گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#حضرت_مسلم و مکالمه با ابن زیاد ✅مسلم را وارد مجلس ابن زیاد کردند. مسلم با بی اعتنایی کامل وارد شد
.
#شهادت_حضرت_مسلم
✅بعد از وصیت مسلم، عمر بلافاصله آن را به عبیدالله شرح داد و حتی عبیدالله نیز وی را خائن به مسلم دانست و عمربن سعد ملعون نیز به وصایای مسلم عمل نکرد.
به دستور عبیدالله، بکر بن حمران مسلم را به بالای دارالعماره برد و مسلم را در حالی که مشغول تسبیح خدای تعالی و استغفار و درود بر پیغمبر(ص) بود، سر از تنش جدا کردند و سرش را به دمشق نزد یزید فرستادند و جنازه اش را نیز، به دستور ابن زیاد، در محلّه كُناسه كوفه، به دار آويختند و سرهای مقدس مسلم بن عقیل را به همراه هانی بن عروه، به دمشق برای يزيد فرستادند.(۱)
در تاریخ درباره مسلم آمده است که؛
📋《وَ هَذَا أَوَّلُ قَتِیلِِ صُلِبَت جُثَّتُهُ مِن بَنِیِّ هَاشِمِِ وَ أَوَّلُ رَأسِِ حُمِلَ مِن رُوُوسِهِم اِلَی دِمَشقَ》
♦️مسلم اولین شهیدی بود که جسدش به صلیب کشیده شد و سرش اولین سری بود که از بنی هاشم به دمشق فرستاده شد.(۲)
حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در منزل زُباله از شهادت مُسلم بن عقیل و هانی بن عروه مطلع شد و بعد از شنیدن خبر آیه استرجاع خواند و گریست.(۳)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۷۵
۲)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۶۰
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵
#اسنادالمصائب
.
🏴حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) اولین گریه کننده بر حضرت مسلم(علیه السلام) :👇
✅شیخ صدوق روایت می کند؛
روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت :
📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》
♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟
حضرت(ص) فرمودند :
📋《اِی وَاللهِ!》
♦️به خدا قسم، عقیل را دوست دارم.
سپس فرمود:
📋《إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》
♦️من عقیل را از دو جهت دوست دارم!
یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم.
📋《وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمَقتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ》
♦️و همانا فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین(ع)، شهید می شود.
📋《فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیُونُ المُؤمِنِینَ》
♦️و بر او ،چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد.
📋《وَ تُصَلَّی عَلَیهِ المَلائِکَةُ المُقَرَّبُونَ》
♦️و فرشتگان مقرب پروردگار، بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند.
📋《ثُمَّ بَکَی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی جَرَت دُمُوعُهُ عَلَی صَدرِهِ》
♦️با نام بردن از حضرت مسلم(ع)، پیغمبر اکرم(ص) گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر(ص) برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد و سپس فرمود :
📋《إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي》
♦️به خداوند شكايت مىكنم از آنچه بر سر خاندانم مىآورند.(۱)
📚منبع:
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸
.
#حضرت_مسلم
1. روضه ی اشک پیامبر ص بر مسلم بن عقیل ع و خبر شهادتش
🌱 گریز به اهمیت اشک در محرم و آماده سازی محبان با روایات برای استقبال از محرم
2. روضه ی ثواب اشک بر مسلم بن عقیل ع از پیامبر ص
🌱گریز به اشک محبان در روز عاشورا ،ملائک اشک محبان را جمع می کنند
3. روضه ی وداع مسلم بن عقیل با امام حسین ع در رفتن به کوفه در مکة
🌱 روضه های وداع مسلم با دو طفلانش در سپردن به شریح و...
4. روضه بی وفایی کوفیان ، تنها شدن مسلم ع
🌱 گریز به غربت امام حسین ع در روز عاشورا و صدا زدن مسلم ع
5. روضه غربت مسلم بن عقیل ع
🌱 گریز بهغربت حضرت زهرا در کوچه که ملعون الهی سیلی زد
6. روضه آب خواستن مسلم ع از طوعه
🌱 گریز به عطش علی اصغر ع و امام حسین ع،از شدت عطش زبانش دور لبان مبارک می گشت
7. روضه ی مهمان نوازی طوعه از مسلم
🌱گریز به مهمان نوازی امام حسین ع در کربلا،مهمان را تشنه کشتند.
8. روضه ی ذکر و دعا در شب شهادت و سلام بر امام حسین ع
🌱 تذکرات مهم درباره چگونه مداح در آخر جلسه دعا کند
9. روضه ی شنیدن سم اسبان و گریز به کربلا
10. روضه ی وداع مسلم با طوعه
11. روضه ی مبارزه مسلم ع در کوچه
🌱 دو نفر تو کوچه گیر افتادندند
🌱دو نفر رو آتش زدند
🌱دو نفر رو در کوفه سنگسار کردند
12. روضه ی امان دادن اشعث لع به مسلم بن عقیل ع
🌱 گریز به امان دادن عباس در شب عاشورا
🌱 گریز به امان دادن علی اکبر
🌱 گریز به امان دادن حر و راهی بهشت شدن
🌱 امان زندان بان به طفلان مسلم و رها کردن آنها
🌱 امان به زوار امام حسین شبهای جمعه
.
13. روضه مسلم بن عقیل 4 مرتبه بر امام حسین ع گریست
🌱 در وداع اخر با امام حسین ع
🌱 شب عرفه…
🌱در بازار کوفه
🌱بالای دار الاماره
14. روضه ی امام حسین ع چند مرتبه بر سلم ع گریست.
🌺گریه امام حسین
در وداع
در خبر شهادت مسلم
روز عاشورا در صدا زدن او
15. روضه ی اسارت مسلم ع در بازار کوفه
گریز وضعیت اسراء در بازار کوفه
نحن اسرای آل محمد
اسارت در بازار شام
اسارت روز یازدهم
.
.
#اصحاب #هانی_بن_عروه
🔹🔷《سَلامُ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَيْكَ يَا هَانِيَ بْنَ عُرْوَةَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ》🔷🔹
✅هانی بن عروه مرادی از بزرگان کوفه و یاران خاص امام علی(ع) بود که در جنگ جمل و صفّین حضور داشت.
از فعالیت های سیاسی او می توان به همراهی او با قیام حُجْر بن عَدی در برابر زیاد بن ابیه، و از مخالفان بیعت با یزید در زمان امام حسین(ع) نام برد و همچنین خانهٔ او از زمان ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، مرکز فعالیتهای سیاسی و نظامی بود و او نقش مهمی در قیام مسلم بن عقیل داشت.
او نزد مردم کوفه، بسیار وجیه بود و از بزرگان قبیله بنی مراد محسوب می شد و رهبری آنها را به عهده داشت.
به نقل مسعودی :
هانی چنان بود که هنگام سوار شدن چهار هزار سواره و هشت هزار پیاده با او حرکت میکردند و هر گاه هم پیمانان خود از قبیله کنده را فرا میخواند سی هزار نفر گرد او جمع میشدند.(۱)
هنگامی که مسلم بن عقیل در روز پنجم شوال سال ۶۰ هجری وارد کوفه شد، ابتدا به خانه مختار ابن ابوعبیده ثقفی رفت و پس از آگاهی از آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و تهدیدهای او، از خانهٔ مختار به خانهٔ هانی بن عروه رفت.
ارتباط با شیعیان تا زمانی که در خانه هانی بود، مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسان از مخفیگاه مسلم، آگاه شد.
بعد از اطلاع عبیدالله بن زیاد از مخفیگاه مسلم، هانی بن عروه را به قصر فرا خوانده شد و از او خواستند مسلم را به آنان تحویل دهد.
وقتی هانی زیر بار چنین کاری نرفت، دستگیر شد.
از طرفی هم هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از خانه هانی فاصله گرفت و به همراه اصحاب خود، شبانه، که جز سى نفر با او كسى نمانده بود، به سمت درهاى كِنده به راه افتاد و وقتى به آن درها رسيد، ده نفر باقى مانده بودند و از مسجد كه خارج شد، توجه کرد، دید ديگر كسى با او نبود!(۲)
هنگامی که هانی بن عروه دستگیر شد، او را نزد عبیدالله بردند.
ابن زیاد به او گفت :
📋《وَ اللّهِ لَتَأْتِيَنِّي بِهِ أَو لَأَضْرِبَنَ عُنقَكَ!》
♦️یا باید مسلم بن عقیل را نزد من بیاوری یا گردنت را خواهم زد!
هانی گفت :
📋《إِِذَاً وَاللّهِ تَكثُرُ البَارِقِةُ حَولَ دَارِكَ》
♦️به خدا شمشیرهای برنده در اطراف خانه تو فراوان می گردد.
ابنزیاد گفت :
📋《وَالَهفَاهُ عَلَيكَ! أَبِالبَارِقةِ تُخَوِّفُنِي؟》
♦️وای بر تو! مرا از شمشیرهای برّنده میترسانی؟
هانی می پنداشت که قبیلهاش به یاری وی بر میخیزند و به دفاع از وی می پردازند.
ابن زیاد که از سخنان هانی عصبانی شده بود، گفت : او را نزدیک من بیاورید!
هنگامی که چنین کردند، و هانی نزدیک شد؛
📋《فَاعْتَرَضَ وَجْهَهُ بِالْقَضِيبِ فَكَسَرَ أَنْفَهُ وَ خَدَّهُ وَ جَبِينَهُ وَ أَسَالَ اَلدِّمَاءَ عَلَى لِحْيَتِهِ وَ ثِيَابِهِ》
♦️پس عبیدالله با ضرباتى پى در پى بر او فرود آورد كه در نتيجۀ آن جنايت، بينى، پيشانى و گونههاى هانی را در هم شكست و خون بر محاسن سپيدش فرو ريخت و آن را رنگين كرد و لباس او نيز خونرنگ گرديد.
سپس عبیدالله گفت :
📋《قَد حَلَّ لَنَا دَمَكَ! جَرُّوُهُ!》
♦️خون تو بر ما حلال است! او را بکشانید و ببرید!
سرانجام او را کشان کشان به درون محبسی انداختند.(۳)
در این هنگام بیرون کاخ شایعه شد که هانی بن عروه به شهادت رسیده است.
پس بدین ترتیب عمرو بن حجاج با شنیدن این خبر که هانی به قتل رسیده است، باقبیله مذحج کاخ ابن زیاد را به محاصره درآوردند.
او فریاد زد که من عمرو بن حجاج هستم و اینها سواران و جنگجویان قبیله مذحجاند؛ ما از پیروی خلیفه دست برنداشته و از مسلمانان جدا نگشتهایم چرا باید بزرگ ما هانی کشته شود؟
به ابن زیاد گفتند : قبیله مذحج بر در کاخ ریختهاند!
ابنزیاد به شریح قاضی گفت : نزد بزرگ آنان، هانی برو و او را ببین و سپس بیرون رو و به آنها بگو که او زنده است و کشته نشده است.
شریح، در حالی که جاسوسی از غلامان ابنزیاد برای او گماشته شده بود که آنچه میگوید ثبت کند به اتاق هانی آمد و او را دید.
هانی با دیدن شریح گفت :
ای خدا! ای مسلمانان! قبیله من هلاک شدند! کجایند دیندارن؟ کجایند مردم شهر؟ این سخنان را میگفت و خون بر محاسنش جاری بود که صدای فریاد واغوثا از بیرون کاخ شنیده شد، گفت : به گمانم این فریاد قبیله مذحج و پیروان مسلمان من است! اگر ده نفر نزد من بیایند مرا رها خواهند کرد و به شریح گفت : از خدا بترس! ابنزیاد مرا خواهد کشت!
شریح که این سخن را شنید نزد قبیله مذحج آمد و گفت :
📋《إِنَّ اَلْأَمِيرَ لَمَّا بَلَغَهُ مَكَانُكُمْ وَ مَقَالَتُكُمْ فِي صَاحِبِكُمْ أَمَرَنِي اَلدُّخُولَ إِلَيْهِ فَأَتَيْتُهُ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ، فَأَمَرَنِي أَنْ أَلْقَاكُمْ وَ أَنْ أُعْلِمَكُمْ أَنَّهُ حَيٌّ! وَ أَنَّ اَلَّذِي بَلَغَكُمْ مِنْ قَتْلِهِ كَانَ بَاطِلاً》
👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #اصحاب #هانی_بن_عروه 🔹🔷《سَلامُ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَيْكَ يَا هَانِيَ بْنَ عُرْوَ
.
♦️همانا امیر آمدن شما و سخنانتان را درباره بزرگتان شنید به من فرمان داد تا نزد او روم، من پیش او رفته و وی را دیدم.
او به من فرمان داد تا شما را ببینم و به اطلاعتان برسانم که او زنده است و این که به شما گفتهاند او کشته شده، دروغ است!
عمرو بن حجاج و همراهانش گفتند : اکنون که کشته نشده خدا را سپاس گزاریم و سپس پراکنده شدند.(۴)
پس از این واقعه، عبید الله بن زیاد با خیالی آسوده دستور قتل هانی را داد.
عبیدالله دستور داد تا هانی را در بازار شهر، محلی که گوسفندان را خرید و فروش میکردند، ببرند و گردنش را بزنند.
هنگامی که، هانی را برای اجرای حکم میبردند، پیوسته دوستان و هوادارانش را به یاری میطلبید و فریاد میزد و می گفت : ای قبیله مذحج! کجایید من یاوری از قبیله مذحج ندارم.(۵)
سرانجام در روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری، بعد از گردن زدن هانی، جسد او و جسد مسلم بن عقیل را در بازار کناسه بر زمین کشیدند و سپس؛
📋《فَأَمَرَ بِصَلْبِهِ مَنكُوسَاً》
♦️عبیدالله دستور داد تا جنازه هانی [و مسلم بن عقیل] را وارونه (که مرسوم بود یاغیان را چنین کنند) به دار بیاویزند.(۶)
عبیدالله بن زیاد سرهای مبارک مسلم و هانی را، توسط دو تن به دمشق نزد یزید فرستاد.
زمانی که یزید آن سرها را به همراه نامه عبیدالله مشاهده کرد، بسیار خوشنود شد و دستور داد که سر مسلم و هانی را بر بالای دروازههای دمشق بیاویزند و پس از آن طی نامهای در پاسخ عبیدالله، این اقدام او را ستایش کرد.(۷)
زمانی که خبر شهادت هانی و مسلم در منزلگاه زرود به امام حسین(ع) رسید،
📋《فَاستَعبَرَ الحُسَینُ(ع) بَاکِیَاً》
♦️حضرت(ع) به شدت گریستند و سپس مکرّر فرمودند :
📋《انّا لِلّه و انّا الَیهِ راجِعونَ! رَحمَةُ اللَّهِ عَلیهِمَا》
♦️رحمت خدا بر آنها باد!(۸)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین
یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهای دل مضطرم حسین
یادم نمیرود که همه عزتم تویی
من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین
لطفی که کردهای تو به من مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
من سالهاست در به در روضه توام
داغ تو را به جان و دلم میخرم حسین
در کوچههای سینه زنی سالیان سال
در حسرت هوای حرم میپرم حسین
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین
اینجا عجیب بوی فراق تو میرسد
یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
مجموع حرفهای من اینجا خلاصه شد
در یک کلام: ای همۀ باورم حسین
👤صیامی
📚منابع :
۱)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۵۹
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۵۴
۳_۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۵۱_۵۰
۵_۶)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۴۵
۷)جلاء العیون علامه مجلسی، ص۶۲۳
۸)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۶۴
/الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۴
#اسنادالمصائب
.
امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از خطرِ عُجب میفرماید.mp3
13.53M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔊 #حامد_کاشانی
📋 #امام_خمینی رضوان الله تعالی علیه از خطرِ عُجب می فرماید
.
#عاشورا
#شب_دهم_محرم
همچین که روز عاشورا ابی عبدالله تنها شد، همه رفتن میدان، کسی نمونده، میگه:" نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالا" یه نگاهی به راست و چپ کرد،" فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه " دید کسی رو نداره" فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیر ..." دید کسی جوابش رو نمیده، بلند شید من رو یاری کنید، ابی عبدالله صدا زد: "اِدْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُول" بیایید این نامردا رو از خیمه های آل الله دور کنید، نامحرم ها دورِ خیمه های من حلقه زدن...
وقتی جوابی نیامد ابی عبدالله فرمود: به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاك افكنده، ... و گرنه هرگز از اجابت دعوتم كوتاهى نمى كرديد و از ياريم دست نمى كشيديد.آگاه باشيد، ما در فراق شما سوگواريم و به شما ملحق مى شويم، «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»). (1)
ابی عبدالله برگشت تویِ خیمه ها، صدا زد:" یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلام" یعنی من رو حلال کنید من دارم میرم، روایت میگه: سکینه سلام الله علیها اومد جلو، صدا زد: میخوای تسلیمِ مرگ بشی؟ صدا زد: چاره ای ندارم دخترم... میگه: شروع کرد سکینه گریه کنه، صدا زد: بابا!" رُدَّنٰا ، اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا" میخوای بری اول مارو برگردون مدینه، بعد هر جایی میخوای بری برو، میخوای مارو اینجوری تنها بذاری؟ ما رو میخوای به کی بسپاری؟... ابی عبدالله آرومش کرد، صدا زد: سکینه جان! اینقدر بابات رو اذیت نکن، بیچاره ام داری میکنی، قلبم رو آتیش نزن، گریه هات رو نگه دار، حالا مونده تا گریه کنی، چند ساعت دیگه گریه کن...
زن ها دورِ ابی عبدالله حلقه زدن، یه کم وداع طولانی شد، آخه زنها دورِ حسین رو گرفتن نمیذارن بره، هر کسی یه چیزی میگه، زینب صدا زد: داداش! صبر کن، مادرم سفارش کرده زیر گلوت رو ببوسم، یه بوسه زیر گلو زد، این آخرین بوسه بود؟ نه! چند ساعت دیگه زینب اومد تویِ گودال، این نیزها روکنار زد، این شمشیرها رو کنار زد، همه دیدن زینب خم شد، این لبهاش رو گذاشت به رویِ لبهای بریده...
حسین
#وداع
.
«يا مُسْلِمَ بْنَ عَقيل، وَ يا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ يا حَبيبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا زُهَيْرَ بْنَ الْقَيْنِ، وَ يا يَزيدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا يَحْيَى بْنَ كَثير، وَ يا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ يا إِبْراهِيمَ بْنَ الحَصيْنِ، وَ يا عُمَيْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ يا أَسَدُ الْكَلْبِىُّ، وَ يا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقيل، وَ يا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ يا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ يا حُرُّ الرِّياحِىُّ، وَ يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، وَ يا أَبْطالَ الصَّفا، وَ يا فُرْسانَ الْهَيْجاءِ، مالي أُناديكُمْ فَلا تُجيبُوني، وَ أَدْعُوكُمْ فَلا تَسْمَعُوني؟! أَنْتُمْ نِيامٌ أَرْجُوكُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُكُمْ عَنْ إِمامِكُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(صلى الله عليه وآله) لِفَقْدِكُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِكُمْ، أَيُّهَا الْكِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لكِنْ صَرَعَكُمْ وَاللّهِ رَيْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِكُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلاّ لَما كُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتي تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتي تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَيْكُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِكُمْ لاحِقُونَ، فَإِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».
📚معالی السبطین ج۲ ص ۱۷ _ ۱۸
.
Kashani-14020110-ImamSajjad(AS)-08-Hkashani_Com.mp3
44.96M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔊 #فایل_صوتی #سخنرانی کامل
📋 امام سجاد علیه السلام الگوی تراز در دوران دین گریزی؛ جلسه هشتم از ده جلسه
📆 پنجشنبه مورخ 10 فروردین ماه 1402
🔸 مسجد ارک #حامد_کاشانی
4_6026143376066219188.mp3
5.46M
#روضه_امام_حسین
علیه السلام
#حاج_حسن_خلج
چون بهر شاه تشنه جگر ،
یاورى نماند
عبّاس و قاسمى و
على اکبرى نماند
اِلّا نشان ناوک اعدا ،
تنى نگشت
اِلّا براى زیب سِنان ها ،
سرى نماند
سلطان دین ، برابر دشمن
به روزِ رزم
بهرش رکاب گیر،
به جز خواهرى نماند
از بهر حفظ پیکر خود ،
کهنه جامه خواست
وآخر ز سُمّ اسب خَسان ،
پیکرى نماند
درداکه از شرارت آن فرقه ی شریر
گشتند بانوان حریمِ خدا ،اسیر
#شاعر_مدرس_اصفهانى
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #فضائل #امیرالمؤمنین ♦️تو علی «علیهالسلام» را اینگونه میپنداری که به کسی که به او پناه بُرده،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1402-03-15(rafiei).mp3
13.26M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_رفیعی
📚 موضوع: عاقبت بخیری ( شرح دعای یازدهم صحیفه سجادیه ) و نکاتی پیرامون قیام ۱۵خرداد
🗓 دوشنبه پانزدهم خرداد ماه ۱۴۰۲
🗂 حجم : ۱۳ مگابایت #دکتر_رفیعی
.
#مدح_حضرت_زهرا
زهرا که مدینه را مزین می کرد
با سجده، چراغ کعبه روشن می کرد
از پرتو نور چهره اش در شب تار
خیّاط زمانه نخ به سوزن می کرد
• مضمون نقل آیه الله سیدان
استاد رستگار
..........
.
💠 #مضمون | خیاطی به نور حضرت صدّیقه سلام الله علیها!
در برخی منابع تاریخی و روایی عامه از قول عایشه وجود دارد:
«کنا نخیط و نغزل و ننظم الإبرة باللیل فی ضوء وجه فاطمة»
(ما شبها، با استفاده از نور صورت فاطمه(سلام الله علیها) خیاطى و بافندگى کرده و نخ و سوزن خود را تنظیم میکردیم).
🔻 آیه الله سیّدان | جمع علما و شاعران اهل بیت علیهم السلام ۱۴۰۰/۹/۲۱
.
.
#ترحیم_خوانی
اندیشیدن درباره مرگ
[منبر ۴۵ دقیقه ای]
👈مناسب #مجالس_ختم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
🌙بیان احکام
اگر وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیه آب برای او ممکن نیست یا نمیتواند وضو بگیرد، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد ـ بنا بر احتیاط واجب ـ نباید آن را باطل نماید، چه قبل از وقت باشد و چه بعد از دخول وقت، ولی میتواند با همسر خود نزدیکی کند اگرچه بداند که از غسل متمکن نخواهد شد.(۱)
🌺شعر
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن
از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
ایمنی خواهی، ز اوج اعتبار اندیشه کن
روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام
چون شود لبریز جامت، از خمار اندیشه کن
بویِ خون میآید از آزار دلهای دونیم
رحم کن برجان خود، زین ذوالفقار اندیشه کن
💠داستان
ایجاد انگیزه
حضرت سلیمان بن داود به اصحابش فرمود: خداوند تبارك و تعالی به من سلطنتی داده که بعد از من زیبنده ی احدی نیست. باد، انسان، جن، پرندگان، وحوش را مسخرو رام من نموده، زبان پرندگان را تعلیم کرده و از هر چیز مرا بهره مند نموده و علاوه بر اینها آنچه موجب فرح وسرور من از ابتداء روز تا شب میباشد را نیز فراهم فرموده است.
اینك مایلم که فردا داخل قصر شوم و به بالاترین نقطه آن رفته و به آنچه در تحت قدرت و سلطنتم هست بنگرم. از شما میخواهم که به احدی اجازه ندهید که نزد من آید و نشاط و سرور مرا به گرفتگی و تاری مبدل کند. جملگی عرض کردند: چشم.
فردا شد، سلیمان عصایش را به دست گرفت و به بلندترین مکان قصرش رفت و به عصا تکیه داد و با نشاطی تمام، که ناشی از داشتن اسباب قدرت و سلطنت بود، به آنچه در تحت تصرفش بود مینگریست. ناگهان نظرش به جوانی نیکومنظر و خوش لباس افتاد که از گوشه ی قصر ظاهر شد. حضرت سلیمان (ع) به او فرمود: چه کسی تو را به قصر راه داد؟ با اینکه من گفته بودم امروز میخواهم تنها باشم و تو به اذن چه کسی داخل شدی؟
جوان گفت: صاحب این قصر مرا راه داد و به اجازه او وارد شدم.
حضرت سلیمان (ع) گفت: صاحب این قصر البته به آن اولی و سزاوارتر است، تو کیستی؟
جوان گفت: من ملك الموت هستم. سلیمان (ع) گفت: برای چه آمده ای؟
جوان گفت: آمدهام تا روح تو را قبض کنم.
سلیمان (ع)گفت: به آنچه امر شده ای عمل کن، امروز، روز سرور من بود.(۲)
🟢بیان موضوع
یاد مرگ حقیقتی عبرت انگیز و بیدارگر در زندگی انسان است، از این رو پيامبر(ص) می فرماید: «إنّ أَكْيَسَ الْمُؤْمِنينَ، أَكْثَرُهُم ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً»با هوش ترين مؤمنان كسى است كه بيش از همه به ياد مرگ باشد و بيش از همه آماده آن باشد.(۳)
با قصد اندیشیدن درباره مرگ نکاتی در چند محور تقدیم میکنیم؛
🟢مرگ آگاهی
در میان این موجودات فانی، تنها انسان است که از این سرنوشت، یعنی مردن خبر دارد . همه جانداران می میرند، ستارگان و کهکشان ها فرو می پاشند، اما نمی دانند که می میرند و نمی فهمند که خواهند مرد! جز انسان که می داند و می فهمد که خواهد مرد .
انسان هم از آغاز پیدایش مرگ آگاه، نیست . بلکه به تدریج با مفهوم مرگ آشنا می شود .
➖ موجوداتی که از مرگ خود آگاه نیستند، از مرگ دلهره نداشته نگران هم نیستند . اما انسان با آگاه شدن از مرگ، مخصوصا با آگاه شدن از مرگ خود، دچار اضطراب و نگرانی شده، چندین پرسش اساسی درباره مرگ، بر ذهن و اندیشه او سنگینی می کنند:
- مرگ یعنی چه ؟ - چرا باید مرد؟ - چگونه می میریم؟ - بعد از مرگ چه می شود؟ - چه کسی یا کسانی از راز مرگ آگاهند؟ - می توان مرگ را چاره جویی کرد؟ - آیا روحی داریم که با مرگ نابود نشود؟ - سرگذشت این روح - اگر باشد - پیش از پیوستن به جسم چه بوده است؟ - سرنوشت این روح، پس از مرگ جسم، چه خواهد بود؟ و ده ها پرسش دیگر .
🟢علل ترس از مرگ
ابن سینا عوامل و اسباب ترس از مرگ را از دیدگاه اشخاص مختلف به شرح زیر مطرح می کند:
الف - عده ای از مجهول و مرموز بودن مرگ می ترسند .
ب - گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناکند .
ج - و بعضی ها از نابودی مطلق جسم و روح می ترسند .
د - و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند .
ه - و جمعی از عذاب بعد از مرگ می ترسند .
و - و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذایذ و خوشی های زندگی بیمناکند
🟢اهمیت یاد مرگ
همانا به یاد آوردن دایم مرگ اثرات تربیتى و اخلاقى فراوانى بر رفتار و افكار آدمى دارد؛ بر هر مسلمانى لازم است همیشه یاد مرگ را در خاطر خود زنده نگهدارد و تنها دانستن و باور داشتن مرگ كفایت نمىكند.
۱👇
🟢آیات قرآن
خداوند در تعداد قابل توجهی از آیات قرآن با تعابیر مختلف متذکر مرگ شده اند که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
➖«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ* وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ».
هر آنچه روی زمین است دستخوش مرگ و فناست و تنها ذات خدای باجلال و عظمت باقی می ماند.
[الرحمن/۲۷-۲۶]
➖ «أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا»
هر جا باشید، مرگ شما را درمییابد؛ هر چند در برجهای محکم باشید! و اگر به آنها [= منافقان] حسنه (و پیروزی) برسد، میگویند: «این، از ناحیه خداست.» و اگر سیّئه (و شکستی) برسد، میگویند: «این، از ناحیه توست.» بگو: «همه اینها از ناحیه خداست.» پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنی را درک کنند؟!
[نسا/۷۸]
➖«وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ»
پیش از تو (نیز) برای هیچ انسانی جاودانگی قرار ندادیم؛ (و آنها که انتظار مرگ تو را میکشند،) آیا اگر تو بمیری، آنان جاوید خواهند بود؟!
[انبیا/۳۴]
➖«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»
هر کسی مرگ را میچشد؛ و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت؛ آنها که از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگی دنیا، چیزی جز سرمایه فریب نیست!
[آل عمران/۱۸۵]
➖«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ»
هر انسانی طعم مرگ را میچشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم؛ و سرانجام بسوی ما بازگردانده میشوید!
[انبیا/۳۵]
➖«... وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ»
و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید»!
[انعام/۹۳]
➖«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را میگیرند در حالی که پاک و پاکیزهاند؛ به آنها میگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام میدادید!»
[نحل/۳۲]
➖«وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيق»
و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ)، جانشان را میگیرند و بر صورت و پشت آنها میزنند و (میگویند:) بچشید عذاب سوزنده را.
[انفال/۵۰]
➖«قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»
بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را میگیرد؛ سپس شما را بسوی پروردگارتان بازمیگردانند.»
[سجده/۱۱]
➖فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ* وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ* وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ* فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ* تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
پس چرا هنگامی که روح به گلوگاه می رسد، و شما در آن وقت نظاره گر هستید [و کاری از شما ساخته نیست] و ما به او از شما نزدیک تریم، ولی نمی بینید. [آری] پس چرا اگر شما پاداش داده نمی شوید [و به گمان خود قیامتی در کار نیست و شما را قدرتی بزرگ و فراتر است؟ آن [روح] را [به بدن محتضر] برنمی گردانید، اگر راستگویید؟
[واقعه/۸۷-۸۳]
➖ «كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ* وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ* وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ* وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ* إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ»
آرى، چون جان به گلوگاه رسد،و [اطرافیان محتَضَر] گویند: درمان کننده این بیمار کیست؟و [بیمار] یقین می کند زمان جدایی فرا رسیده است! و [از سختی جان کندن] ساق به ساق به هم پیچد؛ آن روز، روز سوق و مسیر به سوی پروردگار توست.
۲👇