قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
. #قسمت_نوزدهم . #رفافت_مقدمه_شباهت . . اخر هفته شد و خواستگارها اومدن و من از اطاقم میشنیدم که با
#قسمت_بیستم
.
#رفافت_مقدمه_شباهت
.
.
.
یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائنات تا دلیل افزایش قیمت دلار تو بازار ازاد حرف زد و اخر سر گفتم
اگه حرفهاتون تموم شد بریم بیرون😑
.
بفرمایین ...اختیار ما هم دست شماست خانم 😊
.
حیف مهمون بود وگرنه با دمپایی میزدم تو سرش😐😆
.
.
وارد پذیرایی شدیم و مادر احسان سریع گفت وایییی چه قدر به هم میان..ماشا الله...ماشا الله 😊
.
بابام پرسید خب دخترم؟!
.
منم گفتم : نظری ندارم من😐😐
.
مامانم سریع پرید وسط حرفمو گفت بالاخره دخترها یکم ناز دارن دیگه..باید فک کنن😊
.
مادر احسانم گفت : اره خانم😊...ما هم دختر بودیم میدونیم این چیزارو😉😄 عیبی نداره 😁 پس خبرش با شما .
خواستگارا رفتن و من سریع گفتم لطفا دیگه بدون هماهنگی من قراری نزارید 😐
.
مامان: حالا چی شده مگه؟؟خب نظرت چیه؟!
.
-از اول که گفتم من مخالفم و از این پسره خوشم نمیاد 😑
.
و حالا شروع شد سر کوفت بابا که تو اصلا میدونی چه قدر پول دارن اینا؟! میدونی ماشینشون چیه؟! میدونی پدره چیکارست؟!میدونی خونشون کجاست؟!😡
.
-بابای گلم من میخوام ازدواج کنم نمیخوام تجارت کنم که😐
.
-آفرین به تو...معلوم نیست به شما جوونا چی یاد میدن که عقل تو کله هاتون نیست😐
.
-شب بخیر..من رفتم بخوابم 😐
.
.
اونشب رو تا صبح نخوابیدم😕
تا صبح هزار جور فکر تو ذهنم میومد 😐
یه بار خودم با لباس عروس کنار سید تصور میکردم 😊
اما اگه نشه چی؟!😔
یه بار خودمو با لباس عروس کنار احسان تصور میکردم 😐
داشتم دیوونه میشدم😕
از خدا یه راه نجات میخواستم
خدایا حالا که من اومدم خب سمتت تو هم کمکم کن دیگه😔
.
.
فرداش رفتم دفتر بسیج.. یه جلسه هماهنگی تو دفتر اقا سید بود...اخر جلسه بود و من رفته بودم توی حال خودم و نفهمیده بودم که زهرا پرسید:
.
-ریحانه جان چیزی شده؟!😯
.
-نه چیزی نیست😕
.
-سمانه که از خواستگاری دیشب خبر داشت سریع جواب داد چرا ...دیشب برا خانم خواستگار اومده و الان هوله یکم😄😄
.
-زهرا :ااااا...مبارکه گلم...به سلامتی😊
.
تا سمانه اینو گفت دیدم اقا سید سرشو اول با تعجب بالا آورد ولی سریع خودشو با گوشیش مشغول کرد بعد چند بار هم گوشی رو گرفت پیش گوشش و گفت:
.
لا اله الا الله...انتن نمیده 😡
و سریع به این بهونه بیرون رفت😕
.
دلیل این حرکتشو نمیفهمیدیم😐
.
#ادامه_دارد🖤
#کانون_فرهنگی_اجتماعی
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ برای ظهور آماده ای؟
👤 #رائفی_پور
👌 از نشانه های #آخرالزمان اینه که مرگ سفید (بیماری) و مرگ سرخ (جنگ) و سیل و زلزله و... زیاد میشه. خدا آنقدر مردم را به درد دچار میکند تا بفهمند ندارند...
@goranketabzedegi📚
برگزیدگان مسابقه افق به مناسبت دهه فجر🇮🇷
کد های قرعه کشی 🎲
58604♦️
45424♦️
91220♦️
23639♦️
کدهای قرعه کشی پنج رقم اخر شماره همراه شرکت کنندگان میباشد
برگزیدگان مسابقه به آیدی ما مراجعه فرمایند♦️
.@goranketabzedegi📚
🐜نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت!!
🐜مورچه دانه را دوباره بر دوشش گرفت و رو به خدا گفت:
💕گاهی یادم می رود که هستی؛
کاش بیشتر نسیم بوزد ....
🌻امام صادق عليه السلام:
المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ.
⚡️ چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد.
📚اصول کافی، ج2 ، ص 254
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚
عضویت👇
👇
@goranketabzedegi
▫️اگر زمانه خوش ذوق باشد در شب آرزوها جز تو را آرزو نمیکند.🌙
اگر تنها یک آرزوی مستجاب داشته باشد آن را نذر آمدن تو میکند
و بغل بغل ستاره از دست آسمان میچیند.
آرزوی آسمانی ام! ☁️
تو آبی ترین تحقّق خواسته هایم هستی؛
خلاصه ی تمام آرزوها و نهایت هر آنچه خدا میتواند برای سعادت اهل زمین بخواهد.✨
#شب_آرزوها
#گرافیک_مهدوی
@goranketabzedegi📚
الم(1)
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(2)
ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ(ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﻛﻪ) ﺩﺭ (ﺣﻘّﺎﻧﻴﺖ) ﺁﻥ ﻫﻴﭻ ﺗﺮﺩﻳﺪی ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،ﺭﺍﻫﻨﻤﺎی ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ
----------------------------
🍃پیامهای آیات ۱و۲سوره بقره🍃
ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:
١- ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﻋﻈﻤﺖ،ﻣﻘﺎمی ﺑﺲ ﻭﺍﻟﺎ ﺩﺍﺭﺩ. «ﺫﻟﻚ» ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻋﺮﺏ،اﺳﻢ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺭﻭی ﻣﺎﺳﺖ،ﺑﺎ «ﺫﻟﻚ» ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﻈﻤﺖِ ﺩﺳﺖ ﻧﺎﻳﺎفتنی ﻗﺮﺁﻥ ﺣﻜﺎﻳﺖ می ﻛﻨﺪ.
٢-ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺩﻋﻮﺕ ﻭ ﻣﺤﺘﻮﺍی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩ، ﻗﺎﻃﻊ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ.ﺟﻤﻠﻪ «ﻟﺎﺭﻳﺐ ﻓﻴﻪ» ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭی ﻭ ﺍﺳﺘﺤﻜﺎم ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
٣-ﺗﻮﺍﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ،ﺧﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﺮ ﺣﻘّﺎﻧﻴﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.«ﻫﺪﻱ ﻟﻠﻤﺘﻘﻴﻦ»
٤- ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﺎﻙ ﻭﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭ،ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ میشوند.«ﻫﺪﻱ ﻟﻠﻤﺘﻘﻴﻦ» ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﻇﺮﻑ ﺩﻟﺶ ﭘﺎﻛﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ،بهره ﻣﻨﺪی ﻭ ﻧﻮﺭﮔﻴﺮی ﺍﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ
۵-ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ مختلف ﺍﺷﺎﺭه ﺷﺪﻩ،ﻭلی ﻫﺪﻑ اصلی هدایت است.
.@goranketabzedegi📚
قوانین گروه آموزشی ــ رهپویان قرآن
زیر نظر کانال قران کتاب زندگی
⛔هزینه ثبت نام در طرح حفظ
هر سه ماه در پایان هر فصل مبلغ 20 هزار تومان از قرآن آموز به عنوان تبرک دریافت میشود
⛔ کتابچه کار حفظ ( جزء سی ام ) با دریافت هزینه پستی از قرآن اموز در صورت تمایل به آدرس قرآن آموز ارسال می گردد
⛔ کلاس آنلاین دوشنبه ها ساعت 3 الی 4 عصر برگزار میشود که حضور و پاسخ قرآن آموز به سوالات اساتید امتیاز کسب میکند و ماهانه جوایزی به قران اموز اهداء میگردد
⛔ سه شنبه ها جهت پرسش از حفظیات شما در ساعت تعیین شده اساتید ما تماس گرفته و از حفظیات شما پرسش و سوال میشود
تماس خواهران توسط اساتید خواهر ما انجام میشود
⛔ اساتید گروه آموزشی و تماس با قرآن آموزان در گروه خواهران استاد خانم اصلانی ــ استاد ساعدی و در گروه برادران استاد علی جلیلی و محمد محمدی به صورت افتخاری پاسخگوی سوالات شما میباشند
⛔ هر گونه بی نظمی در گروه و رعایت نکردن قوانین گروه و . . . امتیاز از قرآن آموز کسر میشود
⛔ با معرفی قرآن آموز جدید به گروه آموزشی جهت حفظ قرآن به معرف پنج امتیاز تعلق میگردد
⛔️ به قرآن اموزان فعال و با اخلاق در گروه آموزشی و معرفی از سوی اساتید امتیازی در نظر گرفته میشود
⛔ این گروه آموزشی صرفا توسط خیرین و حامیان کلام وحی حمایت میشود و دعای شما عزیزان بدرقه راهشان بادا
📞جهت اطلاعات بیشتر به آیدی ما در کانال و یا با شماره همراه زیر در ارتباط باشید
#09149327220
⛔️ گروه آموزشی رهپویان قرآن آماده ثبت نام برای حفظ شما علاقمندان در هر رده سنی (خواهران ـ برادران )میباشد
بعد از ثبت نام در حفظ قرآن ـــ قران اموز در گروه اموزشی ما در واتساپ عضو خواهد شد
🎤🎤🎤حفظ کنید قرآن را ولو یک آیه در روز ..
ولی باشد نیت شما حفظ کل قرآن
پس همت کنید به این کار و از کسالت و تنبلی دوری کنید
یک آیه در روز مثل بذر پر برکتی است برای اوقات شما ان شاالله
🌹صدبار توحيد درجمعه ماه رجب
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:
هرکس در روز جمعه ماه رجب، 100 بار سوره توحید را بخواند، روز قیامت برای وی نوری خواهد بود که به واسطه آن به سوی بهشت رهنمون می گردد
.. (📕وسايل الشيعة، ج10، ص484 به نقل از اقبال الاعمال/
@goranketabzedegi📚
🔔 #تفکـــر_در_آیات_قــــرآن
🔹 ای بندگان من! مسیر خوشبختی را نشانتان میدهیم و دستتان را میگیریم تا نقطه سعادت؛
🔹 همیشه نیز کنارتان هستیم مطمئن باشید،
👈 فقط بشرطی که شما نیز سمت ما باشد قبله قلبتان و برای خدا زندگی کنید با تمام وجود! تلاش و قدم هایتان، خالصانه برای خدا باشد و آخرت
👇👇👇👇
🌴 آیه 69 سوره عنکبوت 🌴
🕋 وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ
⚡️ترجمه:
و كسانى كه در راه ما تلاش و جهاد كردند، راههاى قرب به خود را به آنان نشان خواهيم داد و همانا خداوند با نيكوكاران است.
✨﷽✨
✍آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی می کرد
هرکسی گندمی را نزداو برای آردکردن می برد علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت
مردم ده بااینکه دزدی آشکار وی را می دیدند چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره ای نداشتند وفقط نفرینش می کردند
پس از چندسال آسیابان پیر مردآسیاب به پسرانش رسید.شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم
پسران هریک راه کار ارائه نمود. پسرکوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده وتنها دستمزد می گیریم ؛ پسر بزرگتر گفت:اگر ما چنین کنیم ، مردم چون انصاف مارا ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود.بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با اینکار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند
خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف تر از پسرانش بود
چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود.
مردم پدر ایشان را دعاکرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل بعضی از انسانها رسید
✅
قطار اگرقدم به قدم بایستدوبا کودکانی که به سمتش سنگ پرتاب میکنندمقابله کند،هیچگاه به مقصدنمیرسد
حواسمان به مقصدمان باشد،مبادا مشغول کودک صفتانی شویم که به سوی ماسنگ پرتاب میکنند.
#پندآموز
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#قسمت_بیستم . #رفافت_مقدمه_شباهت . . . یه نیم ساعت گذشت و من همچنان چیزی نگفتم و ایشون از خلقت کائ
.
.
#رفافت_مقدمه_شباهت
.
.
.
-اینکه ...
.
-سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم تا حرفشو بزنه
.
-اینکه... اخه چه جوری بگم...
لا اله الاالله...😐
خیلی سخته برام😔
.
-اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم؟؟😯
.
-نه...اینکه... خواهرم...
راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته...
شاید اصلا درست نباشه حرفم😞
ولی حسم میگه که باید بگم...😟
منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد😕
اجازه هست رو راست حرفمو بزنم؟!
.
.
-بفرمایید 😊
.
.
راستیتش
من...
من...
من از علاقه شما به خودم از طریقی خبر دار شدم و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست😧
.
.
-چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم😶
تا شنیدم تو دلم غوغا شد ولی به روی خودم نیاوردم😌
.
-ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون..بد موقعی شناختمتون..بد موقعی...😔
.
-بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود😯
.
باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم و شما یه جورایی عشق دوم منید😔
درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جور میشد سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد.😕
و همیشه میترسیدم بودنتون یه جورایی من رو از اون دلسرد کنه😔
من از بچگی عاشقشم😕
.خواهش میکنم نزارید به عشقم که الان شرایط جور شده که دارم بهش میرسم..نرسم
.
.
دیگه تحمل نکردم 😡میدونستم داره زهرا رو میگه 😢😢اشک تو چشمام حلقه زد😢
به زور صدامو صاف کردم و گفتم خواهشا دیگه هیچی نگید...هیچی😢😡
.
.
. -اجازه بدید بیشتر توضیح بدم😯😕
.
.
-هیچی نگید😳
.
و بلند شدم و به سرعت سمت بیرون رفتم و وقتی رسیدم حیاط صدای گریه هام بلند بلند شد😢
تمام بدنم میلرزید😢
احساس میکردم وزن سرم دوبرابر شده بود..پاهام رمق دویدن نداشتن 😢😢 توی راه زهرا من و دید و پرسید ریحانه چی شده؟! ولی هیچی نگفتم بهش وفقط رفتم😢😢
.
تو دلم فقط بهشون فحش میدادم
.
.
رفتم خونه با گریه و رو تختم نشستم😢
.
گریه ام بند نمیومد😢😢
گریه از سادگی خودم😔
گریه از اینکه گول ظاهرش رو خوردم 😔
.
پسره زشت بدترکیب
صاف صاف نگاه کرد تو صورتم گفت عشق دوممی😢
منو بگو که فک میکردم این خدا حالیشه😢
اصلا حرف مینا راست بود.😔
اینا فقط میخوان ازدواج کنن که به گناه نیوفتن😔
ولی...
اما این با همه فرق داشت 😢 .
زبونم اینا رو میگفت ولی دلم داشت خاطرات مشهد و این مدت بسیج رو مرور میکرد و گریه میکردم..گریه میکردم چرا اینقدر احمق بودم.
.
یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد😢
.
#ادامه_دارد
#کانون_فرهنگی_اجتماعی 🌹