.
#روضه_شام_غریبان
#استاد_حاج_مرتضی_طاهری
#متن_روضه #شام_غریبان
امشب زمین کربلا ماتم سرا بود
ماتم سرا از ماتم خون خدا بود
امشب به گردخیمه زینب پاس، میداد(2)
گویی که پاس خیمه ها عباس می داد ای
زینب نمی دانی ز فرط غم چها کرد
از پرده دل مادر خود را صدا کرد
گفتا بیا مادر! که آتش شعله و رشد
افزوده بر داغ دلم داغی دگر شد
مادر! بیا ترسم که آتش شعله گیرد
تنها میان خیمه، بیمارم بمیرد
مادرسه ساله دختری گم کرده زینب
الله اکبر! چه گذشت به بچه هات حسین جان! دیشب، آخر شب، قمر بنی هاشم اطراف خیمه داشت پاسداری می داد، دید یه سیاهی به زمین می نشینه، بلند می شه، میره جلوتر می نشینه صدا زد: کیستی؟ هر کی هستی حرکت نکن! تا من بیام.دید صدای محبوب و مولاش ابی عبدالله است، صدا می زنه: عباس جونم! منم. مولای من چه می کنی؟ فرمود: عباسم! دارم این خارها رو می کنم. چرا آقا جان؟ فرمود:فردا خیمه هام و آتش میزنند، بچه هام آواره بیابونا می شن، می خوام خارتو پای بچه هام نره.این یه حادثه دیشب بود یه حادثه دیگه هم نیمه های شب قمربنی هاشم دید یه عده دارن میان
(9)
فرمود: اگه یه قدم جلو تربردارید با شمشیر عباس روبرو خواهید شد.ایستادند یک نفر اومد جلو: آقا ما 32 نفریم، عاشقیم! اومدیم جانمون و فدای حسین کنیم. فرمود: صبر کنید! باید ازآقا مولام اجازه بگیرم. اومد دم خیمه ابی عبدالله تا گفت: مولای من! یه عده اومدن. فرمود: عباس جان 32 نفرند؟ عرض کرد: بله آقاجان! فرمود: منتظرشون بودم، بگو بیان ! اما بگو از اسبها پیاده شن! چکمه هاشون و درآرند! آرام بیان! آخه بچه هام تو خیمه خوابیدن. (ای حسین جان حالا جا داره این یه بیت بخونم):
شنیدم خیمه هات و با بچه هات آتیش زدند(2)
الهی من بمیرم، برای بچه هات حسین
مادر سه ساله دختری، گم کرده زینب
لاله رخی مه پیکری گم کرده زینب
مادر!بیا باهم در این صحرا بگردیم (2)
دنبال آن دردانه ی بابا بگردیم
همه جا رو گشت زن و بچه رو جمع کرد شمارش کرد دید یکی از بچه ها نیست، خدایا چه کنم؟ همه غمهای زینب یه طرف، غم امانت داری یه طرف، خدایا چه کنم؟ همه جا رو دنبال این گم شده گشت، یه وقت دید عزیزه ی حسینش زیر یه بوته خاری خوابیده(عرض دعای من فیض آماده است) با یه دنیا امیداومد جلو به امید اینکه بیاد عزیز برادر و ببره خیمه! اما دید عزیر برادر کنار خارجان داده.
🚩
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #روضه_شام_غریبان #استاد_حاج_مرتضی_طاهری #متن_روضه #شام_غریبان امشب زمین کربلا ماتم سرا بود مات
.
#روضه_شام_غریبان
🏴 #غارت امام : بحر بن کعب، لباس. ـ اخنس ، عمامة آن حضرت را برد. ـ اسود بن خالد، نعلين آن بزرگوار را ربود و برد. ـ بجدل بن سليم، انگشت آن حضرت را به خاطر ربودن انگشترش، بريد. ـ عمر سعد، زرة آن مظلوم را برد. ـ جميع بن خلق، شمشيرش را ربود. ـ سپس گروه گروه، به خيمهها حمله کردند ـ حَتّي جَعَلُوا ينتَزِعُونَ مَلحَفةَ المَرئَةِ عَلي ظَهرِها
🏴روضه فاطمه بنت الحسین: عبدالله بن حسن بن الحسن ميگويد: مادرم فاطمه بنت الحسين فرمود: من در کربلا خردسال بودم و در پايم خلخال طلا بود...
غارت معجر و گوشواره زينب: کنار خيمه ايستاده بودم، ناگاه مردي کبود چشم به سوي خيمه آمد و آن خولي بود) و آنچه در خيمه يافت، ربود، امام سجاد روي فرش پوستي خوابيده بود، آن نامرد آن پوست را آنچنان کشيد که امام سجاد روي خاک زمين افتاد، سپس او به من متوجه شد و مقنعهام را کشيد و گوشوارهام را از گوشم بيرون آورد که گوشم پاره شد،
خاطرة جانسوز فاطمه صغري: بسيار پريشان بودم و بدنم ميلرزيد، به عمهام اُم کلثوم پناه بردم، در اين هنگام ديدم ظالمي به سوي من ميآيد، فرار کردم و گمان ميکردم که از دست او نجات مييابم، ولي ديدم پشت سرم ميآيد، تا به من رسيد با کعب نيزه بر بين شانهام زد، به صورت بر زمين افتادم، گوشوارهام را کشيد و گوشم را دريد، گوشواره و مقنعهام را ربود، خون از ناحية گوش بر صورت و سرم جاري شد، و بيهوش شدم، وقتي به هوش آمدم ديدم عمهام نزد من است
🏴روضه دامان آتش گرفته : حميد بن مسلم يکي از سربازان دشمن) ميگويد: به سوي آن دختر رفتم تا آتش دامنش را خاموش کنم، او خيال کرد قصد آزار او را دارم، پا به فرار گذاشت وقتي که به او رسيدم: گفت: اي مرد، راه نجف کدام طرف است؟ گفتم: نجف را براي چه ميخواهي؟ گفت: من يتيم و غريبم، ميخواهم به قبر جدّم علي مرتضي پناه ببرم.
🏴شهادت چند کودک و بانو : دو پسر برادر حضرت مسلم عبدالرحمان بن عقيل بنام سعد و عقيل ـ از جمله دختري بنام «عاتکه» که هفت سال داشت که زير دست و پا به شهادت رسيد ـ از جمله دو خواهر مادري احمدبن حسن مجتبي بنام اُمّ الحسن و اُم الحسين( که به شهادت رسيدند.
🏴جنايات ساربان : بند شلوار گران قیمت گفت: من ساربان شتران امام حسين بودم، همراه آن حضرت از مدينه به سوي عراق آمديم، من اطلاع يافته بودم که بند شلوار آنحضرت گرانقيمت است آرزو ميکردم روزي آن بند گرانقيمت به دست من برسد... شمشير شکستهاي يافتم و دست راست او را قطع کردم، دستم را دراز کردم تا گره بند را بگشايم، ناگاه دست چپ امام حرکت کرد و آن قسمت از لباس را محکم گرفت، دست چپ آنحضرت را نيز از مچ بريدم، آنگاه دست بردم که بند را بيرون آورم، ناگهان ديدم زمين لرزيد و هوا دگرگون شد، شنيدم شخصي گريه جانسوز ميکند و ميگويد: وا اَبَتاهُ! وا مَقتُولاهُ، وا ذَبيحاهُ، وا حُسَيناهُ، وا غَرِيباهُ يا بُنَيَّ قَتَلوکَ وَما عَرَفوکَ وَمِن شُرْبِ الْماءِ مَنَعُوکَ. در اين هنگام من خود را بين کشتهها انداختم، ناگاه سه نفر را با يک زن با جمعيت بسيار ديدم، و فرشتگان همه جا را پر کرده بودند، آنها پيامبر و علي و فاطمه و حسن( بودند، آنها گريه ميکردند و مطلبي ميگفتند ... ناگاه رسول خدا مرا ديد و به من فرمود: يا اَخَسَّ الاَنام لَعْنَةُُ اللهُ الْمَلِک الْعَلّام فَعَلْتَ هکَذا بِوَلَدِي، سَوَّدَ اللهُ وَجْهَکَ وَقَطَعَ يدَيْکَ فِي الدُّنيا قَبْلَ الْآخِرَةِ
🏴شهادت دو طفل کنار خوارها : در بعضي از مقاتل آمده: هنگامي که دشمنان از اين حادثة جگر سوز مطّلع شدند، جريان را به عمر سعد گزارش دادند، و اجازه طلبيدند که آب را به اهل بيت ( برسانند، عمر سعد جواب منفي نداد، آنها آب به کودکان رساندند ولي کودکان آب را نميآشاميدند و ميگفتند: کَيفَ نَشْرِبُ وَقَدْ قُتِلَ اِبْنُ رُسُولِ اللهِ عَطْشاناً.
🏴
.
◾️ #گریه_میکرد_و_خلخالم_را_میربود ...
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُالله، قَالَ:
📝 از فاطمه دختر امام حسين علیهماالسلام، روایت است که فرموده:
غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود.
مردى آنها را مىربود و مىگريست،
گفتم: دشمن خدا چرا گريه ميكنى؟!
گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسولخدا را غارت ميكنم!
گفتم مرا واگذا.
گفت: ميترسم ديگرى آن را برُبايد!!!!!
سپس فرمود: هرچه در خيمههاى ما بود غارت كردند...
📚 أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس۳۱، ح٢
.
.
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_عبور_کاروان_از_قتلگاه
حرکت از کربلا: بعد از ظهر روز یازدهم ، عمر سعد دستور داد اهل بیت حسین رو بر چوب جهاز شترها سوار کردند.۱
عبور اهلبیت از قتلگاه: اهل بیت رو از قتلگاه عبور دادند، این زن و بچه دیدند، بدنهای قطعه قطعه روی زمین افتاده، صفحه زمین رو خون گرفته، زیر سم اسبها استخوانهای بدن شهدا کوبیده شده، صدای شیون زنها بلند شد، لطمه بر سر و صورت می زدند. زینب رسید مقابل بدن حسین: «فوجَدَته مکبوبا (به رو ) علی وجهه و هو جثَّه بلا رأس»۲ «فقالت: هذا والله الحسین؟» راوی میگه به خدا یادم نمیره زینب رو که: «وتُنادی بصوتٍ حزین و قلبٍ کئیب یا محمدا صلی علیک ملائکة السماء ، هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بَناتُک سَبایا... هذا حسینک مجزور الرأسِ من القفا، مسلوب العمامة والرِّداء. بأبی من نفسی له الفداء ، بابی العطشان حتی مضی ، بابی من شیبته تقطر بالدماء... بابی من عسکره فی یوم الاثنین نهبا ... بابی المهموم حتی قضی ...» آنقدر زینب گریه کرد که: «فَاَبْکَتْ وَاللهِ کُلُّ عَدُوٍّ وَ صَدِيقٍ.»۳ راوی می گه: «حَتّي رَأَيْنا دُمُوعَ الخَيْلِ تَتَقاطَرُ عَلي حَوافِرِها.» دیدم حیوانات دارن گریه می کنند.۴ دیدن زینب دست برد زیر بدن مقدس برادر، صدا زد: «اَللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا قَلِيلَ القُربانِ.»۵
بوسیدن گلوی بریده: مرحوم شوشتری می فرماید: دیدن زینب : «وضعت فمها علی نحر أخیها المنحور ، و قبَّلَت موضعاً لم یُقَبِّلَه نبیٌّ و لا وصیٌ و لا امُّها الزَّهراء...» « وهی تقول: بابی من نفسی له الفداء ، بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی...» سکینه : «عمتی هذا نعش من؟» ـ زینب: «نعش ابیک الحسین.»۶ «اعتَنَقَت جَسَدَ ابیها الحسین» به قدری ناله زد که بیهوش شد، در عالم مکاشفه دید بابا اومده ، صدا زد: شیعتی... ۷نمی دونم چه کردند که وقتی به هوش اومد صدا زد: « یا ابتا أنظر الی رووسنا المکشوفه و الی اکبادنا الملهوفه(سوخته) و الی عمتی المضروبه و الی امی المسحوبه(به هر سو می کشن)...» بدن پدر رو رها نمی کنه: « فاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْاَعْرابِ حَتِي جَرّوها عَنْ نعشِ ابیها...»۸
.....................................................
۱-نفس المهموم، ص 204.
۲-بحار، ج 45، ص 59.
۳-مقتل عاشورا، از مدینه تا مدینه، ص 190.
۴- المنتخب ، ص 457. ترجمه ذريعة النجاة، ص 339.
۵-سوگنامه آل محمد، ص 395.
۶- لهوف، ص 130.
۷- سوگنامه آل محمد، ص399. معالی السبطین، ج 2، ص 55.
۸مقتل مقرم، ص 491. العیون العبری، ص 198.
🏴
.
#زبان_حال_و_زبان_قال
#زبان_قال : آن فرمایشاتی که از دو لب مبارک ائمه اطهار علیهم السلام خارج شده است ،و در کتب معتبره صحت آن سخنان تایید شده است را زبان قال می گویند
#زبان_حال :
زبان حال یعنی سخنانی که احتمال می رود که ائمه آن سخنان را گفته باشند و یا اینکه برداشتی است که یک مداح یا یک شاعر از یک واقعه یا مصیبت به دست آورده
#زبان_حال
نکات مهمی در مورد زبان حال
1_ در زبان حال خواندن مطلق صحبت نکنید و بهتر است بگویید که ممکن است فلان حرف زده شده باشد، طوری که مستمع متوجه شود که این زبان حال است و عین روایت یا تاریخ اهل بیت نیست تا خدای نکرده مبتلا به دروغ بستن به ائمه اطهار علیهم السلام نشویم، چرا که این مسئله حرام است و گناه بزرگی محسوب می شود
2_زبان حال باید عقلانی باشد و ریشه در روایات داشته باشد ،لذا هر مطلب بدون ریشه و مبنایی را نمی توان به عنوان زبان حال به اهل بیت نسبت داد
3_زبان حال می تواند به زبان نثر باشد یا به زبان شعر،البته زبان حال را بیشتر میتوان در شعر جستجو کرد
#زبان_حال
نمونه ای از زبان حال شعر
امد کنار بستر زهرا دمی نشست
اهی کشید و آینه اش را نگاه کرد
خورشید آسمان ولایت ستاره ریخت
تا یک نظر به هاله اطراف ماه کرد
((آن رو سیه که بست به روی تو راه را
روی تو نه روز علی را سیاه کرد))
در بیت سوم از زبان حال استفاده شده
نمونه زبان حال به زبان نثر
ابا عبدالله کنار بدن عباس نشست و خونها را از صورت برادر پاک کرد،در این زمان حضرت عباس آهی کشید ،امام فرمود چرا آه می کشی؟
عرضه داشت یا سیدی و مولای!دلم می خواست در این لحظات آخر،دست در گردن شما بیندازم اما چه کنم که دست در بدن ندارم...
🏴
.
💠 کتاب و سنت جدید
روایت داریم امام صادق فرمود: وقتی امام زمان ظهور میکنه مردم میگن یأتی بالدین جدید و کتاب جدید و سنت جدیده و قضاء جدید؛ میگن امام زمان چهار تا چیز جدید اُورده امام زمان چیز جدید نمیاره همونی که پیغمبر فرموده میگن دین نو اُورده قرآن نو اورده سنت جدید اورده و قضاء یعنی قضای با قاف و صاد ضاد یعنی قضاوت حالا چقدر انحراف ما تو برداشت از این چهار تا نه تو اصلش امام زمان قرآن غیر از این قرآن نمیاره همین قرآن است ولی میگن کتاب جدید اورده دین جدید سنت جدید قضاوت جدید این همان خطری است که در واقع تذکرش را داد من یک عبارتی امروز دیدم خیلی جالب بود که به نظرم شیخ صدوق نقل کرده این را وقتی اباعبدالله ـ علیه السلام ـ را به شهادت رساندند یک منادی ندا داد تو آسمان اینم از اون چیزهایی بود که من جدید باز دیدم ندیده بودم قبلاً یک منادی تو آسمان ندا داد بعد از شهادت ابیعبدالله اینو تو منابع آمده فریاد زد که این فریاد را همه شنیدن لشکر دشمن شنید اون ندا این بود أیتها القوم الظالمه؛ ببینید عبارت را آی امتی که ظلم کردی القاتله کشتی عترت نبیها؛ فرزندان پیغمبر را کشتی أیتها امته الظالمه القاتله عترت نبیکم لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ (من لا یحضره الفقه، ج2، ص89) امیدواریم دیگه نه روی عید فطر را ببینید نه روی عید قربان فطر یعنی عید فطر که بعد ماه رمضان هست أضحی یعنی قربان این یعنی چی چرا یک منادی بعد از حادثة عاشورا تو آسمان ندا میده آی قوم ظالم قاتل که پسر پیغمبر کشتید لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ میدونید یعنی چی؟ یعنی دیگه روزهای باقی نذاشتی فطر مال مسلمانهاست شما مسلمان نیستید دو تا عید مهم همة مسلمانها عید قربان و فطر است لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ یعنی نه شما فطر و نه أضحی دیگه از شما خدا توفیقش بگیره یعنی شما چون قربان راجع حج است فطر راجع روزه است دو تا رکن مهم و دو تا از مبانی که اسلام داره یکیش روزه است یکیش حج است این میخواد بگه یعنی شما اصلاً مسلمان نیستید چون فطر و قربان مال مسلمانهاست این هشداری بود که اباعبدالله ـ علیه السلام ـ داد و قرآن کریم مکرر خطر اینکه دین لهو و لعب بشه دین بازیچه بشه غلو در دین بشه سست مردم به دین نگاه کنند امان امان از اون زمانی که دین نگاه بهش نگاه حاشیهای بشه فصلی بشه اصلی نشه اگه دینداری فصلی شد نه اصلی اگر دینداری فرعی شد نه مبنایی اگر دین هم یه گوشهای مثل دیدید گاهی تو حاشیة کتاب یه چیزی مینویسند اومد یعنی نماز، روزه، حج، جهاد، خمس دین یعنی همینا دیگه دین توحید، اعتقادات و فروع است ابیعبدالله فرمود: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ (بحار الأنوار، ج44، ص383) مردم شدن تو اون بُعد اول قوی شدند برا دنیا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ؛ دین به زبانشون هست بعد حضرت فرمود: بعضیها دین را برا دنیا میخواهند يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ؛ هر چقدر از دین که با دنیاشون منافات نداشته باشه لذا شما ببینید درصدی که خمس میپردازند با درصدی که فرض کنید نماز میخوانند با درصدی که روزه میگیرند با درصدی که عزاداری میکنند مساوی است؟ نه یعنی دینداری که خلاصه میزانش هزینه نداشته باشه به دنیاشون لطمه نزنه فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ تا یک آزمایشی پیش میاد جهادی، مبارزهای، فرزند دادنی، دیانون و دینداران کم میشوند خب این دومین هشدار ابیعبدالله که امشب عرض کردیم هشدار به معنویت کاهش دینداری فصلی و فرعی شدن اعتقادات.
ادامه دارد 👇
۱
💠 کاهش معنویت
اما اجازه بفرمائید یک حدیثی بخوانم این حدیث معنا کنم که در روایت داریم اگر چهار گروه وظیفهاشون خوب انجام بدن دین حفظ میشه خیلی روایت قشنگی است وَ قَالَ لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ یَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا بِأَرْبَعَةٍ عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ وَ جَاهِلٍ لَا یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ جَوَادٍ لَا یَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ وَ فَقِیرٍ لَا یَبِیعُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ فَإِذَا ضَیَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْکَفَ الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِیُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ؛ قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا؛ (بحار الأنوار، ج2، ص36) جالب اینجاست حدیث دنیا هم داره قِوَامُ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا بِأَرْبَعَةٍ؛ پایهها و استواری دین و دنیای مردم به چهار چیز است اگر چهار گروه وظیفهاشون خوب انجام بدهند دین حفظ میشه من بیهیچ حاشیهای این بحث امشب عرض میکنم به عنوان تبیین این روایت خوب عنایت کنند عزیزانی که صدای ما را میشنوند میبینند گوش میدهند ببینید چقدر این روایت زیبا برا حفظ دینداری وظائف هر بخشی تعیین کرده ما تو جامعه یک عالم داریم یک جاهل خواص و عوام افرادی به هر حال اطلاعات دینی دارند تحصیل کردند آگاهی دارند کار علمی ازشون میاد جاهل هم به معنای بیسواد نیست یعنی افرادی هم نه عموم مردم هم ممکنه تحصیلات دیگر هم داشته باشه اما تو بحث دینی مطالعاتی ندارد این دو تو جامعه یک فقیر داریم یک غنی همیشه هم بوده پس عالم داریم جاهل فقیر داریم غنی شد
✅ چهار گروهی که به وظیفه خودشون عمل کنن دین حفظ می شود
چهار گروه در این روایت میفرماید: اگر این چهار گروه وظیفة خودشون را انجام بدهند دین حفظ میشه چیه این چهار وظیفه اون چهار اساسی که دین نگهداری میشه
یک: عالم مستعمل لعلمه؛ عالمی که علمش به کار ببره از علمش استفاده کنه استفاده برسونه فریاد بزنه سکوت نکنه آقایون خواهران اولین دلیلی که قضیة کربلا ایجاد شد یعنی یکی از ادله سکوت عالم بود عبدالله بن عمری که نفوذ داره تأثیر داره اگه تو مکه فریاد بزنه خودشم بیفته جلو دهها نفر آدم پشت سرش راه میافتند هم امام حسین میشناسه هم جایگاه آقا را میدانه هم خودش دیده پیغمبر چون از اصحاب پیغمبر است یعنی زمان پیغمبر درک کرده اصحاب به این معنا سینة ابیعبدالله را بوسید گفت یا رسول الله اینجا جایی که یابنالرسولالله اینجا جایی است که جدت بوسیده خب این آدم سکوت کرده خب وقتی عبدالله بن عمر سکوت کرد چند صد نفر چند هزار نفر سکوت میکنند اینها خطرناک است سلیمانبن صرد خزاعی عالم تو کوفه فریاد او اثر داره سکوت او هم عدهای را کنار میکشه شما چرا جنگ جمل آفریده شد جنگ جمل امیرالمؤمین فرمود: زبیر منا اهل البیت؛ کم حرفی نیست منا اهل البیت تعبیر منا اهل البیت را هر کجا به کار نمیبردند اهلبیت فرمود: زبیر از ما اهلبیت بود حالا چی شد یک مرتبه رفت تو جبهة مقابل امیرالمؤمنین میدونید چقد آدم بخاطر زبیر از علی جدا شد چون نگاه میکنند میبینند همینکه مقام معظم رهبری فرمود، فرمود: سکوت خواص اثرش خیلی است حالا حرفم که نزنه گاهی خود سکوت عالم مستعمل لعلمه.
ادامه دارد 👇👇
۲
خدا رحمت کنه همة گذشتگان از مرحوم آیتالله العظمی بهجت یک کتابی چاپ شده به نام رحمت واسعه؛ دیشب این کتاب را یه آقایی برا من آورد کتاب خوبیه راجع امام حسین البته نوشتة ایشون نیست فرمایشاتی که ایشون تو جلسات مختلف ازشون سؤال شده یا گفتند جمعآوری شده یک جلد کتاب به نام رحمت واسعه خیلی خواندنی است یک وقتی بگیرید مطالعه کنید ساده و روان و پر داستان پر مطلب ایشون در اون کتاب نقل میکند که مرحوم آیتالله آسید مهدی قزوینی در حله یک منبر رفت یک منبر چهار هزار نفر را مستبصل کرد یعنی چهار هزار نفر شیعه شدند برگشتند من الان خدمت آیتالله شبیری زنجانی که نماز محضرشون بودید و بودیم سؤال کردم ایشون فرمودند: بالاتر از اینه آشیخ عباس قمی در منتهی الآمال میگه صد هزار نفر در حله به واسطة حضور آسید مهدی قزوینی شیعه شده یک آدمی با یک منبر چهار هزار نفر این خیلی مهمه این عالم باید تأیید بشه باید حمایت بشه باید فریاد زد بشه که مرحوم عراقی یک کتابی دارد به نام دارالسلام دارالسلام مرحوم نوری هم داره منتهی دارالسلام مرحوم عراقی است مرحوم عراقی در دارالسلامش میگوید که یک کسی آسید مهدی قزوینی سؤال کرد گفت شما خدمت حضرت حجت رسیدید خب خیلی مرد بزرگی بوده ایشون شما خدمت حضرت حجت ارواحنا فدا رسیدید فرمودند اینکه مشرف بشم و بشناسم نه متوجه بشم ولی سه جا یقین دارم حضرت حجت تشریف آوردند و من نشناختم البته میدانید این آدمها اهل دفتر و دستک و دکان نبودند که حالا که در روایات داریم تکذیب کنید اگر کسی ادعای رؤیت کرد منظور اینها نیست اوناییکه میخواهند برا خودشون یک اعتباری یک دکانی باز کنند یا از این طریق یک پولی به جیب بزنند یا یک اعتباری کسب کنند نه راه خدمت امام زمان رسیدن بدون تردید مفتوح است اما برا همه کس هم نه بعد اون سه تا قصه را اینجا نقل میکنه حالا من دیگه وقت نیست الان بگم برا شما تو همین دارالسلام مرحوم عراقی ایشون آسید مهدی نقل میکنه خب این عالمی است که مستعمل لعمه؛ تأثیر داره مرحوم آشیخ غلامرضای یزدی که باز هم تو همین کتاب آیتالله بهجت نقل میکنه ایشون میگه من یک منبر آشیخ غلامرضای یزدی را دیده بودم آشیخ غلامرضا یزدی از علمای به اصطلاح یزد هست که عکسشم تو یزد من دو سه تا دیدم نصب کردند یک خیابونی هم به اسمشه خیلی مرد زاهد و عابد و متدین و عالمی بوده ایشون میگوید یک مقداری نان جو و ماست با خودش برمیداشت از این روستا به این روستا برا تبلیغ میرفت حمد و سورة مردم درست کنه قرائت مردم درست کنه احکام مردم ما الان در جامعهامون خیلی جای تأسفه با این همه تبلیغات دینی با این همه تبلیغات مذهبی گاهی انسان میبینه بعضیها ابتدائیات نماز بلد نیستند ابتدائیات دین را بلد نیستند این نکتة مهمی است که عالمی که علم خودش را بیان کنه ذکر کنه و این در واقع وظیفة اول وقتی هم میگم عالم فوراً ذهنتون روحانی و مرجع و نه آقا شما معلم هستید تو فامیل خودت تدریس میکنید تو مدرسه کتاب دینی درست میدی فرهنگی هستی لیسانس الهیات داری میتونی بچههای فامیل جمع کنی این هیئتها این گروههایی که قبلاً بود خیلی کم شده متأسفانه همة وقت جوانها را این فضاهای مجازی گرفته یعنی هر کسی گوشة خونه مثل اینکه با هم قهر هستند یک موبایل دستشه مشغوله حالا آثار تخریبیاش بمانه آثار روانیاش بمانه محرومیت این هیئتهای خانگی الزاماً لازم نیست حتماً یک کسی در سلک روحانیت باشه نه افرادی هستند گاهی مطالعات دینی دارند میتونند قرائت قرآن جلسه بگذارند قرائت قرآن بچهها را درست کنند حمد و سورهها را درست کنند احکام دین را برا مردم بگند این یک.
ادامه دارد 👇👇
۳
عالم مستعمل بعلمه؛ یکی از قصههایی که موجب شد عواملی که موجب شد کربلا آفریده بشه سکوت خواص بود نه هنگام کربلا بعدشم بعضیها سکوت کردند اما نقطة مقابلش اونجاهائیکه فریاد زده شد ببینید چقدر اثر داره عبدالله بن... یک تنه تو مجلس ابنزیاد بلند شد دفاع کرد از امام حسین اثر گذاشت تأثیر گذاشت تو مجلس یزید ابو برزه از اصحاب پیغمبر است یک تنه بلند شد فریاد زد وقتی دید سر مقدس اباعبدالله دارند جسارت میکنند دفاع کرد اثر گذاشت من در روایت دیدم اونقد سخنان تو مجلس یزید همان خطبهای که امام سجاد خواند و چند نفری هم گوشه و کنار مطالبی گفتند اثر گذاشت که خانوادة یزید خانوادة یزید ملعون یعنی همسرش دختراش سر اباعبدالله را بردند شستشو دادند معطر کردند در یک جای مناسبی قرار دادند یعنی بعد از قصة شام و اون قضایایی که برای ابیعبدالله پیش اومد این متن تاریخ است که سر را شستشو دادند معطر کردند نگهداری کردند حالا یا بلافاصله اونجا یا اجازه داده شد به کربلا برگرده به خاک سپرده شد این اثرش بود شما کاروان ابیعبدالله از شام خروجش غیر از خروج از کربلاست ببینید حسابی براشون محمل آماده کردند وسائل آماده کردند محافظ گذاشتن اینا اثر سخن یک عالم است این اولین وظیفهای که دین را حفظ میکنه
دوم: جاهل لا لیستنکب أن یتعلم؛ دومین عاملی که دین را حفظ میکنه افراد جاهل گفتم جاهل یعنی بیسواد نه جاهل یعنی کسی که تو دین متخصص نیست بابا هر کسی ما الان تو پزشکی جاهلیم تو مهندسی جاهلیم من خودمو عرض میکنم تو علم فیزیک و شیمی و مدیریت جاهلم بنده من مطالعه نکردم رشتة من نیست خب حالا من اگه مریضشم انستنکاف کنم به یک پزشک مراجعه کنم خودم دارو تجویز کنم درست میشه خودم بیام در واقع برا خودم برنامهریزی کنم صحیح است یا خودم بیام بدون یک نقشه راهی ساختمان منزلم را بسازم نه جاهل تو هر رشتهای به عالم باید مراجعه کنه عزیزانی که گاهی شبهه براتون پیدا میشه تو اینترنت ماهوارهها تو فضاهای مجازی یا نه الان متأسفانه بازار تشکیک در دین بازار پر رونقی است هر کسی سعی میکنه یا تو این دعا یا تو این روضه یا تو این سند همه مثل اینکه حملهها و هجمهها همه جای عالم اومده رو این بُعد عیب نداره شبهه اگه با غرض و مرض نباشه عیب نداره بپرسند جواب بگیرند اما بعضیها نمیآیند بپرسند با دو تا شبهه نماز میذاره کنار با دو تا شبهه مجلس اباعبدالله را میذاره کنار إ فلانی اینطور گفته خب بیا جوابشم بشنو از بعد از قضیة عاشورا شبهة علیه عاشورا شروع شد خود یزید شروع کرد یزید ملعون سر مقدس اباعبدالله جلوش گفت این قضیه جبری است خدا خواسته ما پیروز بشیم شما کشته بشید یعنی بلافاصله اولین شبهه را او انداخت که قصة کربلا جبر است همین حرفی که گفتم بعضی جاها تو این کشتار منی سردمداران بیکفایت صعودی گفتند قضا و قدر الهی است اصلاً قضا و قدر بیا معنا کنید همة امور عالم به قضاء و قدر است اصلاً قضا و قدر یعنی در واقع علم الهی به حوادث حکم الهی اما حکم الهی به ظلم نیست به کشتن مردم نیست کی گفته شما با بیکفایتی مردم را اینطور خونش اینگونه جانشون از دست رفت فوراً به جبر انتصاب این اصلاً جبر نظر امویها بود چون پشتوانهاشون بود لذا معروفه که جبر یک دیدگاه اموی است نه یک دیدگاه علوی نه یک دیدگاه اسلامی اینم دومین گروهی که میتوانند دین را حفظ کنند یعنی افرادی که بلد نیستند به خودش زحمت بده متخصص مراجعه کنند بابا یه رساله عالم دینی تقلید مثل سایر علوم مثل سایر کارها چطور تو پزشکی شما مقلدید تو دین خودت متخصصی
ادامه دارد 👇👇
۴
سومین گروهی که با کارشون دین را حفظ میکنند وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ؛ یا غنی هم داره تو بعضی روایات ثروتمندی که بخل نورزه بابا هزینه کن تو این محله شما پولداری میتونی برا ابیعبدالله روضه بگیری میتونی کلاس بذاری میتونی برنامة دینی بذاری خیلی مهمه من یکبار این مطلب اینجا گفتم منتهی این جمعیت نبوده چهارشنبه شبها که یه قدری خلوتتر بوده عرض کردم من اراک رفتم یک جایی یک باغ بسیار بزرگی یک زمین مزرعه بسیار بزرگی که دامداری داشت مزرعه داشت و نمیدونم چند هکتار بود ولی گفتند سالی ده میلیارد تومان هزینة درآمد اینجاست سالی ده میلیارد تومان درآمد اون گندم و جو درختهای گردویی که داشت و دامهایی که گوسفند و گاو خیلی نزدیک شاید 150 ـ200 نفر اونجا کار میکردند من پرسیدم این برا کیه زیرنظر اوقاف بود رئیس اوقاف اراک گفت اینجا مال یکی از افراد قاجار بوده قبل از پهلوی آخرآیی که دیگه رضاخان آمد سرکار ایشون این باغ را کلش وقف کرده برا کارهای فرهنگی نجف اشرف ببینید این پولدار ارزش داره میگفت الان در نجف اشرف ما از اینجا مدرسه ساختیم حوزه را تقویت کردیم کمک به عرض میکنم مسائل مالی نجف الحمدلله به برکت خون شهداء به برکت عنایت امام زمان من امسال که نجف بودم دیدم اصلاً مدارس، حوزهها، خیلی شیک ساخته شده رونق گرفته حوزة نجف خب یکی از افرادی که حالا اومده پولشو باغشو خانهاشو زندگیاشو با ده میلیارد تومان در ماه درآمد اومده اون زمان که اینقد نبوده این یواش یواش به این درآمد رسیده وقف کارهای فرهنگی نجف اشرف این فکر بلند اگر افراد صاحب ثروت کمک نکنند به این هیئتها به این مجلسها آقایون جوانهایی که تو محلههاتون هیئت میگیرند بیست تا پانزده تا تو دانشگاهها تو دبیرستانها اینها را تقویت کنید خدا میداند من یه وقتی باز این قصه را گفتم یه جاهایی یکی از این عزیزانی که از مسئولین نظام هم هست حالا اسم نمیبرم از ایشون شاید راضی نباشه میگفت من یه وقتی در تهران خانه میساختم یه زمینی گرفته بودیم اون بالای تهران آپارتمان بسازیم ایشون میگفت تعدادی کارگر اوردم مثلاً 30 تا 40 کارگر که در این ساختمان کار کنند گفتیم دیگه شما ثابت بمونید ما هر روز صبح نیام کارگر از سر چهار راه بیاریم پنج ماه شش ماه که ما کار داریم کارگر اینجا باشید خیالتون راحت باشه که به هر حال اینجا کار دارید همین جا دعا میکنیم به آبروی امام حسین انشاءالله خداوند این رکود را از این کشور مرتفع بگرداند زمینة شغل، ازدواج، کار، برا همة جوانها مخصوصاً این کارگرها افرادی که روزآمد هستند صبح باید تا شب کار کنه شب خرج کنه من خیلی غصه میخورم گاهی میبینم این عزیزان صبح میان شب برمیگردند منزل از خدا میخواهیم به آبروی امام حسین انشاءالله زمینة کسب و کار و اشتغال رونق اقتصادی در این کشور فراهم بفرماید ایشون میگفت: خود به اول محرم این کارگرها به من گفتند که اجازه میدی ما تو این زمین شما یه روضهای بگیریم گفتم باشه من کاری با شما ندارم دور این زمین یه پرچمی زدند و 30 ـ40 تا کارگر اونم مال شهرستاناند غالباً تو تهران کار میکنند اول محرم یه روضهای گرفتند که خودشون شبها دور هم تو این زمین این برنامه را داشته باشند میفرمود من شب چهارم پنجم بود گفتم برم شرکت کنم ببینم روضة اینا چیه واقعاً به چه شکلیه روضة سادة بدون شام بدون حسینیه تو یه زمین ساده میفرمود رفتم و نشستم و دیدم یک صندلی گذاشتند گفتم مگه شما سخنران هم دارید؟ گفتند بله ما یه آقایی پیدا کردیم اینجا شبها برامون منبر میره گفتم کی هست؟ گفتند نمیشناسیمش ولی خوب حرف میزنه خیلی قشنگ صحبت میکنه گفتم خب حالا ما امشب نیت میکنیم تو مجلس شما شرکت کنیم همینطور که نشسته بودیم گفتند آقا آمد نگاه کردم میفرمود: دیدم که مرحوم علامه محمدتقی جعفری(ره) اون شخصیتی که من خودم یه وقت حالا دانشگاه پنج شش ماه قبل از مراسم زنگ زدم فرمود: من نمیتونم بیام یعنی فرصت اقتضاء نمیکرد خیلی تعجب کردم یک جلسهای به این سادگی به این آلایشی آقای علامة جعفری(ره) ایشون میشناختم منبر که تمام شد من سوار کردم با ماشین ببرم سؤال کردم گفتم شما اینجا گفت راستش من میرفتم دانشگاه تو مسیر بودم این کارگرآ اومدن سراغ ما گفتن ما یه همچنین جلسهای داریم بانی هم نداره کسی هم نیست خودمونم هستیم میخواهیم شما بیائید شبی نیم ساعت برا ما صحبت کنید گفتم باشه گفتم این جلسه برا خداست قول دادم بیخود کسی علامه جعفری نمیشه
ادامه دارد 👇👇
۵
من عرضم رو این قسمتش است آقایون این هیئتهای بچهها را دبیرستانیها را دانشآموزان را محلهها را حضور پیدا کنید کمک کنید پشتوانة مالی بدهید گرههای زندگی شما گاهی از همین راهها گشوده میشه حتماً نباید به هیئتهای بزرگ شهر کمک بشه نه اونم باید بشه هیچ چیزی جای دیگه نمیذاریم ولی سومین گروهی که دین را حفظ میکنند ثروتمندها هستند پول داشته باشند مسجد، حسینیه، عرض میکنم که کمک به فقرا به جهیزیه دخترآ که فقر اگر جامعه را بگیره دینداری کاهش پیدا میکنه
چهارم فقیرٍ لا یبیع آخرته بالدنیا؛ چهارمین گروهی که دین را حفظ میکنند فقیری است که دینش به دنیا نفروشه بخاطر فقر دینش کنار نذاره بخاطر فقر کار حرام نکنه بخاطر نداری دست به ربا نزنه رشوه نزنه کم کار نذاره دزدی نکنه حالا ببینید چقد این حدیث قشنگه عالم داد بزنه جاهل به عالم مراجعه کنه غنی هزینه کنه فقیر خودش حفظ کنه قناعت کنه قوام الدین و الدنیا باربعه؛ استواری دین و دنیا فرمود به این چهار گروه هست خب اینم دومین هشداری که امشب گفتیم دیشب هشدار بدعت و امشب هشدار کاهش معنویت و دینداری انشاءالله به قید حیات شبهای آینده هم هشداریهای دیگه ابیعبدالله را عرض خواهیم کرد.
💠 روضه:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
کربلا شهدای برادر داریم گاهی دو برادر سه برادر به شهادت رسیده مثل اباالفضل العباس چهار برادر شهدای پدر و پسر داریم پسر عمو و پسر عمو داریم یعنی بستگانی هستند با هم یکی از کسانی که در کربلا به شهادت رسیده شاب القتل ابوه فی المعرکه؛ جوان ده یا یازده سالهای هست که پدرش تو کربلا به شهادت رسید اومد مقابل ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ اجازه گرفت میدان بره ابیعبدالله هم إذن کلی داد به اصحابش شب عاشورا فرمود: هر کسی میخواد بره بره که همه گفتن نمیریم میمانیم هم إذن فردی داد یعنی هر کسی میاومد جداگانه بهش میفرمود حالا یا به بعضیها یا به همه میتونید برید مثلاً به نافع بن هلال شب عاشورا فرمود از این منطقه نشونشم داد فرمود اینجا میشه فرار کرد از اینجا برو به بشیر صبح عاشورا فرمود تو پسرت اسیر شده در مرز میتونی بری به جون فرمود من بیعتمو از تو برداشتم برو اجازه میداد به بعضیها اجازة رسمی میداد برا رفتن هیچکدام هم نرفتن البته یکی از اون کسانی که ابیعبدالله معاف کرد و فرمود: برگرد همین نوجوان ده یازدهای سالهای هست که اومد مقابل ابیعبدالله آقا فرمودند: برگرد پدرت به شهادت رسیده کافیه خون پدرت ریخته شده کفایت میکنه برگرد چون مادرشم کربلا بود چند تا از مادرآ در کربلا بودند مادر وهب بوده مادر قاسم بن الحسن بوده مادر این جوان عمر بن جناده بوده فرمود برگرد عرض کرد یابنالرسولالله مادرم منو فرستاده مادرم زره به تنم کرده مادرم شمشیر بهم داده برگردم نه خودم راضی میشم نه مادرم مادرم منو فرستاده چه روحیهای ما تو جنگ این روحیهای را دیده بودیم اینها برا شماها مردمی که پدرای شهید مادرای شهید استبعاد نداره دیده بودیم بچة دوم سوم میفرستند جبهه خبر شهادت میاد بعدی میره این روحیه از کربلا گرفته شده با این تفاوت که این میدانه شهید میشه عزیزان ما جبهه میرفتند خب احتمال شهادت این مادر میدانه لحظاتی بعد داغ این بچه را به دلش میذارن اما میگه برو ابیعبدالله فرمود برو آمد میدان این افرادی که آمدن میدان شعار میدادند رجز میخواندند تو رجز دو تا مطلب میگفتند یکی میگفتند من کیم یکی میگفتند برا چی آمدم هم هدفشون میگفتند هم اسمشونو اما این جوان اسم از خودش نبرد این نوجوان ده یا یازده ساله نگفت من کیم پدرم همینی بود که الان شهید شد مادرم کربلاست نه تا وارد شد فریاد زد امیری حسین و نعم الأمیر آقام ابیعبدالله است ای خدا میشه شب اول قبرم به ما بگند اسمت چیه بگیم امیری حسین و نعم الأمیر هیچی دیگه نگید آقا نیازی نیست اگه گفتن اسمت چیه بگو امیری حسین و نعم الأمیر اگه گفتند عملت چیه؟ بگو محبت ابیعبدالله دینم دین حسین است دین حسین دین خداست دین توحید است همة معارف اسلامی درش جمع است گفت امیری حسین و نعم الأمیر گفت فکر نکنید این امیر من یه آدم عادی هست سرور فؤاد البشیر نذیر؛
ادامه دارد 👇👇
۶
سرور قلبهاست شادی قلبهاست آقای من آقایی است که وقتی میگم حسین دل آدم نشاط پیدا میکنه آرامش پیدا میکنه بازم ادامه داد گفت علی و فاطمه والداه؛ آقای من علی باباشه فاطمه مادرشه و هل تعلمون له من نذیر؛ ای دشمن بیرحم آدمایی بهتر از اینا سراغ دارید شما دارید پسر امیرالمؤمنین را میکشید وقتی به شهادت رسید بعضی از سرها بعداً جدا شده یعنی بعد از عصر عاشورا اما بعضی از سرها تو همون معرکه جدا شده موقع جنگ یکی از سرهایی که موقع جنگ جدا شد همین سر بود چه جور دشمن به او ضربه زد که سر از بدن کامل جدا شد دشمن هم سر را پرتاب کرد در مقابل مادر مقابل خیمه مادر شهید سر را برداشت گذاشت به سینه صدا زد یا ثمرة فؤادی یا قرة عینی نور چشمم پسرم عزیزم سر را در مقابل دشمن قرار داد ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ یک نگاهی به این مادر کرد فرمود: ساعد الله مادر را دعا کرد ابیعبدالله فرمود: برگرد إرجعی الی... یا اباعبدالله این مادر شهید تسلی دادی کاش یک کسی هم بود دختر سه سالة تو را اونجاییکه سر مقدس تو را برداشت أبتا من الذی ایتمنی علی صغرر سنی؛ کاش یک کسی هم سه سالة تو را آرام میکرد.
🏴 صلی الله علیک یا أباعبدالله
۷
.
🔆سوال :
مگر نه این است که #حر بخشیده شد پس چرا #قبر #حربن_رياحي در فاصله اي بسيار دور از بارگاه امام حسين (ع) دفن است مگر نه اينكه حر نيز در همين ميدان شهيد شد؟
🔆پاسخ 👇
1⃣ ابتدا اینکه آیا حر بخشیده شد؟
گفتهاند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمیکرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد.
او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد:
فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که از بازگشت تو (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمیکردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارتان کنند، به خدا قسم اگر میدانستم کار به این جا میکشد، هرگز به چنین کاری دست نمیزدم، و من اکنون از آن چه انجام دادهام به سوی خدا توبه میکنم، آیا توبه من پذیرفته است؟
امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را میپذیرد
(بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ )
2⃣ اما قسمت دوم
پس از آنكه عمر بن سعد نيروهاي خود را از كربلا بيرون برد، گروهي از بني اسد كه در آن منطقه زندگي مي كردند، آمدند و شهدا را دفن كردند، امام حسين(ع) را در همين مكاني كه الان مي بينيد دفن كردند، علي اكبر را پايين پاي امام حسين دفن كردند، شهداي ديگر را در يك قبر بزرگ دفن كردند و ابوالفضل العباس را در همانجايي كه به شهادت رسيد دفن كردند. بني اسد حبيب بن مظاهر را نزد سر امام حسين (ع) دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند چون نسبت به حبيب احترام فوق العاده اي داشتند و حبيب از همين بني اسد بود. بني تميم حر بن يزيد را در اين مكاني كه الان موجود است ، دفن كردند و او را به همراه شهداي ديگر در آن قبر بزرگ دفن نكردند. بني تميم نسبت به حر بن يزيد احترام خاصي قائل بودند . حر از همين بني تميم بود و همين بني تميم نگذاشتند سر حر بن يزيد را از بدن جدا كنند با اينكه سرهاي همه شهدا را از بدن جدا كردند. (المجالس السنيه ، سيد محسن عاملي، ص 119، مجلس 73) اين مي رساند كه اين دو شهيد به دست قوم و قبيله خود به اين صورت دفن شده اند.
3⃣ برخي اعتقاد دارند كه علت اصلي جدا بودن قبر حر بن يزيد از قبر امام حسين(ع) اين است كه چون حر صاحب مقامات معنوي خاصي است ، خداوند خواسته است كه او بارگاه مستقل داشته باشد تا اولياي الهي او رابطور مشخصي زيارت كنند. (الحر بن يزيد الرياحي، نوشته علي محمد علي دخيل ، ص 41، بيروت ، لبنان) بر اين اساس اين خواست خدا بوده كه مرقد حربن يزيد زيارتگاه مستقلي براي زائران باشد و حق هم همين است زيرا در ميان آن همه شهيد ، فقط حربن يزيد موقعيت خاصي دارد.
حر كسي است كه با يك هزار سواره نظام براي جنگ با امام حسين (ع) آمده بود. اين فرمانده با اين موقعيت ، ناگهان منقلب مي گردد و به سوي امام حسين(ع) مي آيد و در اين راه جان خود را فدا مي كند.
(بحار ، ج 45، ص 10 و 14) كدامين شهيد چنين بود؟ پس سزاوار است كه او مستقلا زيارت شود و اين نكته به دلها سپرده شود كه انسان در هر مقامي كه باشد، مي تواند به سوي خدا برگردد.
بنابراين دو علت براي جدا بودن قبر #حضرت_حر گفته شده است:
الف. اهتمام قوم و قبيله اش
ب. لطف الهي.
قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
.