eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.5هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹آماده سازی فضای گلزار شهدای کرمان برای چهارمین سالگرد شهدای مقاومت 🔺 خادمین سخت مشغول خدمتگزاری هستند تا بهترین امکانات برای زوار شهدا فراهم باشد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ساعاتی قبل| عزاداری نوجوان عاشق شهدا و حضرت زهرا سلام الله علیه در جوار شهدا ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸 دیوارنوشته ای در خرابی های غزه: «خانه من کجاست، مادرم کجاست، پدرم کجاست، خواهر و برادرم کجا هستند، انسانیت کجاست!» ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
شهیدان حسین پورجعفری و حسین یوسف الهی... 🔹شهید حسین پورجعفری سال ۱۳۶۴ در هورالعظیم جانباز شد. خودش تعریف می‌کرد: روی یک پل با چند نفر دیگر سنگر داشتند بعد از دوازده روز که روی آب بودند به سمت مقر راه می‌افتند دو قایق خودی با هم برخورد می‌کنند و حاج‌آقا که جلوی یکی از قایق‌ها بوده از ناحیه‌ سر آسیب می‌بیند و توی آب پرت می‌شود. 🔹بعد قایق از روی او رد می‌شود و کمرش می‌شکند. شهید قاسم میرحسینی و چند نفر دیگر فکر می‌کنند حاج‌ آقا شهید شده است و جنازه‌اش را از آب بیرون می‌کشند... 🔹به خشکی که می‌رسند او را روی برانکارد می‌گذارند تا به سردخانه ببرند حاج‌آقا می‌شنیده که می‌گویند تمام کرده ولی نمی‌توانسته حرف بزند. با دست اشاره می‌کند که زنده است. سه ماه تمام کمرش توی گچ بود و یک ماه استراحت مطلق داشت. 👤راوی : همسر شهید حاج حسین پورجعفری ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هم اکنون | در آخرین روز از عزاداری ایام فاطمیه حال و هوای گلزار شهدا با پخش مستقیم حرم امام رضا علیه السلام امام رضایی شده است. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
❇️گزارش تصویری از مراسم عزاداری امروز عصر ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
14.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | بی‌قراری زائران مزار شهید سلیمانی در دومین سالگرد شهادت سردار دل‌ها‌ 📆 ۱۶ روز تا چهارمین سالگرد شهادت شهدای مقاومت ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸 خدایا غروب زندگیم را با شهادت رقم بزن ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔹یا اباعبداللّٰه! من قبل از شما چه می‌دانستم دلتنگی یعنی چه.. ❤️‍🩹✨ ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔹‌نمی‌ دانم! از این ستون عاشقی کدام‌تان رفتید تا دلِ آسمان؛ و کدام مانده با غمِ فراق یاران؟! امّا خوب می‌دانم ماندن است که زجر دارد ... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸 گلزارشهدا امروز میزبان مهمانانی از خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان بود. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
28.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ زمانی که مهدی می‌خواست برای شناسایی به منطقه ی هورالعظیم برود، تعدادی از بچه‌ها را برای توجیه خط، همراه خودش برد. 🔹 از خط اول که رد شدند، بچه ها را در یکی از سنگرهای کمین گذاشت و خودش حدود نیم ساعت برای آشنایی بیشتر در منطقه قایق رانی کرد. زمانی که متوجه شد دشمن به حضور او پی برده است، به سنگر برگشت. 🔹در همان لحظه عراقی ها سنگر آنها را هدف قرار دادند. تیر به پای یکی از بچه ها برخورد کرد. مهدی به شوخی گفت آنها مرا نشانه گرفتند، ولی من از آنها خواهش کردم که از مهمانان پذیرایی کنند و آنها به حرف من گوش کردند و روی من را به زمین نینداختند. 🔹راوی: شمس الدین همرزم شهید ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم :روایات سوریه 🔸صفحه:380-381-382-383 🔻ادامه قسمت:209 هم رزم شهید:شیخ محمد(ابو صالح) همان جا نماز صبح را به جماعت خواندیم.بعد از نماز صبح،پشت سر بچه ها راه افتادیم به طرف جلو.رسیدیم به جاده ی بین کفر شمس ودیرالعدس.هوا داشت روشن می شد.