قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #مادر شهــیده 🧒فرزند ششـم #قسمت_پنجم بعد از دو روز تحمل درد و ناراحتی، خانم مه
🎊🎉 #من_میترا_نیستم 🎊 🎉
🌺#قسمت_ششم🌺
زینب با خوردن قرص ها به تهوع افتاد. باباش سراسیمه او را به بیمارستان شرکت نفت رساند.
دکتر معده زینب را شست وشو داد و او را در بخش کودکان بستری کرد. تا آن روز هیچ وقت چنين اتفاقی برای بچه های من نیفتاده بود.
خوردن قرص های اعصاب، اولین خطری بود که زندگی زینب را تهدید کرد.
شش ماه بعد از این ماجرا، زینب مریضی سختی گرفت که برای دومین بار در بیمارستان شرکت نفت بستری شد،پوست و استخوان شده بود.
چشم ترس شده بودم. انگاریکی می خواست دخترم را از من بگیرد. بیمارستان شرکت قوانین سختی داشت. مديرهای بیمارستان اجازه نمی دادند کسی پیش مریضش بماند.
حتی در بخش کودکان مادرها اجازه ماندن نداشتند. هر روز برای ملاقات زینب به بیمارستان می رفتم.
قبل از تمام شدن ساعت ملاقات، بالای گهواره اش می نشستم و برایش لالایی می خواندم و گریه می کردم. بعد از مدتی زینب خوب شد و من هم کم کم به غم نبودن بابام عادت کردم.
مادرم جای پدر و خواهر و برادرم را گرفت و خانه اش خانه امید من و بچه هایم بود.
بعد از مرگ بابام، مادرم خانه ای در منطقه کارون خرید که چهار اتاق داشت و برای امرار معاش، سه اتاق را اجاره داد. هر هفته، یا مادرم به خانه ما می آمد یا ما به خانه او می رفتیم.
هرچند وقت یک بار بابای مهران ما را به باشگاه شرکت نفت می برد. بچه ها خیلی ذوق می کردند و به آنها خوش میگذشت.
باشگاه شرکت، سینما هم داشت. بلیط سینمایش دو ریال بود. ماهی یک بار به سینما می رفتیم. بابای مهران با پسرها ردیف جلو بودند و من و دخترها هم ردیف عقب پشت سر آنها می نشستیم و فیلم میدیدیم.
همیشه چادر سرم بود و به هیچ عنوان حاضر نبودم چادرم را در بیاورم. پیش من چادر سرنکردن، گناه بزرگی بود.
بابای بچه ها یک دختر عمه به نام بی بی جان داشت.
او در منطقه شیک و معروف بیمه زندگی می کرد. شوهرش از کارمندهای گرد بالای شرکت نفت بود. ما سالی یک بار برای عید دیدنی به خانه آنها می رفتیم و آنها هم در ایام تعطیلات عید یک بار به ما سر می زدند، تا سال بعد و عید بعد، هیچ رفت وآمدی نداشتیم.
اولین بار که به خانه دختر عمه جعفر رفتیم، بچه ها قبل از وارد شدن به خانه طبق عادت همیشگی، کفش هایشان را درآوردند.
بی بی جان بچه ها را صدا زد و گفت: لازم نیست کفشاتون رو دربیارید، بچه ها با تعجب کفش هایشان را پا کردند و وارد خانه شدند.
آن ها با کفش روی فرش ها و همه جای خانه راه می رفتند خانه پر بود از مبل و میز و صندلی، حتی در باغ خانه یک دست میز و صندلی حصیری بود.
اولین باری که قرار بود آن ها خانه ما بیایند، جعفر از خجالت و رودرواسی با آنها، رفت و یک دست میز و صندلی فلزی اجاره خرید.
او می گفت: دخترعمه م و خونواده اش عادت ندارن روی زمين بشینن. تا مدت ها بعد ان میز و صندلی را داشتیم، ولی همیشه آن ها را تا می کردیم و کنار دیوار برای مهمان می گذاشتیم و خودمان مثل قبل روی زمین می نشستیم.
در محله کارمندی شرکت نفت، کسی چادر سر نمی کرد. دختر عمه جعفر هم اهل حجاب نبود. هروقت می خواستیم به خانه بی بی جان برویم، همان سالی یک بار، جعفر به چادر من ایراد می گرفت.
او توقع داشت چادرم را در بیاورم و مثل زن های منطقه کارمندی بشوم. یک روز آب پاکی را روی دستش ریختم و به او گفتم: اگه یه میلیونم به من بدن، چادرم رو درنمیارم.
اگه فکر می کنی چادر من باعث کسر شأن تو میشه، خودت تنها برو خونه دختر عمه ت. جعفر با دیدن جدّیت
من بحث را تمام کرد و بعد از آن کاری به چادر من نداشت.
ادامه دارد...
از عالمی پرسیدند
آدرس امام زمان کجاست؟
کجا میشود حضرت را پیدا کرد؟
عالم گفت : آدرس حضرت در قرآن کریم آیه آخر سوره قمر است که میفرماید:
هرجا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، امام زمان آنجا تشریف دارد.
@goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠پست #ویژه
🎬مقطعی بسیار زیبا و معروف از استاد راغب مصطفی غلوش از ایه معروف :تطهیر(سوره مبارکه احزاب)
🎼مقام:صبا
#فاطمیه
#امام_زمان
#جان_فدا
#امام_خامنه_ای
•┈┈••✾☘️﷽☘️✾••┈┈•
🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻
🔴 تنها با اعمال زیر پرونده شما بعد از مرگ باز می ماند!🔴
🌼پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند:
✅ هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است:
1⃣ دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهرهمند شوند؛
2⃣ رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
3⃣ چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
4⃣ درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
5⃣ مسجدی بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
6⃣ قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
7⃣ فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
🙏 لطفا برای یک نفر ارسال کنید
🍃 چگونه حرفزدن را از قرآن بیاموزیم
✅ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"
از دیدگاہ قرآن ڪریم؛
1.آگاهانہ باشد.
"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"
2.نرم باشد.
"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.
3.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.
"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"
4.منصفانہ باشد.
"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"
5.حرفمان مستند باشد.
"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.
6.سادہ حرف بزنیم.
"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"
7.ڪلام رسا باشد.
" قَوْلاً بَلِیغًا"
8.زیبا باشد.
"قولوللناس حسنا"
9.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.
"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"
10.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.
"و قولوا لهم قولا معروفا"
11.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.
"قولاً كريماً"
12.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.
"هدوا الی الطّیب من القول"
@goranketabzedegi
🔹️ دریافت رایگان لغات مشکل قرآن جهت استفاده حافظان قرآن
حافظان بزرگواری که در کنار حفظشون ، واژه ها ولغات قرآن رو کار می کنند ، فایل های لغات مشکل قرآن رو در اختیارشون میذاریم که ان شاءالله استفاده کنند.
▪️اين مجموعه كه حاصل تلاش جمعي از كارشناسان مركز طبع و نشر قرآن جمهوري اسلامي ايران هست با رجوع به منابع تفسيري و كتب اعراب و همچنين ترجمههاي رايج و پس از جلسات متعدد و نظر خواهي از اساتيد مختلف، تهيه شده
جهت مراجعه و دریافت رایگان اینجا رو کلیک بفرمایید
منبع حوزه مجازی صباح
🔷️🔷️🔷️
🔷️🔷️
🔷️
#کسر_امتیاز_در_حروف_مقطعه
🔹️ حتما دقت کنیم که حروف مقطعه ابتدای هر سوره به چه شکله.
اگر حروف مقطعه ابتدای یک سوره رو اشتباه بگیم (مثلا به جای الر ، الم بخونیم):
▪️اگر تصحیح فوري بدون تذکر داور باشه : ۲ و نیم نمره کسر امتیاز داره
▪️اگر داور اشتباه رو تذکر بده و ما خودمون تصحیح کنیم : ۳ و نیم نمره کسر امتیاز داره
▪️اگر داور خودش تصحیح کنه: ۵ نمره کسر امتیاز داره
پس به شکل ویژه روی این موضوع تمرکز کنیم
🔷️
🔷️🔷️
🔷️🔷️🔷️
آیا میدانید که:
🌼آخرین معجزه الهی از نوع کلمه و کلمات هست،
و دنیای امروز جدال گفتمان ها...
هر کی سعی میکنه افکار و عقایدش رو تلقین کنه،
🌈بهترین راه برای رسیدن به خوشبختی دل سپردن به کلام الهی است
✨إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم ✨
✅خداوند حکیم در قرآن کریم خطاب های مختلفی دارد:
🔹یا أیها الناس
🔹یا أیها الذين آمنوا
🔹یا عیسی، یا مریم، یا یحیی، طه...
🌿نکته قابل ذکر اینجاست👇
◀️پرکاربردترین خطاب در قرآن
یا أیها الذين آمنوا
هست،
مثلا در آیه ١٣۶ سوره نساء میفرماید:
❣یا أیها الذين آمنوا آمنوا بالله و رسوله... (فعل اول فعل ماضی، فعل دوم فعل امر) :
ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید...
یعنی بنده عزیز من
فکر نکنی همین که بگی خدایا یکتایی تو رو قبول دارم، همه چی تمومه
نه، تازه اول راهه
◀️قالت الأعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا...(آیه١۴سوره حجرات)
باید امتحان بشی، تا به خودت ثابت کنی در چه درجه اطاعت و تسلیم محض هستی
وبه رشد و کمال برسی
◀️و إن تطیعوا الله و رسوله...
پس دائم در محضر خدا و امتحاناتش و اولیاء الهی هستی، حواستو جمع کن،
فرصتها رو غنیمت بشمار
و با توکل و تلاش، محکم قدم بردار و قله های رفیع رو هدف بگیر
✅به یاری و دستگیری او اطمينان داشته باش
🔹إن تنصروا الله ینصرکم و یثبت أقدامکم
🌿رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
🌿رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
@goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استماع_آیات_نور
#انگیزشی
✅إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.
آنان که گفتند: آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند بر آنها هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی (در دنیا و عقبی) نخواهد بود
۱۳ احقاف
❤️توکل برخدا کلید حل مشکلات ❤️
دیگر به خدایم نمی گویم مشکل بزرگی دارم
به مشکلم میگویم خدای بزرگی دارم 😌😌
✳️گفته اند وقتی ادیسون به مدرسه رفت،
بعد از چند روز معلم کلاسشان نامه ای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده.
مادر ادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته:
فرزندتان کودن است، مدرسه ما جای کودن ها نیست.
ولی مادر، نامه را برای ادیسون این گونه خواند: فرزند شما نابغه است مدرسه ما
نمی تواند بیشتر از این آموزش دهد شما شخصا آموزش او را به عهده گیرید.
مادر ادیسون در منزل به او آموزش می دهد و با او کار می کند.
ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می رساند.
مدتی پس از فوت مادر،
یک روز ادیسون برای خود جشن تولد می گیرد و در آن جشن، صندوق خاطرات مادرش را آورده، نامه را در جمع بازکرده تا به همه بگوید که من از بچگی نابغه بودم.
با دیدن اصل نامه شروع به گریه می کند و در آنجا او پی می برد چطور
✨ مادرش از ادیسون کودن، یک ادیسون نابغه ساخت.✨
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚
عضویت👇
👇
@goranketabzedegi
❤️ عیوب همدیگر را به رخ نکشید...
و با لقب بد یکدیگر را صدا نزنید...
و پشت سر هم غیبت نکنید!
📖 سوره حجرات آیه ۱۲
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
🎊🎉 #من_میترا_نیستم 🎊 🎉 🌺#قسمت_ششم🌺 زینب با خوردن قرص ها به تهوع افتاد. باباش سراسیمه او را به بیم
#من_میترا_نیستم
#قسمت_هفتم
چند سال بعد از تولد زینب، خدا یک پسر به ما داد. بابای مهران اسمش را شهرام گذاشت. دخترها عاشق شهرام بودند. او سفید و تپل بود.
خواهرهایش لحظه ای او را زمین نمی گذاشتند. قبل از تولد شهرام، ما به خانه ای در ایستگاه شش فرح آباد، نزدیک مسجد فرح آباد(قدس) رفتیم؛ یک خانه شرکتی سه اتاقه در ایستگاه شش، ردیف ۲۳۴.
در آن خانه واقعا راحت بودیم. بچه ها پشت سر هم بودند و با هم بزرگ می شدند. من قبل از رسیدن به سی سالگی، هفت تا بچه داشتم. عشق می کردم وقتی بازی کردن و خوردن و خوابیدن و گریه ها و خنده های بچه هایم را می دیدم.
خودم که خواهر و برادری نداشتم و وقتی می دیدم چهار تا دخترم با هم عروسک بازی می کنند، کیف می کردم. گاهی به آنها حسودی می کردم و حسرت می خوردم و پیش خودم میگفتم: «ای کاش فقط یه خواهر داشتم. خواهری که مونس و همدمم می شد.
مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و بچه ها لباس های راحتی می دوخت. برای چهار تا دخترم با یک رنگ، سری دوزی می کرد.
بعدها مهری که خوش سلیقه بود، پارچه انتخاب می کرد و مادرم به سلیقه او لباس ها را می دوخت.
مادرم خیلی به ما می رسید، هر چند روز یک بار به بازار لین یک احمدآباد می رفت و زنبیلش را پر از ماهی شوریده و میوه میکرد و به خانه ما می آورد.
او لُر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت بدون نوه هایش، لقمه ای از گلویش پایین نمیرفت.
جعفر پانزده روز یکبار از شرکت نفت حقوق میگرفت و آنرا دست من میداد باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را میچرخاندم .
از همین خرجی به مهران و مهرداد پول تو جیبی میدادم. آنها پسر بودند و به کوچه و خیابان میرفتند می ترسیدم خدایی نکرده کسی آنها را فریب بدهد و آنها را از راه به در کند.
برای همین همیشه در جیبشان پول میگذاشتم. گاهی پس از یک هفته ، خرجی خانه تموم میشد و من میماندم که به جعفر چه جوابی بدهم
ادامه دارد....
❣ #تدبر_در_قرآن
🔹 برای اصلاح جامعه و ریشه کنی فساد و فحشا، مسؤولان موظفند،
🔹 ابتدا امکانات و شرایط ازدواج شرعی را فراهم کنند و در این راه حتی از خانواده و زندگی خودشان نیز مایه بگذارند
🤔 مسؤولان مملکتمان چقدر قرآنی عمل کردهاند تاکنون که انتظار اصلاح جوانان را دارند؟!
🌴 سوره هود 🌴
🕋 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ «78»
⚡️ترجمه:
و قوم لوط، كه سابقهى كارهاى بد داشتند، به سرعت به سراغ او آمدند. (حضرت لوط، براى جلوگيرى از تعرّض مردم به فرشتگان، با اشاره به دخترانِ خود، به آنان) گفت: اى قوم من! اينها دختران منند، (كه مىتوانيد با آنان ازدواج كنيد. اگر قصدى داريد) آنها براى شما پاكترند، پس از خدا پروا كنيد (و دست به گناه نزنيد) و مرا در پيش ميهمانانم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك نفر جوانمرد وجود ندارد؟ (كه بجاى گناه ازدواج را بپذيرد؟)
@goranketabzedegi
قرآن اموزان عزیز
✨✨✨✨✨✨✨✨
میخواهید قرآن را حفظ کنید و فراموش نکنید🦋✨🦋✨🦋✨
به جای اینکه زیاد آیات را تکرار کنید
💫💫💫💫
🌸سعی کنید صفحه قرآن را خوب و بادقت چندین بار نگاه کنید🌼
🌸چشمان خود را ببندیدتصویر صفحه را در ذهن خود ثبت کنید🌼
🌸ترتیل آیات رو بارها گوش بدین🌼
🌸یک مداد بردارید و آیات مهمتر ویا سخت تر را علامت بزنید 🌼
حالا شروع کنید 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
✨﷽✨
🔴بهشت چند در دارد؟
✅در های بهشت عبارتند از:
1) باب المجاهدین
2) باب المصلین (در نماز گزاران)
3) باب الصائمین (روزه داران)
4) باب الصابرین (صبر کنندگان)
5) باب الشاکرین (شکر گزاران)
6) باب الذاکرین (یاد آوران خدا)
7) باب الحاجین (حج کنندگان)
8) باب اهل المعروف، که امام صادق (ع) در این مورد میفرماید: «در کارهای نیک با برادرانتان رقابت کنید و از اهل معروف باشید، زیرا برای بهـشت دری است که به آن در معروف میگویند و داخل آن نمیروند و مگر کسی که در دنیا کارهای نیک انجام داده است»
📚 کتاب نور الثقلین، ج4، ص506
#داستانک
📖 قرآن، بهترین پاککنندۀ آلودگیها
🔹مرد بیسوادے قرآن میخواند ولے معنے آن را نمیفهمید. روزے پسرش از او پرسید:
چه فایدهاے دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنے آن را بفهمی؟
🔸پدر گفت:
پسرم! سبدے بگیر و از آب دریا پر کن و برایم بیاور.
🔹پسر گفت:
غیرممکن است که آب در سبد باقے بماند.
🔸پدر گفت:
امتحان کن پسرم.
🔹پسر سبدے که در آن زغال میگذاشتند را گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولے همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبے در سبد باقے نماند.
🔸پسر به پدرش گفت:
هیچ فایدهاے ندارد.
🔹پدرش گفت:
دوباره امتحان کن پسرم.
🔸پسر دوباره امتحان کرد ولے موفق نشد که آب را براے پدر بیاورد. براے بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت:
غیرممکن است!
🔹پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟
🔸پسرڪ متوجه شد سبد که از باقیماندههاے زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاڪ و تمیز شده است.
🔹پدر گفت:
این حداقل کارے است که قرآن براے قلبت انجام میدهد.
🔸دنیا و کارهاے آن، قلبت را از سیاهیها و کثیفیها پر میکند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینهات را پاڪ میکند، حتے اگر معنے آن را ندانی.
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
#تقویت_حافظه #یادگیری_بهتر
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
1741
پنج قورباغه در یک برکه زندگی می کردند،
یک قورباغه تصمیم گرفت بپرد. . .
- سؤال: «چه تعداد قورباغه باقی می ماند؟»
- جواب: «پنج عدد!»
- «چرا؟»
- «چون تصمیم گرفتن، انجام دادن نیست.»
| نکته:👌
تفاوت برنده با بازنده در عمل و بی عملی است.
هرگاه کسی طرحی را ارائه کند، می بینید
که ده نفری قبل از او به این طرح فکر کرده اند،
#اما فقط به آن فکر کرده اند.
#عاقلان_را_اشارهای_کافیست
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
🍁
#تلنگر 📚
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت میبرد ؛
محو طبیعت میشود ؛
کمتر سخت میگیرد ؛
بیشترمیبخشد ؛
ببشتر میخندد ؛
ببشتر میخنداند ؛
و با خودش در یک صلح درونی است
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز...!
او طوفانهای هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را میداند او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد ...
لحظه هاتون بی دلواپسی و توام با آرامش🤲
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_هفتم چند سال بعد از تولد زینب، خدا یک پسر به ما داد. بابای مهران اسمش را
#من_میترا_نیستم
#قسمت_هشتم
مادرم بین بچهها فرق نمی گذاشت ولی به مهران و زینب وابسته تر بود.
مهران نوه اولش بود و عزیزتر. زینب هم که مثل من عاشق خدا و پیغمبر بود همیشه کنار مادرم می نشست و قصههای قرآنی و امامی را با دقت گوش میکرد و لذت میبرد.
مادرم قصه و حکایت های زیادی بلد بود هر وقت به خانه ما می آمد زینب دور و برش می چرخید و با دقت به حرفهایش گوش میکرد.
مادرم زینب را شبیه ترین نوه اش به من می دید برای همین به او علاقه زیادی داشت.
بابای بچه ها ساعت ۵ صبح از خانه بیرون می رفت، بعد از ظهر برمیگشت
روزهای پنجشنبه نیمروز بود ظهر از سرکار میآمد.
در باغچه خانه گوجه و بامیه و سبزی می کاشت.
زمستان و تابستان باغچه سبز بود و سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه خانه برداشت می کردیم.
حیاط خانه های شرکتی سیمانی بود با تابش آفتاب در طول روز آتش می شد روی زمین که راه میرفتیم کف پای ما حسابی می سوخت.
