🍂
♦️زاهدی گفت كه جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد؛
اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
🤔😐
@goranketabzedegi
🟩باد آورده را باد می بره
🔹این حکایت برای افرادی کاربرد دارد که بدون هیچ زحمتی ثروتی را به دست آوردهاند اما قدر آن را نمی دانند، چنین افرادی با ولخرجی زیاد و عدم استفاده درست از پول به زودی ثروت خود را از دست می دهند. در واقع مال بدون زحمت، برکت ندارد. به قول قدیمی ها پولی که بدون رنج و تلاش به دست می آید جوری از بین می رود که خودت هم نمی فهمی.
#باد_آورده
#باد_میبره
@goranketabzedegi
0⃣4⃣اربعین در قرآن0⃣4⃣
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
1⃣چهل شب میعاد گاه حضرت موسی✅
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً
ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻥ ﺗﻮﺭﺍﺕ ] ﭼﻬﻞ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻣﻮﺳﻲ ﻭﻋﺪﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻴﻢ.(بقره ٥١)
2⃣ چهل سال آوارگی قوم یهود ✅
قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ
[ ﺧﺪﺍ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻘﺪﺱ [ ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺣﻖ ] ﺗﺎ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺮﺍم ﺷﺪ ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦِ [ ﺳﻴﻨﺎ ] ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ.(مائده ٢٦)
3⃣ کمال عقل در چهل سالگی ✅
حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً
ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﻱ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﻲ ﺑﺮﺳﺪ.(احقاف١٥)
4⃣ گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی پس از چهل شب 🐄
🍂وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ🍂۵۱ بقره
و (یاد آورید) موقعی که با موسی چهل شب وعده نهادیم، پس شما (در غیبت او) گوساله پرستی اختیار کرده ستمکار و بیدادگر شدید.
@goranketabzedegi
همیشه آنچه که درباره "من" میدانی
باور کن.
نه آنچه که پشت سر"من" شنیده ای "من" همانم که دیده ای
نه آنکه شنیده ای.⭐️
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_ششم 💠 مجازات توهین به مقدسات، شلیک گلوله به سر بود، حتی ظن جاسوسی برای دولت به قیمت
#سپر_سرخ
#قسمت_هفتم
💠 خودروی وانت باری مقابل در بیمارستان پارک بود و به نظرم اراّبه مرگم همان بود که مرا تا پای ماشین مثل #اسیری کشید و به جای والی #فلوجه خواب دیگری برایم دیده بود که همانجا روبنده را از صورتم کَند، چند لحظه یک دلِ سیر بیپروا نگاهم کرد و دلش به حال اینهمه اشکم نمیسوخت که چشمانم را با کرباس سیاهی بست و داخل ماشین پرتم کرد.
پشت سیاهی پارچهای که چشمانم را کور کرده بود، از ترس در حال جان دادن بودم و او فقط یک جمله میگفت :«مجازاتت ۲۰ ضربه شلاقه که والی فلوجه باید حکمش رو بده!»
💠 وصف خانههای خرابه زندان زنان #داعش را شنیده و میدانستم آن خانه برایم آخر دنیا خواهد بود که دیگر ناامید از این شیطان به #خدا التماس میکردم معجزهای کند.
مچ دستانم در تنگنای زنجیری که با تمام قدرت پیچیده بود، آتش گرفته و تاریکی چشمانم داشت جانم را میگرفت که حس کردم از شهر خارج شدیم.
💠 سکوت مسیر و سرعت ماشین به خیابانهای شهری نمیآمد و مطمئن شدم در جاده خارج از فلوجه حرکت میکند که جیغ کشیدم :«کجا داری میری؟!»
حالا دیگر به #زندان زنان و والی فلوجه راضی شده بودم و با هقهق گریه ضجه میزدم :«منو برگردون فلوجه! مگه نگفتی باید والی حکم کنه، پس داری منو کجا میبری؟!»
💠 چشمانم بسته بود و ندیدم به سمتم چرخیده که از فشار سیلی سنگینش، حس کردم دندانهایم شکست و جیغم در گلو خفه شد.
سرم طوری از پشت به صندلی کوبیده شد که مهرههای گردنم از درد به هم پیچید و او با نجاست لحنش حالم را به هم زد :«مگه عقلم کمه تو رو ببرم پیش والی؟ تو خیلی خوشگلی، حیفه به این زودی بمیری!»
💠 تنم سست و سنگین به صندلی ماشین چسبیده بود، حس میکردم در حال جان کندنم و او به پای همین حال خرابم مستانه میخندید و با زبان نجسش زجرم میداد.
میدانستم پس از آنکه به چنگم آورد، رهایم نخواهد کرد و نمیدانستم میخواهد زنده #آتشم بزند یا سرم را از تنم جدا کند که از وحشت نحوه مردنم همه بدنم میلرزید.
💠 چند روز بیشتر تا #نیمه_شعبان نمانده بود و دلم بیاراده در هوای #صاحب_الزمان (علیهالسلام) پَرپَر میزد که لبهای خشکم را به سختی تکان دادم تا صدایش بزنم، اما فرصت نشد.
انگار مهلت دعا کردنم هم تمام شده و به #قتلگاهم رسیده بودم که ماشین ایستاد و صدایی در گوشم پیچید :«کجا میری برادر؟»
💠 درِ ماشین باز نشده و حس میکردم صدای کسی از بیرون میآید که #داعشی پاسخ داد :«این اطراف خونه دارم.» و این ایستگاه بازرسی، مزاحم غارتگریاش شده بود که با حالتی کلافه سوال کرد :«تفتیش قبلی رد شدم، خبری نبود!»
او مکثی کرد و مردد پاسخ داد :«شبه نظامیای #ایرانی این چند روزه نزدیکتر شدن، برا همین ایستگاههای تفتیشمون بیشتر شده!» و حضور این دختر توجهش را جلب کرده بود که دوباره بازخواستش کرد :«این کیه؟»
💠 دلم میخواست خیال کنم که معجزه #امام_زمان (علیهالسلام) همین است و حداقل به اجبار همین تفتیش داعش هم که شده مرا به فلوجه برمیگرداند که صدایش را صاف کرد :«زن خودمه!»
افسر داعشی طوری دروغش را به تمسخر گرفت که صدای نیشخندش را شنیدم :«اگه زنته، چرا دستاشو بستی؟»
💠 به هر بهانهای چنگ میزد تا مرا به فلوجه برنگرداند که دوباره دلیل تراشید :«نماز نمیخونه! دارم میبرم حدش بزنم!»
دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم که از چنگال این داعشی به دامن افسر تفتیششان پناه بردم بلکه مرا به فلوجه برگرداند و #مظلومانه ضجه زدم :«دروغ میگه! من زنش نیستم! من فقط یه لحظه روبندهام رو نزدم که بازداشتم کرد!» و اجازه نداد نالهام به آخر برسد که با عربدهای سرم خراب شد :«خودم زبونت رو میبُرم دشمن خدا!»
💠 افسر داعشی از همین چند کلمه آیه را خوانده بود که صدایش را از او بلندتر کرد :«کی به تو اجازه داده خودت حکم اجرا کنی؟»
پشت این چشمان بسته از #وحشت آنچه نمیدیدم، حالت تهوع گرفته بودم و او نمیخواست از من بگذرد که به سیم آخر زد :«این دختر #غنیمت من از جهاده!»
💠 لبهایم از وحشت میلرزید و فریاد افسر تفتیش در صدای کشیدن گلنگدن پیچید :«کی به تو این غنیمت رو بخشیده؟ خلیفه یا والی فلوجه؟»
نمیدانستم کدامیک اسلحه کشیدهاند و آرزو میکردم به جای همدیگر من را بکشند تا این کابووس تمام شود که صدای زشت داعشی به لرزه افتاد :«اگه قبول نداری، برمیگردیم پیش والی!»
💠 از همین دست و پا زدن حقیرانهاش میتوانستم بفهمم مقابل سرعت عمل و اسلحه حریفش به دام افتاده و امید دیدن دوباره فلوجه در دلم جان میگرفت که نهیب افسر داعشی، همین شیشه نازک امیدم را هم شکست :«اگه برگردیم فلوجه نصیب هیچکدوممون نمیشه، خود والی قورتش میده!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
*قدرتمندترین چیزی که انسان تا به حال اختراع کرده است چیست؟*
*تصور نکنید بمب اتمی یا هیدروژنی ست...*
*بلکه تلفن همراه است!* 📱
*تلفن همراه نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت*
*آنقدر قدرتمند است که* :
تلفن ثابت را کشت.. ☎️
تلویزیون راکشت..📺
کامپیوتر را کشت..🖥️
ساعت را کشت..⌚
دوربین را کشت..📸
رادیو را کشت...📻
چراغ قوه را کشت..🔦
آینه را کشت ...🪞
روزنامه ها، مجلات و کتاب ها را کشت..📚
بازی ویدیویی رو کشت..📀🎮
کیف پول جیبی را کشت...
تقویم رومیزی و یادداشت را کشت..📆
حتی کارت اعتباری راکشت...💳
*و بدترین قسمت این است که همچنین*
*که زوج های زیادی را کشت 🧨*
*بسیاری از خانواده ها،و دوستی و صمیمیت خانوادگی را کشت* 💣
*دانش آموزان را کشت و آنها را از مسیر موفقیت دور کرد و آنها را مانند پر در مسیر باد قرار داد*
*و کم کم متوجه میشیم که چشممون رو هم کشته*😔
*وستون فقرات ما را رو شکسته*
*و ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و می کشد* 🧠
*او در راه از بین بردن نسل بعدی ماست.😵💫*
*و اگر مراقب خود نباشیم، جان و روحمان را خواهد کشت،و دلهایمان را سخت و سنگین خواهد کرد و کاری خواهد کرد که نسلهای آینده پشیمان شوند در حالیکه پشیمانی سودی نخواهد داشت*☠💀
@goranketabzedegi
🟩معنی مثل بازار شام چیست ؟
🔹 بازار شام، بازاری در شهر دمشق در کشور سوریه قرار دارد. در تاریخ آمده است که پس از واقعه دلخراش عاشورا، یزید پسر معاویه ( لعنت الله علیهم اجمعین) دستور داد که اسیران کربلا را به سبب تحقیر کردن آنها و به خیال خود، آنها را همچون بردگان از میان بازار شام گرداندند تا مردم آنها را سرزنش و تحقیر کنند.
🔹وقتی بخواهند مکان آشفته و شلوغ و بی در و پیکری را مثال بزنند می گویند مثل فلان جا بازار است. منظور گوینده از بکار بردن این ضرب المثل یا توصیف کردن زشتی های آن مکان مورد نظر خود است یا می خواهد شلوغی مکان را به مخاطبش بفهماند.
🔹 از این ضرب المثل بیشتر استفاده طنزی میشود. مثلا اگر شما به خانه دوستتان دعوت شده باشید و برخلاف انتظارتان خانه او شلوغ و نامرتب باشد، به خودش یا بعدها به یکی از نزدیکانتان می گویید: خانه اش مثل بازار شام بود. همه چی وسط اتاق ریخته شده بود و خیلی شکل نامنظمی داشت.
🔻یا مثلا به شما می گویند: کمدت را مرتب نمی کنی؟؟؟ مثل بازار شام است. وسایل در آن گم میشود!
#بازار_شام
@goranketabzedegi
#میدونستی
همه ی سوره هایی که توش کلمه "کلّا" هست در مکه نازل شده🤨
🧐اگه ختم قرآن داری بررسی کن ❗️
@goranketabzedegi
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ تلاوت زیبا و دلنشین صفحه سیزدهم توسط استاد بزرگوار، آقای دکتر یحییٰ راثی
#تلاوت_صفحه_به_صفحه
#دکتر_یحیی_راثی
#سوره_بقره
#صفحه_سیزده
@goranketabzedegi
🔷️🔷️🔷️
🔷️🔷️
🔷️
#فصاحت_تجوید
خوبه بدونیم خیلی از ما حافظان قرآن با وجود اینکه تجوید هم کار کردیم ولی هنوز به شکل فصیح نمیتونیم کلمات رو اداء کنیم و حتما در این زمینه باید تمرین کنیم.
🔹️فصاحت اصلا یعنی چی و در مسابقات چه نمره ای داره؟
✔ فصاحت در قرائت قرآن کریم، تلفظ واضح حروف و حرکات بر اساس لهجه خالص عربی، بدون تکلف و دور از گنگی و نامفهومی هست.
✔فصاحت داراي ۷ امتیازه که امتیاز اون با توجه به عناوین زیر تقسیم میشه:
1.تلفظ ممتاز و روان حروف: ۳ امتیاز
2 .تلفظ ممتاز حرکات: ۳ امتیاز
3 .تنظیم سرعت تلاوت: ۱ امتیاز
#نکات_مهارتی
🌐آموزش
@goranketabzedegi
🖤معادل قرآنی گناه، «ذنب» است از مادۀ «ذَنَب» یعنی دُم و دنباله. چون گناه، یک لحظه انجام میشود اما پیامدهایش یک عمر است؛ یک لحظه هوسرانی، یک عمر پشیمانی.
📖مُلک آیه ۱۱
@goranketabzedegi