━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
حضرت زهرا س هجوم به بیت ولایت
در راه عشق باید آماده ی بلا بود
آغوش خار ، مزدِ طفل برهنه پا بود
دندان به کارِ یکی از صد گره نیامد
در کوی نیکنامان ، گریه گره گشا بود
انگار در زدن را از سائلان گرفتند
در را زدن تمام سرمایهی گدا بود
ای آخرت ! وفا کن ، با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دلها دنیا که بی وفا بود
یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بسکه مردن من، چون شمع ، بی صدا بود
در هر گذر من و دل از خوبی تو گفتیم
گر شهر عاشقت شد ، تقصیر ما دو تا بود
از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای دست ! روی خورشید من نشستی اما
آنچه سیاه کردی روز سفید ما بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
امروز را نبینید ، این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد ، فضه ! علی کجا بود ؟!!
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش تنها جهاز ما بود
رفتم برای مردم حجت تمام کردم :
آن را که می کشیدید او حجت خدا بود
آن شیر را که دیدم قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
شعر:علی اکبر لطیفیان
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 〗
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
صد و چهل و چهارمین شعر تضمین شدهٔ انتظار
...و سومین سرودهٔ تضمین شدهٔ شادروان صائب تبریزی -- دیوان صائب ج ۶ / ۳۱۶۹.
---------------------------------------
۱
فتاده آتش ماتم در انجمن بی تو
چوشام تیره و تار است صبح من بی تو
شده است خون، دلم از جور اهرمن بی تو
«زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو
گره چو نقطه شود رشتهٔ سخن بی تو»
۲
کجاست آن که به ما مژدهٔ فَرَج بدهد؟
که جان ما مگر از بند رنج و غم برهد
به دست آینه، مرهم به زخم دل بنهد
«نفس گسسته چو تیری که از کمان بِجَهَد
برون ز خانه دَوَد شمع انجمن بی تو»
۳
زِمام امر فتد تا به دست رهبر کل
به باغ عشق شود تا سخن سرا بلبل
قسم به عطر دل انگیز هادیان سُبُل
«صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل
چنان به خاک برابر نشد که من بی تو»
۴
به باغِ آینه پرور بِبَر دل و دین را!
بریز در دل و جان عطر باغ یاسین را!
تورا که هست دل، آیینه دار، آیین را
«بیا و صلح دِه این همدمان دیرین را!
که همچو روغن و آبند جان و تن بی تو»
۵
تویی قرار دل و جان انبیاءِ رُسُل
یگانه عطر گل باغ هادیانِ سُبُل
برآورد همه شب تا سحر فغان بلبل
«تو تا برون شده ای از چمن، ز لاله و گل
هزار کاسهٔ خون می خورد چمن بی تو»
۶
خوش است بر تو و اندیشهٔ تو پیوستن
به دست لطف تو از بند هر بلا رستن
مرا که نیست از این دام، فرصت جستن
«دگر چه طرف، ز ایام می توان بستن؟
که صبح عید کند جلوهٔ کفن بی تو»
۷
رسید پیری و طی شد دگر جوانی من
نکرد مرحمتی کس به خسته جانی من
گذشت با غم و اندوه، زندگانی من
«کجا رسد به تو پیغام ناتوانی من؟
که تا رسیدن لب، خون شود سخن بی تو»
۸
الا که باغ لبت می کند گل افشانی!
شود که آتش دل را به دهر بنشانی؟
هلا که نیست تورا در زمانه هم شانی
«تو رفته ای به غریبی و از پریشانی
شده است شام غریبان، مرا وطن بی تو»
۹
قسم به آبروی لاله های دشت و دمن
که ابر لطف تو سایه فکنده بر سر من
برس به داد دل بی نوای اهل یمن
«تبسّم تو بُوَد باغ دل گشای چمن
چو غنچه سر به گریبان کشد چمن بی تو»
۱۰
تورا به باغ و گل و برگ و بارِ حُسن قسم
به جان حیدر و آن ذوالفقار حسن قسم
به لحظه لحظهٔ هر روزگار حسن قسم
«به روی گرم تو ای نوبهار حسن قسم
که شد فسرده دلِ «صائب» از سخن بی تو»
صائب تبریزی -- دیوان صائب ج ۶ / ۳۱۶۹.
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 〗
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
۳۰ آبان ۱۴۰۱
٢٦ ربیع الثانی ١٤٤٤
پیامبر اکرم (ص) :
إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ قُفلَ قَلبِهِ ، وجَعَلَ فيهِ اليَقينَ وَالصِّدقَ ، وجَعَلَ قَلبَهُ واعِياً لِما سَلَكَ فيهِ ، وجَعَلَ قَلبَهُ سَليماً ولِسانَهُ صادِقاً وخَليقَتَهُ مُستَقيمَةً ، وجَعَلَ اُذُنَهُ سَميعَةً وعَينَهُ بَصيرَةً .
هرگاه خداوند ، خير بنده اى را بخواهد ، قفلِ دل او را برايش مى گشايد و يقين و راستى را در آن مى نهد و دلش را براى راهى كه در آن قدم گذاشته است ، آگاه مى سازد و دلش را پاك و زبانش را راستگو و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بينا مى گردانَد .
كنز العمّال : ج ۱۱ ص ۹۶ ح ۳۰۷۶۸ نقلاً
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 〗
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
هدایت شده از خادمة الزهࢪاء (س)_؏
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
گـر به تـو افتـدم نـظــر چهره به چهره رو به رو
شـرح دهـم غـم دلـم نـکـته بـه نـکـته مو بـه مو
مـیـرود از فــراق تـو خــون دل از دو دیـده ام
دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
از پـی دیــدن رُخـت هـمچـو صــبـا فـتــاده ام
خانه به خانه در به در کوچه به کوچه کو به کو
دور دهــان تـنگ تـو عـارض عنبرین خـُطـَت
غـنچه به غـنچه گل به گل لاله به لاله بـو به بـو
ابـرو و چشم و خــال تو صـيـد نـموده مـرغ دل
طبع به طبع دل به دل مهر به مهر وخـو به خـو
مـهر تـو را دل حـزیـن بـافته بر قـمـاش جــان
پـرده به پـرده نـخ به نـخ تـار به تـار پـو به پـو
در دل خویش طاهـره گشت و نیـافت جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده توبه تو
شعر: طاهره قره العین
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 〗
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#مدح_حضرت_زهرا_س
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه و حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است
نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته
فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی ست
حق ولایت را میان این دو توأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است
علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط
لشگری را با جلال خویش در هم ساخته
دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود
فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه
آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته
نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است
یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته
وصله های چادرش دیروز زحمت داشته
تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته
روز محشر ریشه های چادری که سوخته
مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته
هر زمان در روضه مادر صدایش می کنی
کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته
شعر: محمدجواد_پرچمی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 〗
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
خانه فاطمه آنروز تماشايي بود
كه فضا جلوه گر از آيت زيبايي بود
در بهاري كه نسيمش نفس جبريل است
گل ناز دگري رو به شكوفايي بود
خانه اي را كه خدا جلوه عصمت بخشيد
در و ديوار پر از نقش شكيبايي بود
تا بيايند به تبريك محمد جبريل
با ملائك همه در حاال صف آرايي بود
به خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشه خود گرم پذيرايي بود
تا كه قنداقه او را به بر اورد حسن
حالتي رفت در آنجا كه تماشايي بود
ساكت از گريه نشد تا كه حسينش نگرفت
اين دو را چون كه ز آغاز شناسائي بود
دختري داشت در آغوش محبت زهرا
كه سراپا همه ايينه زيبايي بود
دختري داشت سراپاي همانند علي
زينبي داشت كه ذاتش همه زهرايي بود
پنج تن آل عبا در دو جهان آقايند
وز شرف زينبشان وارث آقايي بود
پنج معصوم به او معرفت آموخته اند
كه ز ايمان و يقين در خور يكتايي بود
وصف او عالمه غير معلم شده است
تا به اين مرتبه اش پايه دانايي بود
بود از صبر و رضا نايبه خاص امام
نازم او را كه به اين قدر توانايي بود
كربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق
همت زينب نستوه تماشايي بود
به علمداري صحراي بلا كرد قيام
رهبر قافله عشق به تنهايي بود
يك زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شكيب
عقل از اين واقعه در چنبر شيدايي بود
ديده ام كور كه شد خاك نشين ره شام
آنكه خاك در او سرمه بينايي بود
شعر: زنده یاد سید رضا موید
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
〖 کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث 〗
━━═━═━━━═━═━═━═━━━