تا بعد از به دنیا آمدن شهرام کولر نداشتیم، شبها در حیاط میخوابیدم
جعفر بعد از ظهرها آب را توی حیاط باز میکرد و زیرِ در را میگرفت
حیاط خانه تا نیم متر از دیوار پر از آب میشد این آب تا شب توی حیاط بود شب زیر در را برمی داشتیم و آب با فشار زیاد به کوچه سرازیر میشد با این کار حیاط سیمانی خانه خنک می شد و ما روی زمین زیر انداز می انداختیم و رختخواب پهن می کردیم
هوا را نمیتوانستیم خنک کنیم و مجبور بودیم با گرمای ۵۰ درجه در هوای آزاد بخوابیم اما زمین را میتوانستیم برای خوابیدن قابل تحمل کنیم.
خانه های شرکتی دوتا شیر آب داشت شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شرکتی که مخصوص شستوشوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود
گاهی که شیر آب شط را در حیاط باز میکردیم همراه آب یک عالمه گوشماهی میآمد
دخترها با ذوق و شوق گوش ماهی ها را جمع می کردند.
بعد از ظهرها هر کاری میکردم بچه ها بخوابند خوابشان نمیبرد و تا چشم من گرم میشد میرفتند و توی آب حیاط بازی می کردند...
ادامه دارد...
❣ #تدبر_در_قرآن
🔹 درست است که خیلیها با شفاعت و پادرمیانی خوبان، بهشتی میشوند،
🔹 ولی همین شفاعت و نصرت شافعین نیز لیاقت میخواهد که یقینا اهل ظلم و فساد فاقد آن هستند!
👈 کمتر ظلم به خود و دیگران کنیم!
🌴 سوره آل عمران 🌴
🕋 وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ «192»
⚡️ترجمه:
و براى ستمگران هيچ ياورى نيست.
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🌹فرازی از وصیت نامه حاج قاسم:
عزت دست خداست
و بدانید اگر گمنام ترین هم باشید
ولی نیت شما، یاری مردم باشد
میبینید خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش میگیرد!
#جان_فدا
#خلاصه_کارگاه
#کارگاه_رایگان
#اصول_حفظ
🔰 خلاصه ی کارگاه رایگان جمعه شب 9 دی ماه :
🎥 کارگاه حافظه ی ماندگار
🔻شیوه ی حفظ بر منبای حافظه ی سه بعدی:
۱) حافظه ی تصویری (دیداری)
۲) حافظه ی صوتی (شنیداری)
۳) حافظه ی ادراکی و مفهومی
❗️هر سه رکن باید در کنار یکدیگر و هماهنگ عمل کنند...
🔻مقدار حفظ
به همان مقدار که استاد مشخص کرده ( نه کمتر ، نه بیشتر)
🔻زمان حفظ
حتماً زمان ثابتی را جهت حفظ آیات و فعالیت ویژه ی ذهن قرار بدهید. (پیشنهاد ما بین الطلوعین هست)
🔻 مکان حفظ
گوشه ای آرام از خانه یا محیط کار ، که از هیاهو به دور باشد و قابلیت تمرکز در آن محیط بالا باشد ( اصرار ما بر اینکه بین الطلوعین بهترین زمان است ، به مبحث مکان هم برمیگردد ، چرا که دیگر اعضای خانواده در آن زمان ، مزاحمتی ایجاد نخواهند کرد)
🔻اول از کجا شروع کنیم؟
اگر تا به حال حفظ نکردید از سوره های انتهای قرآن شروع کنید
اما
اگر تجربه حفظ داشتید: از ابتدای قرآن یا از سوره های پر فضیلت مثل سوره یاسین و واقعه و ملک و...
🔻قرآنِ حفظ باید چه شکلی باشد؟
بهتر است قرآن پانزده سطری به خط عثمان طه در قطع رقعی بدون ترجمه و حاشیه و همچنین با رنگ زمینه روشن
🔻کدام ترتیل رو گوش کنیم؟
اگر دوست دارید یک ترتیل با کیفیت گوش کنید: استاد منشاوی و استاد پرهیزگار (فعلا دیگر اساتید توصیه نمیشوند)
🔻کدام ترجمه رو بخونیم؟
ترجمه استاد بهرامپور و یا قرآن حکیم استاد مکارم شیرازی
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi