─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#زمزمه
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
داری می کشی تو_خودت رو با گریه
شده کار چشمات_شب و روزا گریه
با دستای خالی_لالایی میخونی
می ترسم با این حال_تو زنده نمونی
زیر نور افتاب_ سر و صورتت سوخت
تو سن جوونی_قد و قامتت سوخت
صدات سوخته از بس_لالالالا خوندی
همه کاروانو_با گریه ت سوزوندی
لالالالایی گل پرپرم نیست
حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست
اروم باش ربابم_رباب سرافراز
ببین نیزه دارا_دارن می رسن باز
نکن گریه با این_چشای پر از خون
دوباره چی دیدی_شدی ابر و بارون
درسته که چشمات_برا تو ملاکه
خیال کن هنوزم_علی ت زیر خاکه
درسته که این غم_غم کوچکی نیست
خیال کن رو نیزه_سر کودکی نیست
لالالالایی گل پرپرم نیست
حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست
لالایی انیسم_بخواب روی نیزه
لالایی می خونم_برات سوی نیزه
لالایی بیا که_برات اب اوردم
تو رو روی نیزه_به بابات سپردم
چوب نیزه هاشون_براتو بلنده
ببین حرمله باز_به گریم می خنده
خون لخته لخته_گرفته چشاتو
نوک پهن نیزه_بزرگه براتو
لالالالایی گل پرپرم نیست
حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست
شعر:حسن کردی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
السلام علیک یا اباعبدالله
🍁علی اصغر(ع) 🍁
بالای دست نو گل خود را گرفت و گفت
این آخرین ذخیره ، علی اصغر من است
در سنگر جهاد وعقیده براه حق
همرزم وهم عقیده وهم سنگر من است
با خیل عاشقان شده همراه و هم صدا
کوچکترین شهید ره داور من است
هست افتخار کلّ سپاهم در این قیام
طفلی بلند مرتبه سر لشکر من است
شد لحظه عروج من از فرش تا بعرش
سیمرغ عشق هستم و او شهپر من است
زیر و زبر اگر که شود کاخ ظالمان
اعجاز خون پاک گل پر پر من است
در دادگاه عدل الهی به روز حشر
این طفل بی گنه سند اکبر من است
دارد " شقایق" از کرم شاه این امید
گوید که این غلام سیه نوکر من است
شعر:استاد حمید رضازاده "شقایق"کرمان
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
4_5838982346417636210.mp3
2.7M
#واحد_شلاقی_پدر_و_مادر
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
همیشـه یاحسیـن گفتم،همیشه بوده آوایم
بـنـازم لقـمـه ی نان حلال دست بابایم
اگر ســـرمایه ی اشکی که ریزد از سر و رویم
ز طفـلـی مـن غــــلام آستـان آل زهرایم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین جانم،حسین جانم(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
اگر شوری به سر دارم،و یا اشک بصر دارم
اگر مهر علـی را در دلم همچــون گهر دارم
و یا حال و هـوایی و مناجـــــات سحـر دارم
خـدا داند همـــــه این از دعاهــای پـدر دارم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین جانم،حسین جانم(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
اگـــــر در وادی کرب و بلا دیــــوانه و مستم
و یا در کودکی دلداده و در روضه بنشستم
اگر سقـــــای آل فاطمـه بگرفته این دستم
به این پرچم قسم مدیون شیر مادرم هستم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
حسین جانم،حسین جانم(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
https://telegram.me/navayegharib110
شعر:یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═─
242.6K
#دو_دمه
#در_اهانت_به_قرآن_کریم
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#بند_اَوَل
آتَش به قُرآن میزَنی حَرامی
تودَم زشیطان میزَنی حَرامی
پا به آتش زَدی. ای پلیدلَعین2
توبجنگ خدارَفته ای این چنین2
ای وای بَرتو2
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بَند_دوم
رَحمی بحال خودکن ای ستَمگَر
ای بی حیای بی صفَتِ کافَر
دلهای ماراکَردی پُراَزغَم2
خَریدی بَهر خودت جَهَنَم2
ای وای بَر تو 2
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بَند_سوم
اهانَت تو بی جواب نَمانَد
جسم پَلیدَت بی عَذاب نَمانَد
آخَراَزکارخود. توپشیمان شَوی2
مورد خَشم صاحب قُرآن شوی2
ای وای بر تو 2
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بَند_چهارم
منفور تَر اَز تو کسی نباشَد
بی شُعورتَر از تو کَسی نَباشَد
باشد که روزی گردی پَشیمان2
سوزی درآتَش گَرم و سوزان2
ای وای بَر تو 2
شعر: خادم الذاکرین خسروی فَر
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#شب_هشتم
#شاهزاده
#محرمالحرام
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
السَّلامُ عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَمیرِالمُؤمِنینَ وَ ابنَ الحُسینِ ابنِ عَلِی وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ استَخَفَّ بِحَقِّکُم وَ قَتََلَکُم وَ لَعَنَ مَن بَقِی مِنهُم وَ مَن مَضی نَفسی فِداؤُکُم وَ لِمَضجَعِکُم صَلَّی اللهُ عَلیکُم وَ سَلَّمَ تَسلیماً کَثیراً
چیزی نمونده دیگه از خوش قد و بالای بابا
سیاهه دیگه بعده ازین تموم دنیای بابا
قد بابا تا میشه تا گل پسرش قد بکشه
داغ جوون شک نکنین یه روز بابارو میکشه
عمود چطور دلش اومد به روی فرق سر نشست ؟
بشکنه دست اونی که عصای دستمو شکست
نمیتونم کاری کنم برای جسم درهمش
الهی من کور میشدم تا اینجوری نبینمش
دلم میخواد بالاسرش بلندبلند گریه کنم
به پاره پاره پیکرش بلند بلند گریه کنم
به یوسفم چنگ میزدن ریز و درشت پیر و جوون
خودم دیدم کاکلشو میون دست این و اون
فقط نه من که مادرش تو خیمه ها رنگش پرید
وقتی شنید بالاسرش لشگر جراحه رسید
هر طرفو نگاه کنی پر از علی اکبره
علی اکبرم دیگه چندتا علی اصغره
جوونای اهل حرم همه باهم بیان کمک
نمیتونم که تنهایی جمعش کنم بیان کمک
چه ذره ذره کم شده کمک کنید جمعش کنم
چه ریخت و پاشی هم شده کمک کنید جمعش کنم
کمک کنید جمعش کنم میون صحرا نمونه
برید بگردید توی دشت چیزی ازش جا نمونه
مگه میشه یادم بره وداعشو دم حرم
جوون رعناشو چه طور برای لیلا ببرم
یکی که نه صدتا دارم نبی اکرم میارم
برای تشییع تنش عبا دارم کم میارم
شعر: علیرضا خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#شب_هشتم
#شاهزاده
#محرمالحرام
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
❁﷽❁
#شب_هشتم_محرم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
دیده ها بر سرِ راهت نگران است بیا
اشک بر دیدهٔ این منتـظران است بیا
خانه ها خالی از احساس و گلِ لبخند است
خنــدهٔ یخ زده بر روی لبــان است بیا
این مُحــرم به دلم حسّ عجیبــی دارم
همه جا حرف ظهورت به میان است بیا
هشتمیــن شــام شــده از دهــهٔ ماه عــزا
صحبـت از داغ جگرسوز جوان است بیا
پدران شهـــدا ، داغ جوان می فهمنــد
شب دلتنــگی دلسوختــگان است بیا
راست گفتند که در کرب و بلا پیش حسین
روضه خوان ، حضرت صاحب الزمان است؟بیا
روضهٔ داغ علی ، یک دلِ خون می خواهد
اشک خونین تو از دیده ، روان است بیا
دلِ ما تنگِ اذانِ علی اکبــر شده است
ای اذان گوی زمان ،وقت اذان است بیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❁﷽❁
#شب_هشتم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
با اذن صاحب الزمان / بریم سراغ یک پدر
یک پدری که رو دلش / نشسته داغ یک پسر
جوونی که به تنهایی / برا خودش یه لشکره
خَلقاً وخُلقاً شبیهِ / جدّ خودش پیمبره
علیِ اکبر حسین / عشق بنی هاشمیون
با قد و بالای رشید /دل برده از پیر و جوون
اومد به محضر پدر / تا اذن میدون بگیره
تا با رشادت علی / پدر کمی جون بگیره
با اولین حرف علی / اجازه داد به اکبرش
اما با آه و حسرتی / می چرخید هِی دور و برش
عشق تموم پدرا /دیدن بچه هاشونه
دیدن قد و بالاشون /تمومی دنیاشونه
بغل گرفت علی رو گفت / الهی من فدای تو
بیا جلو چشم بابا / یه چن قدم راه برو
سخته برای هر پدر / از پسرش دل بکَنه
برای قربونی اون / دل و به دریا بزنه
فرستادش به خیمه ها / برا وداع آخرش
لحظه ای چشم برنمیداشت / از رُخ ماه پسرش
گرفته بودن دورشو / تمومی اهل حرم
عمه میگفت فدای اون / قامت رعنات پسرم
صدای تکبیر و دَمِ /«وَاِن یَکاد» خواهراش
پیچیده بود تو خیمه و / دست به دعا بودن براش
گریه و بی قراریا / شروع شد از رفتن او
حال و هوای یوسفی / گرفته پیراهن او
تا که غزال هاشمی /گرفت رضایت ولی
پاشو گذاشت تومعرکه / نایب احمد و علی
می گفتن انگار دوباره / احمد مختار اومده
یا انگاری شیر خدا / حیدر کرّار اومده
صدای نعره علی / دشت و به لرزه درآورد
صوت رجزخوانی اون / تمامیِ دلا رو برد
دلش جلا گرفته بود / با مدد و اِذن علی
وقتی که گفت منم علی / اِبنِ حسین بن علی
با گفتن نام علی / داغی کشید به سینه ها
افتاده بود به یادشون / گذشته ها و کینه ها
نبرد جانانه او /دل پدر رو برده بود
اکبر شو دست خدا/یِ اکبرش سپرده بود
سوزعطش گرفته بود / جون علی رو دم به دم
صدا می زد یا ابتا / نذار که تشنه جون بدم
پدر میگفت دووم بیار / فدای سوز جگرت
کنار کوثر توو بهشت / منتظره پیمبرت
زبون به کامت میذارم /تا که ببینی پسرم
خشکیده از سوز عطش /من از تو هم تشنه ترم
ضربه هایی که خورده بود / گرفته بود تاب وتبش
لحظه به لحظه خون می ریخت /به روی چشم مَرکبش
همین سبب شد ببره /علی رو سمت دشمن و
دورشو گرگا بگیرن / پاره کنن پیرهن و
هرکی تودستش هرچی داشت / می زد به پیکر علی
پاره شد اعضای تنش / شکافته شد سر علی
یه وقت صدا زد ابتا / برس به داد پسرت
بیا ببین نقش زمین / شده جوون پرپرت
رسید به مقتل علی /با هول و سرعت ، شَه دین
خودش رو از رو مرکبش / با زانو انداخت رو زمین
فاصله ای نمونده بود / ولی چرا نمی رسید
خودش رو با چه زحمتی /رو زانوهاش داشت می کشید
رسید به جسمی که دیگه / چیزی ازش نمونده بود
با خود می گفت مگه علی /تو رَجَزاش چی خونده بود؟
که کینه و بغشونو / نشون دادن رو این بدن
نشون دادن که کوفیان /بی رحمی رو خوب بلدن
تموم اعضای تنت / پخشه توو دشت کربلا
این تن نامرتب و / چطور جمعش کنم ،خدا
غریبونه صورتشو / گذاشت روصورت علی
بلند شو از جا پسرم / یاوَلَدی یاوَلَدی
جوابمو بده علی /منو "بابا "صدا بزن
رحمی به حال من بکن / عزیز پاره پاره تن
بس که صدا زد "وَلَدی" / رو پیکر افتاد حسین
دُور و برش لشکریان / گفتن که جون داد حسین
سخته برا هر پدری/ ببینه داغی این چنین
وسخت تر اینکه خودش / جمعش کنه از رو زمین
عباشو از رو دوش خود/ با/گریه برداشت حسین
پیکر پاره پاره رو / لای عبا گذاشت حسین
رو کرد به سمت خیمه ها / بیاین جوانان حرم
نمیتونم به تنهایی /علی رو خیمه ببرم
لای عبا آوردنش / پیکر پاره پاره رو
سپردنش دست حرم / این تن پرستاره رو
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047