شعر عرفه
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت غفار زیاد است
آمد وسط روز گنهکارِ فراری
با نامه جرم و گنهم کار نداری
جا مانده ماه رمضان آمده امروز
آلودهٔ بی نام و نشان آمده امروز
چون طفلِ فراری نگران آمده امروز
خسران زده ای گریه کنان آمده امروز
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم
برگشته ام و خسته از این فاصله هستم
من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم
آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد
این بنده خودش آمده پس جار ندارد
گفتند زمین خورده که آزار ندارد
لعنت به کسی که به زمین خورده لگد زد
برآینه ای سنگ زد و وای چه بد زد
هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی
من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی
امروز نظرها همه بر دست حسین است
چشمان خدا جانب بین الحرمین است
امروز ز چشمان حسین اشک روان است
فریادِ حسین کوفه میا ورد زبان است
زهرا به دلِ سوخته اش مرثیه خوان است
عباس بیا زینب کبری نگران است
فکرش بخدا شعله در این سینه کشیده
این پرده نشین کوچه و بازار ندیده
جمع اند محارم همه دور و بر زینب
تعظیم نمایند همه محضر زینب
ارباب شده سایهٔ روی سر زینب
یک عمر ندیده است کسی معجر زینب
تاکه نکند دخت علی دلهره احساس
زانو زده پیش قدمش حضرت عباس
ای کاش که این قافله آزار نبیند
در کرببلا داغ علمدار نبیند
چشمان حرم کوچه و بازار نبیند
این قافله را چشم خریدار نبیند
این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است
این راه مسیرش وسط بزم شراب است
شاعر: قاسم نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
✨بسم الله النور✨
#عرفه
#نهم_ذی_الحجّه
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
عهـد کردم اگر امسـال رسَـم تا ، عرفه
دست بر دامـن زهـــرا بــزنم با ، عرفه
بزنــم دست تـوســل به نـخ چـــادر او
متبـرک شــود از چــادر زهــــرا ، عرفه
آبــروی دو جهـان از کـَرَم فاطمـه است
شک ندارم که به نامش شودامضاعرفه
عـرفه بــادهٔ هشیـاریِ مستـان خـداست
کند از باده ، مطهــر،دل و جان را عرفه
نیست در بیـن دعاها که بگیــرد ، امروز
بار سنـگیــن غــم از شــــانه ام اِلّا عرفه
آمدم تا که دلم زنده شـود با دَمِ عشـق
بدمد جان به تنم همچو مسیحا ، عرفه
شستشویی دهم این جانِ به لب آمده را
تا کند جان مــرا ، پاک و مُصفّــا ، عرفه
زمزم و سعی وصفا برده دل وجان مرا
که نمـوده ست مرا غـرق تماشا ، عرفه
در پیِ راه نجــات آمده ام تا عــرفـــات
بی پناهی چو مرا خوانده به اینجا عرفه
پِیِ آب آمـده ام تا که به دریا برســم
قطره اینجا منم و وسـعت دریا ، عرفه
دل به دریا زده ام تا که از اعمـاق دعــا
برسـاند به دلــم ، گوهــر یکــتــا ، عرفه
سخن از ذبح منیّات و هواهای دل است
نُـه ذی الحجـه مِـنا گشته بپا یا عرفه ؟
عـرفه در دل خود غــربت سنگیـن دارد
که خبر می دهد از یک غم عظما ، عرفه
خبر از کوفه و یک مرد غـــریب آوردند
سوخت از این خبر تلـخ ، سراپا ، عرفه
و از این داغ به هــم ریخت ابا عبـدالله
پـر شـد از زمـزمـهٔ غــربت مــولا ، عرفه
چه فراز و چه فرودیست دراین زمزمه ها
با نواهای حسینـی شـــده معنــا ، عرفه
بغضها ناله شد و اشک به صحرا بارید
زیر باران چه غریب است خدایا عرفه
کاروان می رود و پشت سرش می بارد
اشـک بر گـونهٔ خشکیـدهٔ صحـرا ، عرفه
حاجیِ کعبه پیِ کرب وبلایی شدنست
می شـود کرب و بلا دشت مِنـا با عرفه
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
عرفه و هجران یار
آمده ام شکسته دل تا که خدا خدا کنم
هرچه گناه و جرم را از دل خود جدا کنم
ناله ی من شده فزون می روم از خودم برون
رو به خدا برم کنون بر همه من دعا کنم
از گل خود ، بهار خود می طلبم قرار خود
من که به یاد یار خود با گل خود صفا کنم
ای عرفه ببین مرا بی گل خود غمین مرا
با غم وی قرین مرا من که ورا صدا کنم
این من و روی ماه او منتظر نگاه او
آمده ام به راه او هستی خود فدا کنم
چشم کبود خویش را بود و نبود خویش را
مس وجود خویش را با نگهش طلا کنم
پرده ز رخ کشیدنش وقت سحر دمیدنش
من به هوای دیدنش طایر دل رها کنم
گرچه فتاده ام به چاه گشته دو چشم من سیاه
آمده ام به اشک و آه تا مگرش رضا کنم
با کرم دوباره اش یک نظر و اشاره اش
تا که کنم نظاره اش دیده ی بسته وا کنم
آمده ام بسوی او دیده و دل چو روی او
از عرفات کوی او راهی نینوا کنم
داده به دل زمینه را عطر گل مدینه را
تا که حریم سینه را کوفه و کربلا کنم
حال سرشک نم نم و شیون و ناله در غم و
گریه برای ماتم و غربت لاله ها کنم
«یاسر» دل شکسته را در غم گل نشسته را
ز قید تن گسسته را لایق این عطا کنم
**
محمود تاری «یاسر»
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
حاج غلامرضاسازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
غزلواره
#دورهاآواییاست...
