#گذرے_بر_سیره_شهید
✍درد و رنج مردم اذیتش میڪرد،
هرگز بی تفاوت نبود همیشه درحال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا...
به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از #شهادتش،ڪسی خبر نداشت اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثرومتندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه #انقلاب شد، مغـازه اش را ڪرد تعاونی وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد...
خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر صلوات...
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی🌷
🆔 @gomnam_shahrood5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی داری خیانت می کنی حواست باشد به اینها داری خیانت می کنی!👆👆👆👆
اولم به خودم گفتم یادم باشد!!
#خیانت_به_ناموس_شیعه
#خیانت_به_ملت
#خیانت_به_ولایت
#خیانت_به_خون_شهدا
🆔 @gomnam_shahrood5
هدایت شده از حرم مطهر شهدای گمنام شهرستان شاهرود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخوانیم
#زیارت_حضرت_صاحب_الزمان
#در_عصر_جمعه
💟وعدهی جمعههای ما💟
جمعه ها تبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تـــــو تمایل دارد
🆔 @gomnam_shahrood5
#حکایت
📖 آشپزخانۀ عمرولیث صفار بر گردن سگ
🔸 عمرولیث صفار حاکم کل مملکت ایران قدیم بود. امیراسماعیل سامانی حاکم ماوراءالنهر بود، یک تکه جغرافیای محدود در اختیارش بود. عمرو به او پیغام داد که آن یک قطعه را هم باید واگذار کنی به ایران. گفت: نمیکنم. عمرولیث هم ده برابر امیراسماعیل سامانی با تمام تدارکات لشکر کشید.
🔸بنا شد بدون اینکه مردم را به کشتن بدهند اول خودشان دو نفر بیایند میدان، امیراسماعیل هنوز نرسیده به میدان که اسب عمرولیث به علتی رم کرد و عمرولیث را وسط لشکر امیراسماعیل سامانی برد. او را پیاده کردند و بستند و بردند در خیمه زندانی کردند، چون در میدان جنگ خانه نبود. صد هزار لشکر ایران هم با اسیرشدن عمرولیث متلاشی شدند و رفتند، هیچکس نماند. گفتند رئیس ما را که گرفتند دیگر ما برای چه بمانیم؟
🔸امیراسماعیل به ارتشش دستور عقبنشینی داد. به امیراسماعیل گفتند که به این زندانی امروزت شاهنشاه قدرقدرت قوی شوکت، عمرولیث صفاری خوراک چه بدهیم؟ گفت: به آشپز آشپزخانه بگویید کمی آش بریزد در یک سطل، سطلی که آب برای حیوانها میریزند.
🔸سطل آش را آوردند در خیمۀ عمرولیث و گفتند: این جیرۀ امروزت است. از این سطل آش حلبی ـ همین سطلهایی که آب میریختند جلوی خر و گاو ـ بخار میآمد بالا، پردۀ خیمه هم بالا بود، یک سگ گرسنه آمد و از آن جلو رد شد، بوی غذا را که استشمام کرد قبل از اینکه دربانهای خیمه کاری بکنند به سرعت در چادر آمد و کلهاش را در سطل آش کرد. آش خیلی داغ بود به سرعت کلهاش را بلند کرد، دستۀ سطل افتاد روی گردن سگ، آش را برداشت برد.
🔸عمرولیث شروع کرد به خندیدن. مأمور زندانبان گفت: برای چه خندیدی؟ گفت: به تو میگویم چون خیلی خنده داشت. دیشب که من شاه ایران بودم صد هزار نفر با من آمده بودند به میدان جنگ، سرآشپز من گفت: شاهنشاه صد شتر بار آشپزخانه لشکر را میکشد اما کم است، شترها به زحمت هستند، دستور بدهید صد تا شتر اضافه کنند که بار آشپزخانه را بکشد. دیشب دویست شتر بار آشپزخانه من را طاقت نداشتند بکشند و امروز یک سگ همۀ آشپزخانه من را برداشت و برد. خنده ندارد؟
📎 سخنرانی حسینیه همدانیها،رمضان 98
🆔 @gomnam_shahrood5
#بصیرت
🔻وقتی افول حکومت پهلوی شروع شده بود، ازهاری گفته بود صدای شعارها واقعی نیست، این صدای نواره!
✖️حالا در دوران افول آمریکا نماینده ویژه این کشور در امور ایران گفته موشکهای ایران واقعی نیست، فتوشاپه!
▪️برایان هوک باید همون شعاری که مردم خطاب به ازهاری میگفتن رو قاب کنه بزنه توی اتاقش!
✍️ علی صدری نیا
🆔 @gomnam_shahrood5