.
#زمزمه
#طلیعه_فاطمیه
فرارسیدن ایام فاطمیه 1
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
گرد و غبار درد و غم
نشسته روی شونه ها
دوباره پرچم می زنیم
سر درِ روضه خونه ها
دوباره هیئت می گیریم
واسه غمِ مادرمون
منتقمِ شهیده ایم
تا نفسِ آخرمون
باغِ علی باز
خزون و زرد شده
بازم دل امام زمان
لبریز درد شده
من اومدم نوکری که
برا غم تو مَحرمه
نمیشه باورم بی بی
تو رام دادی بین همه
دوباره دستم و گرفت
مادر و محسن و حسن
گفته بیا با بچه هام
گریه بکن برای من
ممنون لطفِ
مادر زینبم
که نام حیدر
گل کرده رو لبم
نمیره از خیالِ من
که چی گذشت تو کوچه ها
چی شد که هی صدا زدی
مهدی بیا مهدی بیا
بمیره عالمی برات
که زار و نیمه جون شدی
سِنّی نداشتی عاقبت ؛
چی شد که قد کمون شدی
ببین که واست
این دل چه داغونه
به پای دردات
عالمی حیرونه
ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ✍
#فاطمیه
.........
.
#زمزمه
#زبانحال_حضرت_زینب_با_مادر
#حضرت_زهرا(س)
مثل قدیما دوس دارم
دست بکشی رویِ سرم
روسریم و گره بزن
با دستِ زخمیت مادرم
چطور پرستاریت کنم؟
بند نمیاد خونابه هات
پهلو به پهلو که میشی
امون نمی مونه برات
حرفِ جدایی
نزن برام سخته
عروسْ بی مادر
چقدر سیاه بخته
اینقد برات ناله زدم
گرفته باز صدای من
چی شد که اون روز فضه رو
صدا زدی بجای من
سخته ببینی یکی با
گریه روزاشو شب کنه
اینکه ببینی مادرت
مرگ از خدا طلب کُنه
مقابل من
می سوزی توی تب
بمون عزیزم
فقط برا یک شب
به من بگو این وقت شب
مادر چرا بیداری باز
چرا مث ابر بهار
آروم آروم میباری باز
داداش حسن چی دیده که
اینجوری گوشه گیر شده
از وقتی رفتید تو کوچه
انگاری خیلی پیر شده
شباتوخوابت
ناله نکن مادر
با نالهء تو
حسن میشه مضطر
توی بهار زندگی
مادر چرا خزون شدی
با اینکه هیجده سالته
شکستی قد کمون شدی
زخم روی سینه ت نذاشت
تا بگیرم تو رو بغل
میخوام پرستارت بشم
اگر بِده مهلت اجل
از درد پهلو
بیداری روز و شب
دعا بکن تا
بمیره جات زینب
بند دلم پاره شد از
وقتی بهم کفن دادی
چرا واسه داداش حسین
بهم یه پیرهن دادی
این کربلا کجاست که تو
دائم براش میزنی زار
وقتی ازش حرف می زنی
نداری آروم و قرار
چه گریه داره
وصیتای تو
چطور ببوسم ؟
آخه به جای تو...
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
.................
#زمزمه
#زبانحال_امام_حسین_با_مادر
یه گوشه لبریز عطش !
خیره به در مونده چشام
از بس که خوردم بغض مو
در نمیاد دیگه صدام
نیستی ببینی که حسین
سینه برات می کنه چاک
چشام به تابوت توئه
دلم کنارت ، زیر خاک
حالا که نیستی
صحبت کنم با کی
دلتنگی هامو
قسمت کنم با کی
بدون تو خونه برام
دیگه نداره صفایی
کی دیگه بعد تو میخواد
بخونه واسم لالایی
@emame3vom
رفتی و با رفتن تو
سهم حسینِ تو غمه
کی میخواد آب بهم بده
ببین که خیلی تشنمه
آخ چه بلایی
به سرم آوُردی
با رفتنت این
قلبمو آزُردی
بعد تو رسممون میشه
تشییع پیکر غریب
بابا میذارت توی خاک
من الغریب الی الحبیب
قول بده مادر که منو
تو غصه ها جا نذاری
تولحظه های بی کسی
حسین و تنها نذاری
سختی دنیا
بدون تو هیچه
میون گودال
عطر تو میپیچه
رفتی و بعدِ رفتنت
چه سوت و کوره خونمون
کاشکی میشد پیشم باشی
حتی با اون قد کمون
شبا که تشنه میشدم
میذاشتی آب بالاسرم
کجایی اون روز که میخواد
جداشه از قفا سرم
بیا سراغم
وقتی که رو خاکم
بگیر تو آغوش
پیکر صد چاکم
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
..........
.
#زمزمه
#زبانحال_امیرالمومنین_با_حضرت_زهرا(س)
#شب_شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
فراق ۱
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
غمت رو با جون میخرم
یه کم دیگه پیشم بمون
حرف دلم رو لا اقل
فاطمه از نگام بخون
روزای خوبی که با تو
گذشت و یادم نمیره
اگه تو از پیشم بری
بدون علی هم میمیره
میخوام بمونی
نزن زمین روم و
غمت گرفته
قوّت زانومو
بی مادری سخته برا
حسین و زینب و حسن
چه زود گذشت فاطمه جون
روزای پیش هم بودن...
دست خزون از را رسید
آتیش به این زندگی زد
نشد برات کاری کنم...
شرمنده ام تا به ابد
چراغ خونه م
داری میری ولی
این و بدون که
دق می کنه علی
سوختيو ساختی پای من
زن نمونه ی علی
چقد غريبونه میری
به روی شونه ی علی
پارچه سياه نیازی نيست
دوديه خونه ی علی
ديوار سياه،صورت سياه
سياه،زمونه ی علی
عدل خداوند
شده برام اثبات
نُه سال برا من
نُه سال برا بابات
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
#فاطمیه
.
.
#زمزمه
#طلیعه_فاطمیه
فرارسیدن ایام فاطمیه 2
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
بازم رسيد فاطميه
روزای گريه و بكا
گريه برای فاطمه
برا علی مرتضی
دل زمین و آسمون
اين روزا افلاکی شده
من بميرم كه چادر
مادرمون خاکی شده
اون مادری كه
میون كوچه ها
اومد سراغش
یه سیلی بی هوا
آفریده خدا منو
فقط برای نوکری
میبنده مادرم برام
شالِ عزای نوکری
گدای فاطمه شدن
افضل اعمال منه
خوشا بحال مادرم
که پسرش سینه زنه
حالِ دل من
تو روضه ها خوشه
کاشکی برا تو
حرم بنا بشه
بغضی نشسته تو گلو
بارونِ نم نم می باره
باز باغبون تو این دلا
نهالِ ماتم می کاره
میاد صدایِ ناله از
سینه یِ تبدارِ بقیع
روضه یِ تلخِ من رسید
به پشتِ دیوارِ بقیع
مجروحِ زخمِ
اهلِ مدینه شد
کشته یِ بغض و
ضربه یِ کینه شد
بازم صدای گریهی
ملائکه ست تو آسمون
یابن الحسن حالش بده
چشاش شده کاسهی خون
آی آدما گریه کنید
عزا عزای مادره
دلیل مرگش بخدا
خیانتای یک دره
دری که آتیش
به دامنش انداخت
با مسمار اومد
کار پسر رو ساخت
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9469
.👇
.
#زمزمه
فرارسیدن ایام #فاطمیه 3
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
دوباره وقت غصه و
گریه برای مادره
بارونِ اشک چشم من
وقف عزای مادره
همونکه بین کوچه ها
سپر شده برای دین
همون که شد فداییِ
راه امیرالمؤمنین
گریه برای
شما سعادته
این روضه خونی
مثه عبادته
اجرِ رسالتِ نبی
ادا شده تو کوچه ها !
مسمار در بوسه زده
به بوسه گاه مصطفی
دلم میخواد از سر شب
تا به سحر گریه کنم
از داغ میخ و لگد و
دیوار و در گریه کنم
الهی عالم
بمیره ؛ پشت در...
شد قتلگاهه
یه مادر و پسر
هزارو چار صد ساله که
این غصه تو سینه ی ماست
ما بچه های فاطمه
نمیدونیم قبرش کجاست!
فاطمیه که میرسه
تو دلمون غم میشینه
یه عمره می سوزه دلا
از غصه های مدینه
تو مدینه شد
پیش چش همه
با تازیونه
شهیده فاطمه
کاشکی ببینم اون روز و
صاحبِ صحن و حرمی
هر چی باشه سینه زنم
هر جور باشه مادرمی
راهم دادی به خونتون
تا فهمیدی در به درم
از وقتی هیئت اومدم
گفتی بفرما پسرم
مدیونِ لطفِ
مادرِ روضه هام
میرم مدینه
آخرِ روضه هام
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9471
.👇
.
#زمزمه
#زبانحال_امیرالمومنین_با_حضرت_زهرا(س)
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا 2
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
ببخش از اینکه بیش از این
نشد برات کاری کنم
حتی تو تشییعت نشد
واست عزاداری کنم
از حالا تا آخر عمر
دیگه چشای من تره
نایی تو پام نمونده که
منو به خونه ببره
کی انتقام از
زمونه میگیره
دلم براتو
بهونه میگیره
خونه خرابم بعدِ تو
آوارِ غم ها رو سرم
دردِدلام رو بعد از این
باید واسه چاه ببرم
صبح تا به شب شب تا سحر
چشمم سوی تابوتته
تمومِ لحظه هام پُر از
حال و هوایِ خوبته
از وقتی رفتی
غمم فراوونه
حال و هوامو
کسی نمی دونه
تموم خاطرات تو
مونده برام به یادگار
می میرم و زنده میشم
شدم به درد و غم دچار
نگفتی اما میدونم
تو کوچه چی اومد سرت
تو رفتی اما برا من
مونده سکوت پسرت
بعد تو زهرا
خیبر شکن نیستم
آب میشه شمع
وجود من کم کم
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
#فاطمیه
eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9473
.👇
.
#زمزمه
#زبانحال_امیرالمومنین_با_حضرت_زهرا(س)
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا 1
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
خیلی غریب و بی کسم
کجایی ذوالفقار من !
خبر داری با رفتنت
خونه شده مزار من
بستر خونی یه طرف...
افتاده تابوت یه طرف
زانو بغل کرده حسن
نشسته مبهوت یه طرف
شده دل من
بیچاره ی محسن
افتاده یک سو
گهواره ی محسن
زندگیِ بدون تو
خیلی غم انگیزه برام
بدون تو فصل بهار
شبیه پاییزه برام
کاشکی میشد بلند شی و
ببینی حال و روزمون
حسن که خیلی پیر شده
واسه ی منم نمونده جون
میکنه زاری
برای تو زینب
حسین میگیره
بهونهَ تو هر شب
تموم دنیا بعد تو
روی سرم خراب شده
تو مدینه سلام من
چن روزِ بی جواب شده
بعد اون اتفاق حالا
مغیره پهلوون شده
نیستی ببینی قاتلت
شُهره ی شهرمون شده
ورد زبوناست
افتاد علی ازپا
درددلم رو
بگم به کی زهرا
من و می سوزونه خانوم...
جوون بودی و بی گناه
درد و دلامو بعد تو
باید بگم برای چاه
چاه بشنو حرف دلم و
من دیگه همدم ندارم
تو گوش بده به حرف من
من دیگه محرم ندارم
تموم عمر و
حاصل من رفته
شمع و چراغ
محفل من رفته
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9475
.👇
.
#زمزمه
#زبانحال_امیرالمومنین_با_حضرت_زهرا(س)
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
#غسل_شبانه
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
گره تو کارم افتاده
غسل تنت سخته برام
زخماتو تطهیر میکنم
با اشک جاریه چشام
از همه بیشتر این غمت
قلب منو میده شکاف
که مونده روی بدنت
کبودی ضرب غلاف
غسل تن تو
کشته منو بانو
هنوز داره گل
میکاره این پهلو
نمیدونم چطور دیگه
اشک یتیمات میشه پاک
با دستای خودم چطور
بذارمت میون خاک
چطوری تلقینت بدم
خدا کنه که جون بدم
شونه های شکسته تو
بگو چطور تکون بدم
طاقت ندارم
امون من رفته
زیر غم تو
توون من رفته
دستم به غسلت نمی ره
چکار با این بدن کنم؟
خون آبه ها بند نمیاد
چطور تو رو کفن کنم؟
حالا که از کنارِ من
داری میری پیشِ خدا
باشه قرارِ من و تو
کرببلا تو قتلگا
میونِ مقتل
کنارِ اون بدن
که غرقِ خونِ
بدونِ پیرُهن
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
eitaa.com/gorizhaayemaddahi
.👇
.
#زمزمه
#زبانحال_حضرت_زینب_با_مادر
#شب_شهادت_حضرت_زهرا ۲
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
فراق ۲
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
چطور دلت میاد آخه
از دخترت دل بِکَنی
کاشکی می شد مثل قدیم
شونه به موهام بزنی
آرزو داشتی ببینی
عروسیِ دخترتُو
حالا چرا به روی من
می بندی چشم تَرتُ ؟
چیکار کنم تا
که پاشی از بستر
یتیمی واسم
زوده هنوز مادر
قهری مگه با دخترت
که اینجوری رو میگیری
برام سواله که چرا
دست روی پهلو میگیری
دلم واسه خندیدنت
خدایی خیلی لک زده
یه کم با من صحبت بکن
انقد من و عذاب نده
میبینی مادر
قلبم چقد خونه
مثل قدیما
موهامو کن شونه
من هرچی میگم به حسن
نمیگه چی اومد سرت
خودت بهم بگو چرا
شکسته شد بال و پرت
نفس نفس که میزنی
جونم میاد روی لبم
عصای دست تو شدم
مادر با این سن کمم
بعد تو بارون
مهمون چشمامه
چادر خاکیت
همیشه باهامه
يكم برام قصه بگو
از غصه های كربلا
از بوسه زیر خنجر و
سرِ بريده از قفا
بگو چی ها مياد سرِ
من و سرِ برادرم
بگو باید بعد حسین
چیکار کنم با اون حرم
بگو برام از
گودال قتلگاه
از خیمه گاه و
هجوم یک سپاه
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
#کوچه_بنی_هاشم
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/9479
.👇
.
#زمزمه #فاطمیه
#زبانحال_امام_حسن_با_مادر حضرت زهرا(س)
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
بعد از در و دیوار و میخ
از کوچه ها دلم پره
مصیبت کوچه برام
بالا تر از تصوره
روضه ی من همینه که
به ساحتت هتّاکی شد
افتادی زیر دست و پا
چادر سیاهت خاکی شد
یه جوری زد که
چشات نمیبینه
کشته حسن رو
زخم روی سینه
شبا تا صب تو گوشمه
صدای ناله ت مادرم
قطره به قطره آب میشی
مثل یه شمع برابرم
گریه شده کار منو
غصه شده همدم من
مرهم زخم سینته
گریه های نم نمِ من
فدای دردات
ای مادر پیرم
بمون کنارم
که بی تو می میرم
بزار منم کمک کنم
چقد بهت رو بزنم
بادرد پهلو نمیشه
بزار که جارو بزنم
الهی هیچ وقت نبینم
که خونه بی صدا بشه
کاشکی به جای محسنت
می شد حسن فدا بشه
از درد غربت
رنگ چشام خونه
بی تو برا من
مدینه محزونه
آتیش گرفته جیگرم
حرفی بزن با حسنت
اسماء میگه خوابی، چرا
اینجوری سرده بدنت؟
حرفی بزن چیزی بگو
داره میره روح از تنم
ببین کنارت چجوری
می لرزه کل بدنم
لبریز درده
این دل مضطرم
صدای سیلی
می پیچه تو سرم
بگو چکار کنم برات
تا دست به پهلو نگیری
شاهدِ اون کوچه منم
ازم دیگه رو نگیری
نشد برات سپر بشم
تا زنده م این دردِ منه
دیدم که گرگی پنجه ش و
به رویِ ماهت میزنه
چادرِ خاکیت
پیشِ نگامه آه
اشکِ غریبیت
سهم چشامه آه
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
.