eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
9.8هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
📸گزارشی مصور از حال و هوای امروز گلزار شهدای کرمان با حضور زائرانی از سراسر کشور. تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🔊 اعلام نتایج مسابقه دلنوشته ای برای سردار دلها ♦️ضمن تشکر از همه‌ی عزیزانی که در مسابقه شرکت کردند، اسامی برگزیدگانی که در قرعه کشی انتخاب شدند به شرح ذیل است: 1⃣ آقای حسین فخری زاده ۸ ساله، از شیراز 2⃣ خانم زهرا ورمرزیار ۱۵ ساله، از همدان 3⃣ آقای حمیدرضا صمصامی ۱۶ ساله، از یزد 4⃣ آقای امیر محمد کمسفیدی ۱۰ساله، از انار 5⃣ خانم فاطمه زهرا ثانوی ۱۱ ساله 6⃣ آقای رضا سالاری ۱۵ ساله از کرمان 📌 ضمن عرض تبریک، از برندگان محترم خواهشمندیم جهت دریافت جوایز خود با ادمین کانال به آیدی زیر ارتباط حاصل نمایند. @golzar_admin ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم : روایات سوریه 🔸صفحه:۳۲۸-۳۲۹-۳۳۰ 🔻قسمت:۲۰۲ هم رزم شهید :محمد رضا کاظمی زمانی با حسین آشنا شدم که فرماندهان از حسین شاکی بودند. می گفتند «برادری اینجاست که بسیار متحول شده.» آن ها شجاعت حسین را تحول تلقی می کردند. شاکی بودند که ماهر چه باایشان حرف می زنیم،باز کار خودش را می کند ؛همه اش می رود خط. ما آن زمان خصوصاً اوایل سال ۱۳۹۳دستور داشتیم که برادران سپاه، اصلاًدر درگیری مستقیم با دشمن حضور نداشته باشند و از خود به شدّت محافظت کنند و فقط کمک فکری،کارشناسی و مستشاری به مسئولان و نظامیان سوریه بدهند. حسین،از کسانی بود که پایش را فراتر می گذاشت و می رفت به مرحله ی کمک فیزیکی. اصلاً آرام و قرار نداشت. دوست نداشت تماشاگر جنگ باشد. می رفت و مستقیم درگیر می شد. فرماندهان ،چاره ای جز شکایت از ایشان نداشتند. روزی ،حسین راخواستم. بااو صحبت کردم. آدمی بود که نفوذ کلام داشت. طوری دلیل و برهان می آورد که طرف مقابلش را راضی می کرد. جلسه که تمام شد ،خنده ام گرفته بود!حسین را آورده بودم تا بااو صحبت کنم و جلوی کارهای انفرادی اش رابگیرم؛ اما طوری در اوّلین دیدارمان مرا متقاعد کرد که شیفته اش شدم. خیلی تحت تأثیر حرف هایش قرار گرفته بودم! آدم منطقی دیدمش. اگر کاری می کرد ،از سر احساسات نبود. بار اوّل گذشت. باز شکایت ها از حسین تمام شدنی نبود. برای بار دوم هم آمدند و گفتند «آقای بادپا در منطقه ی مورک ،دست خالی و تنها رفته یکی از بچه های مهندسی را که اونجا محاصره شده بود ه،بدون هماهنگی با ما نجات داده!». حسین، اصلاً کاری به کار مجموعه نداشت؛ کار خودش را می کرد. این کارها باعث شد که حسین را ممنوع الورود کنند و نگذارند به منطقه برگردد. حسین مرتب پی گیری می کرد و با من تماس می گرفت. می گفت «آقای کاظمی،خواهش می کنم کاری کنید من دوباره به سوریه برگردم. ». سرانجام با پی گیری هایش موفق شد برگردد؛ولی باز فرماندهان با طرز فکر حسین کنار نمی آمدند. حاج حسین هم کم کم از این شکایت ها خسته شده بود. تااین که درگیری ها در جنوب بیشتر شد و حاج حسین خواست به قرار گاه حضرت زینب سلام اللّه علیها به فرماندهی ابوحسین برود. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman