#معاد
#عمل_صالح
❓پرسید اون دنیا فامیلامونو میبینیم یا نه؟؟
✅گفتم دوجا رو یادمه که قرآن میگه فامیلا دور هم جمعن
✴️وَيَنقَلِبُ إِلَىٰ أَهْلِهِ مَسْرُورًا(انشقاق9)
👈خوشحال میره پیش خانواده اش
✴️أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ (طور21)
👈فرزندانشان را هم به آنها ملحق میکنیم
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
🌺انواع مادر در قرآن(۱)🌺
🌷🌷🍀🍀🌷🌷🍀🍀
1⃣مادر باردار ❤️
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا
ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻜﻢ ﻣﻲﻛﺸﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩ. (١٥)
2⃣مادر شیر ده ❤️
وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ
ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﭽﻪﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎمِ ﻗﻤﺮی ﺷﻴﺮ ﺩﻫﻨﺪ.(بقره ٢٣٣)
3⃣مادر پاک ❤️
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا
ﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﭘﺪﺭﺕ ﻣﺮﺩ ﺑﺪﻱ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ [ﻧﻴﺰ] ﺑﺪﻛﺎﺭﻩ ﻧﺒﻮﺩ (مریم۲۸)
4⃣مادر نگران ❤️
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ
ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﻧﮕﺮﺍﻥ، ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻛﺎﺥ ﻗﺪم ﻣﻲﺯﺩ. ﻭﻗﺘﻲ ﺷﻨﻴﺪ ﺑﺮﺍی ﺷﻴﺮﺩﺍﺩﻧﺖ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﻣﻲﮔﺮﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: ’ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺯﻧﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻧﮕﻬﺶ ﺑﺪﺍﺭﺩ؟‘ ﺍﻳﻦﻃﻮﺭ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺮَﺕ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻳﻢ ﺗﺎ ﭼﺸﻤﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭﺩ.(طه ٤٠)
@goranketabzedegi
💗⚪️💗⚪️💗⚪️💗⚪️💗⚪️💗⚪️
💗 حافظ عزیز 💗
حفظ یک صفحه
وقتی حفظ را شروع میکنی ایتدا به صورت گذرا و روزنامه وار, نه عمیق شرح آیه را بخوان در حدی که بدونی ایه در باره چی صحبت میکنه
اگر صفحه را قرار است حفظ کنی
صفحه را به دو قسمت کرده و فرض میکنیم هر کدام یک صفحه هستند
آیه اول را تکرار میکنیم تا حفظ بشیم
وقتی احساس کردی حفظ شدی کنار گذاشته میشه
میرسیم به آیه دوم همین کار تکرار میشه
آیه سوم و چهارم هم همینطور
حالا نصف صفحه را تک تک حفظ کردیم
مرحله بعد تکرار و وصل این چهار آیه با هم است و تکرار آن
بعد از کمی استراحت
دوباره نیمه دوم صفحه را به همین ترتیب حفظ میکنیم
وقتی تمام شد
حالا کل صفحه را از بالا به پایین مرور میکنیم و آیات را به هم وصل میکنیم
در این روش آیات آخر صفحه یا اول صفحه هیچ تفاوتی در حفظ و تکرار ندارند
سعی کنیم پس از اتمام صفحه حفظ را برای کسی تلاوت کنیم
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
حتما بخوانید
💭 مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: ”من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.“
مشتری پرسید: چرا ؟!
آرایشگر گفت: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟ بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده.
👈مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:”به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.“
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من اینجا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!
مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.
آرایشگر گفت: نه ؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
✅مشتری تایید کرد: دقیقاً!
نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
✨«بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را».
سوره غافر آیه ۶۰
ـــــــــــــــــــــــــ
قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚
عضویت👇
@goranketabzedegi
👈👇شیطان کجاست ⁉️
❓واقعا شيطان را در شهر نمیبينی؟
اينجاست و بیداد میکنه ما نمیبینیم👇
📛لابلای كم فروشیهای بقال محل!
📛توی فحش های ركيك همسایه به همسایه
📛روی روسری بادبردهی دختركان شهر!
📛روی ساپورت های بدن نما
📛مردانی که خودشان را مثل زن آرایش میکنند.
⬅️تو واقعا صدای خنده هايش را نمیشنوی؟
📛لای موسيقی های تند ماشين ها
📛توی دعواهای بی انتهای پدر و پسر
📛توی بی احترامی به پدر و مادر
📛بين جيغ های پيرزن مال باخته!
⬅️تو واقعا جولان دادنش را ميان زمين و آسمان نمیبينی؟
❗️نمیبينی دنيا را چقدر قشنگ رنگ آميزی كرده
و بیآنكه من و تو بدونیم "جاهليت مدرن" را برايمان سوغات🔥 آورده است!!!
➖ توی وجود من و تو چقدر شك و شبهه انداخته است؟
⚠️توی رختخواب گرم و نرمت موقع نماز صبح؟
⚠️زمان قايم كردن اسكناس هايت وقت ديدن صندوق صدقات؟
⚠️موقع باز كردن سايت های ناجور اينترنت؟
‼️نفوذش را نمیبینی؟
میان تغییر لب و بینی و چهره انسانها
و دست بردن در کار خدا
⬅️ او همين جاست.
هر جا كه حق نباشد.
هر جا كه از یاد خدا غافل باشیم
چقدر به شيطان نخ میدهيم...!؟
🍃🌸 ای مردم از گام های شیطان پیروی نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است.🍃🌸
📖سوره بقره، آیه168
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 کلیپ فوقالعاده زیبا و قرائت ماندگار
📖 آیات 79 الی 80 سوره مبارکه واقعه
🎤 توسط استاد حسین فردی
#کلیپ_قرآنی
#آرامش_مومنانه
#واقعه
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_نوزدهم جنگ زده بچه ها کم کم بزرگ شدند و از حال و هوای بچگی درآمدند. جعفر
#من_میترا_نیستم
#قسمت_بیستم
برق شهر قطع شده بود نمیتوانستیم از کولر و یخچال استفاده کنیم و با گرما سر میکردیم. شبها فانوس روشن می کردیم برای اینکه نور از اتاق بیرون نرود پشت پنجره ها را با پتو پوشاندیم.
صبح ها با صدای وحشتناک انفجار از خواب بیدار می شدیم و این وضع به همین شکل ادامه داشت. شهرام کوچک بود و می خواست برای خودش بدود و بازی کند و مثل همیشه توی کوچه برود ولی من و مادرم از ترس صدایش می زدیم و می گفتیم شهرام بشین توی خونه کوچه نرو.
بیچاره بچه زبان بسته از ما خسته میشد و نمی دانست چه کار کند. یک لحظه هم نمی توانستم شهرام را به حال خودش بگذارم.
یک روز یکی از بچههای مسجد قدس سراسیمه به خانه ما آمد و گفت :مامانِ مهران یک گروه سرباز اومدن مسجد، خیلی گرسنه هستند ما هم چیزی نداریم بهشون بدیم مهرانم برای کمک رفته نمیدونستم چیکار کنم واسه همین اومدم از شما کمک بگیرم.
وقتی این حرف را شنیدم دلم آتش گرفت سربازها گرسنه بودند و چیزی برای خوردن نداشتند هر چیزی در خانه داشتیم از تخم مرغ و گوجه و سیب زمینی با نان خشک و خرما همه را جمع کردم و به آنها دادم.
در مسجد بچه ها اجاق گاز داشتند همه غذا ها را گرفتند تا همان جا برای سربازها یک غذای سردستی درست کنند.
ولی صدر مثلاً رئیس جمهور بود ولی کاری نمی کرد اصلا خبر نداشت بر سرما چه آمده. هر روز که میگذشت وضع بدتر میشد و توپ و خمپاره بیشتری روی آبادان می ریخت.
من حاضر بودم همه خطرها را تحمل کنم ولی در آبادان بمانم دخترها هم همینطور صدایشان به خاطر بی آبی و گرسنگی در نمی آمد.
ما حاضر نبودیم خانه و زندگی مان را ترک کنیم عشق من و بچههایم شهرمان بود و نمی خواستیم آواره بشویم. مهری و مینا برای کمک به مسجد پیروز در ایستگاه ۱۲ رفتند آنجا تعدادی از زن های شهر به سرپرستی خانم کریمی برای رزمنده ها غذا درست می کردند.
چندتا قصاب خدا خیر داده در شهر و روستاهای اطراف می چرخیدند و گاومیش هایی که ترکش خورده و در حال جان کندن بودن را سر می بریدند.
با این کار گوشت حیوان حرام نمیشد قصابها گوشتها را آماده می کردند و برای پخت و پز به مسجد می بردند خانم ها روی گاز های تک شعله بزرگ آبگوشت درست میکردند
ظهر که میشد سرباز، امدادگر، کارگر و حتی مردم عادی که غذا نداشتند میرفتند مسجد و غذا میخوردند.
زنها سفره میانداختند و آبگوشت را تریت میکردند به همه غذا می دادند مابقی گوشت کوبیده ها را لای نان می گذاشتند و لقمه های گوشت را به جبهه خرمشهر میفرستادند.
مینا به فکر برادرش مهرداد بود و توی دلش گفته بود خدایا میشه مهرداد هم از این گوشت بخوره.
ادامه دارد....
🔷5) اللَّهُمَّ... عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک،
فَإِذَا کانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیک قَبْلَ أَنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی،
أَوْ یسْتَحْکمَ غَضَبُک عَلَی.
🔶الهی!
عمر مرا تا زمانی که صرف"طاعت" تو شود، دراز گردان
و هرگاه عمرم "چراگاه" شیطان شود، جانم را بگیر و به سوی خود ببر.
پیش از آنکه دشمنی و نفرتت بر من پیشی گیرد، یا خشمت نسبت به من پابرجا و استوار شود.
(صحیفه سجادیه،دعای 20بند5)
17.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوره آموزش درستخوانی و روانخوانی قرآن کریم
درس چهارم
کسب مهارت در تلفظ حرف ح
استاد علی قاسمی
@goranketabzedegi