📓حکایت مور با همت
✍موری را دیدند به زورمندی
كمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته.
به تعجب گفتند:
"این مور را ببینید كه با این
ناتوانی باری به این گرانی چون مى كشد؟"
✍مور چون این سخن بشنید بخندید و گفت:
"مردان، بار را با نیروی همّت
و بازوی حمیت كشند،
نه به قوّت تن و ضخامت بدن."
📚برگرفته از "بهارستان" جامی
❇️ بدن مورچه ها دارای یک اسکلت خارجی (اگزواسکلتون) است که از پلیمرهای سختی به نام "کایتن" تشکیل شده است.
❇️ این پلیمر، یک ماده سخت ، ضدآب و نیمه شفاف شبیه "شیشه" بوده و قابلیت خرد شدن و شکستن دارد!
❇️ قرآن کریم 14 قرن قبل به این حقیقت علمی اشاره کرده است!
🔹سوره نمل آیه 18 : تا آنگاه كه (سلیمان و لشکریانش) به سرزمین مورچگان رسيدند؛ مورچه اى (به زبان خويش) گفت : اى مورچگان ، به خانه هايتان داخل شويد تا مبادا سليمان و سپاهيانش ناآگاهانه شما را خردکنند و بشکنند!
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚
عضویت👇
👇
@goranketabzedegi
﷽
زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫
کانال #آموزشی
آیدی ما
👇
@Mohmmad1364
بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚
باحضور حافظان قرآنی 🎓
کپی از مطالب آزاد است ♻
گروه آموزشی رایگان حفظ داریم
تاسیس 14 آبان 1397
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
https://eitaa.com/goranketabzedegi
♨️پاداش گـرفتن روزه در ماه رمضان
✍حضرت علی علیهالسلام از پيامبر اڪرم ﷺ نقل میفرماید:
هيچ مؤمنی نيست كه ماه رمضان را به حساب خدا روزه بگيرد. مگر آنكه خدای تبارك و تعالی، هفت خصلت را برای او لازم گرداند⇩
❶ هر چه حرام در پيكرش باشد محو و ذوب گرداند.
❷ به رحمت خدای عزوجل نزديك میشود.
❸ خطای پدرش حضرت آدم را میپوشاند.
❹ خداوند لحظات جان دادن را برای او، آسان كند.
❺ از گرسنگی و تشنگی روز قيامت در امان است.
❻ خدای عزوجل از خوراكیهای لذيذ بهشتی او را نصيب دهد.
❼ بالاخره خدای عزوجل، برائت و بيزاری از آتش دوزخ را به او عطا فرمايد.
📚منبع:من لايحضر صدوق 74/2
⭕️حکایت
بسیار زیبا و خواندنی
زمانی که ابن سینا از همدان فرار کرد به بغداد رفت، آنجا مردی را دید که دارو میفروخت و ادعای طبابت میکرد. ابن سینا ایستاد و به تماشا مشغول شد. زنی پیش طبیب آمد و ظرف ادرار یک بیمار را به او داد؛ طبیب درجا گفت که بیمار یهودیست!
به زن نگاه کرد و گفت تو خدمتکاری؟
زن گفت بله
گفت دیروز ماست خورده ای؟
زن گفت بله
گفت از مشرق آمده ای؟
زن گفت بله!
مردم از علم طبیب متعجب شده بودند و ابن سینا نیز در حیرت فرو رفته بود!
نزدیک رفت و به طبیب گفت این ها را از کجا فهمیدی؟!
طبیب گفت از آنجا که فهمیدم تو ابن سینا هستی!
ابن سینا باز در تعجب فرو رفت.
بلاخره با اصرار زیاد طبیب پاسخ داد: زمانی که آن زن ظرف ادرار را به من داد دیدم که بر آستینش غبار نشسته، فهمیدم که یهودیست! دیدم لباسهایش کهنه است فهمیدم که خدمتکار است! و از آنجا که یهودیها به خدمت مسلمانها در نمیآیند آن فردی که به او خدمت میکند هم یهودیست. لکه ای از ماست بر روی لباسش دیدم فهمیدم که دیروز ماست خورده اند و به بیمار هم دادهاند. خانه های یهودیان از طرف مشرق است و فهمیدم خانه او نیز در همانجاست.
ابن سینا گفت اینها درست! من را از کجا شناختی؟!
گفت امروز خبر رسید که ابن سینا از همدان فرار کرده است فهمیدم که به اینجا میآید و به جز تو کسی متوجه این مکر من نمیشود و همه گمان میکنند که از غیب خبر دارم!
📚به نقل از کتاب کلیات عبید زاکانی؛ تصحیح پرویز اتابکی
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 هیبت نورانی
عبور آسان از گذرگاه حساب و کتاب
✅ هرروز ساعت 17
بازپخش 1 بامداد از شبکه چهار و
8:30 روز بعد از شبکه قرآن
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