eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
82 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
16.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠رها شدگان کسانی که خودکشی میکنند مورد توجه خداوند قرار نمیگیرند ✅ هرروز ساعت 17:15 بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار  و 8:30 روز بعد از شبکه قرآن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
های نور أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ آیا کسى که آفریده است نمی‌داند، در حالى که او ریزبین بس آگاه است؟ ملک/۱۴
. این روزها خالی است جای تو سلیمانی ای کوه عزم و غیرت ای سردار ایرانی بغضی نهان داریم از تنهایی رهبر بغض غریبی که تو آن را خوب می‌دانی ✍️، ۱۴۰۳/۰۱/۲۴ ساعت به وقت هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات
، 🔰 ۱۰ نکته مهم در خصوص حفظ قرآن کریم 🔰 🔰 قسمت اول 🔰 💙قرآن آموز عزیز💙 1- سعی کنید آن چه را که حفظ میکنید در ذهن و حافظه تصویری خود تجسم کنید زیرا تجسم، سنگ بنای حافظه است. 2- توجه داشته باشید که هر کسی که موفق است و به محفوظات تسلط دارد صرفا باهوش نیست بلکه از وقت و نیروی خود استفاده ی خوبی می کند و سبک مناسب و اصول حفظ را انتخاب کرده است و سختی های مسیر را پذیرفته است. 3- اگر میخی بیش تر در چوب فرو رود دیرتر جدا می شود. اگر آیات در حافظه ی بلند مدت ثبت شوند دیرتر فراموش می شوند. 4- وقتی می خواهید آیاتی حفظ کنید آن را به بخش های کوچک تقسیم کنید، زیرا هرچه آیات به بخش های کوچک تر تقسیم شوند حفظ آن ها راحت تر خواهد بود. 5- بعد از گذشت 24 ساعت از حفظ جدید اگه تکراری نداشته باشید، حدود 80 درصد از حافظه فراموش می شوند با مرور صحیح و با تکرار هر دو ساعت تا یک روز ،ازفراموشی حفظ جدید جلوگیری کنید. ادامه دارد...👈
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اماخوشبختی دیگران همیشه جلو دیدگان آنهاست.. به داشته هاي خود عميق تَر نگاه كنيم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 لجوج ترین دشمن خدا ✨ نکته قرآنی حاج آقا قاسمیان درباره سرسخت ترین دشمنان خدا
12.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍حضرت عیسی مسیح علیه السَّلام می‌فرمایند: حقیقتی را به شما بگویم، چگونه که شخص بیمار خوراک خوب و خوشمزه را می‌نگرد اما به سبب درد شدید که دارد حتی از خوردن آن لذتی نمی‌برد، انسان دنیادوست هم به سبب دوستی دنیا از عبادت لذتی نمی‌برد و طعم شیرین آن را نمی‌چشد. به عنوان مثال: منظور از حدیث فوق آن است که کسی که فکرش در داشتن خانه‌ای بزرگ مشغول است گویی روح او مریض است و زمان خواندن نماز، شیرینی و حلاوت نماز را هرگز نخواهد چشید. 📚تحف العقول ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✍سه عذاب زود رس 3 گناه است که در کیفر آنها شتاب میشود و برای اخرت نمیماند: 1⃣ستم به مردم 2⃣ناسپاسی در برابر احسان 3⃣عاق و نافرمانی از پدر و مادر
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #قسمت_یازدهم_دوازدهم #ذوق_زندگی 🌠 گاهی در خانه با هم ورزش
❤ بسم رب الشهدا ❤ 💕 برای جشن ازدواج برادرم آماده می‌شدیم. می‌دانستم امین قرار است به مأموریت برود اما تاریخ دقیق آن مشخص نبود. تاریخ عروسی و رفتن امین یکی شده بود. به امین گفتم «امین، تو که می‌دانی همه زندگیم هستی ...» خندید و گفت «می‌دانم. مگر قرار است شهید شوم.»  گفتم «خودت می‌دانی و خدا،که در دلت چه می‌گذرد اما می‌دانم آنجا جایی نیست که کسی برود و به چیز دیگری فکر کند.» 🔸سر شوخی را باز کرد گفت «مگر می‌شود من جایی بروم و خانمم را تنها بگذارم؟» ✳باز هم نگفت که قرار است به سوریه برود. اول گفت می ‌خواهم به مأموریت اصفهان بروم.  مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول می‌کشد. غصه‌ام شد.  گفتم «تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشته‌ای.  خودت هم می‌دانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزه‌ات من چه حالی پیدا می‌‌کنم. شب‌ها خواب ندارم  و دائماً‌ با تو تماس می‌گیرم...» 🔸گفت «ببین بقیه خانم‌ها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر بدرقه می‌کنند و می‌گویند به سلامت!» 🔹گفتم «نمی‌دانم آنها چه می‌کنند، شاید همسرشان برایشان مهم نباشد...» 🔸گفت «مگر می‌شود؟» 🔹گفتم «من نمی‌دانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان شهید شود...» 🔸 سریع گفت «تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟»‌ 🔹 گفتم «در این سن و سال دلم نمی‌خواهد تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم اما تو نه!» 🔸گفت «پس چطور است که در دعاهایت دائماً‌ تکرار می‌کنی یا امام حسین خودم و خانواده‌ام فدای تو شویم؟» 🔹گفتم «قربان امام حسین بشوم، خودم فدایش می‌شوم اما فعلاً بمان. اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر و...» ⚠️برنامه سوریه‌اش را به من نگفته بود! فقط گفت آموزش نیروهای اعزامی به سوریه را به عهده دارم. گاهی کمی دیرتر به خانه می‌آیم.... کلی شکایت می‌کردم که بعد از ساعت کاری نماند و به خانه برگردد.  می‌خواست مرا هم سرگرم کند تا کمتر خانه باشم اما من برنامه باشگاه، استخر و ... را طوری چیده بودم که وقتی ساعت کاری او به اتمام می‌رسد، به خانه بیایم. ✳️دقیقاً این کار را انجام دادم تا سرم گرم نشود و از امین غافل نشوم! به خانه می‌آمدم و دائماً تماس می‌گرفتم که من غذا را آماده کردم و منتظرت هستم، کجایی؟! 🔆گاهی حتی بین روز مرخص ساعتی می‌گرفت و به خانه می‌آمد! می‌خندیدم و می‌گفتم بس که زنگ زدم آمدی؟ می‌گفت «نه، دلم برایت تنگ شده...»  یک وقتایی که پنجشنبه و جمعه هم مأموریت داشت اواسط هفته مرخصی می‌گرفت و به خانه می‌آمد... 💟آنقدر مرا وابسته خودش کرده بود و آنقدر برایش احترام قائل بودم که حتی وقتی برای میهمانی به خانه مادرم می‌رفتیم، عادت کرده بودم پایین پایش کنار مبل بنشینم. هرچه می‌گفت «بیا بالا کنارم بنشین من راحت نیستم...»  می‌گفتم «من اینطور راحت‌ترم... دستم را روی زانوهایت می‌‌گذارم و می‌نشینم...»  امین می‌گفت «یادت باشد دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست» ✅راستش را بخواهید دلم می‌‌‌خواست همیشه همسرم جایگاهش بالاتر از من باشد.... امین همه جوره هوای من را داشت بنابراین عجیب نبود که تمام هستی‌ام را برای او بگذارم. 👈با ما همراه باشید....
✨﷽✨ 📜 روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. 🏇 شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت، با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی!!! کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید، داستان چیست❓ 🍀 شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خرید و به من بدهکار است و من از این‌که او با دیدن من از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم. و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود، آبروی ما را بریزد. بلکه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم...گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ❖ کرم بین و لطف خداوندگار ❖ گنه بنده کرده است و او شرمسار
حفظی ❓در هنگام تلاوت،مشکل انتقال آیات رو دارم،چیکار کنم ؟ ✅ پاسخ 1⃣حفظ جدید را با دقت و اتقان کافی و در آیات مشابه با دقت مضاعف انجام دهید. 2⃣ آیات مشابه را به صورت مقایسه ای در کنار هم و با توجه به تشابه ها و اختلاف هایشان تلاوت کنید. 3⃣ وجه و نقطه انتقال را پیدا کنید و با توجه به اختلاف ها، مشکل را حل کنید. یعنی به هر آیه ای که به اشتباه انتقال داشتید و علت این انتقال چه بوده؟ ❓تشابه در مکان قرارگیری آیه؟ ❓تشابه در یک کلمه؟ ❓تشابه در یک عبارت؟ ❓تشابه در شماره آیه؟ یا... ☝️بعد با تکیه بر تفاوت ها این دو مشابه را در ذهنشان تفکیک کنید و بعد چندبار هردو را به صورت صحیح با آیات قبل و بعدش بخوانید. 4⃣ مشابهات و محل اشکالات خود در آن ها را مشخص و یادداشت کنید. 5⃣ هربار جزءی را مرور میکنید و به آیه ای میرسید که برایتان مشابه است، همانجا مشابهش را هم در کنارش با توجه به اختلافات و تشابه ها تلاوت کنید و بعد مرورتان را ادامه دهید.