eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
86 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
قسمت ششم
✍️ 💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند. مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت. 💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند. باورم نمی شد اینجا است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم. 💠 قرار ما بر بود، نه این شکل از ! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر را؟ گیج که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت. 💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست. دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد. 💠 اما نه، شعار "" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم. از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود. 💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود! از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم. 💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد. تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤تلاوت 📖سوره مبارکه حج ، آیه شریفه ۷۷ قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
📌#تلــــــــنگر_قـــــرآنے 🍃یا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اَتَخِذ فُلَاناً خَلِیلاً (فرقان/29) 🌸🍃 💠مراقب باش!💠 چای اگریک شب تا صبح کنار صابون باشد طعم و بوی صابون می گیرد و دیگر به درد نمی خورد و جایش سطل زباله است. چرا؟ چون همنشین صابون بوده است. پس همنشینی اثر دارد. ماهم با هر کس بنشینیم و نشست و برخاست داشته باشیم، رنگ و بوی او را می گیریم. خیلی ها که جهنمی می شوند ازهمین راه است. ندیدی در قرآن یکی از ناله های اهل جهنم همنشینی با رفیق های ناباب است؟🔹🔸 🍃یا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اَتَخِذ فُلَاناً خَلِیلاً؛ ای کاش با فلانی همنشین ورفیق نبودم🔸 📚 سی تدبر،سی تلنگر، 👇👇👇 قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
#زنگ_خطر_طلاق_و_جدایی 💢بعضی از رفتارها موجب سردی در روابط میان همسران میشود که نتیجه آن طلاق عاطفی و جدایی است. پیامبر(ص): طلاق مبغوض ترین حلال نزد خداست. قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi امام کاظم(ع) دنیا چون آب دریاست، هر چه تشنه كامش بیشتر نوشد،بیشترتشنه‌شود تا او را بكشد. بهترین روش‌‌برای‌حفظ‌شماره‌ی آیات این است که ‌آیات‌را به‌صورت‌متوالی(پشت‌سرهم)حفظ‌کرده‌پس‌‌ازپایان‌حفظ‌یک‌مقطع‌به‌حفط‌‌شماره‌ی‌آیات‌بپردازیم برای‌این‌منظورمیتوان‌ابتدای‌آیـات‌یـک‌صفحه‌را‌به ‌ترتیب‌زیریکدیگرنوشته‌وشماره‌ی‌آیات‌راهم‌در‌مقابل ‌‌آن‌ثبت‌نمود بعدازچندمرور،همانند‌حفظ‌ترجمه‌ی‌لغات‌ میتوان‌براحتی‌شماره‌های‌یک‌مقطع ‌را بـه خاطر سپرد توجه‌🔰 اگربعدازحفظ‌آیات‌چندمرتبه‌شماره‌هانیزتوسط‌افراد دیگری‌مورد پرسش قرار بگیرد تسلط‌بر‌شماره ها افزایش پیدا خواهد نمود شیوه دیگر حفظ شماره آیات این است که فقط شماره‌ی آیاتی که مضرب پنج تا ده است حفـظ گردد یعنی‌حافظ‌فقط‌شماره‌ی‌آیات(۵-۱۰-۱۵-۲۰-۲۵-۳۰..) ویا (۱۰-۲۰-۳۰-و........)راحفظ نمودودر اثر مرور زمان اندک اندک شماره‌های‌تازه‌ی‌اضافه‌نمود قرآن کتاب زندگی 📚 @goranketabzedegi
🤔 سوال قرآنی🤔 ❓کدام پیامبر داماد پیامبر دیگر بود؟ ✅جواب: حضرت موسی داماد حضرت شعیب(قصص۲۷) 🌷🌷🌴🌴🌷🌷
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_هفتم 💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و
✍️ 💠 نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم. تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود که تازه چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد، دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود! انگار می خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد که جراحت هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است که اینطور دلشکسته نگاهم می کرد. 💠 هنوز از تب و تاب درگیری با بچه ها، نفس نفس می زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت... ▫️▪️▫️ 💠 آن نفس نفس زدن ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سالها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس خِس از میان حنجره خونینش بالا می آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد. انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می کردم. چهره اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می درخشید که دلم نمی آمد لحظه ای از تماشایش دست بردارم. 💠 ده سال پیش بر سر بازی کثیفی که عده از کشورم با عروسک گردانی ما دانشجوها به راه انداختند، عشقم را از دست دادم و امشب با نقشه شوم دیگری، عشقم را کشتند. ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تدبر ‏﴿ وَبَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴾168 اعراف . ما آنها را آزمایش کردیم به👇 خوشبختی و سختی اشتیاق و نگرانی، و سلامتی و عذاب (لعلهم يرجعون ) قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 عضویت👇 @goranketabzedegi
✨﷽✨ 🌼روز عرفه ✍نهم ذیحجه را روز عَرَفه میگویند. این روز از روزهای مهم برای مسلمانان و از جمله شیعیان است. اگرچه عید نامیده نشده اما همچون عید خوانده شده است. از سوی دیگر از آنجا که امام حسین( ع) حرکت خود را بسوی کربلا پس از مراسم حج آغاز کرد این روزبرای شیعیان از اهمیت بسزایی برخوردار است. «دعای امام حسین در روز عرفه» از مهم ترین اعمال این روز است که پس از نماز ظهر و عصر خوانده میشود. عید قربان پس از روز عرفه قرار دارد. در باره نامگذاری این روز به عرفه در برخی روایات آمده است: جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم میآموخت چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت؟» (فهمیدی؟) و او پاسخ داد «آری» لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است. خدای خوبم در روز عرفه دلم می‌خواهد برای همه بنده‌هایت دعا کنم الهی شادکن دلی را که گرفته و دلتنگ است بی ‌نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمند است امیدوار کن کسی را که به آستانت آمده بگیر دستانی را که اکنون بسوی تو بلند است مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش دارد تو را صدا می‌زند حامی آن دلی باش که تنهاشده و راه چاره اش باش دستگیرِ دستی باش که درمانده شده و رو به آسمانت دراز 🌹خدای نازنین من ، عزیز قلب من سلامتی و شادی را مهمان دائمی دلهای عزیزان و دوستانم گردان .آمین