eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔸مجلس چهارم 🔸(روضة حضرت مسلم بن عقیل) السلام علی اول الشهداء و سید السعداء السلام علی الهادی بنفسه و مهجته السلام علیک ایها الشهید الفقیه المظلوم. سفیر نور به دار الاماره گفت حسین شد آسمان دلش پر ستاره‎، گفت حسین به رغم مصلحت اندیش‎های شهر فریب نداشت حاجت هیچ استخاره گفت حسین سرود شعر بلند حماسه و ایثار بدون پرده و بی استعاره گفت حسین اسیر بود ولی مثل شیر زد فریاد کشید از دلش آه و دوباره گفت حسین دو. کعت عشق به محراب وصل نیت کرد ز خون گرفت وضو بر مناره گفت حسین غروب بود و غریبانه، تشنه و زخمی دو دست بسته نفس پر شراره گفت حسبن سرش جدا شد و از بام قصر شب افتاد نگاه آخر او با اشاره گفت حسین کمیل، روضة مسلم چقدر جانسوز است شکست در غم او سنگ خاره گفت حسین چقدر سخت است نفس کشیدن در شهری که خوش استقبال و بد بدرقه‎اند. پنجم شوال وقتی سفیر حسین خسته از سفری طولانی وارد کوفه شد هیجده هزار نفر با او بیعت کردند آنقدر اشتیاق از خود نشان دادند که همان روزهای اول به مولایش نامه نوشت که مولای من کوفه در انتظار توست. اما چه زود برق سکه‎های عبیدالله و فریب ابن زیادها چشمشان را زد. عده ای به طمع زر و گروهی از بیم زور مسلم را در کوچه‎ها غربت کوفه رها کردند و رفتند به قول عبیدالله اعجاز سامری کار خودش را کرد. کار به جایی رسید که همراه 30 نفر به سوی (ابواب کنده) حرکت کرد وقتی به آنجا رسید تنها 10 نفر با او بود و چون از آن منطقه عبور کرد حتی یک نفر با او نمانده بود تا راهنمایی اش کند. اگر آن زن مومنه (طوعه) مردی نمی‎کرد مسلم شب را تا صبح در کوچه‎ها سرگردان بود. فقط جام آبی نوشید و به نماز شب ایستاد... غریب کوفه در ذکر خدایی نفس‎هایش نوای نینوایی به اشک و زمزمه می‎گفت تا صبح حسین فاطمه کوفه نیایی سپر شمشیر خنجر می‎فروشند کلاخود و علم، پر می‎فروشند نمی‎دانم چرا از این همه جنس سه شعبه را گران تر می‎فروشند نیا کوفه که کوفی را وفا نیست در اینجا بویی از عشق و صفا نیست فریب زور و زر خوردند مردم کسی مولا دگر یاد شما نیست صبح علی الطلوع محاصره اش کردند. تا غروب آفتاب مردانه مبارزه کرد و کسی را یارای تیغ حیدری اش نبود. عاقبت به فریب امان نامه دستانش را بستند تشنه بود اما دهان خون آلودش اجازه نداد جرعة آبی بنوشد انگار تقدیرش شهادت با لب تشنه بود. اوج غربتش این بس که کسی را پیدا نکرد جز عمر سعد تا وصیت کند، به اکراه گوش می‎داد. فرمود ای عمر سعد سه وصیت دارم اول اینکه 600 درهم قرض گرفته ام سپرم را بفروش و قرضم را ادا کن دوم اینکه جنازه ام را تحویل بگیر و دفن کن و سوم اینکه نامه ای برای مولایم حسین بنویس که به کوفه نیاید. خسته و زخمی شروع کرد به گریه کردن، نه برای خود که برای قافله ای که به سوی کوفه می‎آید. حسین فاطمه گفتم بیا اما نیایی نبرده کوفه بویی از وفا اینجا نیایی همه پیمان شکستند برای نان شکستند به سنگ کینه از من سر و دندان شکستند شکسته سرم، فدای سرت، سرت بادا سلامت نثار تو و همه بچه‎هات، سر و جان غلامت حسین یا حسین (2) حسین مولا حسین جان میا کوفه که غیر از من دگر یاری نداری برای کشتن تو می‎کنند لحظه شماری سپاه زور و تزویر همه با تیر و شمشمیر که حتی در امان نیست در اینجا طفل بی‎شیر ببین سوز من، ببین آه من، برایت گریه کردم خداحافظ ای قرار دلم حسین دورت بگردم حسین یا حسین (2) حسین مولا حسین جان در منزل زباله برای امام حسین خبر آوردند که مولاجان از کوفه که بیرون می‎آمدیم پیکر مسلم پایمال کودکان کوفه بود. مولا گریست و زمزمه کرد انا لله و انا الیه راجعون . 
. 🔸مجلس پنجم 🔸(روضة حضرت حر) انانکه شرح واقعة کربلا کنند بر ماجرای حضرت حر ابتدا کنند از شأن و عزتش بنویسند اگر همه شاید که حق گوشه‎ای از آن ادا کنند شایسته است مردم آزاده تا ابد بر او به رسم عشق و ادب اقتدا کنند ثابت شد از عنایت مولای ما به او «اهل نظر معامله با آشنا کنند» از عاقبت به خیری اگر صحبتی شود با نام او به مجلس روضه صفا کنند تا صبح روز واقعه هم با یزید بود می‎خواستند تا ز حسینش جدا کنند اما خدا ز مرحمتش دست او گرفت تا اسم او به جرگه خوبان صدا کنند شب عاشورا لیلة القدر حر بود. تا صبح دراضطراب و زمزمه با خود که ای مرد فردا در این صحرا چکاره‎ای؟ اما توفیق دست دلش را گرفت و عاقبت به خیر شد. ادبش به مادر سادات سلام الله علیها و محضر امام حسین رمز عاقبت به خیری او شد. شکسته و پریشان و سربه زیر خودش را کنار خیمه مولا رساند و با اشک عرضه داشت فهل تری لی من ذلک توبه؟ زار و پریشان آمدم در کوی جانان آمدم مولا پشیمان آمدم آیا قبولم می‎کنی؟ راه تو را بستم حسین قل تو را خستم حسین حالا که پیوستم حسین آیا قبولم می‎کنی سر بر زمین افکنده‎ام از زینبت شرمنده‏ام حالا به کویت بنده‎ام آیا قبولم می‎کنی؟ در پای تو بی سر شوم در باغ تو پرپر شوم قربانی اصغر شوم آیا قبولم می‎کنی؟ کجا آمده ای حر؟ اینجا باب نجات الامة است اینجا خیمة رحمة الله الواسعه است! بی درنگ پاسخ شنید که ارفع راسک یا حر، سرت را بالا بگیر. به به، چه پیام زیبایی! در خانة امام حسین مقام سرافرازی است. از اسب پیاده نشد تا اجازة میدان گرفت. آمد پشت خیمة بی بی زینب حلالیت طلبید و رفت. رسم عرب قبل از آغاز مبارزه رجز خوانی است. انی انا الحر و ماوی الضیف عن خیر من حل بارض الخیف اضرب فی اعناقکم بالسیف اضربکم و لا اری من حیف من آن حرم که خانه ام محل فرود و پناه مهمانان بود و رسم مهمان نوازی را می‎دانم مخصوصا این مهمانانی که در مکه و منی در بین مهمانان خدا گرامی ترینند. به شمشیر گردن‎هایتان را می‎زنم و در شمشیر زدن بر شما هیچ وجه ظلم و ستم نمی‎بینم. از رجزش معلوم می‎شود که سفره دار کوفه و مهمان نواز بوده است. با این حساب خیلی به او سخت گذشت وقتی لب‎های خشک حسین را دید و صدای واعطشای کودکان را شنید. بی مهابا به قلب لشگر زد تیغ آنجا به عشق حیدر زد هیچ کس را نبود جرات او نیزه از هر طرف مکرر زد عاقبت در هجوم کوفه و شام در رکاب حسین پرپر زد پهلوان کوفه بود یارای جنگ رو در رو با او را نداشتند. ناچار دورش را گرفتند و تیر بارانش کردند. بعد هم نیزه‎ها و شمشمیرها اجازة خود نمایی پیدا کردند با پیکری زخم آجین روی خاک افتاد. در (مقتل الحسین ابی مخنف و ینابیع الموده قندوزی) نقل شده پیکر زخمی اش را نزد عمر سعد بردند دستور داد سر از بدنش جدا کردند و به سمت امام حسین پرتاب کردند. حضرت سر او را از زمین برداشت و خون روی دندان‎های او را پاک کرد و فرمود انت حر کما سمتک امک. صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین   .
. 🔸مجلس ششم 🔸(روضة حضرت قاسم ابن الحسن) نوجوانی که دلش مثل پدر دریا بود از تبار ادب و غیرت و خوبی‎ها بود زلف آشفتة او غارت دل‎ها می‎کرد پای تا سر حسن و حسن ز سر تا پا بود مرگ در ذائقه‎اش ناب تر از شهد عسل بسکه طوفنده و شیدایی و بی پروا بود سیزده ساله ولی مرد، که در عرصة رزم هیبت حیدری‎اش حیرت عاشورا بود کربلا حجله دیدار و اجل شاهد وصل جشن دامادی قاسم چقدر زیبا بود جای گل بر سر او ضربه ی شمشیر زدند بر سر نیزه به پهلوش زدن دعوا بود عاقبت زیر سم اسب گلابش کردند دامن دشت پر از عطر گل زهرا بود این طرف سوخته از رفتن او قلب عمو آن طرف منتظر آمدنش بابا بود به روی دست عمو پیکر او شد تشییع ذکر نوحه به حرم ناله ی واویلا بود آن که بیش از همه می‎سوخت در این سوگ بزرگ مادری بود که با داغ پسر تنها بود امیرالمومنین "ع" چه نگاه زیبایی به مرگ دارد،  می‎فرماید : (الموت عُرسُ المومن) مرگ عروسی مومن است. رهایی از دنیایی که (سِجن المومن) است لذتی کمتر از عروسی ندارد لذا اولیای خدا برای مرگ لحظه شماری می‎کردند. مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ بی قرار تر از همه قاسم بن الحسن بود. کربلا را حجلة دیدار و شهادت را عروس وصل و تیر و سنگ و نیزه‎ها را نقل شادی مجلس عروسی می‎دید. لذا وقتی از او سوال شد (کیف الموت عندک؟) بی درنگ پاسخ داد که (احلی من العسل)... مرگ از بی جگری‎های تو چون زهر شده است تلخی باده این رطل گران این همه نیست (صائب تبریزی) از همه مهمتر این که روز عاشورا اولین شهید هم نبود که بگوییم زخم شمشیر و نیزه ندیده و فقط رجزی خوانده بلکه پیکر اربا اربا علی اکبر را دیده بود و بدن‎های قطعه قطعة شهدای کربلا را در خیمة دارالحرب مشاهده کرده بود. اینکه یک نوجوان سیزده ساله با قدم‎های استوار و آگاهی از سختی راهی که انتخاب کرده از امامش اجازه نبرد می‎خواهد نشان از معرفت بالای او به شهادت دارد مقابل عموجانش حسین ایستاد و شروع کرد به دلبری کردن می‎داند که برای عمو سخت است که به او اجازة میدان بدهد. عمو رخصتم ده فدایت شوم شهید ره کربلایت شوم منم دست پرورد عباس تو پر از غیرت و شور و احساس تو منم وارث شیر سرخ جمل مرا مرگ شیرین تر است از عسل بده رخصتم شور و عزمم ببین در این عرصة تیغ ، رزمم ببین ببین تیغ مثل پدر می‎زنم به یک ضربه صد دست و سر می‎زنم مگر مرده باشم که تنها شوی و بی سر در این دشت و صحرا شود تو را جان زهرا دلم شاد کن یتیم حسن را تو داماد کن آن قدر زیبا سخن گفت که دل مولایش حسین را برد. دوید و عموجانش را در آغوش گرفت و هر دو گریستند تا (فَغُشی علیهما) بیهوش شدند.  بی بی زینب آمد مخدرات حرم دور این دو دلداده حلقه بسته‎اند. زره برای سرباز سیزده ساله در حرم پیدا نشد. جوشنش نیمی از عمامه حسین و نیم دیگر کلاه خود قاسم شد. به تن جامة رزم پوشید و رفت و چون شیر غران خروشید و رفت چه زیبا رجز خواند گاه سخن که اینک منم قاسم ابن الحسن اگر یادتان هست صفین، جمل حسن را، همان صولت بی بدل! به رگ‎های من خون او جاری است دم تیغ من مثل او کاری است مرامم حسینی امامم حسین سخن بس، که ختم کلامم حسین برای خودش یلی شده بود. از میمنه به میسره می‎زد ضربه‎هایش آن چنان کاری که همه از دم تیغش فراری بودند. چاره ای نداشتند جز این که در محاصره سنگ و نیزه و تیربارانش کنند (این کار را برای دو نفر دیگر هم قبل از او انجام داده بودند، حر بن یزید ریاحی و عابس شاکری) 35 تیر بر بدنش خورده بود که افتاد. یک سلام دارد امام زمان در زیارت ناحیة مقدسه که (السلام علی الصدر المرضوض، سلام من بر استخوان‎های سینه ای که زیر سم اسب‎ها کوبیده شد) برای تمام شهدا یکبار اما برای قاسم این قصه دوبار اتفاق افتاد. دفعه اولش هنوز جان داشت که زیر سم اسب‎ها لگدکوب شد. در کنار خیمه‎ها قاسم عموجانش را در آغوش گرفت اما اینجا حسین قاسم را در آغوش گرفت. با این تفاوت که پای قاسم به زمین کشیده می‎شد.  این از قامت خمیده حسین بوده یا قامت کشیده قاسم؟ والله اعلم صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین .
. 🔸مجلس هفتم 🔸(روضة حضرت علی اصغر) تا پر نشست تیر سه شعبه به حنجرش بر روی دست‎های پدر شد جدا سرش زیباترین حماسة عشق آفریده شد در خون شکفت غنچه لبخند آخرش قلب سپاه را به نگاهش نشانه رفت وقتی که دید شانه باباست سنگرش پرواز کرد بر سر دست فرشته‎ها گهواره ماند و حسرت آغوش مادرش خیلی گران تمام شد این داغ بر حسین سنگین‎تر از مصیبت عباس و اکبرش سخت است بر پدر که ببیند به موج خون ششماهه دست و پا بزند در برابرش گل می شد آن شکوفه نو رسته رباب قوم خزان ز کینه نکردند باورش هیچ کس نمی‎تواند حال یک مادر را در داغ فرزند حس کند مخصوصا اگر این فرزند کودک و ششماهه باشد. وقتی تازه لبخند زدن را یاد می‎گیرد و دل مادر را با هر تبسمی می‎برد. نگاه که به صورت کودکش می‎کند جوانی و قد کشیدن او را در قاب چشمانش می‎بیند آرزوهایش را مرور می‎کند خوشبختی فرزندش را قامت رعنای او را تصور می‎کند و لذت می‎برد و این لذت را با هیچ چیزی عوض نمی‎کند. حالا فرض کنید تمام این آرزوها یک لحظه پیش چشم مادر بر باد رود. آهی می‎کشد که دل سنگ را آب می‎کند. این حال رباب است یک لحظه پردة خیمه را بالا زد، دید حسین دارد می‎آید اما شکسته و اشک الود، آه خدایا پسرم کجاست؟ برده بود سیرابش کند و برگرداند! خوب نگاه کرد انگار او را زیر عبا گرفته تا آفتاب صورت گلم را نسوزاند. اما چرا به سمت خیمه من نمی‎آید راهش را کج کرده و به سمت پشت خیمه می‎رود. بیقرار شد، شتابان به سمت حسین دوید آه مولای من پسرم کجاست؟ حسین گوشه عبا را کنار زد و مادر قنداقه ای غرق به خون را دید. هنوز لبخند روی لبان علی اصغر بود. وای-  علی اصغرم لالایی غنچة پرپرم لالایی شکوفة حرم لالایی، ای وای وای - لبات هنوز خشکیده مادر رنگت چرا پریده مادر چرا گلوت بریده مادر، ای وای وای - گلم چقدر بالا بلندی چشمای خسته تو نبندی یه بار دیگ برام بخندی، ای وای مادر برات بمیره که زود پر کشیدی خیری از این دنیای بی وفا ندیدی در زمان بنی اسراییل جوانی بود که گاو و گوساله ای داشت. روزی به خاطر تنگدستی گوساله را مقابل چشم گاو سر برید. مادر نعره ای کشید و سر به آسمان بالا برد همان لحظه دستان جوان خشک شد. با شتاب خودش به موسای کلیم رسانید و عرض حاجت برد. پیغمبر خدا عصبانی شد و فرمود دور شو در عطار خانة من داروی شفای تو نیست. چقدر بی رحم بودی که مقابل چشم مادر، گوساله‎اش را سر بریدی! آه چه دلی داشت رباب که از کربلا تا شام لحظه به لحظه قاتل پسرش را کنار محملش می‎دید و گریه می‎کرد. چرا کشتی علی اصغرم را گل نشکفتة باغ حرم را گلم بی‎تاب بود و تاب می‎خواست چقدر این غنچه آیا آب می‎خواست؟ تمام آرزویم اصغرم بود امید آخر و بال و پرم بود همه تاب و توانم را گرفتی چرا شیرین زبانم را گرفتی مادری که داغ دیده را تسلیت می‎دهند و آرامش می‎کنند اما نه با تازیانه و سیلی...! صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین .
. 🔸مجلس هشتم 🔸(روضه حضرت علی اکبر) غرور غيرت مردان عاشورا على اكبر چه شد خوابيده‏ اى بر غربت صحرا على اكبر شكسته كشتى تقدير در طوفان بى پروا رها كردى مرا در موج خون تنها على اكبر رمق از زانويم رفته است و زور بازويم رفته است شكستى اى عصاى پيرى بابا على اكبر نفس بر دل شرر دارد خدا تنها خبر دارد چه بر روز من آورده غم تو يا على اكبر چه كردى با دل اهل حرم با رفتنت اى واى به گوش از خيمه آيد شور واويلا على اكبر عطش از عمق جانت شعله زد بر خرمن عمرم كه مى‏ سوزم هنوز از داغ آن لب‎ها على اكبر دلم را شاد كن پلكى بزن چيزى بگو با من پس از تو خاك عالم بر سر دنيا على اكبر اگر مادر ندارى جاى شكرش تا ابد باقى است كه مجنون مى‏ شد از داغ غمت ليلا على اكبر هواى ديده بارانى است حال سينه طوفانى كه حسرت مى‏ برد بر چشم من دريا على اكبر روبروی ناودان طلا در صحن بیت الله الحرام در جمع دوستان نشسته بودیم. یکی از رفقا که اتفاقا خانوادگی شان از ذاکران اهل‎بیت هستند گفت فلانی بارها روضه حضرت علی اکبر را از شما شنیده ام اما بخشی از روضه برایم باور کردنی نبود از طرفی هم می‎دانستم که شما روضه بی سند نمی‎خوانی و موقعیتی هم پیش نمی‎آمد که آدرس روضه را از شما بپرسم. اما برای خودم حادثه ای پیش آمد که آن روضه را با تمام وجود حس کردم و باورم شد و دیگر دنبال سند آن هم نیستم. پسر اولم که دانشجو بود بیمار شد و در بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد. یک ماه کار هر روزم بود که می‎رفتم و به او سر می‎زدم و کنار تختش بودم. یک روز تازه به خانه رسیده بودم که کمی استراحت کنم زنگ تلفن خانه به صدا در آمد. گوشی را که برداشتم برادرم پشت خط با صدایی لرزان گفت بیا بیمارستان، گفتم تازه از بیمارستان آمده ام. آشفته و گریان گفت : دوباره بیا و تلفن را قطع کرد. گوشی از دستم افتاد. با عجله خود را به بیمارستان رساندم تا در اطاق پسرم را باز کردم دیدم همه گریه می‎کنند و یک پارچه سفید روی صورت پسرم کشیده است. دیگر نفهمیدم کنار تخت پسرم غش کردم مرا به هوش آوردند برادرم زیر بغلم را گرفته بود از در اطاق که بیرون آمدیم داخل راهرو بیمارستان دور خودم می‎چرخیدم. برادرم گفت چه شده؟ گفتم دنبال آسانسور می‎گردم. با تعجب گفت این درب آسانسور است یک ماه است می‎آیی اینجا و می‎روی مگر نمی‎بینی؟ گفتم چشمانم تار شده نمی‎توانم واضح ببینم. همان جا یاد روضه ای افتادم که شب هشتم محرم می‎خواندی! 🔳 علامه مرحوم شیخ جعفر شوشتری از قول حضرت زینب سلام الله علیها نقل می‎کند که یک لحظه دیدم حسینم دور ذوالجناح می‎چرخد! عرضه داشتم برادر چه شده؟ فرمود : زینب جان رکاب ذوالجناح را نمی‎بینم گفتم فدایت شوم چرا؟ فرمود : الان داغ علی اکبرم را بر دلم گذاشتند. صدای خداحافظی‎اش را شنیدم.  خود را کنار پیکر اکبر رساند و آهی کشید از دل که قلب کربلا سوخت صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین .
. 🔸مجلس نهم 🔸(روضة حضرت اباالفضل) السلام علی ابالفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه الفادی له الواقی الساعی الیه بمائه المقطوعة یداه... سردار سرفراز سپاه سعادتی پرچم فراز اردوی عشق و شهادتی روز وصال جلوه‎ای از صبح روی تو شام فراق از شب زلفت روایتی ماه قبیله کرم ای آبروی حسن روشن ترین حقیقت لطف و کرامتی درباره تو هرچه سرودند و گفته‎اند باشد ز عزم و رزم و کمالت حکایتی شیر شعور خورده‎ای از سینة شرف شایسته مدال طلای لیاقتی افتاد پیش پای ولایت دو دست تو از تشنگی و زخم نکردی شکایتی آغوش جان گشوده فرا روی تیرها «کالقنفذ» است حال تنت را کنایتی از داغ تو شکست ابالفضل، پشت صبر بر روضه غم تو نباشد نهایتی دلواپس حساب و کتاب قیامتیم از ما مکن دریغ، نگاه عنایتی پدر خیلی به اولادش حساس است مخصوصا دوران کودکی که فرزند احتیاج به مراقبت بیشتری دارد. برای خیلی از پدرها این لحظه اتفاق افتاده که فرزندش در آغوش او بوده باران گرفته است. اولین کاری که به ذهن پدر می‎رسد این است که کودکش را به سینه می‎چسباند و خم می‎شود و خودش را چتر بچه‎اش می‎کند تا قطره‎های باران به صورت و بدن او نخورد. عباس، ( ابوالقربه) است یعنی بابای مشک، مثل فرزندش آن را بر دوش گرفته و در محاصره 4000 تیر انداز راه نخلستان را انتخاب کرد. باران تیرها باریدن گرفت. مشک را راز شانه بر سینه چسبانید، خم شد و خودش را سپر و چتر مشک آب کرد.   تیر اندازا اونو هدف گرفتن دورشو از چهار طرف گرفتن بارون تیر از هر طرف می‎بارید روی سر مرد شرف می‎بارید تیر نه فقط به مشک آبش زدن به سینه و قلب کبابش زدن یاد لحظه ای افتاد که سکینه بنت الحسین مشک خشکیده را روی دستش گذاشته بود و ملتمسانه برای بچه‎های حرم آب خواسته بود. درد زخم شمشیرها و تیرها را فراموش کرد. آری شرمندگی برای یک مرد دردش از زخم کاری شمشیر و تیر بیشتر است،(لذا اگر به کربلا رفتید هر وقت گذارتان به حرم ابالفضل افتاد اسم سکینه را به زبان نیاورید و لا تذکرن عنده سکینه، فانه اوعدها بالماء). هیچ بهانه‎ای و دلیلی برای خیمه رفتن نداشت. حیرت زده مانده بود که عمود آهن به یاری‎اش شتافت. ماه با پیشانی شکسته به روی زمین افتاد و خورشید کمرش شکشست. این اولین بار بود که حسین با دیدن عباس غم‎های عالم دلش را می‎گرفت. آخر (کاشف الکرب عن وجه الحسین) قطعه قطعه روی خاک افتاده بود. چقدر این سکینه باهوش بوده است! وقتی پدر را با قامت خمیده دید که از میدان می‎آید متن سوالش را عوض کرد به جای این که از آب بپرسد صدا زد (این عمی العباس) اشک پدر را که دید پاسخ سوالش را گرفت و با عجله به خیمه سقاخانه برگشت... بچه‎ها اینقده آب آب نکنید بابا رو با گریه بیتاب نکنید بابا هم خودش سرآپا عطشه داره از ماها خجالت می‎کشه بابا از علقمه تنها اومده گمونم از پیش سقا اومده گونم دست عمو جدا شده پیشونی ماه او دوتا شده بچه‎ها برید تو خیمه بمونید روضه دست بریده بخونید .
. 🔸مجلس دهم 🔸(روضة شب عاشورا) اى اهل عالم دين و دنيايم حسين است ديروز من امروز و فردايم حسين است رمز تولا و تبرايم حسين است جارى‎ست درخونم كه مولايم حسين است در باغ عاشوراى او توحيد گل كرد در ازدحام تيرگى خورشيد گل كرد مى‏ خواهم اكنون شمّه‏ اى ز آنجا بگويم از كربلا از شام تاسوعا بگويم از شب، شب تقدير عاشورا بگويم از اشك از آئينه از دريا بگويم دريا ميان اشك ياران گم شد آنشب آئينه در انبوه باران گم شد آنشب تنگ غروب آهنگ ميدان كرد دشمن كوبيد طبل جنگ، جولان كرد دشمن ناز چارسو انگار طوفان كرد دشمن طومار غيرت را پريشان كرد دشمن فرمود مولا: اين همه خط و نشان چيست؟ عباس من پرس‎و‎جو كن حرفشان چيست عباس آن شير افكن ميدان ايثار در لشگر ايمان و آزادى علمدار فرياد زد اى فرقه دنيا گرفتار اى از غرور و فتنه ابليس سرشار امشب براى ما شب راز و نيازست فرصت دهيد امشب كه باب‎الحرب بازست مولا براى خيل ياران خطبه خواندند رفتند خيلى‏ ها ولى يك عده ماندند آنانكه از گرد زمين دامن تكاندند تا صبح در خيمه نماز عشق خواندند سجاده‏ ها سرشار از اشك و دعا بود رمز رسيدن تا خدا يك ربنا بود سردار اردوى خدا مولا ابالفضل مى‏ گشت دور خيمه‏ ها تنها ابالفضل چشم دلش مى‏ ديد فردا را ابالفضل زد دست رد بر سينه دنيا ابالفضل وقتى كه شمر آورد امان نامه برايش خشم على تصوير شد در چشم‎هايش من در امان باشم حسينم در بلا واى من بر سرير و او سرش بر نيزه‏ ها واى اف بر شما اى مردم دور از خدا واى رفته چه زود از يادتان عهد وفا واى تا پاى جان پابست پيمان حسينم روز عطش سقاى طفلان حسينم راوى چنين گويد كه من خون خدا را ديدم به دور خيمه‏ ها مى‏ گشت تنها پرسيدمش: نفسى فداك يابن زهرا گم كرده‏ اى دارى مگر بر خاك صحرا فرمود: مى‏ بينى كه صحرا خار زار است فردا براى كودكانم كار زار است فردا پس از من مى‏ رسد شام غريبان گل‌‎هاى سيلى خورده‏ ام سر در گريبان پاى برهنه در بدر در اين بيابان از دور خيمه مى‏ كنم خار مغيلان تا پايشان از خارها تاول نبندد دشمن به اشك كودكان من نخندد هرچه كه بود آن شب به شيدايى سحر شد ياران كمر بستند و غوغاى سفر شد بر طبل كوبيدند و جنگ خيروشر شد هنگامه رويارويى شمشير و سر شد سرها جدا مى‏ شد به پاى حضرت عشق هفتادودو گل شد فداى حضرت عشق از همان غروب تاسوعا که بر طبل هایشان کوبیدند و شمشیرها و نیزه هایشان را به هم زدند معلوم بود که سر انجام کار، جنگ است. اباعبدالله الحسین آمد کنار خیمة اباالفضل و فرمود (ارکب بنفسی انت) فدایت شوم به سوی این قوم برو و امشب را مهلت بگیر، می‎خواهم با خدای خود مناجات کنم. من نماز و تلاوت قران را دوست دارم.عمر سعد مانده بود که چه در جواب ابالفضل بگوید، دلش می‎خواست کار را همان شب تمام کند (عمرو بن حجاج زبیدی) گفت به خدا سوگند اگر این‎ها از ترک و دیلم بودند به آن‎ها مهلت می‎دادی اما برای اهلبیت مصطفی اصرار به جنگ داری؟ با این سخن به اکراه فرمان مهلت را صادر کرد. آخرین نماز مغرب و عشاء به امامت سیدالشهدا اقامه شد. بعد از نماز خطبه ای بلیغ و صریح خواندند. فرمودند : یارانی با وفا تر از یارانم نمی‎دانم. بدانید که این اشرار به ما مهلت روزی دیگر نخواهند داد و هر کسی با من بماند کشته خواهد شد پس به همة شما اجازه رفتن دادم و عهدم را از شما برداشتم در این تاریکی شب بروید و خود را به جایی برسانید. اول کسی که به پاسخ امام حسین برخاست قمر بنی هاشم بود. فرزندان عقیل و زینب و جوانان بنی هاشم و اصحابی چون حبیب بن مظاهر و بریر و زهیر و مسلم عوسجه‎ها برخاستند و رجز خواندند و تجدید عهد کردند که یا اباعبدالله تانفس آخر پای رکابت می‎مانیم. خدا داند که عشق ما حسین است در این دنیا و آن دنیا حسین است جدا از تو نخواهد شد دل ما که عهد ما از اول با حسین است کلام اول ما یا علی بود کلام آخر ما یا حسین است حسین امروزمان بوده‎ست و دیروز یقینا حاصل فردا حسین است پیمبر خواند مصباح الهدایش چراغ عالم بالا حسین است مرا در ساحل لطفش امان داد که هم کشتی و هم دریا حسین است اگرچه روز وانفساست اما چه بیم از هول محشر، تا حسین است در هیچ قابی نمی‎توان تصویر و تصور کرد این منظره را، عده ای نماز شب می‎خوانند، گروهی در تلاوت قرانند، و حسین بر سجاده مناجات ایستاده است آرام و غرق حضور، انگار نه انگار که فردا در چکاچک شمشیرها و نیزه‎ها گرفتار خواهد بود وعجیب تر آن که می‎داند و آرام است . آنقدر صدای مناجات یاران حسین تاثیر گذار بود که همان شب عاشورا 32 نفر از سپاه کوفه وشام به اردوی حسینی پیوستند. آه... فردا شب این آرامش نخواهد بود، صحرا پر از پیکرهای بی سر، خیمه‎های سوخته و بچه‎های سیلی خورده و خسته، بیماری که در آتش تب و داغ می‎سوزد .
. 🔸مجلس يازدهم 🔸(نماز ظهر عاشورا) لحظة عشق با خداست نماز اوج معراج اولیاست نماز خلوت انس عاشق و معشوق رمز پرواز تا خداست نماز مقصد انبیا الی الله است عرش پیمای انبیاست نماز خیز و قد قامت الصلاة بگو بهترین وقت التجاست نماز سر که بر خاک قبر بگذاریم یار دیر آشنای ماست نماز سند بندگی است سجده به خاک معنی قرب کبریاست نماز هر رکوعش هزار رکعت نور هر قنوتش گل دعاست نماز چشم دل باز کن که عاشورا وسط معرکه به پاست نماز از نماز حسین فهمیدیم هدف از رزم کربلاست نماز چه رازی است در نماز که انبیای و اولیای الهی اینقدر به آن عشق می‎ورزند تا بدانجا که که معراج المومنش می‎خوانند و تنهی عن المنکرش می‎دانند. رسول خدا سنگ و چوب می‎خورد اما نمازش را قطع نمی‎کند دخترش فاطمه آنقدر به نماز می‎ایستد (حتی تورمت قدماه) تا پاهایش ورم می‎کند. علی را در نماز تیر از پای بیرون می‎کشند و دردی حس نمی‎کند در هیاهوی صفین، نگاه به آسمان می‎کند و می‎گوید وقت نماز است و عاقبت هم در سجدة نماز سحرگاه پیشانی اش به تیغ شقاوت شکافت. مجتبای اهلبیت را سجادة از زیر پای می‎کشند. چه حلاوتی در نماز است که حجر ابن عدی‎ها و مسلم ابن عقیل‎ها قبل از شهادت اجازه می‎خواهند تا دو رکعت نماز بخوانند و حسین، نامش بر تارک شهیدان نماز می‎درخشد. چرا که هیچ کدام از شهدای نماز، نماز خوف نخواندند جز حسین.   اى قبول ماسوا در دست تو انبيا و اوليا پابست تو انبيا در تو چه رازى ديده‏اند در تو سر عشقبازى ديده‏اند اوليا باتو به حق واصل شدند دل به تو دادند تا بيدل شدند نخلهاى كوفه را گيرم گواه يا شب شهر مدينه يا كه ماه با على حال و هوايى داشتى در دل او تا سحر گل كاشتى با تو او فارغ ز هرچه هست شد جرعه‏ نوش از جام تو سرمست شد مسجد و محراب را معنا تويى مظهر (تنهى عن الفحشا ) تويى پیکرهای قطعه قطعه پیش روی کربلایی هاست و از چهارطرف در محاصره دشمن، عظش و آفتاب هم از یک سو امانشان را بریده است و زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی را صدا زد و امر فرمود تا پیش روی او بایستند عمرو بن قرظه هم آمد. چونان سپر مقابل صف نماز جماعت ایستادند و شگفت این که به استقبال تیرها می‎رفتند نماز حسین که تمام شد سعید بن عبدالله روی خاک افتاد، مولا سرش را به دامن گرفت. سعید چشم باز کرد و عرض کرد : اَوَفَیتُ؟ آیا به عهدم وفا کردم؟ مولا فرمود : نعم انت امامی فی الجنه ، بله تو جلوتر از من در بهشت هستی! از همه نمازها گفتم اما یک نماز دیگر مانده است نمازی که حسین هم شیفتة آن بود. نماز زینب، مخصوصا نمازهای نشسته بی‎بی، برای همین بود که در وداع آخر به زینبش فرمود (اختی زینب لاتنسینی فی صلاة اللیل) خواهرم زینب مرا در نماز شب فراموش نکن. وقت نماز شبب مرا هم یاد کن زینب روح مرا با یک دعایت شاد کن زینب .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔴دلیل یا یکی از دلایل مهم عدم ظهور امام زمان ارواحنا فداه! 🔻ماجرای هارون مکی و تنور آتش ♦️مأمون رقّى نقل مى کند: روزى خدمت امام صادق علیه السلام بودم، سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرده و نزد امام نشست. ♦️آنگاه عرض کرد: –یابن رسول الله، شما خانواده رأفت و رحمت و اهل بیت امامت می باشید. از چه رو براى گرفتن حق قیام نمى کنید، در حالى که یکصد هزار تن از پیروانتان با شمشیرهاى برّان حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند! 🌹امام عليه السلام فرمود: ➖اى خراسانى خداوند نگهدارت باشد ! بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود. سپس دستور دادند، تنور روشن شود. پس آتش تنور افروخته شد، به طورى که شراره آتش، قسمت بالاى تنور را سفید کرد. ♦️آنگاه امام به سهل فرمود: ➖اى خراسانى ! برخیز و در میان این تنور بنشین ! خراسانى شروع به عذر خواهى کرد و گفت: –ای سرورم_یابن رسول الله ! مرا به آتش مسوزان و از این حقیر بگذر! . 🌹امام فرمودند: ➖ از تو گذشتم . 👌همین مرد باز اینقدر معرفت داشته که امر ولایی امامش بر او واجبی عُظمی است که از امام رخصت از این کار را تقاضا میکند لکن معرفت او به امام، به اندازه ای نبوده که بر ولایت امام تا حدّ سوخته شدن، ثابت قدم باشد. ♦️در همین هنگام، هارون مکّى در حالى که نعلین خود را به دست گرفته بود، با پاى برهنه وارد شد و سلام کرد. 🌹امام عليه السلام پاسخ سلام او را داد و فرمودند: ➖کفش خود را رها کن و در تنور بنشین ! هارون نعلینش را انداخت و بى درنگ داخل تنور شد! امام با خراسانى شروع به صحبت از اوضاع خراسان نمود و چنان سخن مى گفت که گویا سال هاى دراز در آنجا بوده اند. سپس از سهل خواستند تا ببیند وضع تنور چگونه است ♦️سهل مى گوید، بر سر تنور که رسیدم، دیدم هارون در میان خرمن آتش دو زانو نشسته است. همین که مرا دید، از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. 🌹امام به سهل فرمود: ➖در خراسان چند نفر از اینان پیدا مى شود؟ عرض کرد: –به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود. ♦️آن جناب نیز فرمودند: ➖آرى ! به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمى شود. بدان که ما در زمانی که پنج یار اینچنینی برایمان نباشد قیام نمیکنیم که ما خود، آگاه تر به وقت قیام هستیم. 📚بحارالانوار/ج ۴۷/ص ۱۲۳ ✅اندکی تأمل 👇 🔴آیا ما اینگونه مطیع امام زمان خویش هستیم؟! آیا کسی ایمانش و معرفتش نسبت به امام زمانش قوی هست که بدون چون و چرا مثل هارون مکی قبول کند، آیا اینطور هستیم؟آیا با قلم و قدم و مال و جان خویش او را یاری میکنیم؟! ♦️اگر جوابمان مثبت است خوشا به سعادتمان واگر جواب منفی است پس بکوشیم که عقب مانده ایم. 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّل لوَليّٖكَ الْفَرج .
سیمای زینبیه.pdf
714.3K
🔖فیش منبر 🔖 سلام الله علیها 💠 سیمای زینبیه 💠 منبر مکتوب سلام الله علیها ▪️ولادت و نام گذاری ▪️پدر بزرگوارش ▪️مادر مکرمه ی حضرت زینب سلام الله علیها ▪️جد پدری زینب سلام الله علیه ▪️جده ی پدری حضرت زینب سلام الله علیها ▪️جد مادری حضرت زینب سلام الله علیها ▪️جده ی مادری حضرت زینب سلام الله علیها ▪️برادران و خواهران ▪️ازدواج و تشکیل خانواده ▪️همسر زینب سلام الله علیها ▪️فرزندان زینب سلام الله علیها ▪️حضرت زینب سلام الله علیهاو علم لدنی ▪️مقام علمی زینب سلام الله علیها ▪️زهد حضرت زینب سلام الله علیها ▪️عبادت های زینب سلام الله علیها ▪️صبر و تحمل حضرت زینب سلام الله علیها
نائبه الزهرا سلام الله علیها.pdf
546.1K
🔖فیش منبر متنی 🔖 💠نائبه الزهرا سلام الله علیها💠 🔘تولد زینب و گریه پیامبر 🔘ولادت و پرورش زینب 🔘گریه جبرئیل بر مصایب زینب (سلام الله علیها) 🔘بشارت تولد زینب و گریه على (علیه السلام) 🔘نامگذارى زینب از طرف خداوند 🔘فرزند فاطمه 🔘تغذیه زینب از زبان پیامبر 🔘لقب هاى حضرت زینب (سلام الله علیها) الف ) زینب کبرى : ب )الصدیقة الصغرى : ج ) عقیله 🔘زینب عالمه بود 🔘زینب محدثه بود 🔘عقیله بنى هاشم 🔘فصاحت و بلاغت زینب (سلام الله علیها) 🔘جود و سخاوت زینب (سلام الله علیها) 🔘نبوغ و استعداد حضرت زینب (سلام الله علیها) 🔘فضایل حضرت زینب (سلام الله علیها) 🔘مفسر قرآن 🔘گفتن مسائل شرعى 🔘شجاعتى نظیر حسین (علیه السلام) 🔘گذشتن از راحتى 🔘آینه تمام نماى مقام رسالت و امامت 🔘زهد زینب (سلام الله علیها) 🔘نسبت مردانگى به حضرت زینب (سلام الله علیها) 🔘زینب ، چشمه علم لدنى 🔘آرامش کنار برادر 🔘درجه محبت زینب به حسین (علیه السلام) 🔘نگاه به حسین (علیه السلام) 🔘عبادت زینب (سلام الله علیها) 🔘علاقه به نماز شب 🔘نماز شب در شب عاشورا 🔘دختر امام حسین 🔘نماز نشسته 🔘التماس دعا از زینب (سلام الله علیها) 🔘ارشاد کوفیان در زمان حیات على (علیه السلام) 🔘پاسخ به مسائل دینى 🔘سفارش پیامبر درباره زینب (سلام الله علیها) 🔘تجلیل على (علیه السلام) از زینب 🔘سه وظیفه زینب (سلام الله علیها) 🔘علاقه به امام حسین (علیه السلام) کبری سلام الله
حضرت زینب کبری سلام الله علیها استاد انصاریان.pdf
476.7K
🔖فیش منبر 🔖 سلام الله علیها 💠شخصیت حضرت زینب کبری سلام الله علیها 💠 منبر مکتوب سلام الله علیها
زمان شناسی حضرت زینب.pdf
432.6K
🔖فیش منبر متنی 🔖 سلام الله علیها 💠 زمان شناسی حضرت زینب کبری سلام الله علیها 💠 منبر مکتوب سلام الله علیها
فضائل و ویژگی های حضرت زینب کبری.pdf
664.9K
🔖فیش منبر 🔖 سلام الله علیها 📌فضائل و ویژگی های حضرت زینب کبری 💠زینت پدر 💠علم الهى 💠عبادت و بندگى 💠عفت و پاكدامنى 💠ولایت مدارى 💠روحیه بخشى 💠صبر 💠 ایثار 💠شجاعت و شهامت 💠فصاحت و بلاغت 💠جود و سخاوت زینب (س) 💠نبوغ و استعداد حضرت زینب (س) 💠مفسر قرآن 💠گفتن مسائل شرعى 💠ایراد خطبه در كودكى 💠تلاوت قرآن 💠شباهت زینب (س) به خدیجه 💠شباهت زینب (س) به پدر خود 💠نسبت مردانگى به حضرت زینب 💠زینب ، چشمه علم لدنى سلام الله علیها
شش ویژگی حضرت زینب.pdf
808.3K
🔖فیش منبر 🔖 سلام الله علیها 💠 شش ویژگی حضرت زینب کبری سلام الله علیها 💠 ♦️منبر مکتوب سلام الله علیها 💠1 عبودیت و بندگی 💠2 صبر و استواری 💠3 عفاف و پاکدامنی 💠4شجاعت و شهامت 💠5 شاخص ولایتمداری 💠6 ایثار و فداکاری
استقامت زینبی.pdf
812.4K
🔖فیش منبر 🔖 سلام الله علیها 💠 استقامت زینبی💠 ♦️منبر مکتوب سلام الله علیها "فهرست مطالب" ✍آثار صبر بر مصیبت 1- رمز پیروزی 2-پاداش اخروی 3-سربلندی در آزمایش الهی ▪️بلا برای اولیاء ✍آثار و فوائد بلاها 1. زنگ بیدارباش 2.پاک کننده گناهان 3. مادر خوشبختیها ▪️پایداری و شجاعت زینب از نگاه دیگران ▪️مصائب زینب از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام ♦️اشاره ای به مصائب زینب علیها السلام الف) دوران پدر و مادر ب) دوران امام حسن علیه السلام ج) دوران کربلا
. زیارت جامعه کبیره وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ…   «وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ»   «و فعل شما (حضرات معصومین) خیر است»   در این فراز امام را مخاطب قرار می‌دهیم، خیلی زیبا است این که به شما اجازه داده می‌شود در حضور امام عرض ادب می‌کنیم و همین حضور بهجت و سرور خاصی نصیب انسان می‌کند.   فعل معصومین فعل خداست   «وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ» به این معناست که لحظه‌ای و ذره‌ای شرّ از سوی حضرات معصومین صادر نمی‌شود و همه افعال آنان کمال محض و وجود کامل است، چون فعل آنان حقیقتاً فعل خدا است فعل آنها نیست. وقتی گفته می‌شود «وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ» چه فعل قلبی آنان، چه ظاهری آنان ،چه فعل باطن که قلب و سرّ است، چه افعال ظاهریه، همه فعل خداست. فعل آنان می‌تواند دعا یا نفرین باشد مثلاً امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج البلاغه گاهی از فردی تعریف می‌کنند و گاه فرد دیگری را نفرین می‌کنند. همه این امثال خیر است، یا به کسی خیر کثیر می‌دهند و دیگری را منع می‌کنند. هر دو خیر است. در این فراز به حضرات معصومین می‌گوییم همه افعال و اعمال و نیات شما الهی است و ذره‌ای غیر خدا در نیات شما راه ندارد. مفسری درباره «وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ» می‌گوید تمام افعال شما مرغوب و مورد رغبت است یعنی اگر می‌خواهیم مکارم اخلاق و اعمال صالح را ببینیم باید به سیره معصوم مراجعه کنیم هرآنچه از آنها دیده می‌شود بهترین است. همه افعال صالح و نیات خالص و کرامات اخلاقی قائم به شما است. حضرات معصومین در مقابل خدای سبحان کمترین اعتراضی ندارند. به تیغم گر زند دستش نگیرم                            وگر تیرم زند منت پذیرم     «وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ»   «و عادت شما (حضرات معصومین) احسان است»   شیوه دائم شما لطف به زیردستان است. این لطف تا جایی ادامه دارد که وجود مقدس امام حسن مجتبی علیه‌السلام به حضرت اباعبدالله علیه‌السلام می‌گویند: قاتل خود را می‌شناسم اما به تو معرفی نمی‌کنم که او را قصاص کنی. همچنین در جایی دیگر از تاریخ آمده است زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به هنگام شهادت در بستر بودند و مردم برای ایشان شیر می‌آوردند سؤال کردند آیا از این شیر به ابن‌ملجم هم داده‌اید؟ و همچنین سفارش کردند اگر من از دنیا رفتم «ضربةٌ بِضربة» فقط یک ضربه شمشیر به او بزنید، گویا احسان طبیعت ثانوی معصوم شده است. قانون و عادت حضرات معصومین احسان کردن است. لطف و احسان خمیره حضرات معصومین است. هم به دوست احسان می‌کنند و هم به دشمن. در یکی از جنگ‌ها دشمن شمشیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را طلب کرد و حضرت به ایشان دادند.   «وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ»   «و خوی شما (حضرات معصومین) کرم است»   در خلق و خوی و سرشت شما کرامت نهفته است، مخزن کرم خدا در اختیار شما است. کار شما اکرام است؛ گاهی با رزق، گاهی با علم، گاهی با دعا. اجمالاً بدون آنکه مقدار کرم برای شما کرم می‌کنید. برای کریم مقدار و اندازه مهم نیست. فردی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و گفت: من فقیرم به من کمک کنید حضرت به قنبر گفتند: چهارتا به او بده. قنبر پرسید: درهم یا نقره؟ حضرت فرمودند فرقی ندارد. کریم کسی است که قبل از سؤال عطا می‌کند و مقدار عطا برای او مهم نیست. فقط می‌خواهد عطای او فراوان باشد. این به اندازه خردلی به چشم کریم نمی‌آید و منتی بابت عطا بر فرد نمی‌گذارد و عوضی در مقابل آن طلب نمی‌کند.   خاندان کرم   خلق و خوی این خانواده کرم است. درباره مرحوم دربندی، یکی از عرفا می‌گویند: او حضرت امام حسین را قسم داد تو را به جان مادرت قسم می‌دهم شمر را شفاعت نکن. او می‌گفت امام حسینی که من می‌شناسم حتی شمر را شفاعت می‌کند. و این از کرامت اوست. همچنین در ثواب زیارت اباعبدالله آمده است کسی که زائر قبر حسین شود ملائکه تا قیامت بر سر قبر حسین دعاگوی او هستند و چهار ماه در خانه او اقامت می‌کنند. این میزان عطا و بخشش به جهت کریمانه بخشیدن اوست. خدای سبحان اسم «کریم» خود را در عالم توسط حضرات معصومین به نمایش گذاشته است.   «وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ و الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ»   «شأن شما (حضرات معصومین) حق و صدق و رفق است»   «وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ»   شأن و شخصیت و جایگاه شما حق است. هیچ‌کس به غیر از شما این جایگاه را ندارد. فقط شما شما می‌توانستید در این جایگاه قرار بگیرید. شما در امر معرفت مزیّن به حقیقت معرفت شده‌اید، بالاترین جایگاه معرفت را دارید.   «وَ الصِّدْقُ»   گفتار شما صدق محض است. هرآنچه می‌گویند عمل می‌کنند. حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام در روایتی می‌فرمایند:«اگر عارفانه به زیارت من بیایید در چند مرحله به دیدار شما می‌آیم از جمله در قبر…» این کلام صدق است. چه آنکه وعده باشد یا وعید.   «وَ الرِّفْقُ»   حضرات معصومین
بسیار با افراد همراهی می‌کنند. در روایتی آمده است جوانی عصبانی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: تو گفتی کسی زنا نکند؟ من می‌خواهم زنا کنم. اصحاب قصد بیرون کردن او را کردند. حضرت فرمودند: کسی به او سخنی نگوید. پیامبر جوان را نزد خود نشاندند و به او فرمودند: مادر داری؟ دوست داری این خلاف را کسی با مادر خودت انجام دهد؟ گفت: نه حضرت فرمودند: خواهر داری؟ خاله و عمه داری؟ و همین طور از او پرسیدند دوست داری با اینها کسی خلاف انجام دهد؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: تو با هر کسی که می‌خواهی خلاف انجام دهی خواهر و مادر و عمه و خاله دیگری است تو حاضر نیستی با خواهر و مادر و خاله و عمه خودت کسی این خلاف را انجام دهد چطور حاضر هستی با خواهر و خاله و عمه و مادر و کسی این کار را انجام دهند. این رفق و مدارا کردن است. ما هرگز چنین مدارایی نداریم. اگر کسی ما را اذیت کند یا با نظر ما مخالفت کند کمتر با او رفق و مدایا پیش می‌گیریم. درحالیکه پیامبر به سهولت و آسانی برای این جوان توضیح دادند. حضرات معصومین اگر به ما اجازه می‌دهند روزانه سلام‌های متعدد به آنها بدهیم از آن روست که نسبت به ما رفق و مدارا دارند. آنها از میزان آلودگی و گنهکاری ما آگاهند اما همچنان ما را دعوت می‌کنند و جواب سلام‌های روزانه ما را می‌دهند. اگر روزی صد بار بگوییم «السلام علیک یا اباعبدالله»، حضرت جواب ما را خواهند داد.   امام، پدر مهربان، برادر تنی …   امام رضا علیه‌السلام در معرفی که از امام دارند می‌فرمایند: امام پدری مهربان، برادر تنی و مادر تو است. و در زیارت جامعه می‌آموزیم امام رفیق ماست. یعنی هرکس بخواهد تنها نمی‌ماند. امام او را تحمل می‌کند حتی اگر سیصد بار اشتباه کرده باشد. کارشان مدارا است. در تربیت قدم به قدم و به تدریج همراه فرد می‌شوند. آنان می‌خواهند ما را به کمال برسانند. پیاده‌روی اربعین رفق امام را بر همگان واضح نشان می‌دهد. چقدر امامم هوای زائرین را دارد! این یک نمونه است. حضرات معصومین در کل عمر هوای ما را دارند و مراقب ما هستند. وقتی حضرات معصومین با ما رفیق شوند می‌خواهند با هر بهانه‌ای ما را خوشحال کنند.   زهره بروجردی»
. فرض کنید شما به خدمت عارف جلیل‌القدری برسید و ایشان بگوید: من فلان ذکر را می‌گویم ، شما هم آن را بگو! از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیم و به اصطلاح عامیانه، ذوق مرگ می شویم! و با خود می‌گویید: این عارف چندان مرا لایق دانسته است که ذکری خاص را به من تعلیم داده است. حال در قرآن خدای سبحان می‌گوید: منِ خدا بر محمد درود می‌فرستم شما مؤمنین نیز بر او درود بفرستید! آیا این همراهی نباید سبب شادمانی بیش از اندازه ما شود و از خوشحالی بمیریم؟! خدای سبحان اجازه می‌دهد کاری که خود انجام می‌دهد، ما انجام دهیم و این تکریمی عظیم برای بنده است. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔴🔵 امام زمان همه جای عالم حضور دارد 🌺 استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان را از زبان خود ایشون شنیدیم. 🔷 آیت الله کشمیری می‌فرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود. این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! 🔶 آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، 🌹 دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!! 🔹 براستی ما چقدر حضور ارواحنا فداه در عالم را احساس می کنیم ؟ .
خانواده_فاطمی_1.pdf
808.5K
🔖فیش منبر فاطمیه 🔖 🔻موضوع کلی : خانواده فاطمی 🔻 🔺نقشه ی کلی این سخنرانی در 📌جلسه اول : 🔸ضرورت و اهمیت کانون خانواده با توجه به آیات و روایات 🔸چرایی مهم بودن خانه و خانواده و بیان پنج دلیل : 🔶1ـ خانه و خانواده محل تسکین 🔶2ـ خانه و خانواده محل ذکر و تلاوت آیات الهی 🔶3ـ خانه و خانواده محل رابطه ی قدسی 🔶4ـ لزوم و اهمیت حفظ حریم خانه 🔶5-خانه و خانواده محل تربیت فرزند 🔷چهارگونه خانواده در قرآن‏ ♦️تشبيه زن و شوهر به لباس يكديگر در قرآن (بیان 16 وجه تشبیه)
خانواده_فاطمی_3.pdf
1.08M
🔖فیش منبر فاطمیه 🔖 🔻موضوع کلی : خانواده فاطمی 🔻 🔺نقشه ی کلی این سخنرانی در 📌جلسه سوم : ♦️چرا خانواده ی ما مثل خانواده ی فاطمی نیست ؟ یا با آن فاصله دارد؟ 🔸5-چون زن و شوهر و در تبعیت آنها فرزندان خود محورند تا خدا محور 🔸6-چون علم و آگاهی نسبت به حقوق همدیگه ندارند (از همدیگه طلبکارند) ♦️پنج وظیفه زن در قبال مرد ♦️پنج وظیفه مرد در قبال زن