eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽✨ ☘یه پسر بچه بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند🥺 مادرش از بقالی سر کوچه برایش بستنی خرید. پسربچه بستنی را تو آستینش قایم کرد آوردخونه. ☘مادرش میگفت وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم وگفت: مامان بستنی آب شد ولی دل بچه های تو کوچه آب نشد. ❌حالا آدمهای این زمانه بعضی هامون به جایی رسیدیم که عکس خانه ها .نوشیدنی ها و لحظه لحظه سفره مهمانی و سفره یلدا ومیوه های نوبرمون رو می فرستیم اینستا و.... 🌷 فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره .گرسنه ست یاسیره ....🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺فرازی بسیار زیبا و دلنشین🌺 ✅استاد ابوالعینین شعیشع✅ سوره اسراء آیه۷ 🌹بشنوید و لذت ببرید🌹 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
📸مسابقه عکس سفره هفت سین🍏 6️⃣3️⃣2️⃣ سرکار خانم زهره داداشی 📍استان آذربایجان شرقی / مرند | 🔹 @kanoonghadir_tiran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 قاعده ۹۹ چیست؟ ♻️ پادشاهی به وزیرش گفت: دقت کردی، همیشه خدمت‌کارم از من خوشحال‌تر است در حالی که او هیچ چیز ندارد!! و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روزِ خوبی ندارم!!؟ وزیر گفت: سرورم شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید!! پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟!! وزیر گفت: ۹۹ سکه طلا در کیسه‌ای بگذارید و شب، هنگام رفتن خدمتکار به اوبدهید و بگویید این ۱۰۰ سکه طلا هدیه‌ای است برای تو و ببینید فردا چه اتفاقی رخ می‌دهد!! پادشاه نقشه را آن‌طور که وزیر به او گفته بود، انجام داد.... خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و از پادشاه بخاطر این انعام گرانبها تشکر فراوان کرد، موقعی که به خانه رسید سکه‌ها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد!! پیش خود فکر کرد که شایدآن را در مسیر راه گم کرده است!! همراه با خانواده‌اش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند و هیچی پیدا نکردند!! خدمتکار ناراحت و ناامید به خانه برگشت!! هزار فکر و پریشانی به سراغش آمد که این یک سکه را کجا گم کرده، با آنکه آن‌ همه سکه‌های دیگر را در اختیار داشت!! تمام فکرش معطوف به آن یک سکه بود... روز بعد خدمتکار پریشان حال بود چرا؟! چون شب نخوابیده بود، وقتی که پیش پادشاه رسید چهره‌ای درهم و ناراحت داشت، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!! پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست!!  آری، قاعده ۹۹ آن است که داشته های خود را نمیبینیم و تمرکز ما بر روی نداشته هاست... و در تمام ادوار زندگیمان دنبال آن یک گمشده می‌گردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت می‌کنیم و فراموش کرده‌ایم که شاید داشته های ما بسیار بیشتر از نداشته هایمان است. قاعده ۹۹ همان تمامیت خواهی و کمال گرایی افراطیست. قاعده ۹۹، زیستن در فضای ناهوشیاریست. قاعده ۹۹، عدم پذیرش واقعیت و شرایط زندگیست. پس به داشته هایمان بیاندیشیم و قدر آنها را بدانیم. آسایش و آرامش و رشد در فضای شکرگذاری و افکار مثبت حاصل میشود. قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
🌺نکات مهم سوره حمد🌺 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀 ۱.توکل 🌷 بسم الله الرحمن الرحیم ۲.روحیه شکر گزاری 🌷 الحمد لله رب العالمین ۳.مهربانی 🌷 الرحمن الرحیم ۴.یاد آخرت 🌷 مالک یوم الدین ۵.عبادت 🌷 ایاک نعبد ۶.عبادت جمعی 🌷 ایاک نعبد ۷.به دنبال راه درست زیستن 🌷 اهدنا الصراط المستقیم ۸.پیروی از الگو 🌷 صراط الذین انعمت علیهم ۹.اجتناب از شیوه زندگی منحرفان 🌷 غیر المغضوب علیهم و الضالین قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
✅عده ای فکر میکنند همین که برای حفظ روزانه وقت میگذارندکافیست حفظ کردن، فقط حفظ درس جدید نیست.❌ بلکه دوره محفوظات قبلی مهمترین رکن برنامه حفاظ است👍. ✅در ابتدای مسیر سخت ترین فعالیت، حفظ جدید است اما بعد از گذشت چند ماه و بیشتر شدن مقدار محفوظات، سخت ترین قسمت، دوره و نگهداری محفوظات قبلی خواهد بود.که اگر این قسمت به خوبی انجام نشود تمام زحمات حافظ به هدر خواهد رفت👌 قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
♥️⃟📚بـدون تــو هــرگــز♥️⃟📚 #قسمــت_بیســـتمــ –یادته 9 سالت بود تب کردی... سرش رو انداخت پایین .
♥️⃟📚بـدون تــو هــرگــز♥️⃟📚 برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن ... حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم... –اونها که مسلمان نیستن ... تو یه پزشکی ... این حرف ها و فکرها چیه؟ ... برای چی تردید کردی؟ ... حاال مگه چه اتفاقی می افته ... اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد ... خواست خدا این بوده که بیای اینجا ... اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد ... خدا که می دونست تو یه پزشکی ... ولی اگر الان نری توی اتاق عمل ... می دونی چی میشه؟ ... چه عواقبی در برداره؟ ... این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده... شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود ... حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم ... سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم... –بابا ... من رو کجا فرستادی؟ ... تو ... یه مسلمان شهید... دختر مسلمان محجبه ات رو... آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود ... وحشتناک شعله می کشید ... چشم هام رو بستم ... – خدایا! توکل به خودت ... یازهرا ... دستم رو بگیر... از جا بلند شدم و رفتم بیرون ... از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم... پرستار از داخل گوشی رو برداشت ... از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم ... شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست ... و... از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود ... اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست ... از راه غلط جلو برم ... حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن ... مهم نبود به چه قیمتی ... چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت.... . . ماجرا بدجور بالا گرفته بود ... همه چیز به بدترین شکل ممکن ... دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه ... دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم ... اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن ... و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت ... نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن دانشگاه و بیمارستان ... هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست ... و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم... هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم ... فایده ای نداشت ... چند هفته توی این شرایط گیر افتادم ... شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت... وقتی برمی گشتم خونه ... تازه جنگ دیگه ای شروع می شد ... مثل مرده ها روی تخت می افتادم ... حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم ... تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد ... و بدتر از همه شیطان ... کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد ... در دو جبهه می جنگیدم ... درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد ... نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون ... سخت تر و وحشتناک بود ... یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت ... دنیا هم با تمام جلوه اش ... جلوی چشمم بالا و پایین می رفت ... می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم... حدود ساعت 9 … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم... پشت در ایستادم ... چند لحظه چشمم هام رو بستم ... بسم الله الرحمن الرحیم ... خدایا به فضل و امید تو... ادامه دارد.. قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
19.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙باید جاهامون رو عوض کنیم! عطیه عزیزی، حافظ کل قرآن و مسلط به ترجمه و مفاهیم قرآن، میزبانان رو متحیر کرد😱 ببینید یک حافظ کوچیک چطور قاریان بین المللی رو متحیر کرد😳👏🏼👇🏿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا