.
#زبانحال
گاها میتوان برای بیان زبانحال ، از کلمات استفهامی استفاده کرد.... مثلا حاج مهدی رسولی برای اینکه روضه ی "راس حضرت علی اصغر بر روی نیزه" را بخواند، اول میگه: خدا کنه اینجوری نباشه... اما بعضیام میگن سر علی اصغر رو هم از پشت خیمه ها پیدا کردن و بر نیزه زدن...
ویا سیدمهدی میرداماد برای اینکه بگه شاید عبدالله بن الحسن هم زیر سم اسبان قرار گرفت، .... این موضوع رو در قالب سوال از امام زمان مطرح میکنه....
"سوال اینه یا صاحب الزمان .. گفتن آخرین شهید گودال عبدالله بوده ، افتاد تو بغلِ ابی عبدالله و جون داد.. دیگه ابی عبدالله نتونست بدن رو برگردنه عقب .. دیگه جونی نداشت حسین .. دیگه نتونست جنازهی عبدالله رو به خیمه دارالحرب ببره .. (خب یعنی چی؟!) یعنی عمو و برادر زاده با هم تو گودال افتادن .. سوالم اینه وقتی اسب ها اومدن رو بدن حسین این بدن کجا بود ؟!.. با بدنِ این بچه چه کردن .. ای حسین .."
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_پنجم_محرم
.
.
#حجاب حتی پس از مرگ
《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّةِ النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَةَ الزَهرَاءَ(سَلامُ اللهِ عَلیهَا)》
✅در روایات آمده است که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در اواخر عمر شریفشان در دو جا تبسم و لبخند به لب داشتند.
1⃣هنگام شنیدن خبر شهادت خود از حضرت رسول اکرم(ص) :
در این باره عایشه در شرح لحظات آخر عمر رسول اکرم(ص) نقل می کند که؛
📋《دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنَتَهُ فاطِمَةَ(س) فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ》
♦️هنگامى که حضرت رسول اکرم(ص) بیمار شدند، در ساعات آخر عمر، دخترش فاطمه(سلام الله علیها) را به حضورش فراخواند و لحظاتی باهم به نجوا و صحبت محرمانه پرداختند، من از دور دیدم که فاطمه(سلام الله علیها) نخست گریه کرد و سپس خندید.
من از این کار تعجب کرده و از دختر رسول اکرم(ص) پرسیدم:
ای فاطمه(س)! با رسول خدا(ص) چه صحبتی کردید که اول گریه کردی و سپس خندیدی؟
او ابتدا از فاش کردن این موضوع خودداری کرد، ولی پس از رحلت رسول اکرم(ص) وقتی مجدد از او خواستم که آن را بگوید، گفت :
📋《أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ》
♦️پدرم در مرحله نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گریه کردم، ولی سپس به من فرمود : اولین کسی که از خانواده ام به من ملحق می شود، تو هستی و لذا خنده نمودم.(۱)
2⃣هنگام ساخت تابوت به پیشنهاد «اسماء بنت عُمیس» :
در روایتی از «اسماء بنت عمیس» نقل شده است که بعد از شهادت حضرت رسول اکرم(ص)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) خطاب به اسماء فرمود :
📋《أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ》
♦️آیا نمی بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تختهای بگذارید که جنازه ام ظاهر باشد.
«گویا تابوتهای آن زمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، وجنازه را روى آن مىگذاشتند، و جنازه مشخّص مى شد و پارچه اى روى جنازه ى آنها مىانداختند و حجم جسم آنها از زیر پارچه پیدا بود، و هر کس آن ها را می دید تشخیص مى داد که آن مرده، مرد است یا زن!»
اسماء گفت :
📋《لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ》
♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می کنم که در حبشه دیده بودم.
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود :
📋《فَأَرِینِیهِ》
♦️پس نمونهی آن را به من نشان بده.
📋《فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ》
♦️اسماء افرادی را فرستاد تا از بازار شاخه های تازهی خرما آوردند و آن تابوتی را که در حبشه دیده بود را ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از دیدن آن تابوت خندان شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۲)
در روایتی دیگر آمده که حضرت(سلام الله علیها) وقتی تابوت را مشاهده نمود، به اسماء فرمود :
📋《اُسْتُرِينِي سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ》
♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال بدنت را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست!
ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچه یی
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم
مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم
👤سازگار
📚منابع :
۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۰۰
۲)کشف الغمّه اربلی، ج۱، ص۵۰۳
۳)تهذیب الاحکام طوسی، ج۱، ص۴۶۹
#اسنادالمصائب
.
4_5886302805731312904.mp3
16.08M
📚 #ادبیات
🎙 #دکتر_محمد_فراهانی
📌 مجمع حضرت یاس کبود
♨️ #فصاحت_در_ادبیات_روضه ‼️
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
#حضرت_محسن علیه_السلام
#فیش_ربیع_الاول
#ربیع_الاول1444
#5ربیع_الاول
◾️ #فیش_سخنرانی_5_ربیع_الاول_1444_ق
👈🏼 ایام شهادت حضرت محسن بن علی علیهالسّلام
➖ مطالب مطرح شده:
۱. بحث مظلومیت
۲. بحث سقط شدن حضرت محسن علیهالسّلام
۳. شهرت سقط شدن حضرت محسن علیهالسّلام نزد اهلسنت
۴. اشعار عربی در مدح حضرت محسن علیهالسّلام
۵. پاسخِ استبعاد مخالفین
#فاطمیه
.
#زندیگنامه_حضرت_سکینه_سلام_الله
(روز عاشورا) وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم،از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می فرمود:
شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونیاو سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی
شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آوریدو اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
✅مصباح، کفعمی، ص 376
#حضرت_سکینه سلام_الله
#مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
#مقتل
#روایت
.
.
زندگینامه مختصری از حضرت سکینه سلام الله علیها
حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین (ع) و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(۱)
این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایهاش حضرت رباب (س)و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى(س) پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین(ع)، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره هاى وافر یافت.
وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهرهمندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(۲)
درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود.
برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خواندهاند. بنابراین تولدش باید میان سالهاى ۴۷ تا۵۰ قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى (ع) دیده به جهان گشود.(۳)
امام حسین (ع)به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مىداشت.
روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه اى که آن دو در آن زندگى مى کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه اش چنین است:
به جانت سوگند ! من به راستى خانه اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى ام را نثار مىکنم و هیچ ملامتگرى نمىتواند مرا در این کار سرزنش کند.(۴)
این بانوى مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.
درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر مىگوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .(۵)
به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (۶)
✅منابع:
۱- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفیات الاعیان، ج۱، ص ۳۷۹
۲- اعلام النّساء، ج ۲،ص ۲۰۲
۳- شام، سرزمین خاطرهها، ص ۱۰۴
۴- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳
۵- شام، سرزمین خاطرهها، ص ۱۰۷؛اعلام النسّاء، ج ۲، ص ۲۲۴؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۷۸
۶- وقایع الایام، ص ۲۰۶ و منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳.
#زندیگنامه_حضرت_سکینه_سلام_الله
#حضرت_سکینه_سلام_الله
#مقتل
#روایت
.
.
علاقه مندی امام حسین علیه السلام به #حضرت_رباب و #حضرت_سکینه علیهم السلام
🔹بنا بر نقل مورخان، امام حسین(ع) رباب را بسیار دوست میداشت[۸] و درباره وی شعر هم میسرود.
لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ
اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی وَ لَیسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ
«به جان تو سوگند! من خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند.
آنها را دوست دارم و تمامی داراییام را در راه آنان میبخشم و عتاب و سرزنشی در این دوست داشتن بر من نیست.»[۹]
🔹شعر دیگری نیز درباره رباب به امام حسین(ع) منسوب است:
اُحبُّ لِحُبِّهَآ زبدا جمیعا وَ نَثْلَةَ کُلَّها و بَنی رباب
وَ اخْوالاً لَهَا مِن آلِ لامَ اُحِبُّهُم وَ طُرَّ بَنی جنابُ
«من به خاطر دوستی او نثل و تمام «بنو رباب» را دوست دارم.
و همچنین داییهای او را از خاندان لام و همه [خاندان] بنی جناب را دوست دارم.»[۱۰]
✅منابع
🔹تاج العروس، ج۲، ص۱۰. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۶.
🔹 اعیانالشیعة، ج۶، ص۴۴۹.
🔹 البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۲۹.
#روایت
#مقتل
#حدیث
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#حضرت_سکینه سلام_الله_علیها
..................
.
بخش اول #حضرت_رباب
📝شناسنامه:
🔻وُصفت الرّباب بأنّها امرأة جمیلة عاقلة فاضلة شاعرة، وهی امّ سکینة وعبدالله
وى را زنى زیبارو، خردمند، بافضیلت و شاعر، توصیف کردهاند. رَباب، مادر سَکینه و عبد اللّه است
📖الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج ۱ ص 4
🔻تاریخ دمشق: رَباب کَلبى، دختر امرؤ القیس بن عَدىّ بن اوس بن جابر بن کعب بن عُلَیم بن هُبَل بن عبد اللّه بن کِنانه، همسر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام و مادر دخترش سَکینه، در میان آن دسته از خاندان حسین علیه السلام است که پس از شهادتش، در دمشق، بر یزید، وارد شدند و حسین علیه السلام در یکى از شعرهایش از او یاد کرده است.
⬅️خواستگاری:
عوف بن خارجه مىگوید: در روزگار خلافت عمر بن خطّاب، نزدش بودم که مردى گردنکج، از میان مردم، عبور کرد و به سوى عمر آمد و پیش رویش ایستاد و به او با عنوان خلیفه، سلام داد. عمر گفت: تو کیستى؟
گفت: مردى مسیحى! من، امرؤ القیس پسر عَدىّ کلبى هستم.
عمر، او را نشناخت. مردى از میان جماعت به او گفت که این، از قبیله بکر بن وائل است که در جنگ جاهلىِ فَلَج، بر آنان هجوم آورده است.
عمر گفت: چه مىخواهى؟
گفت: مىخواهم مسلمان شوم.
عمر، اسلام را بر او عرضه داشت و وى، پذیرفت. سپس عمر، نیزهاى خواست و پرچم امارت بر مسلمانانِ قبیله قُضاعه را بر آن بست و به او سپرد.
این پیرمرد، باز گشت، در حالى که پرچم بر بالاى سرش به اهتزار در آمده بود و تا آن هنگام، ندیده بودم مردى که یک سجده هم نکرده، امیر گروهى از مسلمانان شود.
على بن ابى طالب علیه السلام به همراه دو پسرش، حسن و حسین، از آن مجلس برخاستند و خود را به او رساندند. على علیه السلام سرِ او را گرفت (او را به سوى خود، متوجّه کرد) و فرمود: «من، على بن ابى طالب، پسرعمو و داماد پیامبر خدایم و این دو، پسران من از دختر او هستند. ما مىخواهیم داماد تو شویم. به ما همسر بده».
امرؤ القیس گفت: اى على! مُحَیّاه دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسن! سَلمى دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسین! رَباب دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم.
◀️ رَباب، همان است که حسین علیه السلام در حقّش چنین سروده است:
لَعَمرُکَ إنَّنی لَاحِبُّ دارا
تَحُلُّ بِها سُکَینَةُ وَالرَّبابُ
احِبُّهُما و أبذُلُ بَعدُ مالی
ولَیس لِلائِمی فیها عِتابُ
ولَستُ لَهُم وإن عَتَبوا مُطیعا
حَیاتی أو یُغَیِّبَنِی التُّرابُ
به جانت سوگند، من، سرایى را دوست دارم
که سَکینه و رَباب در آن، جاى دارند.
دوستشان دارم و دارایىام را مىدهم
وسرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست.
و هر چند[مرا]سرزنش کنند، مطیع آنان نیستم
در طول زندگىام تا آن گاه که خاک، مرا پنهان کند.
⏪وهِیَ الَّتی أقامَت عَلى قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام حَولًا،⏩ ثُمَّ قالَت:
إلَى الحَولِ ثُمَّ اسمُ السَّلامِ عَلَیکُما
ومَن یَبکِ حَولًا کامِلًا فَقَدِ اعتَذَر
او کسى است که یک سال بر مزار حسین علیه السلام، اقامت[و عزادارى]کرد و سپس سرود:
تا یک سال، مىگِریم و سپس، شما دو تن را بدرود مىگویم
و البته هر کس یک سال کامل بگرید، عذر مقبولى[براى رفتن]آورده است.
ظاهرا مقصودش از دو تن، امام حسین علیه السلام و فرزندش عبداللّه[على اصغر]باشند
چون حسین علیه السلام وفات کرد، به خواستگارى رَباب آمدند و پافشارى کردند؛ امّا او گفت: «پدرْشوهر دیگرى جز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بر نمىگزینم» و دیگر ازدواج نکرد و پس از حسین علیه السلام، یک سال بدون سقف و سایهبان، زندگى کرد تا آن جا که فرسوده شد و از افسردگى، جان داد. او از زیباترین و عاقلترینْ زنان بود.
تاریخ دمشق: ج ۶۹ ص ۱۲۰
.
#روضه_حضرت_سکینه علیهاالسلام
#حضزت_سکینه علیهاالسلام
#5ربیع_الاول
#متن_روضه
🎴 #کاری_اختصاصی| یکی از دوستان محترم در کانال، درخواست
متن روضه و سینهزنی حضرت سکینه بنت الحسین علیهماالسلام
رو کردند که تقدیم میکنیم..
➖ اگه دلتون شکست، التماسدعایفرج
➖ بهترتیب: صفحات ۴۴، ۴۵، ۴۶ و۴۷
➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآلمحمد علیهمالسلام
➖ ۵ ربیعالاول ۱۴۴۳ق
روز هجوم - مهدی خدامیان آرانی.PDF
1.66M
برای عزیزانی که واقعا دنبال حقیقت هستن و براشون مهمه که در غم اهلبیت غمگین و در شادی اونها شاد باشن. از طرفی هم مایلن زمان هجوم را دقیق تر بررسی کنن با منابع معتبر و قدیمی؛
این کتاب به شدت توصیه میشه👆🏻👆🏻👌🏻
□ "کتابِ روز هجوم" □
✍نوشتهی آیتالله دکتر مهدیخدامیانآرانی
✔️در موضوعِ: زمان دقیق هجوم به بیت مادرِ اهلبیت و شهادت محسن ابن علی علیهمالسلام
✔️و پاسخِ دقیق به شبهات مخالفین
📢نشر حداکثریِ این کتاب برای اقامهی عزا لازم است.
.
🏴 نحوه شهادت #امام_عسکری (ع)
مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان، به نقل از قول اسماعیل بن علی – معروف به ابوسهل نوبختی حکایت می کنند:
در آن روزهایی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود – که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد – به ملاقات و دیدار حضرت رفتم . پس از آن که لحظه ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می نگریستم . ناگاه دیدم حضرت ، خادم خود را (که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود: «ای عقید! مقداری آب – به همراه داروی مصطکی – بجوشان و بگذار سرد شود.» همین که آب ، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام آورد تا بیاشامد.
موقعی که حضرت ظرف آب را با دست های مبارک خود گرفت ، لرزه و رعشه بر دست های حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: «ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می بینی که در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید.»
خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی که امام علیه السلام اشاره نمود، رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است ، بر او سلام کردم، آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد.
پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می فرماید شما نزد او بروید. در همین لحظه ، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک – که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است. – نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: «ای سید اهلبیت خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش میروم.» آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد.
آنگاه فرمود: «مرا آماده کنید که می خواهم نماز بخوانم» پس آن کودک حوله ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضو داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود: «پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (م ح م د) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسولخدا(ص) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص ۱۰۳۸
#شهادت_امام_عسکری
#امام_حسن_عسکری
#مصائب_امام_عسکری
.
.
#روضه_حضرت_سکینه علیهاالسلام
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#روضه_توسل
#5ربیع_الاول
#روضه_تکلم_امام_حسین_با_حضرت_سکینه_علیهماالسلام_در_قتلگاه
مرحوم #کفعمى در #مصباح[۱] از حضرت سکینه (سلاماللهعلیها) روایت مىکند که:
چون پدرم کشته شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم پدرم مىفرمود:
شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَی عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی
أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی
وَأَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتَلُونی
وَبِجَرد الخَیلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
لَیتَکُم فی یوْمِ عاشُورا جمیعاٌ تَنْظُرونی
کَیفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا أَن یرْحَمُونی
وسَقَوهُ سَهْمَ بَغْىٍ عِوَضَ الماءِ المَعینِ
یا لَرُزْءٍ وَمُصابٍ هَدَّ أرْکانَ الحَجِونِ
وَیلَهُم قَدْ جَرَحُوا قَلْبَ رَسُولِ الثَّقَلَینِ
فَالْعَنُوهُم مَا اسْتَطَعْتُم شِیعَتِى فِى کُلِّ حِینٍ[۲]
▪️ اى پیروان من! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید، و هرگاه داستان غربت غریبى یا شهادت شهیدى را شنیدید، بر من بگریید.
▪️ من نبیره رسولخدا هستم ، مرا بى گناه کشتند و سپس با تاختن اسب عمدا بدنم را خرد کردند.
▪️ اى کاش همه شما در روز عاشورا بودید و مىدیدید که چگونه براى طفل صغیرم آب طلبیدم و آنان از ترحم به من خوددارى کردند.
▪️ به جاى آب گوارا تیر ستم را به کودک کوچکم چشانیدند، واى از این مصیبت بزرگ و دردناکى که پایههاى کوه بلند حجون (در مکه) را به لرزه در آورد.
▪️واى بر آن که قلب رسول جن و انس را جریحه دار کردند! پس اى شیعیان من! همیشه و هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید[۳].
➖ مرحوم مقرم نیز در #مقتل_الحسین این شعر را آورده است[۴] البته برخی نیز میگویند این شعر زبان حال است[۵].
📚 منابع:
۱. المصباح، کفعمی ص۷۴۱؛ طباطبائى قمى، سیدتقى، شهیدکربلا، ج۱، ص۱۹۷
۲. موسوى وادقانى، سید احمد، یاران کوچک امام حسین علیه السلام، ص۱۳۲؛ به نقل از اسرار الشهادة، فاضل دربندى، ص۴۶۲؛ دمعة الساکبة، ملاباقر بهبهانى، ص۳۵۰؛ معالى السبطین، محمدمهدى، مازندرانى، ج۲ ص۳۱
۳. چهره درخشان حسین بن على علیهماالسلام، ص۸
۴. عبدالرزاق، مقرم، مقتل الحسین، ص۳۰۷
۵. الخصائص الحسینیه، شوشتری، ص۹۹
.......................
◾️ دو روایات از وفات حضرت سکینه(س)؛
روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ماه ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت “هشام بن عبدالملک” و در حاکمیت “خالد بن عبدالملک بن حارث”، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وى در پنجم ماه ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکّه معظمه وفات یافت.
در صبح روز رحلتش محمد بن عبدالله(نفس زکیه) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهر جسارت شود. گفت: صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم ولی نیامد. لذا جنازه مبارک آن حضرت دفن نشد.
پس از آن حضرت سجاد علیه السلام _ و به قولی یحیی بن حسن علیه السلام به قولی محمد بن عبدالله نفس زکیه _ بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام در مدینه به خاک سپردند.
📚منبع
ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، ج۳، ص۲۸۰
#حضرت_سکینه
#سکینه_بنت_الحسین
#وفات_حضرت_سکینه
.
.
⚫️ پیرامون شهادت امام حسن عسکری علیه السلام؛
مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند. از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت.
احمد بن عبیدالله این صحنه را چنین وصف کرده:
وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت.
مردم فریاد مىزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیت هاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.
📚منبع
الاعتقادات، شیخ صدوق، ج۱، ص۹۹
کمال الدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۳
نورالابصار، مؤمن شبلنجی، ص۱۶۸
الغیبه، شیخ طوسی، ص۱۳۲
#امام_حسن_عسکری
#امام_عسکری
#شهادت_امام_عسکری
.
.
▪️ چرا امام حسن عسکری(ع) به حج نرفتند؟
امام حسن عسگری (ع) را برای زیر نظر داشتن و کنترل رفت و آمدها، در محل سکونت سپاهیان دربار عباسی مسکن داده بودند و از همین جاست که به آن حضرت «عسکری» میگویند.
این امام بزرگوار با وجود آنکه در مدینه منوره متولد شدند ولی در همان دوران کودکی مجبور به ترک آن دیار و اقامت در سامرا (عراق) شدند و بدین سبب مشهور است که تنها امامی است که حج انجام ندادند و در برخی از متون تاریخی هم به آن اشاره شده است. البته در متون معتبر به صراحت این مطلب به چشم نمیخورد ولی از کنار هم قرار دادن مطالب تاریخ شاید بتوان به این نتیجه دست یافت. مثلا در تاریخ به این مطلب اشاره شده که حکومت عباسی آن قدر از نفوذ اجتماعی امام حسن عسکری علیه السلام نگران بود که ایشان را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهای پنج شنبه و دوشنبه در دربار حاضر شوند. این با امکان انجام فریضه حج نمیسازد.
📚 منبع
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص۴۳۴
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۰، ص ۲۵۱
#شهادت_امام_عسکری
#امام_حسن_عسکری
#مصائب_امام_عسکری
.