🔴یادِ اون مجری شبکه وهابی افتادم که میگفت صداوسیما از آرشیو تصاویر ۲۲بهمنِ بهار و تابستان استفاده کرده :)
یادمون باشد زود گول نخوریم
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
#بصیرت
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
کی میگه واکسن ایرانی عوارض نداره؟؟؟؟؟
خودم دیدم رهبر انقلاب واکسن زدن،
همه دشمناشون همزمان سکته مغزی
و قلبی کردن!😉
عوارض از این بیشتر؟!😂😂😂
سلامتی #رهبر عزیزتر از جانم
#صلوات
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
#رهبرانه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#فوایددائمالوضوبودن....
🌹👈 خواب با وضو، عبادت است
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود....
🌹👈 مرگ با وضو، شهادت است
رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود...
🌹👈 در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانی دارند...
🍁🌱🍁🌱🍁🌱
🔴یادِ اون مجری شبکه وهابی افتادم که میگفت صداوسیما از آرشیو تصاویر ۲۲بهمنِ بهار و تابستان استفاده کرده :)
یادمون باشد زود گول نخوریم
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
#بصیرت
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
کی میگه واکسن ایرانی عوارض نداره؟؟؟؟؟
خودم دیدم رهبر انقلاب واکسن زدن،
همه دشمناشون همزمان سکته مغزی
و قلبی کردن!😉
عوارض از این بیشتر؟!😂😂😂
سلامتی #رهبر عزیزتر از جانم
#صلوات
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
#رهبرانه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#بیو
گمانم جرم دارد هرکه شکل فاطمه باشد...💔
#سرباز_زهرا°
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
گردان ۳۱۳
کی میگه واکسن ایرانی عوارض نداره؟؟؟؟؟ خودم دیدم رهبر انقلاب واکسن زدن، همه دشمناشون همزمان سکته مغ
🌷الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
ملتی که شهادت برای او سعادت است،پیروز است.
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
#پروفایل
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#سرباز_زهرا°
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
#پروفایل
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊🏻«میداندار»👊🏻
🖋پارت44
-آبتین-
...با شنیدن حرف دایی،دونه های نرم برنج انگار تو گلوم سفت شد ومنو به حال خفگی انداخت!!
چندتا سرفه شدید کردم وهمزمان لیوان آب رو دست زهرا به دادم رسوند...لیوان آبو که سرکشیدم...آخیییش!دایی متعجب گفت:
-:مامانت انقد ترسناکه😥😳!
چشمای گردم همزمان با سرم که بالا آوردم تو صورت دایی افتاد وگفتم:
-:مامان...؟!!
و نگاهم چرخید سمت زهرا؛زهرا گوشه لبشو گزید وخنده پر از ذوقش توی یه لبخند خلاصه شد!:
-:مگه به مامانتون نگفته بودین؟!
یهو برگشتم سمت دایی وگفتم:
-:هااا؟!!...نه!...ینی...
صدای تقه ای که بدر خورد وبا ورود مامان همراه شد؛یک ناجی یا شاید یک فاجعه جدید بود😥!خیلی سریع ومختصر گفتم:
-:دایی بعد میگم بهت...
باورود مامان دایی از سر جاش سلام مختصری کردومامان با شنیدن صدای من وزهرا که ایستاده بودیم وسلام میکردیم،متحیر بهمون خیره شدو گفت:
-:شما اینجا چیکار میکنین؟!!😳
زهرا گفت:
-:اومدیم با دایی صحبت کنیم یه خرجی هم انداختیم به دوشش...
وهمزمان به غذاهای روی میز اشاره کرد؛دایی گفت:
-:چه حرفیه خوشگل دایی؛اینکه چیزی نیست...الهه مگه باز تا اینجا رد بچه هارو بو کشیدی که زودتر از قرار اومدی دختر؟!
مامان همچنان حیران،جواب داد:
-:نه!...من اصن نمدونستم اومدن...اصن شما باید این ساعت خونه باشین بچه ها🤨...پس این سمیرای بی عرضه چیکار میکنه که شما باید بیاین اینجا شام بخورین؟!😠
زهرا گفت:
-:عه!مامان...سمیرا حالش بد بود ماهم که میخواستیم بیایم پیش دایی دیگه شام نخوردیم اومدیم...
-:شما اینجا چیکار میکنین نیوشا؟!!😠
مامان خیلی مضطرب وبهم ریخته شده بود.ینی چخبره؟!!
وقتی صداشو روی زهرا بلند کرد سریع گفتم:
-:مامان چخبره؟!چرا صداتو بلند میکنی؟!...تو خونه بیکار باشیم که چی بشه؟!!...توکه برات فرقی نداره...
زهرا چرخیدو دستمو گرفت وگفت:
-:داداش بسه!لطفا...
توی چشاش که نگاه کردم،اضطراب موج میزد!نگاهمو پایین انداختم ونفس داغمو بازدم کردم ونشستم سر جام ورومو برگردوندم ودست دیگمو ستون کردم وانگشتامو روی لبام گذاشتم...
خودشون دائم توی دور زدن وعشق وحالن بعد اینجا که میرسه حس مادرانه اش بروز کرده یهو!اگه بخاطر زهرا نبود...هیسسس!با مرور فقط بیشتر داغون میشم...
زهرا همونطور که مچ دستمو گرفته بود نشست کنارم وبعد دستمو با لطافت وآروم رها کرد وصاف وبا سر پایین سکوت کرد!مامان گفت:
-:الیاس بیا بریم...شماهم شامتونو که خوردین واینستین...من کار دارم...
صدای مامان پر از نگرانی بود واضطراب...
دایی که در حین صحبتای ما از همون اول داشت غذاشو با اشتها میخورد،قاشق آخرو توی دهنش گذاشت وکیفشو برداشت وبا مامان خیلی سریع از اتاق زدن بیرون...
یکمی که سکوت برقرار شد،زهرا با حال گرفته گفت:
-:داداشی شامتو بخور تا بریم خونه...اینجا موندنمون بدتره...میریم به خانواده اش خبر میدیم که بیان پیشش...بازم فردا میام ببینم حالش چطوره...
-:این لعنتیا هر کاری هست دارن باهم پی ریزیش میکنن!...معلوم نیست باز چه خبره؟!
《کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊🏻«میداندار»👊🏻
🖋پارت45
-بهراد-
...با بی حوصلگی همونطور که روی کاناپه ولو شده بودم،پامو روی اون پام انداختم وسرمو به عقب خم کردم وشروع کردم ونق زدنامو از سر گرفتم:
-:اووووووف...خسته شدم!...حاجی صولتی،...نونت نبود...آبت نبود...از همه جا پیله ما شدی...چیه این مسخره بازیا بابا!جمع کن این بساطو...چونان جلسه جلسه کردی گفتم چخبرع...
یکی که از پشت سرم میومد خوابوند وسط پیشونیم وهمزمان که دستمو ردی که درد میکردو میسوخت گذاشتم،صدای ارسلان حقدوست از روبرو به گوشم خورد...:
-:تو نیم وجبی که باز داری نق میزدی داااماااد!!
مبهوت به سرتاپاش نگاه انداختم وگفتم:
-:عه!...سلام!...شما کی اومدی؟!
دکمه اول پیرهن سفید زیر جلیقه مشکیشو باز کرد ودستمال گردنشو درآورد انداخت روی دسته کاناپه زرد رنگ کنارش.یکمی از نوشیدنیی توی جامشو مز مزه کرد وگفت:
-:تو تو چرت بودی که من اومدم شریک!!
با کلمه آخرش سر حال اومدم وبا نیش باز،خودمو جمع وجور کردم وگفتم:
-:ارسلان حقدوست که اومده ینی خبرای بدی هم نیست اینجا!!🤩😃
نیش خندی زد بدون اینکه نگاهم کنه وگفت:
-:پاچه خوار زبون باز!😏...ازین عرضه هات یکم بخرج بده مخ این نیوشا رو بزنی تا همه چی زودتر بیفته رو ریل آقای مافیا!...
مافیا گفتنش یه چیزی بود تو مایه های تزریق...!همونقد حالمو خوب میکردو سرمست میشدم...لبخند روی صورتم پهن تر شدو گفتم:
-:اگه دست من باز باشه،همین فردا از کالیفرنیا بهت زنگ میزنم وبا دخترت سلفی میفرستم برات!😎
-:یکم از بیشعوریت شنیدم نمتونم اختیار تام بدم بت!!😒
-:آقا!...من حواسم هست کجا چیکار کنم...کاری نمیکنم که گوشه معامله خط وخشی بیفته...😏
-:مطمئن باشم!...میدونی که خط قرمزم چیه،آره؟!!!
-:اوهوم...قشنگ با همون کتکی که 2 سال پیش،روز تولدم بم هدیه کردی برام جا افتاد ارسلان خان!
-:بفهمم یه درجه خم به ابروش اضافه تر افتاده،با شراکت که نه...با همه زندگیت باس خداحافظی کنی پسر جون...!حواست به تمام زوایای چیزی که بت میگم باشع...!
خودمو جمع وحور کردم واضطرابم رو قورت دادم وگفتم:
-:چشم آقا!چشم...😶
-:باریک الله پسر خوب!😏...پله پله پیش برو ببینم چیکار میکنی!...تا هفته آینده میخوام خودش بیاد بگه که باهات میاد...
-:چشم...😐🤐
یهو صدای الیاس والهه خانوم که از پشت سرم میومد،پیچید توی فضای پشت بوم...همونطور که پا میشدم تا برم سمتشون به خودم گفتم:
-:حواستو جمع کن بهراد...حواستو جمع کن!(😶😐😑)
《کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
سلام دوستان همراه😊👋
دوتا پارت جذاب وجنجالی تقدیمتون 😍👆
با ما همراه باشید🌷و
رمان《میداندار》رو به دوستانتون معرفی کنید👊
#میداندار
#بنت_الزهرا
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
https://harfeto.timefriend.net/16211818315350
نظرات خواندنی تون رو درباره《رمان میداندار》،بصورت ناشناس به ما بگید😍😊
پیشاپیش ممنون از نظراتتون❤️🌸
گردان ۳۱۳
با استفاده از این #هشتک ها به مطالب دسترسی بهتر و راحت تر دست میابید .👇🏻 #تحقيقاتِ_محلی #مراحل_است
🔴دوستان پارت اول رمان میداندار رو سنجاق کردم
عزیزانی که تازه به جمع ما امده اند و میخوان مطالعه کنن
میتونند استفاده کنند 🥰
🌺✅🌺هنگامه بعدازظهر سه شنبه به افق عشق. هشتم تیر ماه 🕊
سلام_امام_زمانم🍀
سه شنبه مهدوی یعنی ...تپشِ قلبِ زمان
درهوسِ دیدنِ مولا که 🌸بیاید و زمین
گلشنِ اسرار کند
امرور که فضا پر است
از بوى امید ظهور
و امید منتطران مولا
که غروب نزدیک است براستی ما آماده هستیم ⁉️🖋
💠هفتهی قوه قضاییه را هم گرامی باد.💠🌺دراین غروب سه شنبه سفرکرده های دیار باقی را هم یاد کنید با هدیه معنوی صلوات 🌺
اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚
💠⚜💠⚜💠⚜💠
⚠️هیچ کس به من نگفت😔
۱۳.....قسمت سیزدهم
😔هیچ کس به من نگفت: که باید منتظر شما بود و انتظار شما چه اجر فراوانی دارد مثل شمشیر زدن در سپاه رسول خدا و نگفتند که انتظار با نشستن و دست روی دست گذاشتن و آه کشیدن حاصل نمیشود که انتظار حرکت است و پویایی.
⛅️آنکه در انتظار عزیزی است، سر از پا نمیشناسد. در تلاش و تکاپو است تا اطراف و اطرافیانش را برای آمدن مهمان و خوشایندش آماده سازد.
😢و نگفتند بدون انتظار، اعمال ما مورد پذیرش درگاه الهی قرار نمیگیرد و بهترین اعمال، انتظار است و انتظار عمل است نه حالت. و کاش زودتر میدانستم که انتظار شما، شوق یاری و همراهی را در من ایجاد میکند و به من هویت و حیات میبخشد و مرا از پوچی و بی هدفی نجات میدهد.
🌷ای کاش در آن دوران، انتظارت را تجربه میکردم تا حالت انتظار، در تار و پودم تنیده میشد و دوام آنرا در این دوران میدیدم و میوه آن را میچیدم.
🔹منتظر من مینشینم شـه بیاید یا نیایـد
🔹بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید
🔸رنج خار از چیدن گل گر ببینم یا نبینم
🔸میکنم صبر و تحمل شه بیاید یا نیاید
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍🏼نویسنده: حسن محمودی
#متن_هیچ_کس_به_من_نگفت ۱۳
#هیچ_کس_به_من_نگفت
💠⚜💠⚜💠⚜💠
︽︽︽︽︽︽︽︽︽
دو امر لازم برای سعادت دنیا وآخرت
🔵 امام محمد باقر (ع) میفرمایند:
🌕 اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید، اگر خواهان گشایش در هر امری هستید، اگر خواهان جلب رضایت خداوند میباشید، توجّه به دو امر الزامی است:
1⃣ شناخت امام زمان علیه السلام
2⃣ اطاعت از امام زمان علیه السلام
📚 مکیال المکارم جلد ۲، صفحه ۲۰
مربوط به غرفه هفتم با نام
🍀 وظایف منتظر پویا 🍀
enayat emam zaman.momeni.mp3
6.48M
#رزق_مهدوی✨
عنایت ویژھ امام زمان عج با انجام سہ عمل ...🌟🌈
🎤| #حجتالاسلام_مومنی🗣