تازه دشمن از روی تل عنتر وتل علاقیه فهمیده بود که ما داریم عملیات می کنیم!بچه ها روی سر دیرالعدس آتش تهیه ریختند.با موشک های گراد،مینی کاتیوشاهاوتوپخانه می زدند.هم زمان با آتش تهیه،نیرو باید زرنگ باشد وخود را سریع به منطقه ای برساند که می خواهد حمله کند.اگر ما خودمان را سریع می رساندیم،کارمان آسان تر می شد؛ولی تاریکی شب،گم شدن راه وسردی هوا دست به دست هم دادند تا نیروها کمی دیرتر به اول دیرالعدس برسند.هوا داشت روشن می شد.و دشمن به ما دید پیدا کرده بودوبه سمت نیروهای ما گلوله های ۲۳می زدند.تیرها با صدای خاصی از بالای سرمان رد می شدند!ابو زینب،کیفی در دست داشت که پر از مواد انفجاری بود.گفتم«بابا،این ها چیه با خودت آورده ای؟»گفت«نگران نباش!من با این مواد که تو دستمه،می تونم یه روستا را بدم روهوا!نگاه به این کمی اش نکن.این ها خیلی به درد می خوره!»حاج حسین گفت«شیخ،بریم جلو!» حرکت کردیم که برویم،دیدم حاج حسین،سلاحش را با خودش نیاورده.با تعجب گفتم«حاج حسین،این جوری می خوای بیای؟!». حاج حسین گفت«آره.شیخ،به من گیر نده!ببین....من سنی ازم گذشته!من جانبازم.من شیمیایی ام.من حال ندارم سلاح بردارم.»خنده ام گرفته بود.گفتم «بابا ،حاجی،داریم می ریم عملیات!»آرام گفت«کار من با بیسیمه.کارم اینه که نیروها رو هماهنگ کنم.بعد،بدون هر وقت نیاز باشه سلاح بردارم،یکی پیدا می شه که ازش سلاح بگیرم.نگران نباش!خدا می رسونه.غصه ی اون رو نخور».خیلی توکل بر خدایی بود؛بایک بیسیم ویک لیزر حرکت کرد.هرچه جلوتر میرفتیم،آتش دشمن دقیق تر می شد.درآن وضعیت،به ابو زینب گفتم«یه جوکی بگو،یه کم روحیه بگیریم» ابوزینب گفت«هیییچ چی،بابا!یه نفر میخواست بره تونس، نتونس!»تا برسیم همین رو تکرار کردیم وخندیدیم! تا این که به اول دیرالعدس رسیدیم.باغ های زیتون زیادی،جلویمان بود.این به نفع ما بودو آسوده تر پیش می رفتیم؛دشمن کمتربه ما دید داشت.وارد باغ زیتون که شدیم،با تعحب دیدیم که نیروها نشسته واصلا حرکت نکرده بودند!حاج حسین با تعجب گفت«بچه ها،چرا نشسته این؟!بگو یا حسین»من،حاج حسین وابو زینب،وقتی بچه ها را درآن وضع دیدیم،با شعار های حماسی بهشان روحیه دادیم.می گفتیم«یالا حرکت کنید...زودتر باید برسیم...»خیلی دیر شده بود.فاصله ی ما با آتش تهیه زیاد شده بود.نگران این بودیم که آتش تهیه تمام شودوگروهی بترسند وفرار کنندوبا دشمن در منقطه ای که هستند، درگیرشویم... . ادامه دارد...... ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🔰 پیامبر اکرم (ص) : 🔹"برترين اعمال بعد از اقامه نماز، شاد کردن دل مومن است، البته از طريقي که گناه در آن نباشد." 📚 المناقب، ج 4، ص 75 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔸 سلام آقا ▫️بارگاهت جنت روی زمین فرش‌های مرقدت هفت آسمان ▫️بر نمی‌گردد گدایت نا امید هیچکس از تو ندارد این گمان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پدر شهید مدافع وطن، احسان بابایی: (خواب شهادت پسرم را دیده بودم) ، در حملۀ تروریستی در راسکِ سیستان و بلوچستان به همراه ۱۰ نفر دیگر از همرزمانش به شهادت رسید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔵 فاجعه قحطی در نوار غزه و صف های انتظار کودکان و خانواده ها برای به دست آوردن غذا ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🇮🇷 آیین تشییع و تدفین شهید گمنام در دادگستری استان کرمان 💠 همراه با مدیحه سرایی مداحان و سخنرانی آیت الله صدیقی، مشاور عالی رئیس قوه قضائیه و امام جمعه موقت تهران ⏰ زمان: پنج شنبه ۱۴۰۲/۹/۳۰ ساعت ۸:۳۰ صبح 💢 محل شروع تشییع: ابتدای خیابان عدالت، تقاطع خیابان شهید قرنی، جنب تامین اجتماعی شعبه ۲ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | فیلم محل شهادت ١١تن از کادر نیروی انتظامی در راسک استان سیستان و بلوچستان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
16.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | ما هنوز انتقام خون شهید حاج قاسم سلیمانی را نگرفتیم... 📆 ۱۵ روز تا چهارمین سالگرد شهادت شهدای مقاومت ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰 دلنوشته ای به حاج قاسم سلیمانی: ✍ من آن شب با خودم عهد بستم که مثل تو مالک اشتر زمان بشوم و وجودم را همچون ستونی قرار دهم وعلم کنم با چادرم که از جدم فاطمه زهرا(س)به من رسیده است. 📩 ارسالی مخاطب ( مسابقه ارسال دلنوشته ای به حاج قاسم ) ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 ببینید | خاطره رهبر معظم و فرزانه انقلاب از 🔸وزیر انقلابی کابینه رجایی 🔸جوان و با تیپ دانشجویی ▫️ به مناسبت سالروز شهادت شهید تند گویان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 استوری | دلها به دست امام رضا (علیه السلام) است. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖 روایت «دردانه کرمان» 🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 🔹فصل : پنجم 🔸صفحه: ۳۸۳_۳۸۵ 🔻 قسمت ۲۰۹ با نیروها حرکت کردیم به سمت جلو. حاج حسین گفت شیخ، برو به اون راننده ی ۲۳ بگو بیاد جلو. سه تا از بچه‌های ارتش سوری، سوار این ماشین مجهز به ۲۳ بودند. ماشین را کنار جاده پارک کرده بودند. رفتم به راننده‌اش گفتم حرکت کن بیا جلو! گفت نمی‌تونیم! ما جلو نمی‌آییم. گفتم بابا، مگه نمی‌بینید نیرو جلو رفته؟! شما هنوز اینجایین؟! گفت نه! ما رو می‌زنند. گفتم من توی جاده وایستاده‌ام. کجا می‌زنن؟! نترس! بیا جلوتر! با اصرار من، یک ذره جلوتر آمد. باز از ترسش پیچید سمت باغ زیتون، و آنجا ماند. دیگر جلو نیامد. آن قدر آنجا ماند تا با موشک ناو زدندش! متوجه نشدم که به شهادت رسید یا نه. این بار، پیش رانندگان تانک‌ها رفتم؛ التماس کردم که بیایند جلو. کمی از حاج حسین و ابو زینب فاصله گرفته بودم. خدا در آن لحظات، آرامش عجیبی بهم داده بود؛ ترس نداشتم. تمام تلاشم این بود که تانک‌ها را ببرم جلو. دو تا از تانک‌ها، هنگام پیش روی، روی مین رفته و تمام بچه‌هایی که داخلش بودند، به شهادت رسیده بودند. وضعیت خیلی سختی بود. وقتی به اول دیرالعدس و نیروها رسیدم، حاج حسین تنها بود. قبل از این که من برسم، ابوزینب از حاج حسین جدا شده بود. بعد از حدود دو سه ساعت، حاج حسین گفت بابا، این ابوزینب دیگه پیداش نشد! اگه اتفاقی براش نیفتاده بود، تا حالا می‌بایست می آمد یا خبری می‌داد! دل شوره ی عجیبی گرفته بودیم. تا این که حول و حوش ساعت ۱۲ فهمیدیم که یک تیر قناصه به بالای زانویش خورده. تیر به استخوان رانش خورده و آن را به عقب رانده بود. ابوزینبی را که همیشه در هر عملیاتی راهگشا بود، دیگر نداشتیم. در این عملیات، نبود او واقعا خیلی احساس می شد. سرانجام حرکت کردیم تا این که ساعت ۷ صبح رسیدیم به اولین خانه‌ها. رفتیم نزدیک یکی از خانه‌هایی که سر جاده بود. کنار خانه، یک نانوایی مدرن و خیلی بزرگ بود. از ظاهرش مشخص بود برای کل منطقه نان می‌پخته. نانوایی از جاده دورتر ساخته شده بود. من و حاج حسین، در آن تورفتگی ایستادیم. حاج حسین از آنجا بچه‌ها را هدایت می‌کرد و می‌گفت که از چپ یا راست بروند. مرتب با فرماندهان گردان‌ها در ارتباط بود و نیروها را جلو می‌کشید. یک دفعه دیدیم از سر جاده، یک نفر با قناصه ما را می‌زند! البته فقط به جاده دید داشت؛ معلوم بود که زاویه ی تنگی دارد. فقط پاهای کسی را که می‌خواست از این طرف جاده به آن طرف برود، نشانه می‌گرفت. بچه‌ها می‌بایست عرض جاده را سریع می‌دویدند تا هدف تیر قناصه قرار نگیرند. قناصه، تا حدود ۳:۳۰ ما را آنجا نگه داشت. سیدابراهیم، فرمانده ی گردان ویژه بود که قرار بود همراه شیخ ابوحسین در احتیاط نیروهای عمل کننده باشند؛ ولی چون نیروهای گردان‌های پیشرو اینجا خیلی معطل شده بودند، سید ابراهیم، زودتر از ما جلو رفته و خودش مهاجم شده بود. سید ابراهیم و نیروهایش، به خانه‌های جلوتر رسیده، آنجا را خانه به خانه پاک سازی کرده و همان جا ایستاده بودند. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🔖 امام علی علیه السلام: تعجب میکنم از کسی که ناامید است در حالی که (نجات بخشی مثل) استغفار، همراه اوست! تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman