#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#فیش_فاطمیه
🎴 [جلسهی پنجم]
#جریان_شناسی_نفاق_در_صدر_اسلام
۱۸ آذر ۱۴۰۱شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #فاطمیه1444
📚 مطالب مطرح شده:
۱۵. ادامهی دفاع سندی از عمربنخطاب
۱۶. چرا پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله چیزی ننوشتند؟!
۱۷. پیامبر، نمرده است!!!
#مطالبنابدرمنبر
.
🔊 #مراسم #دعای_کمیل سحر
📆 زمان:
👈 جمعه ۱۰ آذر ماه ۱۴۰۲
🔷 با نوای :
👈 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 #مناجات | همین که دید زمین خوردم و گرفتارم
🔊 بخش اول #دعای_کمیل / اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ
🔊 بخش دوم #دعای_کمیل | اللّهُمَّ مَوْلَای کمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ
🔊 بخش سوم #دعای_کمیل | وَ رِقَّةَ جِلْدِي وَ دِقَّةَ عَظْمِي
🔊بخش پایانی #دعای_کمیل و #روضه | اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِكَ
.👇👇👇👇
.
|⇦•دل شب گریه ها...
#روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*آه ای عزیزم... بَستر پهنه بی بی از دنیا رفته، تابوتم یه طرف خونه است بچه هام این طرف، علی هم نشسته...*
دلِ شب گریه های بی صدا شو
با آستینِ لباسش پاک می کرد
علی تنهایی با دست خودش داشت
تموم زندگیش رو خاک می کرد
با این زانوی بی قوّت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه؟کجا داره بره؟
*من نمیدونم علی کجا رفت..خونه؟ خونه ای که هرجاش رو نگاه می کرد یاد فاطمه اش می افتاد....دیدی یه وقتی غم دلتو میگیره میخوای از خونه بیرون بزنی، بری یه جایی که تو خونه نباشی، حالا علی بچه هاشم هستن. خودشم میخواد جلو بچه ها گریه نکنه از دیشب که این بدن رو شسته خسته شده نتونسته جلو بچه ها گریه کنه. هی به بچه ها میگفته تو رو خدا گریه نکنید. هی دست سر حسن میکشیده حسن جونِ بابا! قول دادی به بابا، ولی نمیدونه که تو دل حسن چه خبره، حسن تو دلش میگه بابا نمیخواد منو آرومم کنی.. دل من آروم نمیشه، من یه چیزی تو کوچه ها دیدم آروم نمیشم بابا!
با این زانوی بی قوت چه جوری
میتونه از کنار قبر پاشه
کجا داره بره وقتی قراره
تو اون خونه دیگه زهرا نباشه
به هم زد دستای خاکیشو امّا
نِمیره، آخه تنها میشه زهرا
اگه تنها نمیموندن یتیما
خودش هم خاک میشد پیشِ زهرا
*ابی عبدالله کنار عباسش نشست گفت: داداش! میخوام بمونم خیمه ها رو میبرن، میخوامم از کنارت برم میان سر تو میریزن عباسم!..*
باحسرت زیر لب میگفت زهرا
علی داره میره خونه نشینی
یه کاری کن دلم آروم نمیشه
عزیزم کلمینی کلمینی
علی بی تو شبا بیداره تا صبح
علی بی تو شبا رو کوچه گرده
نشونم میدن از فردا و میگن
امانتداری خوبی نکرده
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بسته اش
نتونست که اون در و برداره از روت
*نمیدونم فاطمه اش رو خاک کرد محسنش رو چیکار کرد...*
علی رو نیگاه کن چی از من گذاشتی
تو قلبم غم و داغ رفتن گذاشتی
*زهرا جان به من که نگفتی...*
چرا تو اون بقچه که دادی زینب
کنار کفنها یه پیرهَن گذاشتی؟
حسین!...
با یارب یارب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بیرحمی زد تیر آخرو حسین جانم!....
آه ای مادر!
من بمیرم میکشی آه با فرودِ هر نیزه
من بمیرم دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه
گلوتو میبوسم رگاتو میبوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
ای حسین....
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زهرا گریز #حضرت_عباس
#سید_رضا_نریمانی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10032
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#شب_آخر_فاطمیه
#شب_آخر_دهه_فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
👇
4_5866375742320807688.mp3
32.15M
|⇦•دل شب گریه ها ...
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
١_ قالَ وَرَقَةَ بْنِ عَبْدِ اَللَّه کُنتُ قائماً عَلى بابِ دارِ سَیدِ الأوصیاءِ أمیرِالمؤمِنین حینَ اشتِغالِه بِتَغسیلِ فاطِمَة، فإذا سَمِعتُه یَبکِی بُکَاءً عَالِیَاً لَم أَعهُد نَظِیرَهُ مِنهُ! فَتَعَجَّبتُ مِنه و قُلتُ: سُبحانَ اللهَ! أ َهَکَذا یَصنَعُ عَلی مَعَ شِدِّةِ صَبرِهِ وَ حِلمِهِ وَ سُکُونِهِ؟! فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَغْسیلِ، خَرَجَ وَ دُموعُه تَسیلُ مِنْ عَینَیهِ مِنْ دُونِ انْقِطاعٍ؛ فَقُلْتُ: مَا یَبْکِیکَ یَاأباالحَسَن؟ أَ مِنْ فَقدِ الزَهرَاء؟! فَقالَ لَا یَا وَرَقَة! مَا یُبکِینِی إِلَّا أَثَرُ السِّیَاطِ بِجِسمِهَا؛ اَسوَدُّ کَأنَّهُ النَیلِ!
ترجمه: وَرَقَة بن عَبد اللَّه نقل میکند وقتی سرور اوصیاء امیرالمؤمنین مشغول غسل دادن فاطمه بود، من مقابل درب خانهی ایشان ایستاده بودم [منتظر تشییع بودم]. پس در این هنگام بود که شنیدم علی بلند گریه میکند درحالیکه نظیر آن را از ایشان نشنیده بودم. پس تعجب کردم و با خود گفتم: سبحانالله! آیا این گریهی علی است، درحالیکه او، خیلی صبور و حلیم بود؟! پس وقتیکه امیرالمؤمنین از غسل فاطمه فارغ شد درحالیکه اشکهایش بدون اینکه قطع شود از چشمانش سرازیر بود، از ایشان پرسیدم: چرا گریه میکنی اى اباالحسن؟ آیا [گریهی تو] از فراق زهراست؟! پس ایشان فرمود: نه ای ورقه! گریه نمیکنم مگر برای اثر تازیانهها که بر جسم فاطمه است؛ [جسم او] همچون نیل کبود شده است.
📚 الموسوعة الكبرى انصاری، ج ۱۱، ص ۹۶
٢_ چند روز بعد از شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، وقتی عمار از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) علت حزن و اندوه ایشان را پرسید، حضرت فرمودند:
يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمِةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرْتُ إلى ضِلْعِ مِنْ أضْلاعِها مكْسورٌ و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي - يا عَمّار -أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيَّ عَيْشِي
ترجمه: ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دندهای از دندههای پهلویش شکسته و میخ در سینهاش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانهها سیاه بود؛ اما عمار! آنچه قلبم را متلاشی میکند این است که فاطمه، همه این جراحات را از من پنهان میکرد تا حال و روز من از درد و زخمهای او، خراب نشود...
📚 الزهراء عليها السّلام في السنة و التاريخ و الأدب، ص ٥٥٢، ح ١٠
#فاطمیه
.
Kashani-14020906-JaygaheFatemiyeDarMaarefeEslami-09-Hkashani_Com.mp3
29.89M
📋 جایگاه فاطمیه در معارف اسلامی؛ جلسه نهم از ده جلسه
🎙 #حامد_کاشانی
📆 دوشنبه ۶ آذرماه ۱۴۰۲
#فاطمیه
Kashani-14020907-JaygaheFatemiyeDarMaarefeEslami-10-Hkashani_Com.mp3
28.56M
📋 جایگاه فاطمیه در معارف اسلامی؛ جلسه دهم از ده جلسه
🎙 #حامد_کاشانی
📆 سه شنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۲
#فاطمیه
با وجود اتفاقات ایام فاطمیه و سقیفه، آیا پیامبر اسلام شکست خورد؟
.
#روضه و توسل به #امام_حسین و #حضرت_زهرا شب شام غریبان
حاج سید مهدی میرداماد
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
عاشورا، ابی عبدالله چند جا به یاد مادر افتاد .. کجا یاد مادرش افتاد؟ اولین جایی که یاد مادر افتاد همون لحظه ای بود که خودشو معرفی کرد .. تا گفت من پسر فاطمه ام سنگش زدن .. خیلی دلش شکست خیلی گریه کرد .. دومین جایی که یاد مادر افتاد اون ساعتی بود که اومد جلو لشکر گفت مگه من حلالی رو حرام کردم؟ مگه از من فسق و فجوری دیدید؟ چرا میخواید منو بکشید؟ یه نانجیبی بلند شد از وسط جمعیت گفت حسین میدونی چرا اومدیم خونتُ بریزیم؟«إِنّا نَقْتُلُكَ بُغْضاً لاَِبِيكَ» چون تو بابات علیِ .. تا اسم امیرالمومنین رو شنید یاد مادرش افتاد .. چرا یاد مادرش افتاد؟ آخه مادرشم به همین گناه بین در و دیوار رفت .. آخه مادرشم به همین گناه لگد خورد .. سیلی خورد تازیانه خورد .. اون نانجیب تو نامه ش به معاویه نوشت گفت معاویه تا صدای زهرا رو پشت در شنیدم یه لحظه لرزیدم گفتم فاطمه پشت درِ ما که با فاطمه کاری نداریم برگردیم .. میگه برگشتم چند قدم عقب یهو یاد علی افتادم چنان لگدی به در زدم .. سومین جایی که یاد مادرش افتاد کجا بود؟ زود میگم و رد میشم، روضه شو شبای قبل خوندم .. یه صحنه ای دید یاد مادر افتاد .. کجا؟ رسید بالا سر علی اکبر .. یه نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن .. آخه هر وقت دلش برای مادرش تنگ میشد به علی نگاه میکرد .. تا دید نیزه به پهلو زدن گفت آخ مادرم .. چهارمین جایی که یاد مادر افتاد اون لحظه ای بود که رسید کنار علقمه دید علقمه بوی فاطمه میده عباسم چه خبر بوده اینجا؟.. اون جمله ای که ابی عبدالله فرمود روضه شو خوندم شب تاسوعا سومین جمله اگر یادتون باشه فرمود: قَلَّت حِيلَتِي .. این جمله رو قبلا یه نفر دیگه گفته بود اونم امیرالمومنینِ .. وقتی میخواست فاطمه رو دفن کنه گفت قَلَّت حِيلَتِي .. صبر از کفم رفت بیچاره شدم ..
پنجمین جایی که یاد مادر افتاد وقتی پیراهنُ بالا زد تیر سه شعبه به سینه ش خورد .. لااله الا الله .. بمیرم بعضی از نقل ها نوشتن تیر رو که کشید بیرون هی خون هارو میمالید به محاسنش میگفت من کشتۀ روز دوشنبه ام .. دوشنبه کِی؟ .. آخه دوشنبه مادرشُ بین در و دیوار سقیفه گذاشتن .. دیگه کجا یاد مادرش افتاد؟ ششمین جایی که یاد مادرش افتاد اون ساعتی که عبدالله دستش قطع شد تو بغل عمو افتاد تا تو بغل عمو افتاد گفت وای مادرم تا نگاش به بازو افتاد ..
هفتمین جایی که یاد مدینه افتاد (ببین چقدر امروز ابی عبدالله یاد مادر کرده) هفتمین جایی که یاد مادرش افتاد یا صاحب الزمان .. افتاده بود تو گودال بی رمق داشت نگاه میکرد یه مرتبه دید دارن به زینب حمله میکنن .. تا دید دارن حمله میکنن یه لحظه تکیه داد به نیزه یه بار جلو بابام مادرمُ زدید بسه .. بیاید کار حسینُ تموم کنید .. اما آخرین باری که اسم مادر و برد کجا بود؟ شام غریبان بود.. ببخشید الان نگم کی بگم داد بزنید برا این روضه .. آخرین لحظه ای که اسم مادرُ برد اون ساعتی که شمر خنجر و گذاشت روی گلو .. (کمک میکنی به خدا خوندنش سخته ..) امام رضا فرمود جد مارو با دوازده ضربه کشتن .. هر ضربه ای که میزد ابی عبدالله یه ذکر میگفت (زیر تیغ و شمر ذکر میگه..) یه ضربه میگفت وا محمدا .. دوم وا علیا .. سوم وا عطشا .. چهارم وا غربتا .. آخرین ضربه که زد سرُ جدا کرد گفت وا اماه .. مادر ببین حسینتُ .. ای حسین ..*
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سید_مهدی_میرداماد
#شام_غریبان
.
هدایت شده از المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 جلسه #پخش_زنده با موضوع و محوریت #فاطمیه
📌 موضوعات:
▫️روضههای غیر مستند
▫️جریان حضور اسماء
▫️تاریخ وقوع هجوم به خانهٔ وحی
▫️فدکنامه و حضور امام مجتبی صلواتالله علیه
🔹 حجتالاسلام حنیفی
🆔 @mosibatoratebah
.
درد و دل علی و فاطمه علیهما السلام پس از خطبه فدکیه (به روایت مرحوم آقا مجتبی تهرانی)
زمانی که حضرت فاطمه از خواندن #خطبه_فدکیه در مسجدالنبی(ص) فارغ شد و به خانه برگشت، امیرالمؤمنین انتظار بازگشت او را میکشید.
«حضرت علی دائماً از در خانه سر میکشید تا ببیند حضرت زهرا کی میآید؛ یعنی دلواپس شاید هم نگران، که نکند این جماعت دوباره صدمهای به زهرا بزنند.
وقتی حضرت زهرا وارد خانه شد رو به علی کرد و گفت: "آیا مانند یک طفل در رحم، کنجی نشستهای و مثل افراد متهم در گوشهای جای گرفتهای؟" شاید این تشبیه حضرت زهرا به این دلیل باشد که وقتی وارد خانه شد دید که علی گوشه خانه نشسته و مثل بچه در رَحِم مادر زانوی غم بغل گرفته است.
شاید حضرت میخواهد بگوید: تو همان بچه اسلام هستی که همین طور باید بنشینی و هیچ تکان نخوری، چون اگر تکان بخوری رحم پاره میشود و به مادر لطمه میخورد؛ یعنی ناچاری که صبر کنی تا اسلام صدمه نبیند.
"تو کسی بودی که بالهای باز شکاری را در هم کوبیدی، حال این کسانی که بیسلاح هم هستند به تو خیانت میکنند!"
سپس میفرماید: "تو کسی بودی که قهرمانان عرب مثل عمروبن عبدودها را از بین بردی، حال کار به جایی رسیده چند آدم ضعیف با هو و جنجال به تو خیانت میکنند!
