eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
86 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت اين آيه، اين سوره، عنكبوت نام گرفته است. از افلاطون نقل شده كه مگس حريص‌ترين حشره است كه براى معاش خود روى ترشى، شيرينى، آلودگى وزخم مى‌نشيند؛ ولى عنكبوت در گوشه‌اى مى‌تند وقناعت دارد، جالب اين است كه خداوند فعّال‌ترين وحريص‌ترين حيوان را طعمه گوشه‌گيرترين حيوان قرار مى‌دهد، مگس با پاى خود به سراغ عنكبوت مى‌رود و او با تارهاى خود مگس را شكار مى‌كند.
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «41عنکبوت» مَثَلِ كسانى كه غير خدا را سرپرست خود برگزيدند، همانند مَثَل عنكبوت است كه (براى خود) خانه‌اى ساخته؛ و البتّه خانه‌ها خانه‌ى عنكبوت است اگر مى‌دانستند.
🔶 انواع خواب ها 🔶 ✅ استاد قرائتی در کتاب تفسیر نور با استفاده از بحث علامه طباطبایی، کسانی که خواب میبینند را به انواع زیر تقسیم میکند. 💠 دسته اوّل، كسانى‌كه روح كامل و مجردى دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقى را صاف و روشن از دنياى ديگر دريافت مى‌كنند. (نظير تلويزيون‌هاى سالم با آنتن‌هاى مخصوص جهت‌دار كه امواج ماهواره‌اى را از نقاط دور دست مى‌گيرد.) اينگونه خواب‌ها كه دريافت مستقيم و صاف است، نيازى به تعبير ندارد. 💠 دسته دوم، كسانى هستند كه داراى روح متوسط هستند و در عالم رؤيا، حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيّل دريافت مى‌كنند. (كه بايد مفسّرى در كنار دستگاه گيرنده، ماجراى فيلم را توضيح دهد وبه عبارتى، عالمى آن خواب را تعبير كند.) 💠 دسته سوم، كسانى هستند كه روح آنان به قدرى متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومى ندارد. (نظير صحنه‌هاىِ پراكنده و پربرفك تلويزيونى كه كسى چيزى سردرنمى‌آورد.) اين نوع رؤياها كه قابل تعبير نيستند، در قرآن به‌ «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» تعبير شده است. @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ســوال؟؟🙋🏻‍♂ چند وقت است در رابطه با حفظ قرآن، انگیزه ام رو از دست دادم، روز اول فکر نمی‌کردم تا این اندازه وقت من رو بگیره لطفاً راهنمایی بفرمائید🙏 پیشاپیش از پاسخ‌گویی شما ممنون🙏 ✍🏻جواب شما حافظ محترم ✅ در قبال برنامه‌های حفظی مسئولیت پذیر باشید. بپذیرید و با روزهای سخت بجنگید. و به یاد داشته باشیم که هر سختی بد نیست بلکه سختی که سرور آفرین باشد خیلی هم شیرین است. ⁉️ به این فکر کنید آخر سال قراره کجای این مسیر باشید؟ ❗️دوستان￷￵￷￶￵￷￶￵￷! حفظ قرآن؛ مثل برنامه‌ی سرگرمی نیست که اوقات فراغتمون رو پر کنیم، مثل کسی که 3 ماه تابستون خودشو با کلاس‌های زبان و ورزشی سرگرم میکنه و با شروع مهر، کلا فراموش میکنه که تابستون چیکار کرده. 👌حفظ قرآن خیلی آسونه ولی مرور آن زمان بر است. ❗️مشکل از سختی حفظ و سختی برنامه نیست. 🔷 مشکل اصلی خودمون هستیم و خودمون رو باید قضاوت کنیم که چرا توان روحی و اراده‌مون کم شده. ❓آیا کاری بهتر و مهمتر از ارتباط با کلام خدا در دنیا سراغ دارید؟ ❓آیا کوله بارمون نباید پر باشه برای اون لحظه حساس؟ ❓این همه سال درگیر دنیامون بودیم، چرا برای آخرت‌مون کاری نکنیم؟ ❓چرا با حفظ قرآن، دنیا و آخرت‌مون رو بیمه نکنیم؟ قبول داری که اگر کل دنیامون رو هم بدیم دیروز رو نمیتونیم برگردونیم، ❓همین امروز، به این فکر کنیم که از کجا اومدیم و قراره به کجا برسیم؟! ❗️چون این مسیر همیشگی نیست و باید بهترین استفاده رو ببریم. 🔷همین امروز قول بدیم که کاری کنیم امسالمون خاطره ساز باشه و روزهای خوبی رو بسازیم کنار حفظ قرآن ✨روزهای سخت همیشه هست و باز هم خواهند آمد و هیچوقت نمیتونیم جلوی اومدنشون رو بگیریم....✨ ☝️فقط باید یاد بگیریم چجوری مقابله کنیم و برنامه‌ی حفظ رو فدای روزهای سخت نکنیم. 🔶حفظ قرآن بهترین وسیله است برای مقابله با روزهای سخت.
دوست‌دختر و دوست‌پسر درقرآن‼️ ⁉️ آیا در قرآن و روایات چیزی در مورد دوست دختر و دوست پسر آمده است؟ { و لا متخذی أخدان } ترجمه: مردان نباید زنان نامحرم را به عنوان دوست و معشوقه پنهانی بگیرند" 📚(سوره مائده آیه 5) { و لا متخذات اخدان } ترجمه: "زنان نباید مردان نامحرم را به عنوان دوست پنهانی خود بگیرند" 📚(سوره نساء آیه 25) {ولاتقربوا الفواحش ‌ماظهر منها وما بطن} ترجمه: "به زشتیها و گناهان نزدیک نشوید، چه آشکار باشد و چه پنهان" 📚(سوره انعام آیه 151) 💠 امام صادق(ع)در تفسیر این آیه فرمودند: 💢{ما ظهر هو الزنا و ما بطن هو المحالة} "منظور از گناه آشکار، زنا، و مراد از گناه پنهان، گرفتن معشوقه نامشروع و روابط پنهانی با اوست" 📚 تفسیرنورالثقلین جلد1 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج و فرجنابه @goranketabzedegi
🖤🥀﷽🥀🖤 🕊🥀 مصادیق گنج اندوزان در قرآن🕊🥀 1⃣ علماء اهل کتاب 🕊🥀 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ! ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺣﺎﻧﻲ‌ﻫﺎی ﻳﻬﻮﺩی ﻭ ﺭﺍﻫﺐ‌ﻫﺎی ﻣﺴﻴﺤﻲ ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﻗﺒﺎﻟﮥ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺧﺮﻳﺪﻥ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺮﺩم، ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻲ‌ﻛﺸﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﺧﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﮥ ﺭﺍﻛﺪ، ﺑﻪ‌ﺻﻮﺭﺕ ﻃﻠﺎ ﻭ ﭘﻮﻝ، ﺭﻭی ﻫﻢ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﺰﻳﻨﻪ‌ﺍﺵ ﻧﻤﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ،* ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺯﺟﺮﺁﻭﺭ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺪﻩ! (توبه٣٤) 2⃣ فرعونیان 🕊🥀 «وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ»(۵۸)شعراء و نیز از گنج‌ها و ثروتها و مقامات عالیه ریاست بیرون آوردیم (و به دریای هلاک افکندیم). 3⃣ قارون🕊🥀 «إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ» (۷۶)قصص همانا قارون یکی از (ثروتمندان) قوم موسی بود که بر آنها طریق ظلم و طغیان پیش گرفت و ما آن قدر گنج و مال به او دادیم که بر دوش بردن کلید آن گنجها صاحبان قوّت را خسته کردی، هنگامی که قومش به او گفتند: آن قدر مغرور و شادمان (به ثروت خود) مباش که خدا هرگز مردم پر غرور و نشاط را دوست نمی‌دارد. 4⃣ امت های پیشین🕊🥀 «قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ»(۷۸)قصص قارون گفت: این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد! آیا ندانست که خدا پیش از او چه بسیار امم و طوایفی را که از او قوت و ثروت و جمعیتشان بیشتر بود هلاک کرد؟ و هیچ از گناه بدکاران سؤال نخواهد شد (بلکه یکسر به دوزخ روند). 🥀 🕊 🖤 🥀 🖤 🥀 🕊
🌹راه ساده برای ارتباط با خدا و آرامش 🌹1. حین انجام کارهای روزمره ذکر خدا را بگویید. 🌹 2. هر روز دقایقی را به داشته‌هایتان بیاندیشید و خدا را شکر کنید. 🌹 3. از خدا برای انجام کارهایی که برای انجامشان بی‌علاقه هستید صبوری بخواهید. 🌹 4. از خدا برای همه آشنایانتان چیزهای خوب بخواهید. 🌹 5. برای اصلاح روابطتان با دیگران از خدا کمک بخواهید. 🌹 6. هنگام گپ و گفت با دوستان و آشنایانتان به یاد خدا باشید و از او تشکر کنید. 🌹 7. اگر در گذشته اتفاق بدی برایتان افتاده است از این‌که توانسته‌اید آن را پشت سر بگذارید و خدا شما را تنها نگذاشته است سپاسگزار باشید. و.....
✨﷽✨ 🌹تعریف دقیق ریا چیست ریا از کلمه «رویت» می‌آید، یعنی انسان یک کار خوب را برای دیدن و تعریف کردن مردم از او انجام دهد. ✍️ پس ریا باید دو شرط داشته باشد: 1️⃣ دیدن مردم ، 2️⃣ نیت ستوده شدن. که اگر این دو شرط با هم محقق نشود ریا نیست. ممکن است کسی برای نماز جماعتی که همه می‌خوانند وضو بگیرد دچار حس لذت از ستوده شدن شود و ریا کند. ولی کسی وسط خیابان اذان بگوید و ستوده شدن برایش مهم نباشد. پس در یک کلام ریا یک عملی است که مربوط به انسان و خدا است و از نظر بیرونی برای هیچ بیننده‌ای قابل تشخیص یا اندازه‌گیری نیست و متهم کردن کسی به ریا امری معصیت و نادرست است. یک سمعه هم هست که فعلی نزدیک ریاست. در این کار برای کسی که کار خوبی می‌کنیم مهم نیست بلکه او جایی که خواهد گفت مهم است. سمعه از شنیدن می‌آید. مثال برای فرزند رییس یک کار خوبی می‌کنیم که اصلا فرزند برای ما عددی نیست بلکه برای تعریف کردن ما نزد پدرش این کار خوب را انجام می‌دهیم .
💕به سخنان دشمنانت خوب گوش کن در آن حقایقی خواهی یافت که هیچ یک از دوستانت به تو نگفته اند.
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #مادر شهــیده 🧒فرزند ششـم #قسمت_پنجم بعد از دو روز تحمل درد و ناراحتی، خانم مه
🎊🎉 🎊 🎉 🌺🌺 زینب با خوردن قرص ها به تهوع افتاد. باباش سراسیمه او را به بیمارستان شرکت نفت رساند. دکتر معده زینب را شست وشو داد و او را در بخش کودکان بستری کرد. تا آن روز هیچ وقت چنين اتفاقی برای بچه های من نیفتاده بود. خوردن قرص های اعصاب، اولین خطری بود که زندگی زینب را تهدید کرد. شش ماه بعد از این ماجرا، زینب مریضی سختی گرفت که برای دومین بار در بیمارستان شرکت نفت بستری شد،پوست و استخوان شده بود. چشم ترس شده بودم. انگاریکی می خواست دخترم را از من بگیرد. بیمارستان شرکت قوانین سختی داشت. مديرهای بیمارستان اجازه نمی دادند کسی پیش مریضش بماند. حتی در بخش کودکان مادرها اجازه ماندن نداشتند. هر روز برای ملاقات زینب به بیمارستان می رفتم. قبل از تمام شدن ساعت ملاقات، بالای گهواره اش می نشستم و برایش لالایی می خواندم و گریه می کردم. بعد از مدتی زینب خوب شد و من هم کم کم به غم نبودن بابام عادت کردم. مادرم جای پدر و خواهر و برادرم را گرفت و خانه اش خانه امید من و بچه هایم بود. بعد از مرگ بابام، مادرم خانه ای در منطقه کارون خرید که چهار اتاق داشت و برای امرار معاش، سه اتاق را اجاره داد. هر هفته، یا مادرم به خانه ما می آمد یا ما به خانه او می رفتیم. هرچند وقت یک بار بابای مهران ما را به باشگاه شرکت نفت می برد. بچه ها خیلی ذوق می کردند و به آنها خوش میگذشت. باشگاه شرکت، سینما هم داشت. بلیط سینمایش دو ریال بود. ماهی یک بار به سینما می رفتیم. بابای مهران با پسرها ردیف جلو بودند و من و دخترها هم ردیف عقب پشت سر آنها می نشستیم و فیلم میدیدیم. همیشه چادر سرم بود و به هیچ عنوان حاضر نبودم چادرم را در بیاورم. پیش من چادر سرنکردن، گناه بزرگی بود. بابای بچه ها یک دختر عمه به نام بی بی جان داشت. او در منطقه شیک و معروف بیمه زندگی می کرد. شوهرش از کارمندهای گرد بالای شرکت نفت بود. ما سالی یک بار برای عید دیدنی به خانه آنها می رفتیم و آنها هم در ایام تعطیلات عید یک بار به ما سر می زدند، تا سال بعد و عید بعد، هیچ رفت وآمدی نداشتیم. اولین بار که به خانه دختر عمه جعفر رفتیم، بچه ها قبل از وارد شدن به خانه طبق عادت همیشگی، کفش هایشان را درآوردند. بی بی جان بچه ها را صدا زد و گفت: لازم نیست کفشاتون رو دربیارید، بچه ها با تعجب کفش هایشان را پا کردند و وارد خانه شدند. آن ها با کفش روی فرش ها و همه جای خانه راه می رفتند خانه پر بود از مبل و میز و صندلی، حتی در باغ خانه یک دست میز و صندلی حصیری بود. اولین باری که قرار بود آن ها خانه ما بیایند، جعفر از خجالت و رودرواسی با آنها، رفت و یک دست میز و صندلی فلزی اجاره خرید. او می گفت: دخترعمه م و خونواده اش عادت ندارن روی زمين بشینن. تا مدت ها بعد ان میز و صندلی را داشتیم، ولی همیشه آن ها را تا می کردیم و کنار دیوار برای مهمان می گذاشتیم و خودمان مثل قبل روی زمین می نشستیم. در محله کارمندی شرکت نفت، کسی چادر سر نمی کرد. دختر عمه جعفر هم اهل حجاب نبود. هروقت می خواستیم به خانه بی بی جان برویم، همان سالی یک بار، جعفر به چادر من ایراد می گرفت. او توقع داشت چادرم را در بیاورم و مثل زن های منطقه کارمندی بشوم. یک روز آب پاکی را روی دستش ریختم و به او گفتم: اگه یه میلیونم به من بدن، چادرم رو درنمیارم. اگه فکر می کنی چادر من باعث کسر شأن تو میشه، خودت تنها برو خونه دختر عمه ت. جعفر با دیدن جدّیت من بحث را تمام کرد و بعد از آن کاری به چادر من نداشت. ادامه دارد...