#حضرت_مسلمعلیه_السّلام
كس نيست در اين شهر امان داشته باشد
يك تيغ نمانده كه زبان داشته باشد
از سرّ محبت چه توان گفت به اين قوم؟
آنگاه كه ايمان، غم نان داشته باشد
من بيخبر از خويشم و از دوست بگويم
عاشق خبر از خويش چهسان داشته باشد؟
يوسف سر بازار وفا مانده و، افسوس
كس نيست ز جان، نقد روان داشته باشد
جان است عزيز و، سر بازار محبت
از يوسف من كيست نشان داشته باشد؟
دل ميتپد اما جرس قافلهاي نيست
كز دوست نشاني به زبان داشته باشد
دل ميتپد و اشك مرا همسفري نيست
تا قافله چون ريگ روان داشته باشد
تا بويي ازين غم ببرد جانب معشوق
اي كاش صبا لَختي امان داشته باشد
ميترسم از اين غصه در اين راه، امامم
از غربت من دل، نگران داشته باشد
جانم به لب است و به لبم نام تو هر دم؛
تا در رگ من خون جريان داشته باشد
بر روي بهار تو خسان تيغ كشيدند
حيف است كه اين باغ، خزان داشته باشد
***
از چشم شما مردم افتادم، اما
اين عشق، محال است زيان داشته باشد...
ذیالحجهی ١٣٨١
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
هدایت شده از فاطمه رمضانی
ا❁﷽❁ا
🗓9 ذیالحجه: #شهادت_حضرت_مسلم(ع)
⚫️آخرین جملات #حضرت_مسلم(ع) قبل از شهادت
📖#مسلم به سمت مکه رو کرد و گفت: «#حسین_جان! آرزو داشتم یک بار دیگر چشمهایم را به دیدار با تو روشن سازم اما عمرم وفا نداد... وعدهٔ دیدار ما به روز قیامت!» او زیر لب چند بیتی شعر خواند.
ناگهان شمشیر بکر بر گردن او فرود آمد و سر از تن فرستادهٔ #امام_حسین(ع) جدا شد. #کوفیان پایین ساختمان دارالأماره که حالا بیشتر شده بودند از شوق هلهله کردند. بکر پیکر مسلم را با خشونت به پایین پرتاب کرد. سپس هراسان به سمت قصر #ابن_زیاد دوید. ابن زیاد پرسید: «تمام شد؟ او را کشتی؟»
بکر با صدایی لرزان پاسخ داد: «آ... آری!»
- پیش از مردن چیزی هم گفت؟
- همواره میگفت: سبحان الله، الله ا کبر، لا اله الا الله... وقتی به او نزدیک شدم تا گردنش را بزنم گفت: «خدایا خودت بین ما و این مردم که به ما #دروغ گفتند و #نیرنگ زدند و تنهایمان گذاشتند، داوری کن!»
📘 برشی از کتاب #سفیر از مجموعه #دوستان_پیامبر_و_علی
🖋#مجید_ملامحمدی
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🔗https://ketabejamkaran.ir/99051
...........روز پر فیض عرفه..............
