eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 3️⃣ ﴿سَلَامُ مَنْ لَوْ کَانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ لَوَقَاکَ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ﴾ ✅در روایتی آمده است که در روز عاشورا؛ «فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلاَّ بِالسُّيُوفِ» ♦️احدی امام حسین(علیه السلام) را اجابت نکرد، مگر با شمشیرهایشان!(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ روزی حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) در هنگام طفولیتِ امام حسین(علیه السلام)، او را مرتب می بوسید و می گریست. هنگامی که امام حسین(علیه السلام) علت را جویا شد، حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : «يَا بُنَيَّ! أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّيُوفِ مِنْكَ وَ أَبْكِي» ♦️پسرم! جای شمشیرها را می بوسم و گریه می کنم.(۲) ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۵ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۴ .
. ✅اولین شخصیتی که (علیه السلام) را خواند، وجود مبارک حضرت رسول اکرم(ص) بود. 1️⃣یکبار برای : 👤مرحوم مجلسی(۱۱۱۰ق) می نویسد : 📋《لَمَّا أَخْبَرَ اَلنَّبِيُّ(ص) اِبْنَتَهُ فَاطِمَةَ(س) بِقَتْلِ وَلَدِهَا اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ اَلْمِحَنِ》 ♦️هنگامی که رسول خدا(ص) خبر شهادت امام حسین(ع) در آینده را به دختر گرامیش حضرت فاطمه(س) داد، و محنت های پیش روی را برای او شرح نمود. 📋《بَکَتْ فَاطِمَةُ(س) بُکَاءً شَدِیداً》 ♦️آن حضرت(س) به شدت گریست. و عرضه داشت : 📋《یَا أَبَهْ! مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟》 ♦️پدر جان! یک چنین مصائبى در چه موقع رخ می‌‌دهد؟ حضرت رسول(ص) فرمود : 📋《فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ(ع)》 ♦️زمانى که من و تو و على(ع) در دنیا نباشیم. 📋《فَاشتَدَّ بُکاؤُهَا》 ♦️سپس گریه های حضرت(س) شدت یافت، شک در چشمان فاطمه نقش بست و ناله کنان فرمود: 📋《یَا أَبَهْ! فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟》 ♦️پدر جان! پس چه کسی برای حسینم گریه می کند؟ و مجلس عزاء و مصیبتِ او را بر پا می کند؟ حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: 📋《إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ》 ♦️فاطمه(س) جان! مردان و زنان امت من بر مردان و زنان اهل بیتم گریه خواهند کرد، همه ساله هر گروهى پس از دیگرى عزادارى را تجدید می‌‌نمایند. هنگامى که روز قیامت فرا رسد من و تو مردان و زنان امت را شفاعت خواهیم کرد.(۱) از آن پس؛ 📋《كَرِهَتْ حَمْلَهُ وَ حِینَ وَضَعَتْهُ كَرِهَتْ وَضْعَهُ》 ♦️هنگامی که فاطمه(س) به امام حسین(ع) حامله بود، خوشحال نبود و وقتی که امام حسین(ع) به دنیا آمد، حضرت فاطمه(س) از به دنیا آمدن فرزندش مسرور نشد.(۲) و همواره گريه می كرد و می فرمود : 📋《يَا لَيْتَنِي! لَمْ أَلِدْهُ》 ♦️ای كاش! حسین(علیه السلام) را به دنيا نياورده بودم.(۳) 2️⃣یکبار هم برای اصحاب و یاران : 👤مرحوم ابن طاووس(۶۶۴ق) می نویسد : حضرت رسول اکرم(ص) زمانی که امام حسین(ع) دو ساله بودند، به سفری رفتند که در بین راه در مکانی توقف نمودند و آیه «اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُونَ» را قرائت کردند و گریستند. در این هنگام؛ اصحاب ایشان علت گریه را جویا شدند که حضرت(ص) فرمود : 📋《هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي عَنْ أَرْضٍ بِشَطِّ الْفُرَاتِ يُقَالُ لَهَا «كَرْبَلَاءُ» يُقْتَلُ عَلَيْهَا وَلَدِيَ الْحُسَيْنُ(ع) بْنُ فَاطِمَةَ(س)》 ♦️این جبرئیل است که از سرزمینی در کنار رود فرات به نام کربلا خبر می‌دهد که فرزندم حسین پسر فاطمه(علیهما‌ السلام) در آنجا به شهادت می‌رسد. اصحاب پرسیدند : ای رسول خدا(ص) قاتل او کیست؟ حضرت(ص) فرمود : مردی به نام یزید که خداوند او را لعنت کند؛ گویا اکنون محل شهادت و محل دفنش را می‌ بینم. حضرت رسول اکرم(ص) با غم و‌ اندوه تمام از سفر بازگشتند و بر فراز منبر رفتند، خطبه خواندند و موعظه نمودند. در حالی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در مقابل ایشان بودند. وقتی خطبه ایشان تمام شد دست راست خود را بر سر امام حسن(ع) و دست چپ را بر سر امام حسین(ع) گذاشتند، سپس سر را به آسمان بلند کردند و عرضه داشت : 📋《اللَّهُمَّ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ نَبِيُّكَ وَ هَذَانِ أَطَائِبُ عِتْرَتِي وَ خِيَارُ ذُرِّيَّتِي وَ أُرُومَتِي وَ مَنْ أُخَلِّفُهُمَا فِي أُمَّتِي》 ♦️خداوند! محمد(ص) بنده و پیامبر توست و این دو از پاک‌ ترین و بهترین عترت و فرزندان و نسل من هستند و از بهترین کسانی‌اند که بعد از خود در میان امتم به جای می‌گذارم. و در ادامه فرمود : جبرئیل به من خبر داده که این فرزندم حسین(ع) را مورد اهانت قرار می‌دهند و شهیدش می‌ کنند. سپس فرمود : 📋《اللَّهُمَّ فَبَارِكْ لَهُ فِي قَتْلِهِ وَ اجْعَلْهُ مِنْ سَادَاتِ الشُّهَدَاءِ اللَّهُمَّ وَ لَا تُبَارِكْ فِي قَاتِلِهِ وَ خَاذِلِهِ》 ♦️خداوندا شهادتش را برایش مبارک گردان و او را از سروران شهداء قرار بده. خداوندا! مبارک نگردان کسی را که به او اهانت کرده و قاتل اوست. راوی می‌گوید : مردم در مسجد از شدت گریه، ضجه و فریاد می‌ زدند، در این هنگام رسول اکرم(ص) فرمودند : 📋《تَبْكُونَهُ وَ لَا تَنْصُرُونَهُ؟!》 ♦️آیا برایش گریه می کنید و یاری اش نمی‌ کنید؟!(۴) ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۹۳ ۲)كامل الزيارات ابن قولويه قمی، ص۵۴ ۳)کمال الدین شیخ صدوق، ج‏۱، ص۲۸۳ ۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸ .
مداحی_آنلاین_کاش_بودی_کرببلا_مهدی.mp3
3.95M
🍃کاش بودی کرببلا 🍃کنار حرمم حرم داشتی حسن_ع 🎙 حاج . کاش بودی کرببلا کنار حرمم حرم داشتی حسن کاش بودی کرببلا یه ایوون طلا تو هم داشتی حسن دور ضریحت پر مرد و زن بود مادرمون فاطمه بی محن بود یک شب جمعه حرم حسین و یک شب جمعه حرم حسن بود من گنبدی دارم گنبد بقیع گرد وغباره من گنبدی دارم و تو سایبونم قبرت نداره برادر بی حرمم حسن کاش بودی کرببلا تو بین الحرمین حرم داشتی حسن کاش یه گنبدی شبیه به گنبد حسین تو هم داشتی حسن گنبدامون شبیه کاظمین بود قشنگ ترین بهشت عالمین بود پرچم سبز یا حسن کنار پرچم سرخ ذکر یا حسین بود صحن و سرای من شلوغه و بقیع زائر نداره صحنت تو دلم و چشام آسمونش پر از ستاره برادر بی حرمم حسن کاش بودی کرببلا کنار خیمه گاه حرم داشتی حسن پیش قبر قاسمت یه دونه بارگاه تو هم داشتی حسن هیچکسی غربت حسن نداره این همه داغ دل شکن نداره درسته که بی حرمی حسن جان ولی حسینتم کفن نداره لا یوم کیومک حسین به کربلا عطشان حسین جان ذکر شب و روز امام مجتبی عریان حسین جان برادر بی کفنم حسین
نگرانی های پیامبر گرامی اسلام1.pdf
428K
🔖فیش منبر 🔖 صلی الله علیه و آله و سلم 🔻موضوع 👇 📌نگرانی های پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله 💠جلسه اول💠 ◀️1 سرنوشت رهبری ◀️2 مظلومیت اهل بیت علیهم السلام ◀️3هواپرستی امّت ◀️4.دنیا زدگی ◀️5.فتنه و گمراهی ◀️6.سلطه و نفوذ منافقان ◀️7جعل و نسبت های دروغ ◀️8.تکذیب تقدیر و تصدیق نجوم ایام
نگرانی های پیامبر گرامی اسلام2.pdf
485.1K
🔖فیش منبر متنی pdf🔖 صلی الله علیه و آله و سلم 📌نگرانی های پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله 💠جلسه دوم 💠 ◀️9-پول پرستی و درآمدهای نامشروع ◀️10-عشق به دنیا و رفاه زدگی ◀️11-نفاق ◀️12-تفرقه ◀️13-باورهای سست ◀️14-هوا پرستی به جای خداپرستی ◀️15-گمراهان در پوشش هدایت گران ◀️16-واژگونی و بی رنگ شدن ارزش ها ◀️17-ترک امر و نهی ◀️18-مصرف مواد مخدر ◀️19-ریاکاری و تظاهر ◀️20-فتنه های فراگیر ◀️21-سران بی کفایت
محبت، شیوه تربیت با ختمی مرتبت.pdf
320.4K
🔖فیش منبر 🔖 صلی الله علیه و آله و سلم 📌محبت شیوه تربیت ایام
راز سقوط جامعۀ نبوی.pdf
266.4K
🔖فیش منبر متنی pdf 🔖 صلی الله علیه و آله و سلم 📌راز سقوط جامعه نبوی ایام
. مناسب مجالس خصوصی یک عمر فلک خون به دل و جانت کرد بیدادِ دو زن زار و پریشانت کرد لعنت به زنی که کرد مسموم تو را لعنت به زنی که تیر بارانت کرد . لعنت به کسی که تیر کین زد به تنت شد پاره شبیه جگر تو کفنت زینب که شنید ناله زد وای حسن ای کاش شبانه دفن می شد بدنت عبدالحسین میرزایی✍ .
. تعریف تیرباران شدن امام حسن(ع) بعد از شهادت! معاويه براي اجراي نقشه‌هاي شوم خود و زمينه‌سازي ولايت عهدي يزيد، فقط امام مجتبي:doa(6): را مانع مي‌ديد ، لذا نقشة قتل آن حضرت را طرح كرد و از همان روزهاي نخست با تحريك عوامل خود حتي در درون خانوادة امام نقشه‌هايش را به اجرا درآورد. در هنگام حركت آن حضرت از كوفه به مدينه نقشة شهادت امام به طور زيركانه‌اي طرح شد، به گونه‌اي كه شخص كوري با عصاي مسموم به امام حمله برد و امام را مجروح كرد ، ولي امام نجات يافت، بلاذري مي‌گويد: كه معاويه به دختر سهيل بن عمرو گفت: صد هزار دينار به تو مي‌دهم كه به امام سمّ بخوراني، و در پايان معاويه توسط دختر اشعث (جُعْده) نقشة قتل امام را به وسيلة سم اجرا كرد. همچنين ابن خلدون مي‌نويسد: (يزيد با وعدة ازدواج به جُعْده سبب شهادت امام شد.) سرانجام امام مجتبي :doa(6): در 28 صفر سال 50 و به نقلي 51 هجري به دست جُعْده همسرش به شهادت رسيد. امام وصيت كرده بود كه او را نزديك قبر پيامبر گرامي :doa(1): دفن كنند و اگر ممانعت كردند در كنار قبر مادرش دفن كنند، دار و دستة بني اميه به سركردگي معاويه مانع از دفن امام در كنار قبر رسول خدا :doa(1): شدند و عايشه هم در اين ماجرا آتش بيار معركه بود، و سوار بر قاطري جلوي جنازة امام ايستاد و از دفن امام در خانة رسول خدا ممانعت كرد و گفت: آيا مي‌خواهيد كسي را كه من دوست ندارم، در خانة من دفن كنيد، در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عايشه گفت: يك روز سوار بر شتر شدي (اشاره به جنگ جمل) يك روز هم بر قاطر سوار شدي براي جلوگيري از دفن جنازة پسر رسول خدا، اگر زنده بماني يك روز هم سوار بر فيل مي‌شوي تا خانة كعبه را خراب كني. تو 9/1 از يك هشتم خانة رسول خدا را به ارث مي‌بري، چطور آن را تصرّف كردي؟ امام حسين :doa(6): مانع از درگيري خونين شد و جنازه را به طرف بقيع حركت دادند و سرانجام امام مجتبي :doa(6): در قبرستان بقيع و در كنار قبر مادر بزرگ خود فاطمه بنت اسد :doa(8): مدفون شد، وقتي خبر شهادت امام به معاويه رسيد، تكبير گفت و سجده شكر به جا آورد و اطرافيانش نيز چنين كردند.[1]در قسمت‌هايي از زيارت جامعه، خطاب به امام حسن :doa(6): ماجراي شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر :doa(6): چنين نقل مي‌كند: يا مواليّ …. وشهيد فوق الجنازه قد شكّت بالمهام الكفانه[2] اي سروران من…! بعضي از شما شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازة شما تيراندازي كردند، به طوري كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد…. ابن شهر آشوب مي‌گويد: به هنگام بردن جنازة امام حسن مجتبي :doa(6): به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازة آن حضرت تيراندازي كردند،[3] به طوري كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند،[4] «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً[5]» جنازة آن حضرت را تيرباران كردند، تا جايي كه هفتاد چوبة تير به تابوت آويخته شد. _______________________ [1] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 42 به نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام‌، علي اكبر حسني، چاپ اول (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373) ص 480. [2] ـ بحارالانوار، ج 99، ص 166. [3] ـ احمد زماني، حقايق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1375) ص 306. [4] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50. [5] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44. .
. 🎤 حرم نداری ، حرم نداری یه گنبدی واسه شوق بال و پرم نداری حرم نداری ، حرم نداری ای جان آقا قربون لطفت که کاری غیر از کرم نداری حرم نداری ، حرم نداری تا حرمت ساخته نشه توی دلم یه داغه قربون اون قبری برم که شبا بی چراغه یه شمع هم بسه قلب ما آروم بشه یه شمع هم بسه قبر تو معلوم بشه ... ای جان آقام ، ای جان آقام ... دلم گرفته ، دلم گرفته خدا میدونه تمام جونم رو غم گرفته دلم گرفته ، دلم گرفته ای وای آقا کی اون ضریح قشنگتونو اَزم گرفته دلم گرفته ، دلم گرفته حالا دلم تو حسرت ضریح و یک رواقه قربون اون قبری برم که شبا بی چراغه یه شمع هم بسه قلب ما آروم بشه یه شمع هم بسه قبر تو معلوم بشه ... ای جان آقام ، ای جان آقام ... به شور و شِینه ، به شور و شِینه دلم به اذن امام حسن دنبال حسینه به شور و شِینه ، به شور و شِینه تو رؤیاهام حس میکنم قبرت آقا تو بین الحرمینه دلم به شِینه ، دلم به شِینه خدا میدونه که چقدر بهت دارم علاقه قربون اون قبری برم که شبا بی چراغه یه شمع هم بسه قلب ما آروم بشه یه شمع هم بسه قبر تو معلوم بشه ... ای جان آقام ، ای جان آقام ... شاعر : .👇
‍ . بند1⃣ قلب مسجد خونه منبر نوحه خونه توی عزا و غم رسول الله زهرا ماتم داره حال حیدر زاره شده موقع یتیمیه دنیا لحظه لحظه بلند میشه صدای گریه های مصطفی میدونه میمونه تنها علی تواین دیار بی وفا میگه با چش تر خدا صبرت بده حیدر بند2⃣ امشب به زهرا گفت از ظلم دنیا گفت داغ خدیجه آخر سر کشتش تو گوش حیدر گفت از دیوار و در گفت علی ناله زد و گره شد مشتش میگه که رو زمین زهرا میفته پیش چشم این و اون با یه دستی که سنگینه میمونه روی صورتت نشون میگه با چش تر خداصبرت بده حیدر بند3⃣ با یک دنیا غربت با یک دنیا حسرت حرفای آخرو میزنه امشب میگه از عاشورا از دشت کربلا میخونه روضه واسه دل زینب میگه از ته گودال و سری که میشه از قفا جدا میگه از تن پامال و طنین ‌داغ وامحمدا میخونه زیر لب خدا صبرت بده زینب شعر و سبک :حسین نوری✍ انجمن تکیه نوکری مشهد .👇
. 《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سُکَینَهَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) الشَّهيدِ》🔷🔹 ✅مرحوم کفعمى(۹۰۵ق) از حضرت سکینه(سلام الله علیها) روایت مى کند که وقتی پدرم امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، بدن مطهر ایشان را در آغوش گرفتم و حالت اغماء و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود : 📋《شِیعَتِی مَهْمِا شَرِبْتُم مَاءِ عَذْبٍ فَأَذکُرُونِی، اَوْ سَمِعْتُم بِغَرِیبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونِی》 ♦️ای شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید. و یا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، بر من ندبه کنید. 📋《فَأَنَا السِّبْطُ الَّذِی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتِلُونِی، وَ بِجَردِ الخَیْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْدَاً سَحِقُوُنِی》 ♦️من، نوه پیامبر(ص) هستم که مرا بی گناه کشتند و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سمّ اسبان کردند. 📋《لَیْتَکُم فِی یَوْمِ عَاشُورَا جَمِیعَاً تَنْظُرُونِی، کَیْفَ اِسْتَسْقَی لِطِفْلِی فَأَبَوا أَنْ یَرْحَمُونِی》 ♦️ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و می‌ دیدید که چگونه برای کودک خردسالم، آب خواستم و آنان رحم نکردند. 📋《وَ سَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ المَاءِ المَعِینِ، یَا لَرُزْءٍ وَ مُصَابٍ هَدَّ أَرْکَانَ الحَجِونِ》 ♦️آنان به جاى آب گوارا، تیر ستم را به کودک کوچکم چشانیدند. واى از این مصیبت بزرگ و دردناکى که پایه هاى کوه بلند حجون (در مکه ) را به لرزه در آورد. 📋《وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ، فَالْعَنُوهُم مَا أَسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ》 ♦️واى بر آن که قلب رسول جن و انس را جریحه دار کردند! پس اى شیعیان من! همیشه و هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید.(۱) در نقلی آمده است که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ 📋《إِنَّ سُكَيْنَةَ(سلام الله علیها) اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ》 ♦️حضرت سكينه(سلام الله علیها) پيكر پدرش امام حسين(علیه السلام) را در آغوش كشيد، [ولى نگذاشتند كه سكينه(سلام الله علیها) در بالين پدر بماند] و گروهى از اعراب جمع شدند و سكينه(سلام الله علیها) را از روی بدن پدرش کنار زدند.(۲) هنگامی که (سلام الله علیها) بعد از سفر کوفه و شام، به مدینه رسید، خود را به قبر مطهر حضرت رسول اکرم(ص) رساند و عرضه داشت : 📋《يَا جَدَّاهُ! إِلَيكَ المُشتَكَى مِمَّا جَرَى عَلَينَا، فَوَاللهِ مَا رَأَيتُ أَقسَى مِن يَزِيدَ وَ لَا رَأيتُ كَافِرَاً وَ لَا مُشرِكَاً شَرَّاً مِنهُ وَ لَا أَجفَى وَ أَغلَظُ》 ♦️اى جدّا! از مصایبى که بر ما گذشت به تو شکایت مى کنم. به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا کارتر و خشن تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکى را بدتر از او سراغ ندارم! 📋《فَلَقَدْ کانَ یَقْرَعُ ثَغْرَ اَبی بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ یَقُولُ : کَیْفَ رَاَیْتَ الْضَّرْبَ یَا حُسَیْنُ(علیه السلام)؟!》 ♦️او با چوب دستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت : ضربه ها چگونه است اى حسین(علیه السلام)؟!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست  گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست  ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل  که در این دشت مرا قافله سالاری هست  من و این باغ خزان دیده خدا را چه کنم  همره لاله رخان لاله تبداری هست  نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام  مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست  گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند  هست پیوند وفا با تو مرا آری هست 👤غفور زاده 📚منابع : ۱)المصباح‏ کفعمی، ص۷۴۱ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۰ ۳)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۷۶ . 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(سلام الله علیها) سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ》🔶🔸 ✅در برخی نقلها آمده است که حضرت سکینه(سلام الله علیها) و حضرت رقیه(سلام الله علیها) دو دختران امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادت ایشان، هنگامی که پدرشان را مشاهده کردند، ابتدا نشناختند و حضرت زینب(سلام الله علیها) و دیگران امام حسین(علیه السلام) را برای ایشان به نوعی معرفی کردند. 1⃣ : در روز عاشورا، هنگام شهادت امام حسین(علیه السلام)، زنان حرم شيون كنان از خیمه خارج شدند. در این هنگام، سکینه(سلام الله علیها) خود راهی قتلگاه شد و وقتی نگاهش به بدن مطهر امام حسین(علیه السلام) افتاد، عرضه داشت : 📋《عَمَّتِي! هَذَا نَعْشُ مَنْ؟》 ♦️عمّه جان! این پیکر کیست؟ زینب کبری(سلام الله علیها) فرمود : 📋《هَذَا نَعْشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ(علیه السلام)》 ♦️اين پیکر پدر بزرگوارت حسين‌(علیه السلام) است.(۱)  📚منابع : ۱)موسوعة الإمام الحسين(ع) جمعی از محققان، ج۸، ص۱۵۷ .
Kashani-14020611-Mashaye-02-Hkashani_Com.mp3
32.01M
📋 جلسه دوم " ایام اربعین، بین راه نجف به کربلا" 📆 شنبه‌ ۱۱ شهریور‌ماه ۱۴۰۲
Kashani-14020612-Mashaye-03-Hkashani_Com.mp3
34.52M
📋 جلسه سوم " ایام اربعین، بین راه نجف به کربلا" 📆 یکشنبه‌ ۱۲ شهریور‌ماه ۱۴۰۲ موضوع: یاد مرگ و ... حسِ حضور میدانیم تحت اشرافِ امام زمانبم
. ایام 💠داستان [ایجاد انگیزه] یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد مجتبی علیه السلام رفت و موقعی که سفره پهن کردند تا شام بخورند،یک دفعه مرد اظهار غصه و ناراحتی کرد و گفت: من چیزی نمی‌خورم. امام حسن-علیه السلام- به او فرمود: چرا چیزی نمی‌خوری؟ آن مرد عرض کرد: ساعتی قبل فقیری را دیدم اکنون که چشمم به غذا می‌افتد به یاد آن فقیر افتادم و دلم سوخت. من نمی‌توانم چیزی بخورم مگر این‌که شما دستور بدهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند. امام حسن-علیه السلام- فرمود: آن فقیر کیست؟ مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم که نماز می‌خواند. بعد از این که وی از نماز فارغ شد، دستمالش را باز کرد تا افطار کند. شام او نان جو و آب بود. وقتی آن فقیر مرا دید از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم ولی من‌ که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانه‌ای نداشتم،دعوت وی را رد کردم، حالا، اگر می‌شود مقداری از این شام خود را برای وی بفرستید. امام حسن مجتبی-علیه السلام- باشنیدن این سخنان گریه کرد و فرمود: او پدرم، امیرمؤمنان و خلیفه مسلمان علی-علیه السلام- است، او با اینکه بر سرزمینی بزرگ حکومت می‌کند، مانند فقیر‌ترین مردم زندگی می‌کند و همیشه غذای ساده می‌خورد.(۱) با این مقدمه درسهایی از زندگانی و سیره عملی امام حسن مجتبی علیه السلام تقدیم می‌شود؛ 🔻 ادامه دارد 👇👇 .
🟢 درس اول کرم و سخاوت بی‌بديل مورّخان نوشته اند: «حضرت مجتبی عليه السلام‌» در طول عمر خويش دو بار تمام اموال و دارايی خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را برای خود نگهداشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.‌» 💠داستان عثمان در كنار مسجد مدينه نشسته بود. مرد فقيری از او كمك مالی خواست. او پنج درهم به وی داد. فقير گفت: مرا نزد كسی راهنمايی كن كه كمك بيشتری به من كند. عثمان به طرف حضرت مجتبی و حسين بن علی عليهما السلام و عبداللَّه جعفر، كه در گوشه‌ای از مسجد نشسته بودند اشاره كرد و گفت: نزد اين چند نفر جوان كه در آنجا نشسته‌اند رفته، از آنها تقاضای كمك می‌كني. وی نزد آنها رفت و درخواست كمك نمود. امام حسن عليه السلام فرمود: از ديگران كمك مالی خواستن، تنها در سه مورد رواست: ديه‌ای (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به كلّی عاجز باشد، يا بدهی كمرشكن داشته باشد كه از عهده پرداخت آن ناتوان است، و يا فقير و درمانده گردد، به گونه‌ای كه دستش به جايی نرسد. پس در مورد كداميك از اين سه مورد درخواست كمك می‌كني؟ گفت: اتفاقاً گرفتاری من يكی از همين سه چيز است. حضرت مجتبی عليه السلام پنجاه دينار به وی داد، و امام حسين عليه السلام به پيروی از آن حضرت [و با حفظ حرمت او] چهل و نُه دينار، و عبداللَّه بن جعفر چهل و هشت دينار به وی دادند. مرد فقير هنگام برگشت، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كردي؟ جواب داد: از تو پول خواستم، تو [اوّلاً كم] پول دادی و [ثانياً] نپرسيدی پول را برای چه منظوری می‌خواهم؟ امّا هنگامی كه نزد آن سه نفر رفتم، يكی از آنها (حسن بن علي) در مورد مصرف پول از من پرسش نمود و آن گاه هر كدام مبالغی را به من عطا كردند. عثمان گفت: اين خاندان، منبع علم و حكمت، و سرچشمه نيكی و فضيلتند. نظير آنها را نمی‌توان يافت.(۲) 💠داستان يكی از كنيزان حضرت، دست گلی را به عنوان هديه به آن حضرت تقديم كرد. حضرت او را در مقابل آزاد نمود. وقتی به آن حضرت گفتند: چگونه كنيزی را كه قيمت گزافی دارد در مقابل يك دسته گل آزاد كردي؟ فرمود: خداوند ما را اين چنين تربيت نموده و فرموده است: «وَ اِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوها‌»؛(5) «هرگاه با تحيّتی به شما تحيّت گفته شد، شما نيز تحيّتی بهتر يا همانند آن بفرستيد.» و من هديه‌ای را بهتر برای اين كنيز از آزادی او نيافتم.(۳) ✔️كمك از طريق راهنمايی گاه حضرت دست خالی بود و نمی‌توانست مستقيم به فقيری كمك كند، از اين رو از طريق راهنمايی صحيح مشكل او را حل می‌كرد. 💠داستان روزی فقيری نزد آن حضرت آمد و درخواست كمك نمود. حضرت پولی نداشت به او كمك كند و از اينكه مرد فقير نااميد برگردد، شرمسار بود؛ لذا فرمود: آيا حاضری تو را به كاری راهنمايی كنم كه به مقصودت برسي؟ فقير گفت: چه كاري؟ حضرت فرمود: امروز دختر خليفه از دنيا رفته و خليفه [سخت] عزادار است، ولی هنوز كسی [جرأت نكرده] به او تسليت بگويد. نزد خليفه می‌روی و با سخنانی كه به تو می‌گويم، او را تسليت می‌گويي. فقير گفت: چگونه تسليت بگويم؟ حضرت فرمود: وقتی نزد خليفه رسيدی بگو: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الّذی سَتَرَها بِجُلُوسِكَ عَلی قَبْرِها وَلاهَتَكَها بِجُلُوسِها عَلی قَبْرِكَ؛ ستايش خدای را كه او را مستور كرد [و زير خاك پنهان نمود] با نشستن تو بر قبر او (يعنی زير سايه پدر از دنيا رفت) و او را هتك و اهانت نكرد با نشستن او بر سر قبر تو (يعنی ممكن بود بعد از تو دخترت در عالم تنهايی مورد هتك و بی‌حرمتی قرار بگيرد).» مرد فقير طبق گفته حضرت عمل كرد. اين جملات عاطفی اثر عميقی بر روح خليفه گذارد و از حُزن و اندوه او كاست؛ از اين رو دستور داد جايزه‌ای به وی بدهند. آن گاه پرسيد: اين سخن از آنِ تو بود؟ گفت: نه، حسن بن علی عليهما السلام آن را به من آموخته است. خليفه گفت: راست می‌گويي، او منبع سخنان فصيح و شيرين است.(۴) ✔️ نجات فقرا شخصی خدمت حضرت مجتبی عليه السلام رسيد و عرض كرد:‌ای فرزند اميرمؤمنان! تو را به خدايی كه به شما نعمت فراوان داده سوگند می‌دهم به فرياد من برس كه دشمنی ستمكار دارم كه نه حرمت پيران را پاس می‌دارد، و نه به كوچكی صغيران ترحّم می‌كند. حضرت كه به جايی تكيه داده بودند، با شنيدن اين سخن برخاسته و فرمودند: اين دشمن كيست تا داد تو را از او بگيرم؟ عرض كرد: دشمن من فقر و نداری است. حضرت اندكی سر به زير انداخته، سپس به خدمتكار خويش فرمودند: آنچه از مال نزد تو موجود است حاضر كن. او نيز پنج هزار درهم آورد و به آن مرد داد. و بعد، حضرت فرمودند: تو را به خدا سوگند می‌دهم هرگاه بار ديگر اين دشمن به تو حمله كرد و در حق تو ستم روا داشت، او را نزد من بياور تا [شرّ] او را از تو دور گردانم.‌»(۵) 🔻 ادامه دارد 👇👇
🟢 درس دوم حلم و گذشت 💠داستان روزی پیرمردی از اهالی شام آن حضرت را که سوار بر مرکبی بود، دید و آنچه خواست به آن حضرت دشنام گفت؛ ولی امام (ع) سکوت کرد. وقتی ناسزاگویی او تمام شد، امام با آغوش باز به سوی او توجه کرد و در حالی که خنده بر لب داشت، بر او سلام کرد و فرمود: «أَیهَا الشَّیخُ أَظُنُّک غرِیباً وَ لَعلَّک شبِّهْتَ فلَوِ استَعْتَبْتَنَا أَعتَبْنَاک وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَینَاک وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاک وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاک وَ إِنْ کنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاک وَ إِنْ کنْتَ عُرْیاناً کسَوْنَاک وَ إِنْ کنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَینَاک وَ إِنْ کنْتَ طَرِیداً آوَینَاک وَ إِنْ کانَ لَک حَاجَةٌ قَضَینَاهَا لَک فلَوْ حَرَّکتَ رَحْلَک إِلَینَا وَ کنْتَ ضَیفَنَا إِلَی وَقْتِ ارْتِحَالِک کانَ أَعْوَدَ عَلَیک لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِیضاً وَ مَالًا کبِیراً؛ ای پیرمرد! به گمانم غریبی و گویا به اشتباه افتاده ای! اگر از ما بخواهی مشکلات را حل کنیم، سختی ها را از تو برطرف می کنیم و اگر از ما کمک بخواهی به تو عطا می کنیم، و اگر از ما راهنمایی بخواهی، تو را راهنمایی می نماییم، و اگر بخواهی برایت بردباری کنیم چنین می کنیم، و اگر گرسنه هستی، تو را سیر می کنیم، و اگر برهنه هستی، تو را می پوشانیم، و اگر نیازمندی، تو را بی نیاز می کنیم، و اگر رانده شده ای، به تو پناه می دهیم، و اگر حاجتی داری، برای تو بر می آوریم، و اگر به سوی ما سفر نموده ای، تا وقت بازگشت میهمان ما هستی، و این برای تو بهتر است؛ زیرا ما خانۀ وسیعی برای پذیرایی داریم و منزلت و مال فراوان در اختیار ماست.» هنگامی که آن مرد شامی این گفتار پر مهر امام حسن(ع) را شنید، گریست و آنچنان دگرگون شد که در همان لحظه عرض کرد: «>اشْهَدُ انَّک خَلَیفَةُ اللَّهِ فی ارْضِهِ "وَاللَّهُ اعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ"»گواهی می دهم که تو خلیفۀ خدا در زمینش هستی و خدای متعال آگاه تر است که رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد.» آنگاه گفت: من تو و پدرت را دشمن ترین مخلوقات نزد خود می پنداشتم؛ اما اکنون دریافتم که محبوب ترین خلق خدا نزد من می باشید. آن مرد اثاث خود را به منزل امام انتقال داد و تا در مدینه بود، میهمان آن حضرت بود، سپس به سوی شام بازگشت، در حالی که صادقانه به ولایت خاندان رسالت معتقد شده بود.(۶) 💠 برتر از گذشت حضرت مجتبی عليه السلام گوسفندی داشتند. روزی می‌بيند كه پای گوسفند شكسته است. به غلام خود فرمود: چه كسی اين كار را كرده است؟ غلام عرض كرد: من اين كار را انجام داده ام. حضرت فرمود: چرا چنين كردي؟ غلام عرض كرد: می‌خواستم شما را ناراحت و اندوهگين كنم. حضرت تبسّم كرد و آن گاه فرمود: اين عمل به خاطر اين است كه تو آزاد نيستي. پس او را آزاد كرد و به او هديه خوبی نيز عطا فرمود. راستی حضرت حقيقتاً مصداق اين آيه است كه می‌فرمايد: «وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَالْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ‌»و خشم خود را فرو می‌برند، و از خطای مردم در می‌گذرند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد.(۷) 💠داستانی دیگر از عفو و گذشت امام حسن (ع) همسایه ای یهودی داشت که دیوار خانه اش خراب شده و فاضلاب منزلش به منزل امام ریخته بود. امام چیزی به او نفرمود تا اینکه روزی همسر مرد یهودی به منزل امام آمد و متوجه شد و به شوهرش خبر داد. مرد یهودی برای عذرخواهی نزد حضرت آمد؛ اما حضرت در جواب سؤال مرد یهودی که پرسید: چرا به من اعتراض نکردید، فرمودند: جدم رسول خدا (ص) به من دستور داده است که همسایه را تکریم کنم. این برخورد حضرت سبب شد تا آن مرد یهودی مسلمان شود.(۸) 🟢 درس سوم قناعت و ساده زيستی روزی حضرت مجتبی عليه السلام با برادرش حسين بن علی عليهما السلام و فرزندان عباس به باغ يكی از ارادتمندان رفتند و در باغ گردشی نمودند و در گوشه‌ای نشستند. امام مجتبی عليه السلام به شخصی به نام مُدرِك بن زياد فرمود:‌ای مرد! آيا غذا و خوردنی پيدا نمی‌شود تا ميل كنيم. مُدْرك فوراً مقداری نان و سبزی و نمك آورد و حضرت تناول كرد و فرمود: چقدر خوشمزه و پاكيزه بود! طولی نكشيد كه غذای بسيار لذيذ و خوشمزه‌ای آوردند. امام به مُدرك فرمود: تمام غلامان و خدمتگزاران را فراخوان تا از اين غذا بخورند. غلامان آمدند و از غذا خوردند، ولی امام خود تناول نفرمود. مُدرك علّت را پرسيد. حضرت فرمود: آن نان و نمك و سبزی غذای محرومان بود و همان غذای محبوب من می‌باشد.(۹) 🔻 ادامه دارد 👇👇
🟢 درس چهارم مهربانی بر كودكان جمعی از كودكان مشغول غذا خوردن بودند. امام حسن عليه السلام به آنان رسيد. آنها از امام برای خوردن غذا دعوت كردند. حضرت اجابت كرد و كنار آنان نشست و با آنان غذا خورد. سپس آنها را به منزل خويش دعوت نمود و هدايای ارزشمند و قابل توجّهی به آنها عطا كرد و چنين فرمود: ارزش كار آنها بيشتر از ارزش كار من بود. چرا كه آنان از تمام آنچه خود داشتند به من خورانيدند، و غير از آن چيزی نداشتند؛ ولی ما از آنچه كه داريم به آنها عطا كرديم و غير از آن نيز داريم.(۱۰) ☑️⚫️مقدمه روضه همه عالم برای غربت آقا اباعبدالله اشک می ریزند اما امام حسین علیه السلام بر غربت و مظلومی برادرش اشک می ریزد. خیلی از بزرگان ما معتقد بودند مظلومیت امام حسن علیه السلام حتی از امام حسین علیه السلام هم بالاتر بوده است. امام حسین علیه السلام بالاخره یک یارانی باوفایی داشتند اما امام مجتبی علیه السلام کنار اصحاب و یارانشان زره می پوشیدند. در نماز سجاده را از زیر پای آقا کشیدند و آقا را به زمین انداختند و به آقا حمله کردند و به بدن آقا خنجر زدند. آقا اباعبدالله علیه السلام همسرهایی داشتند که یکی از دیگری بهتر بود. حضرت رباب علیها سلام یک سال زیر آفتاب ماند و گفت: چون آقا اباعبدالله را با لب های تشنه و زیر آفتاب کربلا به شهادت رساندند؛ من هم باید بنشینم برایش عزاداری کنم. اما همسر امام مجتبی قاتلش بود و در خانه هم غریب بوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد صحرای محشر نمی شود. ⚫️ذکر مصیبت جناده می گوید :همین طور که حضرت داشت صحبت می­کرد، یک وقت دیدم نفس امام حسن قطع شد. نگاه کردم دیدم رنگ چهره­اش زرد شد و دیگر نمی­تواند نفس بکشد. جناده می­گوید: وقتی که من بر امام حسن وارد شده بودم دیدم تشتی جلوی آقا هست و لخته­های خون است که از دهانش در تشت می­ریزد، گفتم: یابن رسول‏الله چرا خودت را معالجه نمی­کنی؟ گفت: جناده مرگ را به چه چیز می­شود معالجه کرد؟ می‏گوید: در این هنگام بود یک وقت دیدم برادرش حسین(علیه­السلام) و اسود ابن ابی الاسود وارد شدند. تا چشم امام حسن به او افتاد بلند شد و برادر را در آغوش کشید، بین دو دیدگانش را می­بوسید. امام حسین در کنار امام حسن نشست، اینها با هم صحبت می­کردند ولی رازگونه بود. گویا حضرت داشت وصیت­هایش را به امام حسین می­گفت. من با آنها فاصله داشتم، یک وقت دیدم حضرت بلند شد و گفت: «إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلیهِ راجِعونَ».(۱۱) 🌺شعر نیست کس غیر از خدا آگاه از سوز نهانم خون دلهایی که خوردم ریخت بیرون از دهانم زهر نانوشیده قلبم بود مثل لاله پرپر بس که آمد بر جگر از دوستان زخم زبانم در وطن نه در میان خانه ی خود هم غریبم قاتلم گر دیده یارب همسر نامهربانم قلب من شد پاره آن روزی که خود در کوچه دیدم مادرم نقش زمین گردید پیش دیده گانم جعده زهرم داد امّا قاتلم باشد مغیره بر لب از ظلمی که او کرده چهل سال است جانم خون دل هایی که زهرا و علی خوردند عمری اشگ گردید و روان شد از دو چشم خون فشانم هر کجا افتاد چشمم یا به ثانی یا مغیره رنگ از رویم پرید و سوخت مغز استخوانم من که ختم الانبیا خوانده است طاووس بهشتم در میان آشیان چون طایر بی آشیانم باغبان گلشن وحیم ولی از بس غریبم هم نشین خارها در بین باغ و بوستانم سوخت یاقوت لبم از زهر و شد معلوم آخر از چه پیغمبر زطفلی بوسه می زد بر دهانم ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.آیت الله شهید دستغیب/آدابی از قرآن/ص۲۸۲ ۲.بحار الانوار،ج۴۳،ص۳۳۲. ۳.همان ۴.حیاه الامام الحسن،ج۱،ص۳۰۲ ۵.بحار الانوار،ج۴۳،ص۳۵۰. ۶.مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۴،ص۱۹ ۷.حياة الامام الحسن، قرشي، ج۱، ص۲۱۴. ۸.احقاق الحق، ج۱۱، ص۱۱۲ ۹. حياة الامام الحسن عليه السلام، همان، ج 1، ص 330. ۱۰. همان، ص۳۲۴. ۱۱.روضه از حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی است 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 .
. *روضۀ علی اکبر با همۀ روضه ها فرق داره .. روضۀ علی اکبر چندتا ویژگی داره، هیچ کجای کربلا اتفاق نیفتاده .. داغ علی اکبر یه کاری با دل حسین کرد همه گفتن کنار علی اکبر دیگه کار حسین تمامه .. از وداعش نمیگم از میدان رفتنش نمیگم .. میخوام براتون بشمارم چه ویژگی هایی داره روضۀ علی اکبر .. اولین ویژگی این روضه اینه مرحوم شیخ مفید میگه از قول خانم سکینه (س) میگه تو خیمه بودم کنار بابام، نگران بودم هی دور بابام میگشتم داداشم تو میدون بود .. بابام مضطرب هی میرفت جلو خیمه نگاه میکرد هی برمیگشت تو خیمه .. سکینه میگه فقط به بابام نگاه می کردم .. تو میدون رفتن هیچ کسی ابی عبدالله اینقدر نگران نبود این فقط منحصر به علیِ .. این اتفاق فقط اینجا افتاده سکینه میگه تا صدای داداشم بلند شد ابتا علیک من سلام .. دیدم بابام داره دق میکنه داره میمیره .. هنوز علی اکبری ندیده .. ارباً اربایی ندیده .. فقط صدارو شنیده تو خیمه .. میگه تا صدای علی بلند شد نگاه کردم دیدم چشماش سفید شد .. الانِ که بمیره از داغ علی .. دست و پاشو گم کرد .. این اولین ویژگی، برای هیچ شهیدی ابی عبدالله حالش محتضر نشد .. دومین ویژگی برا داغ علی اکبر ..ابی عبدالله کنار خیلی از شهدا رسیده، اما کنار هر بدنی رسید از اسب پیاده شد نشست کنار بدن .. اما فقط کنار بدنِ علی اکبر نوشتن دیگه نتونست پیاده بشه نوشتن تا رسید کنار بدن فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ .. یعنی از بالای اسب افتاد رو زمین .. داد بزن حسین .. سومین ویژگی: هیچ کجا نیاوردن کنار هیچ بدنی حسین اینجوری نرفته بمیرم همچین که از اسب افتاد، دیدن دیگه نتونست بلند بشه .. دیدن با زانوهاش داره راه میره .. با زانوهاش خودش و رسوند کنار بدن.. داد میزد پسرم .. چهارمین ویژگی اینه: هرشهیدی که ابی عبدالله اومده بالاسرش دو سه دقیقه حرف زده، یعنی شهید هنوز نفس داشته زنده بوده .. کنار قاسم، قاسم با عموش حرف زد .. کنار اباالفضل، اباالفضل دو سه جمله با حسین حرف زد .. کنار حر و سعید و حبیب باهاشون حرف زد .. اما تنها شهیدی که هی گفت بابا با من حرف بزن .. بابا من پدرتم این بدن بوده .. یااباعبدالله .. مرحوم مقرم میگه تا رسید بالاسرش دید یه لخته خون تو دهان علی مانع شده نمیذاره علی نفس بکشه، ابی عبدالله با انگشت خونُ از تو دهنش پاک کرد تا خونُ کشید بیرون علی دست و پا زد .. هی گفت یه بابا بگو منو آرومم کن .. حسین .. پنجمین ویژگی این روضه اینه تا قبل از گودال قتلگاه زینب از خیمه بیرون نیومده بود .. اما یک مرتبه دیدن دختر امیرالمومنین به سر میزنه فریاد میزنه خودشو رسوند کنار ابی عبدالله .. ششمین نکته اینه ابی عبدالله کنار هیچ بدنی نفرین نکرده .. کنار علقمه نفرین نکرد، وقتی علی اصغرُ زدن نفرین نکرد، فقط گفت خدایا تو میبینی باهام چیکار میکنن .. اما کنار علی اکبر بلند ناله زد قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي .. یه جمله دیگه و التماس دعا .. اینهمه براتون شمردم اینا همه منحصر به علی اکبر و داغ علی بود .. یه دونه دیگشو بگم: هر شهیدی که روی زمین افتاد ابی عبدالله که اومد خودش شهید و بغل کرد برداشت .. بمیرم برات حسین اما علی اکبر و یه نفری نتونست بغل کنه .. (اهل کنایه بگیرن من چی گفتم ..) یه نفری نتونست این بدنُ جمع کنه صدا زد جوونای بنی هاشم بیایید .. هرکسی یه تیکه از بدنُ جمع کرد .. عباشُ گذاشت روی زمین بدنُ داخل عبا .. زین العابدین میگه توی خیمه بودم تو تب میسوختم یه مرتبه دیدم توی زن ها یه ولوله ای شد همه ضجه میزنن .. میگه پرده رو زدم کنار دیدم عمه م زیر بغل بابامُ گرفته .. هی میاد میخوره زمین .. ای حسین .. علیه_السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
. ؟! 📝 امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: کسی که ناتوان از یاری ما اهل‌بیت باشد و در خلوت خود دشمنان ما را لعن کند، خدا صدای او را به تمام فرشتگان می‌رساند. هر گاه یکی از شما دشمنان ما را لعن کنید، فرشتگان آن لعن را بالا می‌برند و کسانی را که دشمنان ما را لعن نمی کنند، لعن می‌کنند. وقتی صدای لعن دشمن ما به فرشتگان رسید، برای لعن کننده استغفار می‌کنند و او را ثنا می‌فرستند. 📚 بحارالأنوار، ج۵۰، ص ۳۱۵ .