.
#دفن_شبانه
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💢 جریان شهادت، دفن و جلوگیری امیرالمومنین(ع) از نبش قبر حضرت زهرا(س)💢
💢محمّد بن همام مىگوید:
روایت شده: حضرت فاطمه در روز بیستم ماه جمادى الآخر از دنیا رحلت نمود. عمر مباركش هجده سال و هشتاد و پنج روز بود. حضرت على علیه السّلام آن بانو را غسل داد. به هنگام غسل دادن وى غیر از حضرت على علیه السّلام، حسنین علیهما السّلام، زینب، امّ كلثوم، فضه خادمه و اسماء بنت عمیس كسى دیگر حضور نداشت.
آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنین علیهما السّلام به جانب بقیع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارك خواندند، كسى از فوت ایشان مطّلع نشد، احدى از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادى كه گفته شد.
على علیه السّلام بدن مباركش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان كرد. صبح آن شبى كه فاطمه علیها السّلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جدید در قبرستان بقیع مشاهده مىشد.
هنگامى كه مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه آگاه و متوجه بقیع شدند با چهل قبر جدید مواجه گردیدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از میان آن چهل قبر تشخیص دهند.
عموم مردم از این مصیبت ضجّه كردند و یك دیگر را ملامت نمودند و گفتند: پیغمبر شما بیش از یك دختر یادگارى ننهاد، فاطمه رحلت كرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشدید، نماز بر جنازهاش نگذاشتید و محل قبر او را هم نمىدانید! زعماى قوم گفتند:
گروهى از زنان مسلمان را احضار كنید كه این قبرها را بشكافند تا جنازه فاطمه را به دست بیاوریم و بر بدن او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت كنیم.
هنگامى كه خبر این توطئه به گوش حضرت على بن ابى طالب علیه السّلام رسید، در حالى آمد كه خشمناك، چشمان مباركش سرخ، رگهاى گردنش بیرون زده، قباى زرد رنگى پوشیده بود كه آن را به هنگام غضب و ناراحتى مىپوشید و دست بر ذو الفقار گرفته بود، آمد تا وارد بقیع شد. شخصى به میان مردم رفت و گفت:
این على بن ابى طالب است كه با این حالت آمده و سوگند مىخورد كه اگر یك سنگ از این قبور جابجا شود شمشیر را در میان همه شما بگذارد و تا آخرین نفر شما را نابود نماید.عمر در حالى كه با یارانش بود، با حضرت امیر علیه السّلام ملاقات كرد و گفت:
اى ابو الحسن! چه منظور دارى؟ به خداوند سوگند ما قبر فاطمه را مىشكافیم و بر جنازهاش نماز مىگزاریم.
حضرت امیر لباسهاى وى را گرفت و او را از جاى بر كند و بر زمین زد و فرمود:
اى ابو السوداء! من حقّ (یعنى مقام خلافت) خود را بدین جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دین خویش برگردند.
اما در باره قبر فاطمه:
به حقّ آن خدایى كه جان على در دست قدرت اوست اگر تو و یارانت راجع به این قبرها عملى انجام دهید زمین را از خون شما سیراب خواهم كرد. عمر! از این خیال در گذر! پس از عمر ابو بكر با حضرت امیر ملاقات نمود و گفت:اى ابو الحسن! تو را به حقّ پیغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مىدهم كه از عمر دست بردارى، زیرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمىپسندى خوددارى مىكنیم.راوى مىگوید:
على علیه السّلام عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند و به دنبال مقصود خود بازنگشتند.💢
✅دلائل الامامة ص 45 و 46 و 47
#حضرت_زهرا.
🔷🔶🔶
💢 #بعد_از_شهادت حضرت زهرا(س) 💢
خبر توطئه ی نبشِ قبور آمده است
آری عمار، چو پیکی، به حضور آمده است
یا علی خیز و نگر، باز عدو مستِ غرور
بر حرمخانه ی زهرا به عبور آمده است
پشتِ دیوارِ بقیع ، صف زده، شیطان صفتان
در پیِ قبرِ غریبِ شه و بانویِ زنان
ناگهان، کوهِ غضب، از دلِ دریا جوشید
از میان پاشد و با هیمنه، جوشن پوشید
به جبین بست، به رزمِ علوی اش، سربند
جرعه ای، از میِ قهّا ریَّتِ رب نوشید
ذوالفقارش، به کف و نعره کشان، همچو اسد
آمد آن مظهرِ اسماءِ جلالیِّ احد
روبهان تا که علی را، به تجلّی دیدند
کرده قالب تهی، از شیرِ خدا ترسیدند
قدرت الله رسیده، دمِ دیوارِ بقیع
نُه فلک نیز، به همراهِ زمین لرزیدند
گفت حاشا که شوید آگه، از این سرِّ خدا
پُر نمایم، همه ی دشت ز خونهای شما
ذوالفقارم ز غلاف آمده بیرون. بیرون!
عقده های دو سه ماهه زده بیرون. بیرون!
گردنش می شکنم، هر که بماند به بقیع
بی وضو آمده در میکده، بیرون! بیرون!
که دگر صبرِ علی بر لبِ پیمانه رسید
خُمِ مِی، با دوسه پیمانه ، به میخانه رسید
همه رفتند. علی یکّه و تنها مانده
در کنارِ حرمِ مخفیِ زهرا مانده
گفت: با همسرِ مظلومه ی غمدیده ی خود
که تو رفتی و مرا غصّه و غمها مانده
فاطمه بعد تو بی یار و حبیب است علی
در مدینه، تک و تنها و غریب است علی
✅حسین رضایی✍
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله