نماز را روی زمین ‌و خاك این مسجد اقامه کرده بود. نماز که تمام می شود ،می بینند مردی کنار ورودی مسجد که دری هم نداشته ،ایستاده است و موقع بیرون آمدن ها از مسجد ،یکی یکی‌به همه نگاه می کند. نوبت علی آقا که می‌رسد ،انگشتری عقیق به او می دهند و می گویند :« به یادگار از من داشته باشید .» علی آقا می گوید :« بدهیدبه یکی از بچّه ها .» آقا می فرمایند :« نه ،می خواهم نزد شما باشد .» چنین بزرگواری قدم رنجه کرده بود وبه خانه من آمده بود . بارها به خودم گفته بودم این جوان عاقبت می شود ،امّا دلم نمی خواست باور کنم یادم است دفعهً سوم بود که علی آقا به سختی مجروح شده بود وبه بیمارستان شهید مصطفی خمینی اعزام می شد،در دفعات قبل که با او آشنا شده بودم ،چنان روح مادرانه این بنده ضعیف را تحت الشعاع قرار داده بود که وقتی شنیدم در بیمارستان است یک دقیقه هم نتوانستم در خانه بمانم . تا مرا دید ،مثل فرزند خودم قسم داد و گفت : «الهی دورتان بگردم مادر ،برگردید .من دیگر به جراحت و جراحی عادت کرده‌ام .چرا وقت خودتان را ضایع می کنید ؟ رو خوش نمی اید خودتان را خسته کنید .» چند روز بعد قرار بود علی آقا را عمل کنند ؛اما هر وقت می پرسیدم ، میگفت :« گفتند احتیاج به عمل نداری .» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman