eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
82 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
❌یــکے از مشــــکلات حــفاظ مـــرور با قـــرآن باز📖 هسـت ❌کـه گـاهاً با گـذاشتن انگشت در بین قرآن هست ✅حفـاظ عزیز و سـخت کوش اگر میخواهید که مـــرور و زحماتتون بازدهی بالایی داشته باشه پــس سعـــی کنـــید درمــواقع تحویل،تثبیت ،مرور.. قرآن را از دســــترس خــــود دور نگـــه دارید 💯پـس حافظ عزیز انگــــشت مبارک را از بین قــرآن بردارید. چرا؟؟؟؟🤔🤔 چون دائم باز کردن قرآن، شما را در مرحله حافظه کوتاه مدت قرار میدهد برای همین خـــستگــی زودتـــر به سراغتان می آید و از ادامه مــرور جــا مــی مــونید.
🔹️ساخت یخچال توسط مهندسین ایران باستان مهندسین ایران باستان از سال ۴۰۰ پیش از میلاد بنای خنک کننده گنبدی شکلی ميساختند که یخچال نام داشت.  میتوانست حتی در تابستانِ کویر هم یخ را نگهداری کند بدانید☺️
😍همراهان خوب کانال قرآن کتاب زندگی ایـــــــن داســـــــــتان بدون هیــــــــــچ دخل و تصـــرفـــــے و کاملاً واقعی توسط شهید ایمانی جمــــع آورے و به رشته تحـــریر در آمــد. این داستان در مورد زندگی شهید سید علی حسینی و دخترشان زینب السادات حسینی هســـت. نویسنده | سید محمد طاها ایمانی هر شب ساعت 8 در کانال بارگزاری خواهد شد🌈🌈🌈
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
😍همراهان خوب کانال قرآن کتاب زندگی ایـــــــن داســـــــــتان بدون هیــــــــــچ دخل و تصـــرفــــ
♥️⃟📚بــــدون تـــــــو هـــرگـــــز♥️⃟📚 مردهاے عوضــــے همیشه از پدرم متنفر بودم ... مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... آدم عصبی و بی حوصله ای بود ... اما بد اخالقیش به کنار ... می گفت: دختر درس می خواد بخونه چکار؟ ... نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا ۱۴ سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد ...اما من، فرق داشتم ... من عاشق درس خوندن بودم ... بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد ... می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم ... مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخالق گند پدرم خودم رو نجات بدم ...چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت ... یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد ... به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی ...شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود ... یه ارتشی بداخالق و بی قید و بند ... دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد ... اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره ... مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ...این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن... هر چند باالخره، اون روز برای منم رسید ... روزی که پدرم گفت ... هر چی درس خوندی، کافیه... باالخره اون روز از راه رسید ... موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پاین بود ... با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت ... هانیه ... دیگه الزم نکرده از امروز بری مدرسه ...تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم ... وحشتناک ترین حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم ... بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود ... به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم ... ولی من هنوز دبیرستان ...خوابوند توی گوشم ... برق از سرم پرید ... هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد ...- همین که من میگم ... دهنت رو می بندی میگی چشم... درسم درسم ... تا همین جاشم زیادی درس خوندی... از جاش بلند شد ... با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت ... اشک توی چشم هام حلقه زده بود ... اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم ...از خونه که رفت بیرون ... منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه ... مادرم دنبالم دوید توی خیابون ...- هانیه جان، مادر ... تو رو قرآن نرو ... پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه ... برای هر دومون شر میشه مادر ... بیا بریم خونه ...اما من گوشم بدهکار نبود ... من اهل تسلیم شدن و زور شدن نبودم به هیچ قیمــتــی ادامه دارد🌈
ملاک بزرگی تو قرآن با جامعه ی ما فرق داره مثلا قرآن 6 تا مرد بازاری ساده که هیچ جایگاهی تو اجتماع ندارن رو سرلوحه ی بشریت قرار میده چرا؟؟ ❇️چون دنبال توحید بودن، مهم نیست چیکاره بودن با چه مدرکی مهم فکر و عملشونه که بزرگشون کرده اصحاب کهفو میگم که 🔹حتی سگشون لیاقت ذکر در قرآن پیدا میکنه 🔹 جائی که خوابیدن اسم ی سوره میشه(کهف) 🔹معیار ایمان و کفر دیگران میشن جامعه ی قرآنیم آرزوست
🔷️🔷️🔷️ 🔷️🔷️ 🔷️ اگه تا الان قوانین وقف و ابتدا رو یاد نگرفتیم ، شروع کنیم.. 🚫 بسیاری از حافظان قرآن ، حسن حفظشون کامله ، اما در آزمون ها و مسابقات ، به خاطر عدم آشنایی با نکات وقف و ابتدا رتبه نمیارند.. مثلا : وقف، وصل یا ابتداي اقبح در آیات قرآن (یعنی طوری بخونه که داراي مفهوم کفرآمیزی بشه مثل وقف بر روی 《أَلَاۤ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡكِهِمۡ لَیَقُولُونَ》 [سوره صافات: آیه ۱۵۱] ) ، موجـب کسـر 2/5 تـا 3 امتیاز میشه. 🔷️
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_شصت ناخودآگاه بلند شدم و رفتم یک پیراهن دخترانه از کمد در آوردم و آمدم کنار
شهرام توی حیاط به مهران و باباش چیزی گفت که صدای گریه آنها بلندتر شد. خودم را به حیاط رساندم. هر چقدر التماسِ شهرام کردم که مامان چی شنیدی چی شده به منم بگو شهرام حرفی نزد و مهران و باباش سکوت کردند. ساعت‌ها و دقایق حتی لحظه ها به سختی می‌گذشت تازه فهمیدم بلاتکلیفی و تو برزخ بودن چقدر سخت است. نمی‌دانستیم کجا برویم کجا را بگردیم و از چه کسی سراغ زینب را بگیریم نه زمین جای ما را داشت و نه آسمان. خواب و قرار هم نداشتیم من با قولی که به خودم و زینب داده بودم کمتر بی قراری می کردم و حتی بقیه را هم آرام می کردم. مرتب به خودم می گفتم: چیزی که زینب انتخاب کرده باشه انتخاب منم هست. ظهر شد. مثل ظهر عاشورا به همان دردناکی و سنگینی آقای روستا آمد و من و مهران و باید بچه ها را به مسجد المهدی برد. خیلی گرفته و ساکت بود. آقای حسینی امام جمعه شاهین شهر به آقای روستا تلفن کرده و از او خواسته بود که ما را به مسجد خیابان فردوسی ببرد من و جعفر و مهران بدون اینکه چیزی بپرسیم سوار ماشین شدیم و به مسجد رفتیم. به مسجدی که محلِ نماز های زینب بود زینب هر روز که از مدرسه بر می گشت به مسجد المهدی می‌رفت نمازش را می خواند و بعد به خانه می‌آمد. به مسجد که رسیدیم آقای حسینی هنوز نیامده بود. مهران و باباش ساکت و بی صدا داخل ماشین منتظر نشستند اما من به مسجد رفتم دوست داشتم حال زینب را در مسجد بفهمم. مسجد بوی زینب را می‌داد. رو به قبله نشستم و با زینب حرف زدم. حرف‌هایی که به هیچ کس نمی توانستم بگویم. یاد حضرت علی افتادم. حضرت علی در مسجد و در حال سجده شهید شد و زینب هم از مسجد به سمت سرنوشتش رفت. ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢تمرکز ندارم،چه کنم تمرکزم تو درس و کار و... زیاد بشه؟ پاسخ از آیت الله بهجت: ✅اذکاری که برای جمع کردن فکر موثر است، مثل لااله الاالله را زیاد بگویید. 📚منبع: جرعه وصال....ص ١٢۴ شیعه قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74 @goranketabzedegi 1893
کیهان شناسی هم مورد تایید و تشویق قرآنه ✴️وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ📜(غاشیه18) ✅و همینطور بسیاری ایات که دقائقی از آسمان رو به رخ میکشه خیلیها میگن ❌قرآن همین مقدار که مردم معمولی بفهمن رو خواسته بگه ✍اما من قبول ندارم دلیل دارما صب کن تا بگم
✅10 قانون کلی برای زندگی: 💎 قانون يکم: به شما جسمی داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد، بايد بدانيدکه در طول زندگی در دنيای خاکی با شماست. 💎 قانون دوم: در مدرسه ای غير رسمی وتمام وقت نام نويسی کرده ايد که زندگی نام دارد. 💎 قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. 💎 قانون چهارم: درس آنقدر تکرار می شود تا آموخته شود. 💎 قانون پنجم: آموختن پايان ندارد. 💎 قانون ششم: قضاوت نکنيد، غيبت نکنيد، ادعا نکنيد، سرزنش نکنيد، تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان مي آيد. 💎 قانون هفتم: ديگران فقط آينه شما هستن. 💎 قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار ومنابع مورد نياز رادر اختيارداريد. 💎 قانون نهم: جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاری که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد. 💎 قانون دهم: خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد. 👤آنتونی رابینز