💠"انا لله و انا الیه راجعون"
بامدادجمعه ۱۹خردادماه پس از سال هافراق"زنده یادحاج اسماعیل وحیددستجردی"به دیدارفرزند شهیدخود "ابراهیم"شتافت.
تادرجوار رحمت الهی آرام گیرد.ضمنا تشیع آن عزیز سفر کرده ساعت۱۶ امروز جمعه از درب منزل آن مرحوم واقع در بلوار کشاورز ابتدای کوچه شهید حسن امی به سمت گلزار شهدای دستگرد خیار انجام می گیرد.
🌷انگار از آسمان آتش می بارید . به علی رضا غلامی گفتم :《 گروه را مرخص کنیم تا اوایل پاییز که هوا خنک تر می شود ، بر گردیم .》 گفت :《 بگو عاشق نیستیم !》 گفتم :《 علی آقا هوا خیلی گرم است . نمی شود تکان خورد .》 گفت : 《 وقتی هوا گرم است و تو می سوزی ، مادر شهیدی که در این بیابان افتاده ، دلش می شکند و می گوید :《 خدایا ! بچه ام در این گرما کجا افتاده است ؟ همین دل شکستگی به تو کمک می کند تا به شهید برسی .》 نتوانستم حرف دیگری بزنم .
🕯گوشی را گذاشتم ، بر گشتم و گفتم :《 بچه ها ! اگر از گرما بی جان هم بیوفتیم ، باید فردا جست و جو را ادامه دهیم .》
🎋🎋🎋
پس از نماز صبح کار را انجام شروع کردیم تا ۹ صبح هر چه آب داشتیم تمام شد . بالای ارتفاعات ۱۷۵ شر هانی ، چشم هایمان از گرما دیگر جایی را نمی دید . به التماس افتادیم که :《 خدایا ! تورا به دل شکسته ی مادران شهید ... 》
در کف شیار چیزی برق زد ؛ پلاک بود ...
👈راویان تفحص شهدا
#به_یاد_شهدای_گمنام_و_جاویدالاثر
#شهید_جاویدالاثر_ابراهیم وحید
•┈┈••✾•✨@golzreshd✨•✾••┈┈•
17.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثنوی شهادت🌹
سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظهای تمکین نکردند
ترحم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نعشم گذشتند
فغانها کردم، اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان، این چه سودا بود با من؟
رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟
جوان مردان، جوان مردی کجا رفت؟
مرا این پشت، مگذارید بی پاک
گناهم چیست، پایم بود در خاک
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیر قبض و بست روح بودم
در باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
شادی روح شهدا صلوات
♦️🔸♦️🔸♦️
#کانال_گلزار_شهدا_دستگرد
https://eitaa.com/golzreshd
—————⃟🌻⃟💛⃟🌻⃟🌙⃟⃟🌻⃟✨⃟——
💔'#مدافعان_وطن
یکی دیگر از رفقای ما که او را در جمع شهدا دیده بودم، اسماعیل کرمی بود. او در ایران بود و حتی در جمع مدافعان حرم حضور نداشت. اما من او را در جمع شهدایی که بدون حساب و کتاب راهی بهشت میشدند مشاهده کردم!
من و اسماعیل، خیلی با هم دوست بودیم. یکی از روزهای سال ۹۷ به دیدنم آمد. یک ساعتی با هم صحبت کردیم. اسماعیل خداحافظی کرد و گفت: قرار است برای ماموریت به مناطق مرزی اعزام شود.
رفقای ما عازم سیستان و بلوچستان شدند. مسائل امنیتی در آن منطقه به گونه ای است که دوستان پاسدار، برای ماموریت به آنجا اعزام می شدند.
فردای آن روز سراغ علی خادم را گرفتم. گفتند رفته سیستان. یکباره با خودم گفتم نکند باب شهادت از آنجا برای او باز شود؟
سریع با فرماندهی مکاتبه کردم و با اصرار، تقاضای حضور در مرزهای شرقی را داشتم. اما مجوز حضور ما صادر نشد.
مدتی گذشت. با رفقا در ارتباط بودم اما نتوانستم آنها را همراهی کنم. در یکی از روزهای بهمن ۹۷ خبری پخش شد. خبر خیلی کوتاه بود. اما شوک بزرگی به من و تمام رفقا وارد کرد.
یک انتحاری وهابی، خودش را به اتوبوس سپاه می زند و ده ها رزمنده را که ماموریتشان به پایان رسیده بود به شهادت می رساند.
هدیه به روح مطهر شهدا و شهید اسماعیل کرمی و ۲۶ نفر از همرزمان شهیدش از لشکر ۱۴ امام حسین سپاه اصفهان،صلوات محمدی💐
🌹«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»🌹
#سهدقیقهدرقیامت،صفحه ۸۴
ڪانال #شهید_اسماعیل_کرمی🌹
دریافت عکس ها و خاطرات زندگی شهید👇
@shaheed_esmaeil_karami
♦️🔸♦️🔸♦️
#کانال_گلزار_شهدا_دستگرد
https://eitaa.com/golzreshd
—————⃟🌻⃟💛⃟🌻⃟🌙⃟⃟🌻⃟✨⃟——