✍تعلق خاطر به دنیا و چشمه ای که شهادت #شهید_علی_ماهانی را عقب انداخت.
🔹در سومار به سمت منطقه عملياتی می رفتيم ظهر عاشورا بود و هوا خيلی گرم.
به يک نهر آب رسيديم علی آقا گفت: وقتی برگشتيم می آيم در اين آب غسل می کنم.
🔹در اين عمليات محمود اخلاقی شهيد و علی آقا ماهانی مجروح شد.
علی آقا می گفت: همين که نيت کردم برگردم و در اين آب غسل کنم نشان داد که هنوز به دنيا وابستگی دارم برای همين شهيد نشدم.
👤راوی: همرزم شهید
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔰 شهید در کلام شهید
💢 برادری داشتیم به نام «علے مــاهانے»
خیلی آدم مقدسی بود. این آقای ماهانی، زخمی در دستش و شبیه آن در پایش داشت و همیشه آن را مخفی می کرد(اینها خیلی حرف هست برادران !..خیلی خودسازی میخواهد)
💢 آن وقت این فرد در والفجر۳، در میدان مین ماند(رفت روی مین)
آمدند تا به مجروحین آب بدهند، اول رفتند به سمت علی ماهانی؛
اما نخورد!
گفت "به فلانی بدهید"... دادند و باز که برگشتند، باز علی آقا آب نخورد و گفت "به فلانی بدهید"!
به همه آب دادند و وقتی به سمت علی برگشتند ، شهید شده بود.
💢 آن وقت ما در موضوعات مادی و موضوعاتی که خیلی ارزشی ندارد، چه رقابت هایی میکنیم!
در موضوعاتی که حیات ما به آن بستگی ندارد و ناجیِ جان ما نیست؛
در چیزهایی که ذره ای ما را بالا میبرد (از نظر رتبه یا درجه یا هر چیز دیگری)چه رقابت های می کنیم!!
👤سخن سردار سلیمانی درباره #شهید_علی_ماهانی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔰 آرامش دل حاج قاسم فقط با نگاه سردار شهید علی ماهانی
🔹شهید حاج قاسم سلیمانی ؛ هر وقت فشارهای روحی جانم را به عذاب می کشید می رفتم پیش علی آقا.
وقتی می گفتم: چرا آمده ام فقط نگاهش دلم را آرام می کرد!!!
چه برسد به اینکه دو آیه از قرآن بخواند و یا تفسیر کند.
و یا روضه ی حضرت زهرا سلام الله برایم بخواند.
#شهید_علی_ماهانی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
🔰 خاطره ای از حمید شفیعی از
#شهید_علی_ماهانی
🔸 به همراه برادر مصطفی موحدی برای کنترل سنگرها و مسیر می رفتیم که دیدیم علی آقا هشت نفر از بچه ها را دور خود جمع کرده و برایشان قرآن می خواند. تا برادر موحدی رفت که تیربار را کار بگذارد، پیش خودم گفتم: به جمع صمیمی بچه ها عرض ادبی بکنم. نرسیده به بچه ها پوست هندوانۀ بزرگی به زمین افتاده بود. تعجب کردم. چون آن زمان تدارکات به این سادگی ها نبود که بتواند هندوانه به جزیرۀ مجنون بیاورد. سلامی کردم و گفتم: خیر است هندوانه از کجا رسیده است؟ گفتند: از دعای علی آقا به ما رسیده! سوال کردم: یعنی چه؟ تعریف کردند: کلاس قرآن علی آقا که تمام شد، هر کس چیزی هوس کرد. علی آقا گفت در این گرما اگر خدا برساند، فقط یک هندوانۀ خنک می چسبد.
🔸چند دقیقه ای نگذشته بود که چشم یکی از بچه ها به هندوانۀ بزرگی در نهر آب افتاد. اول فکر کردیم پوست هندوانه است. اما وقتی با تکه چوبی آن را از نهر بیرون آوردیم، دیدیم هندوانه ای به وزن هفت هشت کیلو است. به محض اینکه علی آقا هندوانه را دید، با دست به سرش کوبید و فرار کرد.
🔸علی در آن لحظه و در بین بچه ها شرمنده و سر به پایین نشسته بود. انگار خجالت می کشید به چشم کسی نگاه کند. من آنجا با روح بلند او آشنا شدم و دانستم که روزگاری یکی از مردان نمونۀ جنگ خواهد شد. شهید علی ماهانی بعدها به لقاء معبودش رسید.
📚کتاب لحظه های آسمانی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔷انسی داشت با حضرت زهرا (ع).
در شادترین لحظاتش، با شنیدن نام حضرت زهرا(ع)...
