.
#هجوم_به_بیت_وحی
#در_و_دیوار
🏴 روضه درب و دیوار
علامه مجلسى گويد:
در كتاب سليم بن قيس هلالى به روايت ابان بن ابى عيّاش از او، از سلمان و عبد اللَّه بن عبّاس روايت شده كه گفتند:
هنگامى كه پيامبر اسلام(ص) رحلت كردند هنوز جنازه مقدس آن حضرت را به خاک نسپرده بودند كه مردم عهد و پيمان خود را شكستند و مرتد شدند و علم مخالفت را برافراشتند.
اما حضرت على(ع) مشغول غسل و كفن و حنوط جسد مبارک پيغمبر عزيز اسلام شد تا اينكه آن جسد مقدّس را به خاک سپرد. سپس على عليه السّلام طبق #وصيت حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مشغول جمع آورى قرآن مجيد شد.
پس از اين جريان عمر به ابوبكر گفت: مردم عموما غير از على و اهل بيتش با تو بيعت كردند، به دنبال وى بفرست تا بيايد و بيعت كند. ابوبكر پسر عموى عمر را كه نامش قنفذ بود خواست و به او گفت: نزد على برو، به وى بگو: خليفه پيغمبر تو را خواسته! چندين مرتبه قنفذ اين مأموريت را انجام داد ولى حضرت امير نزد آنان نيامد.
عمر در حالى كه خشمناک بود برجست و خالد بن وليد و قنفذ را خواست. به آنان دستور داد تا هيزم و آتش برداشتند و به سوى خانه حضرت روانه شدند. در آن هنگام حضرت زهرا عليها السّلام پشت در نشسته بودند و جسم آن بانو پس از رحلت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ناتوان شده بود.
عمر به در خانه على(ع) كه رسيد دقّ الباب كرد و فرياد زد: اى پسر ابى طالب! در را باز كن! حضرت زهرا(س) فرمود:
«ما را با تو چه كار كه نمى گذارى به عزادارى خويشتن مشغول باشيم؟!»
عمر به حضرت فاطمه(س) گفت: در را باز كن! والا آتش به جان شما مى زنيم!
فاطمه زهرا(س) در جوابش فرمودند: «آيا از خداى توانا نمىترسى كه داخل خانه من مى شوى و به خانهام حمله و هجوم مى كنى؟!» ولى او حاضر نشد كه برگردد! آتش خواست و در خانه را آتش زد. وقتى در سوخت او در را باز كرد! در همين لحظه بود كه حضرت زهرا(س) در مقابل وى قرار گرفت و فرياد زد:
«پدر جان! اى رسول خدا!» او شمشير خود را همان طور كه در غلاف بود، بلند كرد و به پهلوى فاطمه عليها السّلام زد. وقتى ناله آن بانوى مظلومه بلند شد با تازيانه به نحوى به ساق دست آن حضرت نواخت كه صيحه اى زد و پدر خود رسول خدا(ص) را به فرياد طلبيد.
هنگامى كه حضرت امير(ع) با اين منظره مواجه شد از جاى برجست و كمربند او را گرفت و او را از جاى كند و بر زمين افكند آنگاه بينى و گردن وى را كوبيد و تصميم گرفت كه او را به قتل رساند! ولى دستور پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به ياد آورد كه به آن حضرت فرموده بود: «بايد صبور و شكيبا باشى.»
لذا فرمود: «اى پسر صهاك! سوگند به حقّ آن خدايى كه حضرت محمّد(ص) را به مقام نبوّت گرامى داشت اگر نه چنين بود كه من به خاطر امر خداوند بايد صبر كنم تو مىديدى كه نمىتوانستى داخل خانه من شوى!»
و عمر پيوسته استغاثه مىكرد! در اين هنگام مردم به ميان خانه على(ع) ريختند و بر آن حضرت غلبه يافته ريسمان به گردن مقدّسش انداختند! فاطمه زهرا(س) نزديک در آمد كه حضرت امير(ع) را از دست آنان رها كند، ولى قنفذ آن بانوى مظلومه را هدف تازيانه قرار داد! و اثر آن تازيانه نظير يک بازوبند به بازوى آن حضرت بود تا زمانى كه رحلت فرمود.
آنگاه آن بانو را به نحوى به در كوبيد كه دنده و پهلويش شكست و جنين خود را كه در رحم داشت سقط كرد! پس از آن زهرا عليها السّلام چنان در بستر بيمارى افتاد كه ديگر برنخواست و به شهادت رسيد.
📚منبع
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۴
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#دیوار_و_در
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.