eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
78 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
همین‌خانمه‌۷تاگواهی‌نامه داره‌وفلحال‌خلبان‌هستن!😎 خودش‌میگفت:من‌باور‌دارم‌راه‌برای‌تموم خانمای‌ایرانی‌بازه‌ومن‌خوشحالم‌که‌حمایت‌ میکنن! بعد‌‌دوتاجغل‌که‌هنوز‌ انتخاب‌رشته‌نکردن‌شعار زن، زندگی،آزادی سر میدن!!!😐 @gordan_313
گردان ۳۱۳
دوستان‌آزادی‌،آزادی‌دوستان!👆🏻
چیزخاصی‌نیست‌رفتار‌محترمانه‌ پلیس‌فرانسه‌در‌اعتراضات‌به‌گرانیه!!زده‌ویترین‌طرفو‌آورده‌پایین🤦🏻‍♀️
برای ساندویچم، ساندویچت، ساندویچمون... تحریم کنن خواهرم، خواهرت، خواهرامون...🚶
یکی از سوالاتی که خیلی از برعندازا یا حتی مردم عادی می پرسن اینه که: زنا ک آزاد بودن و می تونستن بی حجاب باشن چرا انقلاب کردیم⁉️ جواب👇
☝️🏻قابل توجه اون هایی که خوشی رو فقط تو بی حجابی و برهنه بودن می بینن🚶‍♀💔
✌️🏻😎❤️
••┈🤍┈•• در مختارنامه ؛ مختار خطاب به ۷۰۰۰ نفری که در کاخ همراهش بودند گفت : اگر بجنگید قطعا پیروزید‼️ اما میتوانید امان نامه دشمن را بپذیرید و تسلیم شوید ولی بدانید... گردن تک تک شمارا خواهد زد🥀 گفتند این ۷۰۰۰ نفر آدم اند نه گوسفند مصعب اگر بخواهد این ۷۰۰۰ نفر را بکشد خونشان تا زانویش می آید پس چنین کاری نمی کند🚶‍♀ اما همین که مختار را از سر راه برداشت و بر کوفه حاکم شد گردن تک تکشان را زد:))) فهمیدند اشتباه کرده اند اما دیگر دیر شده بود ... ✍آنهایی که میگویند آخوندها بروند هرکی بیاید قطعا بهتر است🚶‍♀ بدانید یکی از گزینه هایی که آمریکا ۱۰ سال پیش واسه حکومت بر ایران رو کرد همین «داعش» بود ... ▪️هم پیمان گشته اند کفر و تکفیر ▪️شیطان هست و زر و زور و تزویر 📌خلاصه که بدانید چه در انتظار است
ایـــن چشــمـ هـا فــدا نشـدن💔 کهـ کشــور رو دو دستـــی تقـدیـــم شغالـا کنیــم👊 زنــده باد ایـــــــــــــــــران🇮🇷 @gordan_313
گردان ۳۱۳
🌹🌹 رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت بیست ونهم ❄پای کامپیوتر نشسته بودم که مامان
🌹🌹رمان 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت سی ام 🍀صبحانه مختصری خوردم و مدارک لازم رو برداشتم هنوز به مامانم نگفته بودم کار پیدا کردم هر چند اگه میدونست دوباره حرفش رو تکرار می کرد که خودم رو خسته نکنم. به پولش احتیاجی نداشتم فقط می خواستم از فکر و غصه دور باشم... 🌷به طرف مهد کودک رفتم یکی از دوستام اینجا رو بهم معرفی کرد. دنیای بچه ها رو دوست داشتم وقتی که وارد حیاط شدم عمو زنجیرباف بازی می کردند صدای خنده هاشون دلم رو آروم می کرد 🌼داخل دفتر که شدم مسئول مهد به گرمی ازم استقبال کرد خانم خوش برخورد و مهربونی بود. قرار شد به صورت آزمایشی و با کمک یکی از مربیان با سابقه کارم رو شروع کنم.... 🌹سر راه شیرینی خریدم  احساس خوبی داشتم اولین قدم برای ورود به دنیای کار برام لذت بخش بود. مامانم با تلفن حرف میزد وقتی شیرینی رو تو دستم دید سریع قطع کرد. 🌱صورتش رو بوسیدم و گفتم:_از امروز  مربی شدم. تبریک نمیگی؟چند ثانیه ای نگام کرد و با لبخند گفت: مبارکت باشه. راستی امشب مهمون داریم یکم به خودت برس. برات لباس خریدم خیالت راحت باشه سنگین و پوشیده اس. 🌻_الان چه وقت مهمونیه من که خیلی خسته ام حتی ناهار هم نخوردم. چشم غره ای بهم رفت که یعنی حرف اضافه نزنم!! 🌸هفته ای یک بار شب نشینی داشتیم. بیشترشون دوستای مامانم بودند. چند روز بعدش هم اونا دعوت می کردند! مامانم هیچ وقت اصرار نمی کرد تو جمعشون باشم اما امروز رفتارش یکم عجیب بود! 🌴یک لحظه چشمام گرم شد داشت خوابم می برد که در اتاق باز شد _تو که هنوز آماده نشدی مهمونا رسیدند. زود باش دیگه. 🌾 خمیازه ای کشیدم، بی حوصله بلند شدم و لباس هام رو عوض کردم وارد پذیرایی که شدم خشکم زد! سید وخانوادش اینجا چیکار میکردند!! ادامه دارد...
گردان ۳۱۳
🌹🌹رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت سی ام 🍀صبحانه مختصری خوردم و مدارک لازم ر
🌹🌹رمان 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت سی ویکم 🌺وارد پذیرایی که شدم خشکم زد سید و خانوادش اینجا چی کارمی کردند؟! با چشمانی گرد و دهانی باز خیره شده بودم یک لحظه نگاهش به من افتاد لبخندی گوشه لبش نشست. 🍀مدام با دستمال عرق پیشانیش رو پاک می کرد، تک تک چهره ها رو از نظر گذروندم. بابام با قیافه عبوس و گرفته  کنار مامانم نشسته بود. دایی و زن دایی سید هم اومده بودند. 🌸کبری خانم با سینی چایی اومد داخل! مات و مبهوت موندم. فاطمه خانم تک سرفه ای کرد و گفت:_اگه اجازه بدید قبل از اینکه صیغه محرمیت خونده بشه  این دو تا جوون حرف هاشون رو بزنند!. 🌾نگاه ها سمت بابام چرخید فضای عجیبی بود انگار خواب می دیدم با لحن سردی گفت:_اشکالی نداره!! تعجبم دو برابر شد داشتم پس می افتادم... 🌼تو دلم صلوات فرستادم تا بتونم به استرسم غلبه کنم. دستی به محاسنش کشید مثل من فکرش درگیر بود اما آرامش خاصی داشت. 🌻_من کاملا گیج شدم اصلا فکر نمی کردم شما رو اینجا ببینم! باورم نمیشه خانوادم راضی شده باشند! علتش رومی دونید؟.حالت چهره اش جدی بود اما چشماش می خندید! 🌹_ مادرتون صبح زنگ زد و برای شب دعوتمون کرد!. منم نمی دونم چطوری راضی شدند. _پس سفرتون چی میشه؟._تا چند روز دیگه میرم. جدا از این حرف ها می خواستم بگم شاید رفتن من برگشتی نداشته باشه باز هم قبول می کنید؟ یا شاید هم طول بکشه اگه مجروح شدم چی؟. 🌱آب دهنم رو قورت دادم اشک از چشمام جاری شد. _تو زندگیم هیچ وقت مثل الان اینقدر مطمئن نبودم انتظار خیلی سخته اما امید به وصال شیرینش می کنه. این بار نگاهش رو ازم نگرفت. نفسی تازه کرد و گفت:  _ان شاالله اگه برگشتم بهترین زندگی رو براتون درست می کنم..... 💖لیلا رو سرمون گل و نقل می پاشید فاطمه خانم صورتم رو بوسید و النگوی قشنگی تو دستم انداخت. همه هدیه هاشون رو دادند. بابام این بار نقاب لبخند به چهره اش زده بود برام آرزوی خوشبختی کرد .ولی مامانم خوشحال بود این رو از نگاهش می فهمیدم .هر چند هنوز کلی سوال تو ذهنم بود باید سر فرصت ازشون می پرسیدم. 🌹❤سید برای اولین بار با محبت اسمم رو صدا کرد. _گلاره جان. آروم زیر لب گفتم: _جانم. نگاهمون درهم گره خورد قلبم تو سینه بی قرای می کرد. دستم رو که گرفت نمی تونستم لرزشش رو مهار کنم انگشتر ظریف و زیبایی تو دستم خودنمایی می کرد.... 🍃چند دقیقه ای از رفتنشون می گذشت اما هنوز به در خیره شده بودم گوشیم که زنگ خورد به خودم اومدم. چه زود دلش تنگ شد. _سلام چیزی جا گذاشتی؟!. 🌻_علیک سلام خانم. اره بخاطر همین زنگ زدم. اخمام رفت تو هم_یعنی اینقدر مهمه؟!. _بله که مهمه می خواستم بگم مواظبش باشی!._یعنی چی؟. 🌷صدای خندش تو گوشم پیچید:_بابا منظورم قلبمه، جاگذاشتم!. منم به خنده افتادم اصلا با اون آدم سابق قابل مقایسه نبود .خدایا من تحمل دوریش رو ندارم😔 ادامه دارد ...
بِسمِ اللّٰھ‌..💛✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تعارف که نداریم... 🎬 نوشتن وصیت نامه و احکام مرتبط با وصیت کردن ❇️ احکامی که باید بدانیم 📎 📎 📎@gordan_313
🦋 💎حس‌مسئولیت ... دختربودن‌وظیفہ‌کمۍ‌نیست😌 @gordan_313
- چادر مشکۍ کہ بر سر مےکنۍ ماه را نذر عفافت مےکنم کعبه‌اۍ یا بت؟! نمےدانم، ولۍ من بہ حکم دل طوافت مےکنم - •زهرا نوروزی• @gordan_313
تکبیر!!!!!✊🖐
••┈🤍┈•• دیــدن پـایـان جمهــوری اسلـامـی بـرای خیلـــی هـا آرزو خــواهـد مـاند✌️🏻 امــــــــا... جمهــوری اسلـامـی پـایـان خیلـــی هـا را خواهـــد دیـد🇮🇷