این پسر ابوقحافه است که عطیه پدرم و وسیله فرزندانم را از من ربود و کوشش کرد با من دشمنی کند. او را در مکالمهای که با من داشت دشمنترین و لجبازترین دشمنانم یافتم تا جایی که فرزندان قیله، یعنی انصار از حمایت من دریغ کردند و مهاجرین هم خویشاوندی و کمکشان را از من باز داشتند و دیگران نیز چشم خود را بستند، بنابراین نه کسی از من دفاع کرد و نه کسی مانع از ظلم شد.
از خانه که بیرون رفتم بغض گلویم را گرفته بود، وقتی از مسجد باز گشتم خوار برگشتم. ای علی از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی، صورت خود را هم ذلیل کردی. تو کسی بودی که گرگها را از هم میدریدی، حالا خاک نشین شدهای. تو چرا جلوی این حرفهای باطل را نمیگیری و هیچ کار مؤثری برای دفع فتنه انجام نمیدهی؟ من اختیاری از خود ندارم! کاش قبل از این مرده بودم و وضع تو را نمیدیدم!"
در اینجا لحن حضرت زهرا عوض میشود زیرا میبیند دل علی را به درد آورده است. میفرماید:
"خدایا! عذر مرا بپذیر که علی در مواردی ظلمها را از من دور کرده و از من حمایت کرده است! وای بر زهرا در هر صبحدمی! وای بر من در هر شبانگاهی!" این اوج مظلومیت حضرت زهرا را میرساند.
"تکیهگاه ما مرد و بازوی ما سست شد! شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه میدهم!
پروردگارا تو از نظر قدرت از اینها نیرومندتر و قویتر هستی. و عذاب و انتقام تو از دیگران شدیدتر است.
🔻تسلی دادن امیرالمؤمنین(ع) به حضرت زهرا
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: وای بر تو نیست، بلکه وای بر کسی است که به تو بغض دارد و با تو به بدی رفتار میکند. خود را از خشم باز دار! ای دختر پیغمبر برگزیده خدا و ای یادگار نبوت! در دینم عجز نشان ندادم و از آنچه بر آن توانایی داشتم کوتاهی نکردم. اگر به اندازه کفاف میخواهی، روزی تو ضمانت شده است و متکفل تو هم امین میباشد و آنچه برای تو مهیا شده بهتر از آن است که که از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده!
در اینجا حضرت فرمود: "خدا برای من کافی است" و دیگر چیزی نگفت.
در روایت است که ضمن صحبتهای حضرت زهرا صدای مؤذن بلند شد که در مسجد پیغمبر اذان میگفت و به وحدانیت و بعد به رسالت محمد شهادت میداد. در اینجا بود که علی سرش را بلند کرد و به چهره زهرا نگاهی انداخت و گفت: من فرق نکردهام، من همان کسی هستم که در جبهههای جنگ مبارزه میکرد. اما آیا دلت میخواهد دیگر شهادت به رسالت پیغمبر را نه تو بشنوی و نه دیگران در طول تاریخ بشنوند؟ یعنی اگر من قیام بکنم اسلام ضربه میخورد و چیزی از آن باقی نمیماند و چیزی از آن باقی نخواهد ماند. من باید حساب کار را تا قیامت داشته باشم و مصلحت را در نظر بگیرم.
اینجا بود که حضرت زهرا گفت: "حالا دیگر من هم صبر میکنم، برای اینکه اسلام و رسالت پیامبر در طول تاریخ باقی بماند و پس ما اهل بیت با همه این فشارها باز هم صبر میکنیم."
این نکته را هم اینجا بگویم که بعضی افراد که مطلب را درست نفهمیدهاند فکر میکنند حضرت زهرا نعوذبالله به علی تندی کرد، اصلاً این طور نیست بلکه حضرت زهرا میداند در طول تاریخ این نوع سؤالات مطرح است لذا این مسائل را بیان میکند تا پاسخ شوهرش بیان شود و در طول تاریخ، سؤالی برای من و تو باقی نماند نه اینکه حضرت زهرا(س) نسبت به صبر و سکوت حضرت علی(ع) اشکال و شبههای داشته باشد.
👇