🌸ختم صلوات به نیت تمام شهدا 🌸
میگویند هر وقت پنجشنبه ها شهدا را یاد کنید شهدا هم شما را نزد اباعبدلله یاد میکنند پس بسم الله👇
هرتعداد که صلوات میتونید بفرستید اطلاع بدید🍃
@sardarekomeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀تصاویری از کانال کمیل محل شهادت مفقودالاثر #شهید_ابراهیم_هادی
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•
•••
🍂
تا زمانے كه رسیدن به تو امڪان دارد
زندگی درد قشنگےست كه جریان دارد!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌱
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•
#عطر_نماز❣
🔶🔹️وقتی اذان را شنیدی، هرگز نماز
را واپس مینداز!
قلمت را بیفکن،
تلفن همراه را کنار بگذار،
به نشستهاخاتمه بده،
و پایان جلسه را اعلام کن،👌
والله_اکبر بگو ⚘
که الله ازهرچیزی بزرگتر است🤚
#نماز_اول_وقت📿
#التماس_دعای_فرج🤲🏻💚
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•
👌پست اینستاگرام مادر شهید رسول خلیلی به مناسبت تولد شهید رسول خلیلی
⚘رسول جانم: تو را
❄️دانه های سفید برف پاییزی
از آسمان برایم هدیه آوردند ...
❤️ تو برای زمین "مهمان" بودی رسولم ❤️
و درست سالها بعد
نزدیک همان روز ها تو را با باران
🌧 به سمت آسمان
🖐بدرقه کردم ...🌷
🥀خیالم راحت هست
که روز میلادت
حضرت خانم زینب سلام الله علیها
برایت کم نمی گذارد...⚘⚘
🎈" تولدت مبارک پسرِ آسمانیَم "🎈
#شهید_رسول_خلیلی
#بیست_آذر
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•
°•|🌿🌹
#پنجشنبههای_دلتنگی
◽️پرندهها در بهشت زهرا پایین میآیند روی سنگها و قابها مینشینند و آرام شروع میکنند به فاتحه و ذکر ...
◽️اما امان از لحظهای که لنز دوربین را حس کنند، حالا هر دوربینی...
به آنی همهشان بلند میشوند و فرار میکنند
◽️پرندهها اهل ریا نیستند!!!
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•
شهیــــ🌷ــــــد یعنی: به خیرگذشت...نزدیک بود بمیرد!»
"تو" چه میکنی، این میانه ی خون برادرم...؟!برای بیداری ما...؟!
آخ ...
یادم رفته بود ...
شهیــــ🌷ــد بیدارمیکند ...
شهیــــ🌷ـــد دستت را میگیر
شهیـــ🌷ــــد بلندت میکند ...
شهیـــ🌷ــــد ، "شهیدت" میکند ...
فکه و اروند یا دمشق وحلب... یا صعده و صنعا...!
فرقی نمیکند...
شهیـــ🌷ـــــد ، شهیدت میکند ؛ باورنمیکنی....؟؟؟؟
حالا عکس را بزرگ کن ، بزرگتر...
حالا زل بزن....!!!
بیدار که بشوی،جاده خاکی انحرافی رفته رابرمیگردی🕊به صراط مستقیم
🌹شهادتـــــــ میوه ی درختان جاده ی صراط مستقیم است ..!❣
❣یادت باشد : «شهید ، شهیدت میکند❣
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_با_صلوات
─━━━━━━⊱🌹⊰━━━━━━─
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_بیستونهم
تو ترمینال راه آهن منتظر قطار بودیم
وای من که رو پا بند نبودم
-سیدم
سید:جانم خانم
-پس چرا این قطار نمیاد
سید:آخه یادش نبود من یه فنقلی همراهمه
-خخخخ
آخه این سفر فرق داره
من و دلبر میریم پیش حضرت دلبر
سید: من فدای خانمم بشم
بالاخره قطار اومد
سوار شدیم بعداز ۷-۸ساعت به مشهد رسیدیم
رفتیم هتل بعداز غسل زیارت
لباسمون پوشیدیم
رفتم سمت سید شال سبزش انداختم رو شانه اش
و دستی ب محاسنش کشیدم
مجتبی خیلی دوست دارم
سید: منم خیلی دوست دارم
چادرمو سر کردم
و دست به دست مجتبی به سمت حرم راه افتادیم
چشم که به حرم🕌 خورد اشک تو چشام جمع شد تو دلم غوغا بود دست سیدم رو بیشتر از پیش توی دستام میفشردم ارامش دل بی قرارم بود💞
از باب الجواد وارد شدیم
از صحن جامع رضوی گذشتیم
وارد صحن اصلی شدیم
روبه روی ایوان طلا نشستیم
اشک از چشمام جاری شد
آقا ازتون ممنونم که مجتبی بهم دادید
آقا یه دنیا ازت ممنونم
مجتبی سرم کشید به سینه اش
_مگه من مردم که گریه میکنی رقیه جان
-توروخدا دیگه هیچ وقت اینو نگو 😔
پاشدم راه برم
سرم گیج رفت
مجتبی:رقیه رقیه جان
خانمم
-هیچی نیست توکه از ضعف من خبر داری
حالا بیا یه سلفی بندازیم
چیک 📷
حالا بیا یه قلب رو گنبد 📸
سید از کارام خندش گرفته بود
روبهم کرد و گفت رقیه جان تو باید عکاس میشدی😅
ماشاالله صدتا ژست گرفتیم خخخخ
با عکس گرفتن و حرفای سید حال و هوام عوض شد😊
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
══🍃💚🍃══════
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_سیام
برای نماز صبح، ظهر و مغرب میرفتیم حرم
بهترین روزای عمرم بود
خیلی مزه میداد
سید: رقیه بانو
بریم بازار دو دست لباس بخریم
برای نماز
-😍😍😍فدای ایده های سیدم بشم
سید:خدانکنه
یه عبایی سفید یه چادر عبایی سفید
برای نماز خریدیم
ماکه از سفر برگشتیم
محدثه و سیدمحمد
فرحناز و مهدوی
حسنا و حسین
همگی با یه پرواز رفته بودن کربلا
سیدمجتبی وقتی فهمید گفت من خیلی شرمنده خانم شدم
نشد بریم کربلا
منم پرو پرو گفت منو با جوجه هامون ببر
سید- ای به چشم
رقیه جان
از فردا بریم کانون بگو خانم راد فر هم تشریف بیارن
-چشم حتما
به مطهره زنگ زدم گفتم بیا بریم مکان کانون ببینیم
مطهره و منو سید،
-أه مجتبی اینجا چقدر کثیفه
سید: خانم ببخشید دیگه ۳-۴ ساله تمیز نشده
-أه خونه کیه؟
سید: خونه مامان بزرگم
بعداز فوتش دست نزدیم همینجوری مونده
خانم رادفر بچهها کی میان؟
مطهره :سه روز دیگه
سید: رقیه جان فعلا باید خودمون شروع کنیم تمیز کاری تا بچهها بیان
مطهره: آقای حسینی منم میام کمک
سید: ممنونم
ما سه نفری شروع کردیم به تمیزکاری
الحمدالله تا بچه ها بیان آشغالها جمع شد
مونده بود رنگ آمیزی که قرار شد مطهره و دوستاشم بیان رنگ آمیزی
آقایون هم سقفها رو رنگ کنن
بالاخره کار کانون تموم شد
اتاقها با تور و مقواو کاغذرنگی و فوم تزئین شد
تبلیغات در سطح استان انجام شد،
چون کار کودک بود تصمیم گرفتیم اسم کانون بذاریم
《کانون مذهبی فرهنگی حضرت رقیه》
بالاخره امروز بعد از پنج ماه بچه ها ثبت نام شدند
قرار شد حسنا و محدثه بچه هارو ثبت نام کنن
منو سید بریم معراج الشهدا مصاحبه با همرزم شهید رضا حسن پور
سر راه برگشت هم مداد رنگی و کاغذ A4، آبرنگ و.....بخریم
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
══🍃💚🍃══════
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
لبخند بزن 🍃
به ما که چشم به شفاعت تو دوخته ایم
#گمنام_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
j๑ïท ➺
•♡| @Eitaa_007|♡•