#شهید_علی_ماهانی
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
✍چرا شهید علی ماهانی موقع نماز خود را به دیوار سنگر می چسباند؟
🔹موقع نماز که می شد علی خود را طوری به دیوار سنگر می چسباند که حتی یک نفر هم نمی توانست در پشتش قرار بگیرد.
🔸مدتی از بودن در کنار علی گذشته بود و هر روز بیش از پیش به خصوصیات معنوی او پی می بردم.
🔹رفتار علی چنان بود که همه را شیفته خود کرده بود و بچه ها دلشان می خواست که نماز جماعتشان را به او اقتدا کنند و از بچه ها اصرار بود و از علی انکار.
🔸وقتی بچه ها می گفتند خب علی آقا شما که همه شرایط پیش نمازی را دارید چرا نمی گذارید ما به شما اقتدا کنیم پاسخ می داد که من حقیر خودم مشکل دارم حالا شما فرض کنید قرائتم درست باشد بقیه کارهایم چه؟!
🔹چطور من می توانم مسئولیت نماز شما را بر عهده بگیرم و چطور می توانم روز قیامت پاسخ دهم من دنبال بچه هایی می گردم که روزی نمازشان را به من اقتدا کرده اند که دوباره نماز را تجدید کنند.
🔸علی این حرفها را در شرایطی می گفت که از عمق وجودش ناراحت بود در صورتی که همه می دانستند که او مراحلی را طی کرده و واجد شرایط امامت جماعت است.
🔹و از آن به بعد خودش کاری کرد که دیگر هیچ کس نتواند نمازش را به او اقتدا کند.
🔸اینطور که علی برای نماز خواندن به انتهای سنگر می رفت و خودش را طوری به آن می چسباند که دیگر کسی نمی توانست به پشتش برود.
💢راوی آقای علیرضا رزم حسینی جانشین فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس در کتاب روز تیغ.
#شهید_علی_ماهانی
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
🔰 نسخه ای که شهید علی ماهانی برای به دست آوردن معنویت می پیچد چیست؟
🔸اگر معنویت می خواهید دست به دامن امام حسین علیه السلام بشوید نماز شب را بخوانید تا به مقام محمود برسید ؛ دل از دنیا برکنید تا هم صحبت خدا شوید.
#شهید_علی_ماهانی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
22.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایتی ناب در خصوص شهید علی آقا ماهانی توسط شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهید_علی_ماهانی
#دفاع_مقدس
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍شهید مستجاب دعوه علی ماهانی ؛ چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
🔹بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟
🔸گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم.
🔹برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا...
🔸دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم.
🔹گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟
🔸گفت: نبودی چه خبر شد؟
🔹تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟
🔸هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد.
🔹آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها...
🔸پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟
🔹گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن...
🔸بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.
✨قسمتی از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی...
#شهید_علی_ماهانی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری
سردار شهید علی ماهانی ؛ شهیدی که مجاهد واقعی ، عارف ، عابد و اهل مطالعه بود.
🔸همیشه با پیراهن خاکی دیده بودنش
با همان پیراهن که تمیز بود ولی رنگش به کلی عوض شده بود.
بعد از چهارده سال یک مشت استخوان پوسیده آوردند با همان پیراهن خاکی
همان پیراهن که رنگش به کل عوض شده بود.
ولی انگار هنوز به تن علی آقا باشد سالم بود.
🔸آری این همان پیراهن است که مشاهده میکنید.
#شهید_علی_ماهانی
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
26.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹روایتگری شنیدنی آقای محمدحسینی در خصوص شهید والامقام علی آقای ماهانی در حضور ۶۰۰ نفر از زائران #حاج_قاسم از استان چهارمحال بختیاری.
#گلزار_شهدای_کرمان
#شهید_علی_ماهانی
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
✍ انس عجیبی با حضرت زهرا سلام الله داشت...
🔰 اونقدر به اسم بی بی انس گرفته بود که اگر تو بهترین لحظات زندگیش از حضرت زهرا سلام الله علیها می گفتی شروع می کرد به اشک ریختن
🔸یه روز رفتم توی اتاقش دیدم برای خودش مجلس روضه گرفته ازحضرت می خوند و گریه می کرد...
پرسیدم علی چرا گریه می کنی؟
🔹گفت برای مظلومیت حضرت زهرا
سلام الله علیها گریه می کنم...
شما هم هروقت من شهید شدم
بیایید سر مزارم و روضه حضرت زهرا رو بخونید...
♦️راوی خواهر شهید علی ماهانی...
#شهید_علی_ماهانی
#گلزار_شهدای_کرمان
تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman