eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
614 ویدیو
840 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟! میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین کپی با ذکر صلوات 🍃 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁
Kashani-14020610-Mashaye-01-Hkashani_Com.mp3
39M
📋 جلسه اول "سخنرانی ایام اربعین، بین راه نجف به کربلا" 📆 جمعه‌ ۱۰ شهریور‌ماه ۱۴۰۲ چطور رفتار کند.؟ فرش زیر پای بچه های اهلبیت بالِ ملائک است 🎤 بین زهیر و امام چه گذشت دقیقه ۲۹ یادآوری خاطره ی سلمان بن ربیعة بن یزید بن عمرو باهلی، از صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به زهیر ...... سلمان باهلی قبل از شهادتش به زهیر گفت: از رسول خدا شنیدم که غنیمت برای اون کسانی ست که وقتی حسین من قیام میکنه ،دم رو غنیمت می شمرند و او را یاری میکنند و به او می پیوندند.. گویا امام حسین این خاطره رو بیاد زهیر انداخت و لذا زهیر وقتی اومد بیرون، از قبولِ همراهی امام خوشحال بود.
علیه_السلام ◾️ [جلسه‌ی سی‌‌وپنجم _ شب‌ بیست ودوم ‌صفر] شهریور ۱۴۰۲شمسی 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه دل مرا به‌نگاهی ربود یوسف زهرا ۲. تفسیر: "فاسق" در آیه‌ی تبیّن _ شأن نزول آیه‌ی ۶ حجرات _ در احوالات "ولید بن عقبه" _ ناسازگاری ولید بن عقبه با خانواده‌اش _ مستی ولید بن عقبه _ شکایت نزد عثمان _ منع از فضائلِ علوی علیه‌السلام _ منع از بیعتِ با مولا _ در صف دشمنانِ مولا _ در دوران حکومتِ معاویه _ مرگ وی _ جسارت به ساحت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ۳. عواقب دشمنی با امیرمؤمنان علیه‌السلام
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📋 جلسه اول "سخنرانی ایام اربعین، بین راه نجف به کربلا" 📆 جمعه‌ ۱۰ شهریور‌ماه ۱۴۰۲ #زائر_کربلا چطور
. در راه کوفه وقتی که علیه السلام از عبیداللَّه بن حرّ جعفی در راه کوفه درخواست یاری نمود، او از پیوستن به لشکر امام خودداری کرد و گفت: من اسبی خوب و تندرو دارم که می توانم آن را به شما تقدیم کنم. امام حسین علیه السلام ناراحت شد و این آیه را تلاوت فرمود: وَ ما کنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً؛[2]من افراد گمراه را حامی و یاور خود قرار نمی دهم.[3][4] امام قصد داشت دستِ عبیداللَّه بن حر جعفی را بگیرد وگرنه از افرادِ گمراه کننده ،کمک نمیخواهد. اما اگر کسی با توجه بسمت حضرت برود، حضرت دستش رو میگیره و حتی بالا میکشه... مثل زهیر... که علیرغم اینکه از ابی عبدالله و کاروانش دوری میکرد، ولی وقتی حضرت صداش کرد ، ادب کرد و رفت خدمت امام... لذا کارش به جایی رسید که به امام حسین گفت: حسین جان ، اگه بمن بگن تو توی این دنیا جاودانه ای و هرگز هم نمی میری، .... من ترجیح میدم همراهی شما رو انتخاب کنم(و در رکاب تو کشته بشم و قید اون جاودانگیِ در دنیا رو میزنم) . اگه این حرف رو حبیب میزد ، میگفتیم ۵۰ سال همراهی با امام، او رو به این معرفت رسونده، ولی این حرف رو زهیری میزنه که به تازگی بدست ابی عبدالله هدایت شده و توبه کرده... فرق زهیر با زبیر ،در توبه ی زهیر است... لذا امام حسین دلش رو برد و حسینی شد. نکته ها به حضرت علی علیه السلام گفتند: تا استقرار یافتن حکومتت، معاویه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت یافتن، او را کنار بگذار! حضرت در جواب آنان فرمود: «ما کنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً»[5] خداوند، بی نیاز مطلق است وبه هیچ یاوری حتّی در آفرینش نیاز ندارد و اگر اموری را به دیگران می سپارد، مانند واگذاری تدبیر به فرشتگان، «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»[6] از روی عجز و ناتوانی نیست، بلکه از روی حکمت و در مسیر تربیت و رشد انسان است. .