#دهه_اول_شعبان_المعظم
#با_حسین_علیه_السلام
#میلاد_امام_حسین
#فیش_منبر
#3شعبان
🔴 [جلسهی دوم]
#ایام_ولادت_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
۳۰ بهمن ۱۴۰۱شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #شعبان1444
👈🏼 ولادت مولانا سیدالشهدا صلواتاللهعلیه
📚 مطالب مطرح شده:
۴. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
۵. آمدنِ فطرس مَلک کنار گهوارهی سیدالشهدا علیهالسلام
۶. آیات الحسين علیهالسلام
۷. نکات حدیث: (حسین منّی وأنا من حسین)
۸. در معنای: (کنتَ نوراً في الصلاب الشامخة)
.
#ولایت_اهلبیت_علیهم_السلام
#اهلبیت
#عالم_برزخ
🔷🔶 #صورت_برزخی_ولایت_اهل_بیت_علیهم_السلام
👈🏼👈🏼 امام باقر علیهالسلام میفرمایند:
هنگامی که مؤمن از دنیا رفت، شش صورت همراه او وارد قبر میشوند.
🍃 یکی از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از صورتهای دیگر است.
🍃 یکی در جانب راست، یکی در طرف چپ، یکی در پیش رو، یکی در پشت سر، دیگری در پایین پا و صورتی که از همه خوش سیماتر است در بالای سر میت میایستد و عذابهایی را که متوجه میت است دفع میکند.
🍃 آنگاه صورت زیبا از صورتهای دیگر میپرسد:
شما کیستید؟ خداوند شما را جزای خیر دهد.
➖صورت سمت راست میگوید: من نمازم.
➖صورت سمت چپ میگوید: من زکاتم.
➖صورت پیش رو میگوید: من روزهام.
➖صورت پشت سر میگوید: من حج و عمرهام.
➖صورت پایین پا میگوید: من نیکی و احسان به برادران مؤمنم.
🍃 سپس صورتها از او میپرسند:
تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبوتری؟
در پاسخ میگوید:
من ولایت و محبت خاندان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) هستم.
📚 بحارالأنوار، ج۶، ص۲۳۴
.
#دهه_اول_شعبان_المعظم
#با_حسین_علیه_السلام
#میلاد_امام_حسین
#فیش_منبر
#3شعبان
🔴 [جلسهی سوم]
#ایام_ولادت_حضرت_سیدالشهدا_علیه_السلام
۱ اسفند ۱۴۰۱شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #شعبان1444
👈🏼 ولادت مولانا سیدالشهدا صلواتاللهعلیه
📚 مطالب مطرح شده:
۹. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
۱۰. آخرین یادگار آل عبا (خامسُ أصحاب الکساء)
۱۱. از سقيفه تا کربلا (لعن الله أُمة أسّست أساس الظلم والجور عليكم أهل البيت)
١٢. صحیفهی ملعونهی اول و دوم
.
#حکایات
عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را ز یارت خواهی کرد
عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت...
میگوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،
قصد فروش آنرا داشت...
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت:نمیشه۶ریال بخرید؟
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
امّا اگر اصرار داری من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
من که ناظر ماجرا بودم
و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!
مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که
ندایی با صدای بلند گفت:
با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!
دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد !
گر دست فتاده ای بگیری...مردی
.
.
1⃣پانزدهم رجب سال شصت هجری قمری مرگ «معاویه بن ابی سفیان»:👇
✅قیام نهضت #امام_حسین_علیه_السلام با مرگ معاویه بن ابی سفیان شروع شد.
طبری در نقلی می نویسد :
📋《تُوُفِّيَ مُعَاوِيَةُ لَيْلَةَ الْخَمِيسِ لِلنِّصْفِ مِنْ رَجَبِِ سَنَةَ سِتِّينَ》
♦️معاویه در شب پنجشنبه، پانزدهم رجب سال شصتم هجری درگذشت در حالی که از زمان خلافتش نوزده سال و سه ماه و بیست و هفت روز می گذشت.(۱)
معاویه در جنگ یمامه(سال ۱۱هجری) شرکت کرد و پس از آن به همراه برادرش یزید در سپاه ابوبکر ابن ابی قحافه، به شام رفت.
سپس عمر او را استاندار اردن و برادرش یزید را، استاندار همه سرزمین شام کرد.
پس از مرگ برادرش، عمر همه قلمرو شام را در سال ۱۸ قمری به معاویه سپرد.
بلاذری می نویسد :
«وقتی یزید از دنیا رفت، عمر بن خطاب به معاویه نامه نوشت و تمامی آنچه تحت حکومت یزید بود را برای معاویه این ولایت را تثبیت کرد و سپس ابوسفیان بابت این کار عمر، از او تشکر کرد.»(۲)
📚منابع :
۱)تاريخ طبری، ج۵، ص۳۲۴
۲)فتوح البلدان بلاذری، ج۱، ص۱۶۷
2⃣ولایتعهدی «یزید بن معاویه»:👇
✅معاویه که پیشتر پسرش یزید را، به عنوان خلیفه بعد از خود، اعلام کرده بود، بزرگان را به بیعت با یزید فراخواند.
شیخ مفید می نویسد :
📋《لَمّا ماتَ مُعاوِيَةُ كَتَبَ يَزيدُ إلَى الوَليدِ بنِ عُتبَةَ بنِ أبي سُفيانَ وكانَ عَلَى المَدينَةِ مِن قِبَلِ مُعاوِيَةَ أن يَأخُذَ الحُسَينَ(ع) بِالبَيعَةِ لَهُ، ولا يُرَخِّصَ لَهُ فِي التَّأَخُّرِ عَن ذلِكَ》
♦️معاویه به یزید وصیت کرد که، در دفع عبدالله بن زبیر خشونت به خرج دهد، امّا با عبدالرحمن بن ابی بکر و حسین بن علی(ع) به جنگ برنخیزد.
پس از مرگ معاویه، بلافاصله از مردم، برای یزید بیعت گرفته شد.
یزید تصمیم گرفت، از چند تن از بزرگان مسلمانان که دعوت معاویه را، برای بیعت با یزید نپذیرفته بودند، بیعت بگیرد.(۱)
#روز_شمار_عاشورا
📚منبع :
۱)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۵۳
۲)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۲
#اسنادالمصائب
.
3⃣دعوت #امام_حسین_علیه_السلام به بیعت توسط «یزید بن معاویه»:👇
✅از آنجایی که امام حسین(ع) در مدینه به سر می برد، یزید به حاکم وقت مدینه ولید بن عتبه نامهای نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و در نامه بسیار کوتاه دیگری خطاب به ولید نوشت :
📋《أَمَّا بَعْدُ فَخُذْ الحُسَينَ بنَ عَلِيِِّ(ع) وَ عَبْدَ اَلرَّحمَنَ بنَ أَبِي بَكرِِ وَ عَبْدَ اَللَّهِ بنَ الزُبَيرِ وَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عُمَرَ بنَ الخَطَّابِ أَخْذاً عَنِيفَاً لَيسَت فِيهِ رُخْصَةٌ، فَمَن أَبَي عَلَيكَ مِنهُم فَاَضرِب عُنُقَهُ وَابعَث إِلَيَّ بِرَأسِهِ》
♦️از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر فورا به زور بیعت بگیر و به آنان مهلت درنگمده و هر کس از آنان که نپذیرفت، گردنش را بزن و برای من بفرست.(۱)
نامه با احتساب فاصله ۱۱ روزه شام و مدینه، به دست حاکم مدینه رسید.
#روز_شمار_عاشورا
📚منبع :
۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۰
.
.
💢شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منكر💢
اين شرايط چند چيز است:
[شرط] اوّل اينكه: امركننده و نهىكننده بداند كه آنچه را كه شخص مكلّف ترك كرده يا انجام داده معروف يا منكر است
، پس بر كسى كه معروف و منكر را نمىشناسد واجب نيست و علم (در امر به معروف و نهى از منكر) مانند استطاعت در حج، شرط وجوب است.
[شرط] دوّم اينكه: احتمال تأثير امر يا نهى را بدهد
؛ پس اگر بداند يا اطمينان پيدا كند كه تأثير ندارد واجب نمىباشد.
مسألۀ 1- با گمان به عدم تأثير و لو اينكه ظنّ قوى باشد وجوب (امر يا نهى) ساقط نمىشود.
پس با وجود احتمال مورد توجه عقلاء (نسبت به تأثير) واجب مىباشد.
[شرط] سوّم اينكه: شخص معصيت كار اصرار بر استمرار گناه داشته باشد
، پس اگر از حال او معلوم باشد كه گناه را ترك مىكند وجوب (انكار) ساقط مىشود.
مسألۀ 1- اگر علامت ترك گناه از او آشكار شود كه از آن علامت يقين (به ترك گناه) حاصل شود بدون اشكال وجوب ساقط است
، و اطمينان در حكم يقين مىباشد. و همچنين است اگر بيّنه- در صورتى كه مستند آن امر حسّى يا نزديك به حسى باشد- بر ترك قائم شود. و همچنين است اگر اظهار پشيمانى و توبه نمايد.
[شرط] چهارم اينكه: در انكار (و امر يا نهى) او مفسدهاى نباشد.
مسألۀ 1- اگر بداند يا گمان كند كه انكار او موجب ضرر جانى يا آبروئى يا مالى كه مورد توجّه است
، بر او يا بر يكى از مربوطين او مانند خويشان و ياران و همراهانش مىشود، (انكار) واجب نيست و از او ساقط مىشود؛ بلكه همچنين است اگر بخاطر احتمال كه عقلاء به آن اعتناء مىكنند ترس متوجه شدن چنين ضررى را داشته باشد، (واجب از او ساقط مىشود). و ظاهر آن است كه بقيۀ مؤمنين هم به خويشان و دوستانش ملحق مىشوند.
مراتب امر به معروف و نهى از منكر
همانا براى امر به معروف و نهى از منكر مراتبى است كه در صورت حصول مطلوب از مرتبۀ پائينتر- حتى با احتمال حصول آن- جايز نيست كه به مرتبۀ بالاتر تعدّى نمود.
مرتبۀ اوّل- اين است كه كارى انجام بدهد كه از آن ناراحتى قلبى او از منكر آشكار گردد
و اينكه از او مىخواهد كه معروف را انجام داده و منكر را ترك نمايد، و براى آن درجاتى است:
مانند بر هم نهادن چشم و عبوسى و گرفتن صورت، و مانند روگرداندن يا پشت كردن به او و از او كنار كشيدن و ترك رابطه با او و مانند آن.
مرتبۀ دوّم- امر كردن و نهى كردن با زبان.
مسألۀ 1- اگر بداند كه مقصود با مرتبۀ اوّل حاصل نمىشود
در صورت احتمال تأثير واجب است به مرتبۀ دوّم منتقل شود.
مسألۀ 2- اگر احتمال دهد كه با موعظه و ارشاد و گفتار نرم، مقصود حاصل مىشود
، همان واجب است و تعدى از آن جايز نيست.
مسألۀ 3- اگر بداند آنچه ذكر شد، اثر ندارد
بايد به حكم كردن بوسيلۀ امر و نهى منتقل شود و
واجب است كه از آرام و آسانترين درجۀ گفتار شروع نمايد و اگر تأثير نكرد به درجۀ شديدتر از آن با احتمال تأثير، منتقل شود و تجاوز كردن جايز نيست، مخصوصا اگر مورد طورى باشد كه فاعل (منكر) با گفتن آن هتك مىشود.
مرتبۀ سوّم- اين است كه انكار با دست باشد.
مسألۀ 1- اگر بداند يا مطمئن شود كه مطلوب با دو مرتبه سابق حاصل نمىشود
واجب است به مرتبۀ سوم منتقل شود و آن (عبارت از) اعمال قدرت است؛ و البته بايد مراعات مختصر آن و- سپس بالاتر از آن را بنمايد.
مسألۀ 2- اگر برايش ممكن باشد كه بين او و منكر حايل شود
، در صورتى كه جلوگيرى اين چنينى، محذور كمترى از غير آن داشته باشد، واجب است به آن اكتفا نمايد.
اگر انكار موجب شود كه به مجروح شدن يا قتل كشانده شود بنابر اقوى بدون اذن امام (عليهم السّلام) جايز نيست، و در اين زمان فقيه جامع الشرائط- با وجود شرايط- جاى امام (عليهم السّلام) است.
#پرسمان
.