عرفه روز شهود است و مناجات و دعا
روز بخشودگی هرچه گناه است و خطا
آنچنان رحمت حق سوی خلایق جاریست
که طمع می کند ابلیس به الطاف خدا
دل خود یکدله کن در ره معشوق و سپس
توبه کن از گنه و پاک شو از کبر و ریا
ذبح کن نفس بد اندیش در این قربانگاه
سعی کن تا که رسی در حرم صدق و صفا
معنی نورُُ علی نور دعای عرفه است
خانه ی دل بنما روشن از این نور دعا
روز قدر است اگر قدر بداند عاشق
می رسد در عرفه عبد بوصل مولا
باب عرفان و دعا باز شود در عرفات
خرّم آن عاشق سالک که رسیده آنجا
فارغ از هرچه تعلق، تهی از ما و منی
ببرد دست گدایی سوی سلطان سخا
ای امیر عرفه حال مرا می دانی
کن دعا بر منِ جامانده زخیل شهدا
از ازل سائل درگاه تو بودم مولا
تا ابد فخر کنم بر کَرم و لطف شما
دست ما گیر در این ظلمت گمراهی و جهل
نور امید و هدایت تویی ای شمس هدی
ای کریمی که رسد رزق همه از کرمت
بده از لطف به ما تذکره ی کرب و بلا
گر نیم لایق طُوف حرم شاه شهید
کن حواله دل ما را به معین الضعفا
دل خونین " شقایق" ز فراقت پژمرد
کی رسد وقت ظهور ای گل باغ طاها
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
۱۴۰۳/۳/۲۷
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
حضرت مسلم علیهالسلام
قصیدهواره
🔹ابتدای کربلا
.......................
ای نخستین بارقه از شعلههای کربلا
اولین سیمای روشن از صدای کربلا
ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوفه سرخ
ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا
تو نخستینی که دیدی کربلای تشنه را
پیش از آنکه گل کند موج بلای کربلا
صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش
کربلای کربلای کربلای کربلا
ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر
ای شکوه نام تو بانگ رسای کربلا
پیش از آنکه کربلا باشد تو بودی، خون تو
ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا
ابتدای کربلا بودی و دیدی از نخست
روی نیزه عشق را در انتهای کربلا
از فراز بامِ کاخ دستآموزان کفر
بر زمین انداختی سر را به پای کربلا..
اولین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور
اولین زمزم که جوشید از صفای کربلا
ای نخستین چشم گریان بر حسین بن علی
با خبر از جزء و کل ماجرای کربلا
چشم تو پیش از تمام چشمها دید و گریست
زخمهای کربلا را در عزای کربلا..
ای چنان که نی، تهی از هرچه جز هوی حسین
ای نوا آه ای نوا آه ای نوای کربلا
پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو
هوی هوی کربلا و های های کربلا..
خانۀ هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز
پشت پرده ماندی اما از حیای کربلا
دست بر شمشیر میبردی اگر...، اما تویی
آری آری تو نخستین رهنمای کربلا
آری آری تو نخستین کاشف ذبح عظیم
آری آری تو نخستین آشنای کربلا
شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان
نه، بلندا تو، بلندا سرسرای کربلا
پشت پرده ماندی اما کربلا در پرده نیست
برملا شد با تو راز در خفای کربلا..
پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور
اقتدا کردی به حیدر مقتدای کربلا
خونبهای تو تماشای حسین فاطمهست
ای نخستین خون جاری در بهای کربلا
جرعه جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر
روشنم روشن به یمن روشنای کربلا
این قصیدهواره امشب از تو در من جلوه کرد
شعر گفتم از برایت از برای کربلا
امیری اسفندقه
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
بسم الله الرحمن الرحیم
نامه ۵۳ #نهج_البلاغه ، بند ۹ تا ۱۰
┄━━•●❥❈🌿🌹🌿❈❥●━━┄
📜 #نامه53 : نامه به مالک اشتر
9⃣ اخلاق اختصاصی رهبری
🔻بخشی از كارها به گونه ای است كه خود بايد انجام دهی، مانند پاسخ دادن به كارگزاران دولتی، در آنجا كه منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده اند و ديگر بر آوردن نياز مردم در همان روزی كه به تو عرضه می دارند و يارانت در رفع نياز آنان ناتوانند، كار هر روز را در همان روز انجام ده زيرا هر روزی كاری مخصوص به خود دارد. نيكوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را برای خود و خدای خود انتخاب كن، اگر چه همه وقت برای خداست، اگر نيّت درست و رعيّت در آسايش قرار داشته باشد. از كارهایی كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهی، انجام واجباتی است كه ويژه پروردگار است، پس در بخشی از شب و روز وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده و آنچه تو را به خدا نزديك می كند بی عيب و نقصانی انجام ده، اگر چه دچار خستگی جسم شوی. هنگامی كه نماز به جماعت می خوانی نه با طولانی كردن نماز مردم را بِپراكن و نه آن كه آن را تباه سازی، زيرا در ميان مردم بيمار يا صاحب حاجتی وجود دارد. آنگاه كه پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم ) مرا به يمن می فرستاد از او پرسيدم با مردم چگونه نماز بخوانم فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش» هيچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، كه پنهان بودن رهبران نمونه ای از تنگ نظری و كم اطّلاعی در امور جامعه می باشد. نهان شدن از رعيّت زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز می دارد، پس كار بزرگ اندك و كار اندك بزرگ جلوه می كند، زيبا زشت و زشت زيبا می نمايد و باطل به لباس حق در آيد. همانا زمامدار آنچه را كه مردم از او پوشيده دارند نمی داند و حق را نيز نشانه ای نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود و تو به هر حال يكی از آن دو نفر می باشی: يا خود را برای جانبازی در راه حق آماده كرده ای كه در اين حال نسبت به حقّ واجبی كه بايد بپردازی يا كار نيكی كه بايد انجام دهی ترسی نداری، پس چرا خود را پنهان ميداری و يا مردی بخيل و تنگ نظری كه در اين صورت نيز مردم چون تو را بنگرند مأيوس شده از درخواست كردن باز مانند. با اينكه بسياری از نيازمندی های مردم رنجی برای تو نخواهد داشت كه شكايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.
0⃣1⃣ اخلاق رهبری با خويشاوندان
🔻همانا زمامداران را خواص و نزديكانی است كه خود خواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمينی را واگذار مكن و به گونه ای با آنان رفتار كن كه قرار دادی به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبياری مزارع يا زراعت مشترك، كه هزينه های آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش برای آنان و عيب و ننگش در دنيا و آخرت برای تو خواهد ماند. حق را به صاحب حق هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز و در اين كار شكيبا باش و اين شكيبایی را به حساب خدا بگذار، گر چه اجرای حق مشكلاتی برای نزديكانت فراهم آورد، تحمّل سنگينی آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز. و هر گاه رعيّت بر تو بد گمان گردد، عذر خويش را آشكارا با آنان در ميان بگذار و با اين كار از بدگمانی نجاتشان ده كه اين كار رياضتی برای خود سازی تو و مهربانی كردن نسبت به رعيّت است و اين پوزش خواهی تو آنان را به حق وامی دارد.
┄━━•●❥❈🌿🌹🌿❈❥●━━┄
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
عرفه
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت غفار زیاد است
آمد وسط روز گنهکارِ فراری
با نامه جرم و گنهم کار نداری
جا مانده ماه رمضان آمده امروز
آلودهٔ بی نام و نشان آمده امروز
چون طفلِ فراری نگران آمده امروز
خسران زده ای گریه کنان آمده امروز
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم
برگشته ام و خسته از این فاصله هستم
من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم
آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد
این بنده خودش آمده پس جار ندارد
گفتند زمین خورده که آزار ندارد
لعنت به کسی که به زمین خورده لگد زد
برآینه ای سنگ زد و وای چه بد زد
هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی
من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی
امروز نظرها همه بر دست حسین است
چشمان خدا جانب بین الحرمین است
امروز ز چشمان حسین اشک روان است
فریادِ حسین کوفه میا ورد زبان است
زهرا به دلِ سوخته اش مرثیه خوان است
عباس بیا زینب کبری نگران است
فکرش بخدا شعله در این سینه کشیده
این پرده نشین کوچه و بازار ندیده
جمع اند محارم همه دور و بر زینب
تعظیم نمایند همه محضر زینب
ارباب شده سایهٔ روی سر زینب
یک عمر ندیده است کسی معجر زینب
تاکه نکند دخت علی دلهره احساس
زانو زده پیش قدمش حضرت عباس
ای کاش که این قافله آزار نبیند
در کرببلا داغ علمدار نبیند
چشمان حرم کوچه و بازار نبیند
این قافله را چشم خریدار نبیند
این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است
این راه مسیرش وسط بزم شراب است
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد
بهسوی دشت طف آن کوهسار اگر برود
مگر به معجزه زمزم نخشکد از گریه
مراد اینهمه چشمانتظار اگر برود
چگونه ماه به گرد زمین طواف کند
دلیل گردش لیل و نهار اگر برود
بعید نیست شغالان به شهر پای نهند
امیر و شیر عرب زین حصار اگر برود
به زیر تیغ ستم، کار کاهلان زار است
حسین یکّه به آن کارزار اگر برود
ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه
به پای طفلی از این زمره خار اگر برود
شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد
سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود
پس از حسین به خون شیعه مشق خواهد کرد
به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود
#علیمحمد_مؤدب
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث